نظر رهبر انقلاب اتحاد ملی است، نه آشتی ملی/ نقش مهم حاج احمد در دو تصمیمگیری مهم امام خمینی(ره)/ وظایف خطیر حاج احمد در مسائل مهم کشور در هیچ کتابی بازگو نشده است
محسن هاشمی رفسنجانی در برنامه حضور در حسینیه جماران با اشاره تصمیم امام در پذیرش قطعنامه ۵۹۸ بیان داشت: من خودم نمیدانم نظر احمدآقا چه بود. ولی بین فرماندهان جنگ، فرماندهان ارتش، نیروهای عملکننده در جبههها و نظرات فرماندهی آیتالله هاشمی رفسنجانی یا نظرات کسانی که با تدبیر بیشتری به مسأله نگاه میکردند، خود به خود اختلافاتی پیش میآمد ولی در زمانی که لازم و قطعی شد، احمدآقا نقش مؤثری ایفا کردند. این باعث شد که امام قطعنامه را پذیرفتند و حتی مسئولیتش را خودشان قبول کردند و خواستند این موضوع برای مردم باز شود و توجیه شود که این هم شد.
حاج احمدآقا، امنترین کانال ارتباطی با امام بود
محسن هاشمی درخصوص نقش حاج سیداحمدآقا در دوران حیات حضرت امام خمینی (ره) اظهار داشت: بعد از انقلاب امام سعی میکردند که احمدآقا هیچ مسئولیت رسمی نداشته باشند ولی به یک صورت غیررسمی، همیشه کنار امام بودند و میشد گفت که امینترین یا امنترین کانال ارتباطی با امام هم بودند.
وی با اشاره به نحوه مدیریت حاج احمدآقا بیان داشت: احمدآقا عضو شورای انقلاب نبودند ولی در جلسات شورای انقلاب اولیه شرکت میکردند و نتایج جلسات را برای امام میبردند. اگر امام میخواستند در جلسات شورای انقلاب اولیه شرکت کنند، این جلسات در منزل احمدآقا تشکیل میشد. امام خمینی هم شرکت میکردند و مثلاً عالی شورای دفاع هم بود و خیلی موارد پیش میآمد که احمدآقا برای موارد مهم به جلسات شورای عالی دفاع هم میآمدند که بتوانند نتایج بحثها را به صورت دقیق به امام منتقل کنند.
اقدامات حاج احمدآقا کارگشا بود
هاشمی ادامه داد: بعضی مواقع یک موضوعی اتفاق میافتاد که باید فوراً تصمیمگیری میشد و این سرعت انتخاب خیلی مهم بود؛ مخصوصاً در جنگ اتفاقاتی میافتاد که نظر امام مهم بود و لذا همیشه به نوعی در دسترس بودند. ایشان در کنار شورای انقلاب، سران سه قوه و فرماندهان سپاه و ارتش، ارتباط را به سرعت برقرار میکردند و نمیگذاشتند مشکلات بماند و مثلاً نمیگفتند حالا صبر کنید تا ما نظر امام را بگیریم و چند روز و یک هفته بگذرد که پاسخی داده شود. یعنی کارگشا بودند و همه متفقالقول بودند که این کارگشایی به صورت خیلی مناسبی اتفاق میافتد.
هاشمی گفت: پیغامها به صورتهای مختلفی بود؛ یک زمانی بود که یک موضوع، بسیار مهم بود که ایشان میگفتند این موضوع را حتماً بنویسید که حتماً سندش باشد؛ ایشان مواظبت میکرد که موضوعات مهم را افراد بنویسند. اگر موضوع مهمی هم بود که امام باید میگفتند، سعی ایشان بر این بود که امام هم یک چیزی بنویسند. گاهی موارد هم بود که ایشان اگر پیغامی را میآورد یا میبرد، یادداشت دقیقی مینوشتند و همان را عرضه میکردند.
ماجرای تهمت کانالیزه کردن اطلاعات در انتقال به امام
فرزند ارشد آیتالله هاشمی اظهار داشت: به نظرم هیچ وقت پیش نیامد که بگویند عدم صداقتی در پیغامها وجود دارد؛ تا این اواخر و اتفاقاتی که برای آیتالله منتظری افتاد که قضیه خیلی سیاسی شد و شائبههایی ایجاد کرد. مثلاً بعضیها این شائبه را مطرح میکردند که اطلاعاتی که از طریقی به امام میرسد، کانالیزه شده است که این مسئله موجب ناراحتی احمدآقا شد.
آقای هاشمی در مسأله آقای منتظری سعی میکرد عزل اتفاق نیفتد
هاشمی خاطرنشان کرد: مسئله آقای منتظری، مسئله پیچیدهای است و از زوایای مختلف به این مسئله نگاه شده است. کسانی هستند که حق را کامل به آقای منتظری میدهند یا کسانی هستند که حق را کامل به بیت امام و احمدآقا میدهند یا به وزارت اطلاعات که آن موقع آقای ریشهری بودند. این مسأله، مسئله کاملاً پیچیدهای است. اگر بخواهم به عنوان کسی از منزل آیتالله هاشمی بگویم، تمام سعی بر این بود که این اتفاق نیفتد و مدارا شود و این عزل اتفاق نیفتد، چون نگران بودند که خدایی نکرده کشور بعد از امام دچار مشکلات رهبری و اینها شود.
وی افزود: من تا آنجایی که میدیدم، آیتالله رفسنجانی تلاش میکردند که این کدورت از بین برود و وصل اتفاق بیفتد؛ ولی به جایی رسید که هر دو طرف از این وصل، عدول میکردند. از طرف امام، موضوع خیلی جدی شده بود؛ از طرف آقای منتظری هم همینطور. خیلی سخت میشد این وصل را ایجاد کرد.
