آنچه در ستایشِ «عبدالله انوار» گفته شد
احمد مسجدجامعی «عبدالله انوار» را محصول زمانهای میخواند که علم ایدئولوژیک نبود.
به گزارش ایسنا، مراسم یادبود عبدالله انوار، متخصص متون کهن که به تازگی از دنیا رفته است امروز (سهشنبه ۲۳ اسفندماه) در مرکز همایشهای کتابخانه ملی با حضور افرادی همچون آیتالله محمود مرعشی، علیرضا مختارپور (رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی)، حجتالاسلام والمسلمین محمدرضا زائری (رئیس اندیشگاه کتابخانه ملی) و حامد علامتی (مدیرعامل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان) برگزار شد.
در این مراسم نجفقلی حبیبی، عضو هیئت علمی کتابخانه ملی، حسن عشایری، پزشک و عصبشناس، پوریا آریانپور، هنرمند هنرهای تجسمی و فرزند امیرحسین آریانپور، منوچهر صدوقی سها، استاد فلسفه، غلامرضا امیرخانی، عضو هیئت علمی کتابخانه ملی، احمد مسجدجامعی، وزیر اسبق فرهنگ و ارشاد اسلامی و فریبا افکاری، استاد دانشگاه درباره زندگی و شخصیت علمی عبدالله انوار سخن گفتند.
حبیبی او را انسانی پُر خواند که هیچ بعد انسانی او خالی نبود، به همه خوشبین بود، به همه احترام میگذاشت و فخر نمیفروخت.
عشایری درباره قدرت پردازش و درک مطالب توسط عبدالله انوار از بُعد عصبشناسی سخن گفت.
آریانپور هم با گریزی به خاطرات دوران کودکی و جوانیاش با عبدالله انوار گفت: نوع زندگی و نوع معاشرت همه از یک جنس بود و چیزی یه عنوان درون و بیرون نداشت.
صدوقی سها هم ویژگیهایی چون بودن در خاندان اصیل و داشتن دوستان فرهیختهو اهل علم را از عوامل متفاوت بودن شخصیت انوار از دیگران عنوان کرد.
امیرخانی نیز درباره بخشش عبدالله انوار گفت و ماجرای پیدا شدن شش نسخه با تصحیح این نسخهشناس و مصحح فقید را تعریف کرد.
مسجدجامعی او را محصول زمانهای خواند که علم ایدئولوژیک نبود. همچنین انوار را فردی مسئلهمحور معرفی کرد.
فریبا افکاری هم در سخنانش به آثار عبدالله انوار پرداخت.
گزارشی از سخنان ارائهشده در این مراسم در پی میآید:
نجفقلی حبیبی، عضو هیات امنای کتابخانه ملی در این مراسم در سخنانی اظهار کرد: درگذشت انوار ضایعه بزرگی است. درباره فضایل او بسیار نوشته و گفتهاند. آشنایی من به دهه ۴۰ میرسد که برای انجام تکالیف درسی به ساختمان کتابخانه ملی میرفتم، با استاد انوار آشنا شدم. او برای نوشتن فهرست علمی برای نسخههای خطی، کتابهای بسیاری دور خود چیده بود و خودش به زحمت دیده میشد؛ گویی در صندلی خود فرورفته بود.
او افزود: جز حسرت و آه و افسوس و دریغ چه میتوانم بگویم؟ او یکی از نوابغ روزگار ما بود، نمونه برجسته بزرگان گذشته ما بود، جامع العلوم و الفنون. همه دربار انوار متفقالقول هستند که او از نظر علمی و فنی، متخصص بود و به تعبیری مجتهد به شمار میآمد: نسخهشناس، فهرستنویس علمی نسخ خطی، ادیب، مورخ، مصحح، مترجم متون مهم فلسفی و متخصص در ریاضیات قدیم و جدید.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه انوار چهرهای به ظاهر خشک داشت، افزود: انوار در اخلاق بسیار مهربان و صمیمی بود. ساده میزیست و با آنکه به حقیقت از اشراف بود، هیچگونه روحیه اشرافی نداشت و فروتن و متواضع بود.
حبیبی اظهار کرد: به نظرم انوار انسانی پُر بود و هیچ بعد انسانی او خالی نبود به این جهت با همه مهربان بود، به همه خوشبین بود و به همه احترام میگذاشت و به هیچ وجه فخر نمیفروخت، و هیچ وقت خود را به رخ این و آن نمیکشید، و در هیچ مورد ادعا نداشت در حالی که در همه زمینههای فکری و علمی و هنری و ذوقی صاحب فضلیت والا بود. انوار به لحاظ علمی و فکری و اخلاقی و انسانی در سطح عالی و جامع و از نادرههای روزگار خود بود.
حسن عشایری، عصبشناس و پزشک نیز در سخنانی اظهار کرد: متفکر ما دو سه روز قبل تصمیم گرفت دیگر فکر نکند، به فکر کردن خاتمه داد و فکر کردن را به دانشجویان محول کرد.
او سپس درباره آشناییاش با عبدالله انوار، گفت: در محضر آریانپور با او آشنا شدم، صدری افشار و همکاران دیگر هم بودند. در دوره دانشجوییام در آلمان درسی با عنوان تاریخ پزشکی داشتیم و سوالات متعددی برایم باقی مانده بود که استاد توانست به سوالاتم پاسخ دهد.
عشایری سپس توضیح داد چرا از دیدگاه عصبشناسی درباره او صحبت میکند. و افزود: سیستم پردازش اطلاعات فراتر از دادهها است، و یک جوهره وجودی دارد. استاد این جوهره را دست و نه در سطح بلکه در ژرفا مطالب را درک میکرد.
عشایری خاطرنشان کرد: الان علم هم فست فود شده و با زدن یک دکمه کلی اطلاعات در دسترس قرار میگیرد اما اقیانوسی پهناور با عمق یک سانت است. چیزی که عبدالله انوار داشت عمق و ژرفا بود.
او ادامه داد: سیستم هوشمند همه چیز را پردازش میکند اما چیزی که به آن مطلب عمق میدهد، هوش هیجانی و عاطفی است. اگر هوش هیجانی آسیب ببیند، دیگر از خرد خبری نیست. وجود استاد، فرزانه بود؛ فرزانهای که راه را نشان میداد بدون سد معبر، درخشان بود اما خیره نمیکرد، تیز بود اما آسیب نمیرساند. نقد را به زیبایی مطرح میکرد. دانشگاههای ما قادر نیستند چنین شخصیتی را پرورش دهند. ما در زندان زبان گرفتاریم؛ فرهیختگان، تیزهوشان، استعدادهای درخشان، چرا عواطف درخشان نداریم؟ یادش گرامی.
پوریا آریانپور، هنرمند هنرهای تجسمی و فرزند امیرحسین آریانپور و از نزدیکان عبدالله انوار با گریزی به خاطرات دوران کودکی، شرکت در جلسهها و نشستهای انوار با پدرش درباره فلسفه، یادگرفتن عربی از عبدالله انوار و اینکه انوار مدلش میشده، به مرگ آریانپور اشاره کرد و ادامه داد: پس از رفتن پدر و خالی شدن جای پراقتدارش، خیلی دوستان نقش حمایتگر داشتند از جمله انوار. در این زمان چیزهایی جدید تجربه کردیم. او آدمی جدی، منزوی و در خود بود اما آن نوع رفتار و غلیان روحی و لطف مثالزدنیاش از یاد نخواهد رفت. بعد از مرگ پدرم دیگر آقای انوار شخصیتی در کنار نبود و جزو عناصر روزمره ما شد.
او سپس با بیان اینکه ایده و عمل انوار یکی بود گفت: سادهزیستیاش انتخاب بود و از نداشتن برنیامده بود. کسانی که خانه انوار را دیدهاند میدانند نشانههایی در آن است که میتواند تصویر ما را از او کامل کند. نوع زندگیای که انتخاب کرده و نوع معاشرتی که داشت، همه از یک جنس بود. چیزی به عنوان بیرون و درون نداشت و همان بود که هست. در معاشرت با او بحث علمی و روزمره را نمیتوانستید تمییز دهید.
آریانپور با اشاره به سخنان غلامرضا امیرخانی درباره اهدای کتابخانه شخصی انوار به کتابخانه ملی، و با بیان اینکه این انسانها هستند که به فضا و اشیاء تحمیل میکنند، اظهار کرد: فکر میکنم آنچه حافظه جمعی را به انوار نزدیک میکند، کتابخانه نیست. کتابها در شرایط و فضای زیسته ایشان آموزنده میشود. امیدوارم در اتاقی مخصوص برای کتابهایش با چیدمان وسایل، موزه کوچکی در کتابخانه ایجاد کنند و حجت را به جا آوردند.