نقش مهم حاج احمد در دو تصمیمگیری مهم امام خمینی(ره)
هاشمی با اشاره به نقش سیداحمدآقا در برخی برهههای حساس حکمرانی اظهار داشت: مثلاً یکی از مسائلی که وقتی من در ایران بودم اتفاق افتاد، بحث صدا و سیما و موسیقی بود. خبر آمد که امام فرمودند صدا و سیما نباید کلاً موسیقی پخش کند. خب این موضوع بسیار حساسی بود.
وی ادامه داد: در اینجا احمدآقا نقش مهمی ایفا کردند. جلسهای گذاشتند با اعضای شورای انقلاب، ابوی، آیتالله بهشتی و دیگران که بیایید با امام صحبت کنید که شاید در حکمرانی، نشود که صدا و سیما اصلاً از موسیقی استفاده نکند. اولین توصیه ایشان به ابوی بود که ایشان با امام صحبت کنند و دیدم ابوی همان موقع امتناع کردند و جدی نگرفتند موضوع را. ولی آقای بهشتی این را جدی گرفتند و با امام صحبت کردند و بحثهای زیادی شد که امام از دستور سفت و سخت خود عدول کردند.
هاشمی گفت: در بحث بالاگرفتن جنایات اسرائیل و ارسال نیرو به لبنان هم، یکدفعه امام فرمودند راه قدس از کربلا است. اینجا هم به نظرم میآید که نقش احمدآقا، سران سه قوه و شورای انقلاب و به خصوص رفت و آمدها بسیار مؤثر بود. چون اگر در جبهه نیرو تقسیم میشد و حواسها از جبهه جنگ با عراق به سمت جبهه جنگ با اسرائیل میرفت، ممکن بود یک اتفاقات بدی برای جنگ بیفتد.
فرزند ارشد آیتالله هاشمی با اشاره تصمیم امام در پذیرش قطعنامه ۵۹۸ نیز بیان داشت: من خودم نمیدانم نظر احمدآقا چه بود. ولی بین فرماندهان جنگ، فرماندهان ارتش، نیروهای عملکننده در جبههها و نظرات فرماندهی آیتالله هاشمی رفسنجانی یا نظرات کسانی که با تدبیر بیشتری به مسأله نگاه میکردند، خود به خود اختلافاتی پیش میآمد ولی در زمانی که لازم و قطعی شد، احمدآقا نقش مؤثری ایفا کردند. این باعث شد که امام قطعنامه را پذیرفتند و حتی مسئولیتش را خودشان قبول کردند و خواستند این موضوع برای مردم باز شود و توجیه شود که این هم شد.
وظایف خطیر حاج احمد در مسائل مهم کشور در هیچ کتابی بازگو نشده است
فرزند ارشد آیتالله هاشمی گفت: احمدآقا هیچوقت مسئولیت رسمی نداشتند و برای همین نتوانستند فعالیت خودشان را تبیین کنند. این یک خلأ است و بیت امام هم نتوانستند هنوز این وظیفه را نسبت به پدرشان و احمدآقا درست انجام دهند؛ فردی که در تمام تصمیمات نظام حضور دارد ولی نمیتوانند تبیین کنند که ایشان چگونه اثرگذاری کرده است.
وی افزود: باید با استفاده از خاطرات افراد، وظیفه بسیار خطیری را که احمدآقا به عهده داشته که مهمترین آن ارتباط امام با مسئولین، با مبارزین قبل از انقلاب و همچنین با مردم قبل از انقلاب بود، روی این موضوع به عنوان یک مسئله تحقیقی کار جدی شود و از این سرنخها استفاده شود و موضوعات باز شود.
هاشمی گفت: من دیدم که ۴-۵ تا کتاب درباره یادگار امام نوشته شده است ولی هیچوقت نیامدند وظایف خطیر ایشان را در بعضی از مسائل مهم کشور که در آنها نقش اساسی بازی کرده و کشور را در برخی اوقات از بحرانهای مهم عبور داده است، بازگو کنند.
فرزند ارشد آیتالله هاشمی بیان داشت: یکی از نقشهای مهمی که ایشان بازی کردند در دفتر نشر آثار امام بود که بعد از فوت امام، برای جمعآوری و تنظیم اسناد ایشان خیلی وقت گذاشت. این اطلاعات الان در مخزن اطلاعات سرّی است که هنوز افشا نشده و شامل جلساتی است که در حضور امام برگزار شده و ممکن است ضبط شده باشد که عنوان نشده باشد.
وی افزود: حتی اتفاقاتی که افتاده و ایشان مسائلی را مطرح کردند که بعداً اینها را مکتوب کردند و نگهداری شده است ولی اینها هیچکدام بیرون داده نشده است؛ شاید هنوز زود است اما باید در تاریخ ثبت شود. شاید خود ایشان نوشتهها و خاطراتی دارد که هنوز هیچکدام عنوان نشده است. ولی زحمتی که ایشان برای ثبت اسناد مربوط به امام کشیدند، خیلی مهم است.
تأثیر حاج احمدآقا در تصمیمسازی مجلس خبرگان رهبری
هاشمی با اشاره به نقش حاج احمدآقا در تصمیمسازی مهم مجلس خبرگان رهبری، بعد از فوت حضرت امام و تعیین رهبری انقلاب، اظهار داشت: ایشان نقش بسیار مهمی داشتند از این نظر که کاملاً آن اطلاعاتی را که داشتند، صادقانه مطرح کردند؛ بدون اینکه مثلاً نگاهی به خط و خطوط داشته باشند. این خیلی مهم بود.
وی ادامه داد: این یک خاطرهای بود که از قبل مطرح شده بود؛ ولی همه متفقالقول بودند که این را جایی مطرح نکنند. یعنی حتی جلساتی بود که اسامی مختلفی هم مطرح شده بود و همه از این نظر که بعد از آیتالله منتظری، کسی که بخواهد رهبری را به عهده بگیرد، بعداً دچار مشکل سیاسی میشود، هیچکس آن زمان حاضر نبود آلترناتیو امام شود. این موضوع همیشه مکتوم بود و بعد از آن وقتی از دهان احمد آقا و دیگر بزرگان مطرح شد، چون قبلاً بعضیها شنیده بودند ولی مطرح نمیکردند، خیلی سریع مورد قبول واقع شد.
انتقاد حاج احمد آقا به دولت سازندگی
هاشمی در خصوص انتقادات حاج سیداحمد آقا به دولت سازندگی نیز بیان داشت: اوایل دولت آیتالله هاشمی نرخ ارز بازار آزاد ۱۲۰ تومان بود. در نتیجه خود همین مسائل، مشکلاتی ایجاد کرد که الان هم کشور درگیر آن است و این به مردم فشار میآورد و فساد ایجاد میکرد. خب کسانی که درگیر اجرا نبودند، مردم توقع داشتند که نظر بدهند. مثل ما که الان در اجرا نیستیم و سعی میکنیم با دولت انتقادی برخورد کنیم و نظرات مردم را با مقاله و سخنرانی و صحبت منتقل کنیم.
وی گفت: احمدآقا هم در آن شرایط دولت سازندگی، طوری بود که به ایشان توصیه میشد که درست است که حمایت از مواضع رهبری باید صددرصد باشد ولی چه ضرورتی دارد که از دولت در همه زمینهها که گهگاه باعث نارضایتی هم میشود، تعریف و تمجید کنید. آن موقع روزنامههایی مثل سلام و اینها هم شکل گرفته بود و روزنامههای منتقد چپ هم بود.
فرزند آیتالله هاشمی خاطرنشان کرد: البته باز فتنهانگیزی هم میشد؛ یعنی یک عدهای، یک نکتهای را که ایشان میگفت را مثلاً با یک صحبتهای دیگری، به عنوان حرکتی علیه آقای هاشمی مطرح میکردند. هنوز هم میگویند که اواخر عمر حاج احمدآقا چند سخنرانی انتقادی علیه دولت سازندگی داشتند. ولی این هیچوقت در دوستی بین آنها اثر نداشت البته ارتباط آنها کمتر شده بود.
وی افزود: شما فرض کنید یک فردی را هر روز میبینید و مشورت و تصمیمگیری دارید ولی یک دفعه بعد از فوت امام، این خیلی کمتر شده بود و تبدیل به هفتهای یک جلسه شده بود. بعد ۱۰ روز یک جلسه. خود این مسئله باعث میشد که شبهاتی از طریق روزنامهها یا خبرگزاریهای داخلی و خارجی و ضدانقلاب ایجاد و بزرگنمایی شود؛ ولی به قول امروزیها که میگویند تا نباشد چیزکی، مردم نگویند چیزها؛ حتماً چیزی وجود داشت ولی نه آنقدر عمیق که اینطوری مطرح میشود.
در حفظ دستاوردهای انقلاب دچار مشکل شدهایم
هاشمی با اشاره به شرایط کنونی جامعه بیان داشت: بالاخره انقلاب اسلامی یک دستاوردهای خیلی مثبتی داشته است. ما پس از قرنها درگیر استبداد و استعمار، انقلابی کردیم که هم ضداستعماری بود و هم ضداستبدادی. این مهمترین دستاورد انقلاب اسلامی است.
وی افزود: ما فکر میکردیم که اگر به این دو عنصر عمل کنیم، کشور به آزادی میرسد و شکوفا میشود و رشد و توسعه پیدا میکند ولی متأسفانه نتوانستیم مشکل افراط در کشور را حل کنیم. این بحث افراط و خروج از اعتدال، پدر کشور را درآورد؛ به طوری که الان دچار مشکل حفظ دستاوردها شدهایم.
هاشمی ادامه داد: ما حتی در زمینه فقه شیعی و پویایی اجتهاد هم به دلیل همین مسائل افراطی، درست عمل نکردیم و اتفاقاً برعکس عمل کردیم. درصورتی که باید از پویایی فقه شیعی استفاده میکردیم و نسل جدید را جذب انقلاب میکردیم ولی برعکس عمل کردیم و همین باعث شد که الان در حفظ دستاوردها دچار مشکل شویم.
اعتدال؛ راه برون رفت از مشکلات کشور
وی راه برون رفت از مشکلات کنونی را ادامه راه آیتالله هاشمی رفسنجانی و برگشت به اعتدال دانست و خاطرنشان کرد: وظیفه همه دوستداران انقلاب است که تلاش خود را بگذاریم که دستاوردها را افزایش دهیم و برای آن هم باید تنشزدایی انجام شود.
اثر مثبت ارتباط با چین، تنشزدایی بود
فرزند آیتالله هاشمی بیان داشت: همین ارتباط با چین، یکی از اثراتش تنشزدایی بود که کاملاً هم فضایی مثبتی است و دیدید که چه اثراتی هم داشت. حالا یک عده تلاش میکنند که بگویند این اثر مربوط به ارتباط با چین نیست و اثر نبود اغتشاشات است؛ در صورتی که اثر اینگونه حرکتها برای ایجاد یک فضای اعتدالی خیلی مثبت است که با ایجاد آن فضای اعتدالی میتوانید اقداماتی بکنید که اثر اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی آن خیلی بالا است. ما میتوانیم به یک حالت خیلی نرمال برسیم و بتوانیم از پس حفظ دستاوردهای انقلاب بربیاییم.
تأکید رهبر معظم انقلاب بر اتحاد ملی
رئیس سابق شورای شهر تهران با بیان اینکه اکنون دو سیاست آشتی ملی و اتحاد ملی مطرح میشود، تأکید کرد: رهبر معظم انقلاب آشتی ملی را نمیپسندند. ایشان اتحاد ملی را قبول دارند و میگویند که ما اصلاً قهر نیستیم که بخواهیم آشتی کنیم. ما باید علیه جبهه استکبار متحد شویم.
هاشمی گفت: من فکر میکنم اگر برگردیم به اعتدال در رفتارها و درکل جامعه، این اتحادی که مقام معظم رهبری میخواهند، خود به خود به آشتی هم میرسد و به یک شرایطی میرسیم که دیگر تک صدایی نیست. این اتفاقاتی که در انتخابات ریاست جمهوری اخیر افتاد و افرادی مثل آقای جهانگیری و لاریجانی هم رد صلاحیت میشوند، باعث میشود که افراد فکر کنند یک تک صدایی اتفاق افتاده است و این منجر به این میشود که دشمنان انقلاب و براندازان بیشتر جلوه کنند.
مشروح گفت و گوی برنامه «حضور» با مهندس مهد هاشمی رفسنجانی در پی می آید:
مجموعه «حضور» که تولید و پخش آن همزمان با چهل و چهارمین سالروز پیروزی انقلاب اسلامی ایران آغاز شده است، پای سخنان چهرههای سیاسی و یاران دیرین انقلاب نشسته و به میزبانی «محمدحسین رنجبران» در حسینیه جماران، با تورق تاریخ، به واکاوی دیدگاههای حضرت امام روحالله در حوزههای مختلف میپردازد. «مهندس محسن هاشمی رفسنجانی» مهمان این قسمت از مجموعه برنامه «حضور» بود.
رنجبران: امروز قرار است یادی کنیم از آقاسید احمدآقا؛ کسی که به ویژه بعد از شهادت برادر بزرگترش، آقامصطفی خمینی، یار و همراه امام (ره) بودند. امروز در خدمت کسی هستیم که چندسالی را دیوار به دیوار هم با سیداحمدآقا در محله جماران زندگی کردند و به خصوص احمدآقا با پدر ایشان ارتباط خاص و بسیار نزدیکی داشتند. او به عنوان فرزند ارشد یکی از مسئولان تراز اول انقلاب اسلامی که خودش نیز مسئولیتهای مختلفی در نظام جمهوری اسلامی داشته است، قطعاً هم احمدآقای خمینی را خوب میشناسد و هم در امام (ره) صحبتهای شنیدنی دارد؛ در خدمت آقای مهندس هاشمی رفسنجانی هستیم.
هاشمی: خدمت شما و ببینندگان احتمالی سلام و شب بخیر میگویم.
رنجبران: زنده باشید؛ آقای هاشمی از حسینیه جماران شروع کنیم؛ شما سالیان سال در جوار همین حسینیه جماران زندگی میکردید. اولین باری که به اینجاآمدید خاطرتان هست؟
هاشمی: اگر بخواهم خیلی دقیق بگویم و به دوران انقلاب و پس از پیروزی انقلاب باز گردم، آیتالله هاشمی رفسنجانی این موقعیت را داشتند که همیشه همسایه امام(ره) باشند. زمانی که امام به قم تشریف آوردند که ۱۴ ساله بودند، در منزلی سکنی گزیدند که آیات اخوان مرعشی همسایه امام بودند؛ پدر آیتالله هاشمی به قول امروزیها ایشان(آیتالله هاشمی) را پانسیون کرده بودند و به عنوان یک جوانی که میخواهد طلبه شود، مبلغی را پرداخت کرده بودند که در منزل آنها زندگی کنند. این منزل در همسایگی منزل امام واقع شد؛ تا اینکه متأسفانه امام با آقامصطفی تبعید شدند و این فراق اتفاق افتاد. بعد از آن، پیروزی انقلاب را داشتیم که امام به ایران تشریف آوردند و بعد از آن با حاج احمدآقا به قم تشریف بردند اما به دلیل بیماری که برایشان پیش آمد، به بیمارستان تهران آمدند؛ پزشکان گفتند باید جایی باشد که وضعیت آب و هوایی آن بهتر از قم باشد که بعد از آن به جماران تشریف آوردند. آیتالله جمارانی هم فضای اقامت را فراهم کردند.
اینجا یک خانه بود کنار حسینیه که الان هم وجود دارد و به خانهموزه آیتالله هاشمی رفسنجانی تبدیل شده است؛ این متعلق به یک خانوادهای بود. به دلیل رفت وآمدهای زیادی که میشد و اینکه امام همیشه ملاقات داشتند و بعد هم مسائل امنیتی و گشتن افراد کم کم جدیتر شد، به خصوص بعد از ترورهای منافقین در سال ۶۰. حتی گاهی به شوخی میگفتند اینجا اگر کسی یک سطل ماست کوچک هم بخواهد ببرد، محافظان یک قاشق از آن میخورند که چک کنند؛ در نتیجه زندگی برای این خانواده بزرگوار سخت شد که امام (ره) فرموده بودند که مشکل آنان را حل کنید و به سبکی اینجا را بخرند که آن خانواده بتواند جا به جا شود و این خانه خالی مانده بود.
بعد از اتفاقات سال۶۰ بود که ما شهید بهشتی و ۷۲ تن را از دست داده بودیم و اتفاقاتی که برای شهید رجایی و باهنر افتاد، امام فرمودند با توجه به اینکه امنیت اینجا بهتر است، به احمدآقا گفتند که به آقای هاشمی بگویید بیایند اینجا زندگی کنند
رنجبران: که آمدید و مستقر شدید...
هاشمی: بله؛ فکر میکنم این موضوع در خاطرات دقیق آمده است که احمدآقا به خدمت حاج آقا تشریف آوردند و صحبت کردند که خوب است شما به دلیل مسائل امنیتی، به جایی که امنیت بیشتری داشته باشد، بیایید. خانواده آمدند اینجا را دیدند و قرار شد به اینجا بیایند. از اواخر پاییز یا زمستان سال ۶۰ بود که آنجا مستقر شدند که خیلی نزدیک به حسینیه و دفتر و منزل امام بود؛ ارتباطاتمان هم نزدیکتر شد و هم اینکه امنیت بیشتری بود. و دیدید که حتی بعد از فوت آیتالله هاشمی باز م هایشان همسایه امام شدند. انگار که در سرنوشت ایشان نوشته شده بود که باید همواره کنار امام باشند.
رنجبران: بعد از فوت آقای هاشمی یک خبری آمد که قرار بود ایشان را به مشهد ببرید؟
هاشمی: بله. آلترناتیوهای مختلفی مطرح شد؛ اول قرار بود قم باشد و حتی در اطلاعیه اول که داده بودیم، قم مطرح بود؛ اما همان شب بود که با خانواده، مادر، بچهها و خواهرها یک جلسهای گرفتیم که این مسئله را تثبیت کنیم. اما به دلیل دور بودن راه قم و مسائل دیگری مثل اینکه نحوه دفن چگونه و کجا باشد، اینها خیلی روشن نبود، خانواده در خواست داد که مرقد امام (ره) دفن کنیم و حسن آقا هم پیشنهاد کردند که داخل ضریح دفن شوند؛ نهایتاً به سبک دموکراتیک در خانواده بحث کردیم و اینکه در مرقد امام دفن کنیم، رأی بیشتری آورد. لذا آخر شب تصمیم تغییر کرد. فردایش اطلاعیه دادیم که بعد از تشییع، در مرقد امام و در کنار امام دفن خواهند شد؛ به نظرم همین مسئله به دلیل اینکه همسایگی با امام ادامه پیدا کند، اتفاق افتاد. البته به نظرم چون رفت و آمد زیاد بود و میخواستیم مراسم بگیریم، اینجا هم امکانات اینجا وسیعتر بود و هم برای خانواده و مادرمان رفت و آمد آسانتر است.
رنجبران: چندبار اشاره کردید به ارتباطات آقاسید احمد خمینی و آیتالله هاشمی. در آستانه سالگرد ایشان هم هستیم. یک مقدار درباره ایشان صحبت کنید. اصلاً نقش حاج احمدآقا در انقلاب و جمهوری اسلامی چگونه تعریف میشود؟ من مطالعه که میکردم، ظاهراً اولین بار که با ایشان صحبت کردید، تلفنی بوده. ظاهراً آقای هاشمی دستگیر شده بودند که ایشان زنگ میزنند احوال بپرسند و شما گوشی را برمیدارید. آن موقع شما ۱۴ سالتان بوده است.
هاشمی: حاج آقا مصطفی و امام هردو تبعید شده بودند، ولی احمد آقا تبعید نشده بود. یعنی در حکمی که قبل از انقلاب داده شده بود، امکان رفت و آمد احمد آقا به تهران و ایران فراهم بود. در نتیجه ایشان میتوانست رفت و آمد کند؛ پس خود به خود بیت را در عراق حاجآقا مصطفی مدیریت میکردند ولی ارتباط با داخل را تقریباً احمدآقا دنبال میکردند.
آن موقع مواردی که سرّی نبود و عادی بود، تلفنی انجام میشد ولی مواردی که سرّی بود، باید با پیک انجام میشد که یا پیک میآمد و اگر موضوع به شدت سرّی بود که نمیشد به کسی گفت، از طریق ایشان انجام میشد. آقامصطفی سال ۵۶ فوت کردند و هم مسئولیت بیت امام (ره) و هم ارتباط به عهده حاج احمدآقا افتاد؛ در نتیجه وظیفه سنگینی برای ایشان شکل گرفت.
انسانها در مسیر زندگی خود، یک زندگی عادی دارند که روند عادیشان است. در کتاب «نون و القلم»، که فکر میکنم دهه ۴۰ نوشته شده است، به طور طنز زندگی چند نفر را نشان میدهد؛ آنها میگویند تحصیل و خانواده و اینها روند عادی زندگی است ولی ناگهان یک شرایطی برای انسانها پیش میآید که یک وظیفه ویژهای برعهدهشان گذاشته میشود؛ انسانهایی که محتول هستند یا آنهایی که میتوانند از پس این وظیفه بربیایند، آنها آدمهای شاخصی میشوند. به نظرم میآید که این شرایط برای حاج احمدآقا اتفاق افتاده بود. یعنی به دلیل شرایط حاکم بر کشور و شرایط امام و اتفاقاتی که افتاد و از سال ۵۶ به بعد و از سفر به پاریس و پیروزی انقلاب، حضور ایشان همراه امام در ایران و رفتنشان به قم و حضور در جماران، بیش از یک دهه از سال ۵۶ تا سال ۶۸ در حدود ۱۰ ـ ۱۲ سالی که امام حضور داشتند و بعد از آن تا سال ۷۳ که حاج احمدآقا فوت کردند، یک مسیر جدایی را میشود مطرح کرد.
یک دوره، قبل از انقلاب است که من از ۱۳-۱۴ سالگی متوجه میشدم و بعضی از روابط و مسائل را میتوانستم درک کنم. وقتی ابوی با یک شناسنامه و پاسپورت جعلی که شهید منتظری درست کرده بودند، به عراق و به بغداد رفتند و به خدمت امام حاضر شدند، در آنجا، هم حاج احمد آقا را دیده بودند و هم امام و حاج مصطفی را. وقتی برگشتند، همه میگفتند که اگر برگردید دستگیر میشوید و توصیه میشد که نیایند، ولی ایشان نظرشان این بود که فعالیت در ایران بیشتر از فعالیت در خارج میارزد و حتی میگفتند زندان بودن در ایران ارزشش بیشتر از ماندن در خارج و فعالیت در خارج است. لذا برگشتند. اما ۱۰ ـ ۱۵ روز بعد از برگشتنشان، ایشان را دستگیر کردند. ولی از جاهای مختلف خیلی زنگ میزدند، به خصوص از خارج از کشور. مثلاً امام موسی صدر بودند. چون ایشان (آیتالله هاشمی) لبنان هم رفته بودند. یا در پاریس، آقای قطبزاده، آقای حبیبی و آقا بنیصدر بودند؛ از انگلستان هم همینطور و حتی سفر آمریکا هم رفته بودند و با همه مبارزان خارج از کشور جلساتی گذاشته بودند.
یکی از مواردی که جدی پیگیری میکردند، از همان عراق بود که آقای دعایی آنجا بودند و خانواده امام و بیت امام که از دستگیری ابوی، نگران شده بودند؛ چون بعد از دستگیری تا یک مدتی از ایشان خبری نبود؛ به دلیل اینکه ابتدای دستگیری معمولاً شکنجههای خیلی جدی هست تا شما به حکم زندان برسید؛ به خصوص در کمیته مشترک؛ لذا همیشه زنگ میزدند و احوالپرسی میکردند و بعضی وقتها هم من تلفن را برمیداشتم و آن صحبتها اتفاق میافتاد. ولی چون ایشان(آقای هاشمی) رابطه نزدیکی با امام داشتند، خود به خود رابط اصلی هم بعد از آن سالها احمد آقا بودند و در نتیجه این ارتباط از طریق ایشان برقرار میشد.
تا جایی که من یادم است، بعد از انقلاب امام سعی میکردند که احمدآقا هیچ مسئولیت رسمی نداشته باشند، ولی به یک صورت غیررسمی، همیشه کنار امام بودند و میشد گفت که امینترین یا امنترین کانال ارتباطی با امام هم بودند. با توجه به اینکه امام، سن بالایی هم داشتند و نگرانی از بیماری ایشان وجود داشت و شرایط حساس بود، مخصوصاً در سالهایی که جنگ بود و اتفاقات بعد از جنگ، باید مواظبت میکردند که امام صدمه فیزیکی یا پزشکی نخورند و سرعت عمل ایشان، کنترل کردن این ارتباطات و درست منتقل کردن، کار بسیار سختی بود.
رنجبران: حتی بعضیها ایشان را متهم میکردند که نظرات خودشان را به جای امام میگویند که یکبار ایشان به امام نامهای نوشتند.
هاشمی: بله؛ که ناراحت هم شدند. میدانید که احمدآقا عضو شورای انقلاب نبودند ولی در جلسات شورای انقلاب اولیه شرکت میکردند و نتایج جلسات را برای امام میبردند. تقریباً بعد از آن جلسه ۵ نفرهای که اعضایش را میدانید، چون ماهی یکبار یا ۴۵ روز یکبار امام میخواستند در جلسات شورای انقلاب اولیه شرکت کنند، این جلسات در منزل احمدآقا تشکیل میشد. امام هم شرکت میکردند و مثلاً عالی شورای دفاع هم بود و خیلی موارد پیش میآمد که احمدآقا برای موارد مهم به جلسات شورای عالی دفاع هم میآمدند که بتوانند نتایج بحثها را به صورت دقیق به امام منتقل کنند.
پیغامها به صورتهای مختلفی بود؛ یک زمانی بود که یک موضوع، بسیار مهم بود که ایشان میگفتند این موضوع را حتماً بنویسید که حتماً سندش باشد؛ آن موقع مثل دفتر مقام معظم رهبری، این نظم شکل نگرفته بود و ساختاری وجود نداشت که همه چیز ثبت و ضبط شود و نامهنگاری شود و نیروهای زیادی اینها را سامان بدهند؛ لذا یک مقدار هیئتیتر اداره میشد؛ ولی ایشان مواظبت میکرد که موضوعات مهم را افراد بنویسند. اگر موضوع مهمی هم بود که امام باید میگفتند، سعی ایشان بر این بود که امام هم یک چیزی بنویسند. گاهی موارد هم بود که ایشان اگر پیغامی را میآورد یا میبرد، یادداشت دقیقی مینوشتند و همان را عرضه میکردند. یک موضوع دیگری هم در رابطه با امام بود که که سران سه قوه یا شورای انقلاب، هروقت دلشان میخواست میتوانستند امام را ببینند و ملاقاتهای امام کم نبود. آنها میتوانستند هر موضوعی را به راحتی با امام چک کنند و به نظرم، هیچ وقت پیش نیامد که بگویند عدم صداقتی در پیغامها وجود دارد؛ تا این اواخر که اتفاقاتی برای آیتالله منتظری افتاد که قضیه خیلی سیاسی شد و شائبههایی ایجاد کرد.
من یک مدتی خارج از کشور تحصیل میکردم، ولی چون من خاطرات آیتالله هاشمی را آماده میکنم، در خاطرات، اسم احمدآقا خیلی زیاد آمده است؛ یعنی بعد از امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری، میشود گفت در خاطرات اسم سوم، اسم احمدآقا است تا دورانی که ایشان در قید حیات بودند.
بعضی مواقع یک موضوعی اتفاق میافتاد که باید فوراً تصمیمگیری میشد و این سرعت انتخاب خیلی مهم بود؛ مخصوصاً در جنگ اتفاقاتی میافتاد که نظر امام مهم بود و لذا همیشه به نوعی در دسترس بودند. ایشان در کنار شورای انقلاب، سران سه قوه و فرماندهان سپاه و ارتش، ارتباط را به سرعت برقرار میکردند و نمیگذاشتند مشکلات بماند و مثلاً نمیگفتند حالا صبر کنید تا ما نظر امام را بگیریم و چند روز و یک هفته بگذرد که پاسخی داده شود. یعنی کارگشا بودند و همه متفقالقول بودند که این کارگشایی به صورت خیلی مناسبی اتفاق میافتد. در دوران تثبیت انقلاب و دوران جنگ تحمیلی و پذیرش قطعنامه که تقریباً یکسال بعد از آن، امام فوت کردند، ایران دوران سختی را گذراند.