او خاطرنشان کرد: درست است که انوار استثنا بود اما او محصول دورانی است که چون ایشان خیلیها هستند، خانلری، یوشیج، شهریار، سایه، معین، افشار، آریانپور، دانشور و دیگران. باید ببینیم شرایط و فضا چقدر در این موضوع نقش داشته، شرایط باروری چگونه بوده است و به عنوان معلم فضا را برای پرورش چنین آدمهایی آماده کنیم.
منوچهر صدوقی سها، استاد فلسفه نیز در این مراسم با اظهار تأسف برای درگذشت عبدالله انوار گفت: باید ابتدا بپرسیم سیدعبدالله انوار که بود. مرحوم انوار یکی از نمایندگان برین علمای جامع گذشته اسلام در عصر ما بود.
او در ادامه چند خصیصه از حیات انوار را برشمرد و گفت: خصیصه اول او این بود که در خاندانی اصیل که احیاگر علم بودند، متولد شدند؛ سادات جزایری که هم صبغه علمی درخشان و هم صبغه عرفانی دارند. فامیل انوار، ظاهرا اینطور است که جمع نور باشد اما اینطور نیست بلکه جمع نُور است به معنای شکوفه. خصوصیت دوم پدرشان است؛ سیدیعقوب انوار شهره به سیاسیات است. و تکیه کلامی معروفی دارد «الخیر فی ما وقع». اگر جهت سیاسی را کنار بگذاریم، سید یعقوب یکی از اهل حکمت عصر خودش است و تحصیلات منظم داشته و در شیراز شاگرد حکیم عباس دارابی بوده که از شاگردان ملاهادی سبزواری است. و در تهران هم نزد میرزا ابوالحسن جلوه و هاشم اشکوری تحصیلات منظم فلسفی را ادامه میدهد و میراث فلسفی را به فرزند برومندش منتقل میکند.
او افزود: خصوصیت دیگر عبدالله انوار این است که در دبیرستان، دانشگاه در ایران و خارج نزد استادان واقعی و نه استادان عنوانی حضور پیدا میکند. خلیل ملکی و دکتر محمود صناعی از معلمان او در دبیرستان و موسی عمید هم از استادانش در دانشگاه بودند. خصوصیت دیگر داشتن دوستان اهل علم است مثلا آریانپور که با وجود آن که در مبانی فکری اختلاف ما زیاد بود به لحاظ اخلاقی کمال ارادت را به او دارم. داشتن چنین دوستانی بسیار در تربیت علمی موثر است.
این استاد فلسفه در ادامه بیان کرد: ممکن است کسانی اهل علم باشند اما اشتغال علمی نداشته باشند و یا برعکس. انوار کارمند شد اما کارمندی او معلمی بود و بعد کتابخانه ملی. انوار در امور یومیه خود نیز صبغه علمی داشت و هر کاری میکرد در محدوده علم بود حتی اگر اداری بود. حیات انوار در ساحت علم میگذرد.
صدوقی سها به تخصصی شدن علوم اشاره کرد و آن را طغیان علیه فلسفه خواند و گفت: بدبختی ما از همینجا شروع شد. آریانپور در کلاس درس میگفت: تاریخ رو به ترقی میگذارد فرهنگ رو به افول میرود، علم با فرهنگ رابطه معکوس دارد. در دنیای جدید دیگر افلاطون ندارید، دیگر عیسی مسیح ندارید. من هم عرض میکنم دیگر علی مرتضی و محمد مصطفی هم نداریم. اگر علم منتهی به بدبختی بشر نشود که میشود منجر به خوشبختی نمیشود. اهل علم و خود علم نباشند، جنایت جنگی پیش نمیآید. این چه علمی است؟ علمی که بدبختی و شقاوت و جنگ و جنابت است امیدوارم ور بیفتد. منکر فضایل علم نیستم اما نیاز به تفکر وجود دارد.
این استاد فلسفه خاطرنشان کرد: از آثار انوار اینگونه بر میآید که از جزئینگری فراتر رفته و دید کلی و فلسفی دارد. شخصیت جامعی که آثار علمی دارد و جایشان به زودی پر نمیشود.
صدوقی سها در ادامه گفت: باید پرسید انوار چگونه انوار شد؟ چرا دیگران نشدند؟ به گمانم شاکلههایی در حیات سید بزرگوار است که مختص خودش است، یکی داشتن سابقه علمی و اخلاقی خانواده است، دیگری داشتن چنین پدری است که از جامعالمقدمات تا شفا را به او تدریس کرده است، داشتن معلمین و استادان و معاشرین که در راس آنها مهدی محقق و آریانپور و دیگران هستند. سعادت دیگر انوار ولو این که خواسته اشتغال اداری داشته باشد، اشتغالش هم جنبه علمی دارد. ظلم است که انوار را صرفا فهرستنویس معرفی کنیم؛ باید به جنبههای علمیاش اهمیت بیشتری بدهیم. موضوع دیگر عمر طبیعی همراه با سلامت نسبی انوار است. او همچنین برخلاف اکثر اهل علم که دچار فقر هستند، در خانوادهای مرفه متولد شد که این موضوع به او کمک میکند. برخلاف ظاهر خشن و تند، صفای فطری یک بچه هفتساله را داشت و معصوم بود.
غلامرضا امیرخانی، استاد کتابخانه ملی در سخنانی به ویژگیهای عبدالله انوار اشاره کرد و گفت: اگر تلفن را بر میداشتید و هشت عدد .... را میگرفتید، آن ور خط یک نابغه و عالم ذی فنون جواب میداد و در ابتدا و پیش از هرچیز میگفت «جنابعالی». امکان نداشت خودش جواب ندهد. جلسات قیمتگذاری اسناد که همراه افشار شرکت میکرد، صرفا جلسه قیمتگذاری نبود بلکه کلاس تاریخ معاصر بود.
او با بیان اینکه انوار به آینده کتابخانه ملی امیدوار بود، گفت: آقای مختارپور صادقانه به انوار توجه داشتند. چندباری عیادت او رفت و کار بزرگی انجام داد. گویا در سال ۹۸ فردی خدمت استاد انوار میرسد دستنوشتههایش را برای یک ماه امانت میگیرد. استاد شناختی از او نداشت و بدون رسید به او داد. استاد انوار بخشندگی داشت و خست علمی نداشت. آن فرد، دستنوشتهها را برده و دوسال بعد هم نیاورده بود. انوار هم او را نمیشناخت. با پیگیری آقای مختارپور، این دستنوشتهها به شکل معجزهآسایی پیدا شد.
او سپس درباره دوستی انوار با جلال آل احمد گفت: انوار درباره جلال کوتاه نمیآمد و شیفتگی خاصی نسبت به جلال داشت.
امیرخانی با اشاره به دوستی انوار با ایرج افشار و این که هر دو آنها روز ۱۸ اسفند ماه از دنیا رفتهاند، گفت: کاش شورای عالی انقلاب فرهنگی، این روز را به عنوان نسخ خطی و یا فهرستنویسی نسخ خطی نامگذاری کند.
احمد مسجدجامعی هم در مراسم یادبود عبدالله انوار، گفت: درباره ویژگی خانواده و دوستان آقای انوار صحبت شد اما مسئله مهم این است که آقای انوار محصول زمانهای بود که علم ایدئولوژیک نبود، همانطور که آقای صدوقی اشاره کردند. آقای صدوقی در دانشگاهی درس خوانده که امیرحسین آریانپور استادش بوده و با هم تعارض آرا داشتند. نشاط علمی با گفتوگو حاصل میشود و گفتوگو ظرفیتی دارد. آقای انوار در مدرسهای درس میخواند که فرانسه تدریس میکردند و تسلطش به فرانسه از دوران مدرسه بوده است. شرایط اجتماعی در پرورش آن نسل مهم است و محصول آن دوره است. مطهری در کنار آریانپور درس میداده است.
او افزود: بله آقای انوار بحرالعلوم بود اما بحر العلوم زمانه بود نه قرن دهم. او در جلسات کانون نویسندگان شرکت میکرد، حتی یک جلسه در خانه او برگزار شده است. کانونی که خلیل ملکی هم حضور داشت، جلال هم بود، سیاوش کسرایی هم بود و جریانهای چپ و تودهای هم حضور داشتند. کدام نسخهشناس گرانقدر در بیمارستان و در سن ۹۹ سالگی کتاب جنگ اوکراین و روسیه میخواند؟جنس کارش دغدغهمند بود. او در نسخهشناسی هم دغدغه ایران را داشت. استاد بحرالعلوم زمانه بود، زمانه را میشناخت و بر اساس آن کار میکرد.