در دوره امام، مسئولیت خیلی مهمی که احمدآقا داشت، سلامتی امام بود؛ چون دائم گفته میشد که امام بیمار است و سرطان دارد و ضدانقلاب با این تصور به میدان میآمدند که اگر امام فوت کنند، جمهوری اسلامی دچار براندازی میشود و روی این موضوع خیلی حساب میکردند؛ لذا اگر امام ۵ روز یا ۱۰ روز صحبت نمیکردند و غیبت پیدا میکردند، فوری شایعات زیادی شکل میگرفت.
من اطلاع دقیقی ندارم؛ احساس من این بود که ایشان در حد دو هفتهای به روستاهای اطراف رفتند؛ حالا دقیق نمیدانم کجا. باید از حسن آقا دقیقتر بپرسید، ولی به یک سفری رفتند که حضور فیزیکی یا تماسی برقرار نبود و در نتیجه خود این، ایجاد شائبه کرده بود. در خاطرات ابوی هم میتوانید جستجو کنید و جاهایی هست که ایشان نوشتهاند که رفتند و گفتند این فاصلهای که افتاده درست نیست و باید حضور برقرار باشد؛ چون وقتی احمدآقا نبودند، خود به خود حضور امام هم کم شده بود و همین مسئله، هم در مدیریت کشور و هم در فرماندهی جنگ اثرگذار شده بود. نمیخواهم ورود کنم.
رنجبران: بین خانه شما و خانه احمدآقا یک در گذاشته بودید؛ درست است؟
هاشمی: نه اینطور نیست. اگر بروید میتوانید فیلم هم بگیرید؛ یک در به آن طرف و این طرف داشت؛ و از همین طرف به خانه امام رفت و آمد میکردند. کسانی که میخواستند از خیابان اصلی نیایند، از راهروی خانه ما عبور میکردند و الان هم میآیند. برای مراسمها بعضی اوقات بعضی از مسئولان، آن پشت ماشین خود را پارک میکنند و از همان در وارد میشوند. این طور نبود که در مخصوص راه به خانه امام یا احمدآقا داشته باشد. از کوچه رد میشد، ولی جایی بود که کنترل شده بود. میشود گفت که یک محدوده کنترل شدهای بود که هرکسی از آنجا عبور نمیکرد و آیتالله هاشمی میتوانستند از آن طریق رفت و آمد سریعتری داشته باشند.
این نزدیکی و ارتباط با امام و احمدآقا مسائل را خیلی تسهیل میکرد. وقتی شما با مقام ارشد کشور یا ولی وفقیه و خانوادهشان ارتباط اصلی را برقرار بکنید، خیلی از مسائل را میتوانید به سرعت چک کنید و از طریق این چک کردن، نظرات واقعی را منتقل کنید و کار را مدیریت کنید که با حضور آیتالله هاشمی، این اتفاق اینجا میافتاد.
خب ارتباط خانوادگی هم برقرار بود و رفت و آمد بود و این ارتباط خانوادگی هم ایجاد دوستی میکند؛ مثلاً همسر احمدآقا از طباطباییها بودند و مادر من هم از طرف مادری از طباطباییها هستند؛ این یک قوم و خویشی ایجاد میکند؛ مریم طباطبایی که مادر حاج خانم است، نوه حضرت آیتالله سیدمحمد طباطبایی صاحب عروه است؛ در نتیجه طباطباییها با هم ارتباط خانوادگی هم دارند و حاج خانم هم با خانواده احمدآقا و مخصوصاً همسر ایشان، ارتباط قوم و خویشی هم داشتند و با خانواده آقای بجنوردی هم همینطور؛ رابطه قوم و خویشی داشتند.
رنجبران: بعد از امام و مقام معظم رهبری، در خاطرات آیتالله هاشمی، پرتکرارترین واژه، آقا سید احمدآقا بود. چرا برخی از خاطرات منتشر نشده است؟ مواردی دارید که قابل گفتن باشد؟
هاشمی: ما خاطرات ایشان را تا سال ۷۸ منتشر کردیم و امسال هم خاطرات سال ۷۹ منتشر میشود؛ منتظر مجوز وزارت ارشاد هستیم که هنوز داده نشده ولی با نام «اصلاحات در بحران» منتشر میشود. با توجه به اینکه احمدآقا اسفند ۷۳ فوت کردند، همه خاطرات را منتشر کردیم.
رنجبران: یعنی خاطره منتشر نشده ندارید؟
هاشمی: نه خاطره منتشرنشده نداریم؛ خاطرات تا سال ۷۳ را آیتالله هاشمی بودند که ما منتشر کردیم و امکان دارد مواردی بوده که ایشان گفتند این منتشر نشود و طبیعی است که من هم چیزی درباره آنها نگویم. ما خاطرات ایشان را سانسور بسیار کمی میکنیم. بیشتر در جایی است که محدودیت امنیتی برای کشور ایجاد کند یا خط قرمز نسبت به امام یا مقام معظم رهبری وجود داشت باشد که با مشورت ممکن است منتشر نکنیم. یا اگر جایی آبروی یک فردی در خطر است، آن هم باز با مشورت منتشر نمیکنیم. حتی الآن یک کتابی توسط آقای غلامعلی رجایی منتشر شده که بخش خاطرات آیتالله هاشمی، امام (ره) و احمدآقا را جداگانه منتشر کرده است. یعنی از خاطرات فیشبرداری کرده و کلیه خاطرات را در آنجا نوشته است.
ولی میخواهم خدمتتان بگویم که خاطرات آیتالله هاشمی، فقط یک سبک دایرهالمعارف و یک نخ ریسمانی میدهد که شما مسائل جنبی و حواشی را اضافه کنید؛ لذا چیزی که برای احمدآقا مهم است، این است که دفتر نشر آثار امام باید با استفاده از این خاطراتِ افراد یا خاطرات آیتالله هاشمی، وظیفه بسیار خطیری را که احمدآقا به عهده داشتند که مهمترین آن ارتباط امام با مسئولان، با مبارزین قبل از انقلاب و همچنین با مردم قبل از انقلاب بود ـ چون خود امام درگیر مسائل تشریفات زیادی بودند که وقتگیر بود ولی آنجایی که باید کارها را مدیریت میکردند از طریق همین بزرگواران انجام میدادند ـ روی این موضوع به عنوان یک مسئله تحقیقی کار جدی شود و از این سرنخها استفاده شده و این موضوعات باز شود.
من دیدم که ۴-۵ تا کتاب درباره یادگار امام نوشته شده است، ولی هیچوقت نیامدند وظایف خطیر ایشان را در بعضی از مسائل مهم کشور که در آنها نقش اساسی بازی کرده و کشور را در برخی اوقات از بحرانهای مهم عبور داده است، بازگو کنند. اینکه من بخواهم این کار را انجام دهم، از جوانب مختلف، با توجه به اختلاف سنی و سفری که برای تحصیل به خارج از کشور داشتم، شاید زوایای حواشی را دقیق ندانم و به نظرم شاید صحیح نباشد و به صلاح نمیدانم؛ ولی جای کار زیادی دارد.
رنجبران: شما وقتی از سفر برگشتید، ارتباطتان با حاج احمدآقا نزدیکتر شد...
هاشمی: بله. من از اواخر سال ۶۵ در کشور بودم که آن موقع عمداً به صنایع موشکی رفتم و کار صنعتی و علمی میکردم. وقتی به منزل میآمدم و یا رفت و آمدهایی که شکل میگرفت یا حتی جلساتی که در خانه ما تشکیل میشد، یا جلساتی که در جاهای دیگر برگزار میشد و ما هم به عنوان آقازاده در حاشیه حضور داشتیم، به اطلاعاتی دسترسی پیدا میکردیم. ولی اینطور نیست که من بخواهم آن اطلاعات را برای شما باز کنم.
رنجبران: در مورد عزل آقای منتظری حاج احمدآقا چه نقشی را ایفا کردند؟
هاشمی: خب مسأله آقای منتظری، مسئله پیچیدهای است و من نمیخواهم الان ورود کنم. از زوایای مختلف به این مسئله نگاه شده است. کسانی هستند که حق را کامل به آقای منتظری میدهند یا کسانی هستند که حق را کامل به بیت امام و احمدآقا میدهند یا به وزارت اطلاعات که آن موقع آقای ریشهری بودند. این مسئله، مسئله کاملاً پیچیدهای است. اگر بخواهم به عنوان کسی از منزل آیتالله هاشمی بگویم، تمام سعی بر این بود که مدارا شود و این عزل اتفاق نیفتد چون نگران بودند که خدایی نکرده کشور بعد از امام، دچار مشکلات رهبری و اینها شود.
رنجبران: یعنی آیتالله هاشمی هم همین نظر را داشتند؟
هاشمی: بله. من تا آنجایی که میدیدم، آیتالله رفسنجانی تلاش میکردند که این کدورت از بین برود و وصل اتفاق بیفتد؛ ولی به جایی رسید که هر دو طرف از این وصل، عدول میکردند. از طرف امام، موضوع خیلی جدی شده بود؛ از طرف آقای منتظری هم همینطور. خیلی سخت میشد این وصل را ایجاد کرد. گهگاهی در انقلاب پیش میآمد.
مثلاً در قضیه لانه جاسوسی و تصرف سفارت آمریکا، این اتفاق یک دفعه افتاد و خاطرم هست که در آن لحظه، آیتالله هاشمی و آیتالله خامنهای مکه بودند و ایران نبودند؛ در آنجا که خبر را دریافت کردند که دانشجویان خط امام به سفارت آمریکا حمله کردهاند و تصرف کردهاند لذا به فوریت از آنجا برگشتند و سعیشان بر این بود که از طریق احمدآقا یا از طریق امام، موضوع را به سبکی رتق و فتق کنند که ایران دچار مشکل نشود ولی امام تصمیمشان را گرفته بودند و موضوع تصرف را به عنوان یک موضوع مهم تأیید کردند. وقتی تأیید رسمی شد، همه در جهت این تأیید رسمی حرکت کردند؛ هرچند که سعی بر این بود که این را سریعتر حل کنند. هر چند که ۴۰۰ و اندی روز طول کشید و آمریکا هم از اینکه بتواند گروگانها را آزاد کند، ناامید شده بود که مسائل دیگری اتفاق افتاد. شاید یکی از دلایل جنگ تحمیلی همین تصرف سفارت آمریکا بود.
رنجبران: اگر بخواهیم مصداقی به مسائل ورود کنیم، در مسأله آقای منتظری چه چیزی بود که حاج احمدآقا را آزار داد؟ موضع ایشان چه موضعی بود که بعضاً به ایشان تهمت میزدند و ایشان را عصبانی کرده بود؟
هاشمی: مثلاً بعضیها این شائبه را مطرح میکردند که اطلاعاتی که از طریقی به امام میرسد، کانالیزه شده است. یا سعی بر این باشد که بین آقای منتظری و امام ارتباط مستقیم برقرارشود که کدورتها برطرف شود و حل شود. اینها نظرشان این بود که میشود هماهنگی شود تا موضوع حل شود.
به نظرم میآید که از یک زمانی از این مسائل کامل عبور شده بود. کسانی بودند که سیاسیتر با موضوع برخورد میکردند و این را میگفتند که آقای منتظری، چون قائم مقام رهبری بودند، اگر یک مقدار دندان روی جگر بگذارد و اینطوری صحبت نشود، مثلاً بعد از چندسال اگر به رهبری برسند، میتوانند اهداف و روشهای خودشان را و مسائلی که از دین و دنیای مردم میدانند را اجرا کنند و توصیه میکردند که شما آرامتر موضوعات اختلافی را دنبال کنید، ولی از آن طرف هم این احساس بود که وظیفه دینی و شرعی است که باید این مسائل گفته شود.
رنجبران: به عنوان فرزند ارشد آیتالله هاشمی که ارتباطات پدر را درک کرده است، یکی دوتا مورد که