مسجدجامعی تاکید کرد: استاد انوار، شخصیت انسانی عجیب و غریبی داشت؛ با گریه کودک گریه میکرد و از کتک خوردن یک دختر متاثر میشد و از آسیبهای اجتماعی تحت تاثیر قرار میگرفت. او مسئلهمحور بود. او تهرانشناس بود اما با رویکرد حل مشکل پایتخت ایران نه این که کدام بنا کجا قرار دارد. او مهمترین مسئله تهران را آب میدانست و میگفت آب تهران آلوده است. بعد از زلزله ترکیه میگفت اگر در تهران زلزله بیاید خسارت بزرگی است. او مسئله را انکار نمیکرد بلکه طبقهبندی میکرد و مهمترینش را میگفت. او بخشنده بود، همانطور که اشاره شد. به نظرم انوار یک سبک زندگی و تفکر و عشقورزی به علم و ایران بود.
فریبا افکاری، نسخهپژوه و رئیس کتابخانه دانشکده مطالعات جهان نیز در سخنانی گفت: سیدعبدالله انوار یکی از آن جهانهای بنشسته در گوشهای است که پاسدار زبان فارسی و فرهنگ ایرانی است. او در فرهنگ علوم ایرانی و اسلامی جامع الاطراف است. جانش با نسخ خطی و اسناد درآمیخته است. فهرست نسخ خطی کتابخانه ملی از بن جان او میراث شناخته شده است.
او با اشاره به اینکه انوار به صورت روشمند به فهرستنویسی، اشتغال داشت، افزود: فهرستها برای او محل تجلی تمامی دانشها و علوم بود. آنگونه که خود جامعالاطراف بود. او از سال ۱۳۴۳ تا ۱۳۵۸ تعداد ۱۰ جلد فهرست مجلد نسخ خطی را به چاپ رساند؛ ۳۰۸۲ نسخه فارسی در مجلدات ۱ تا ۶ و تعداد ۱۹۷۵ نسخ عربی در مجلدات ۷ تا ۱۰. به مدت ۲۰ سال مسئولیت مخزن نسخههای خطی را عهدهدار بود.
افکاری افزود: نظرات و دیدگاههای خود را در مقدمات هر مجلد بیان کرده بود. انوار در فهرستهایش به سفرنامههای عصر ناصری و جغرافیایی خاص توجه داشته است. او به واسطه تسلط بر زبان عربی توانسته به خوبی از پس از فهرست نسخههای خطی عربی بر بیاید. او احیاگر آثار سلف خویشتن است. دقت و ژرفنگری استاد در شناخت آثار نامعلوم بی عنوان و ناقص ستودنی است، میکوشد با توصیف خود خوانندگان را از مراجعه به متن اصلی بینیاز کند. در زمانهای که فهرست کتابشناسی و تصحیح متون کهن وجود نداشت، چنین تلاشهایی درخور تحسین است. استاد همواره در فهرست خود بی هیچ تعصبی به نقش نبوغ ایرانیان در پیشبرد تمدن اسلامی اشاره میکند. با مستندات علمی خود در علوم مختلف و آنجا که مشعوف میشود میگوید، «ببین هنگامه کرده است».
به گفته افکاری، انوار به ذکر تجارب خود از پیشینیان به آیندگان علاقه وافر داشت و بی بخلی آن را در اختیار دیگران میگذاشت.
او افزود: چیزی که انوار را شاخص میکرد، حضورش در محافل مختلف، همایشها و بزرگداشتها بود. بی هیچ بخل و منتی به هر سوال وقت و بی وقت پاسخ میداد و حتی برای کسانی که نمیشناخت هم وقت میگذاشت. مادر گیتی همچون اویی نخواهد زایید.
این نسخهپژوه با اشاره به کتاب «در جستوجوی گمنامی» گفت: این کتاب خلاصه مرام زندگی انوار بود اما در زمانه خود آنچنان که شایسته بود قدر ندید و بر صدر ننشست.
انتهای پیام
پینوشت: این گزارش بهروزرسانی شده است.
منبع خبر: ایسنا
اخبار مرتبط: آنچه در ستایشِ «عبدالله انوار» گفته شد
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران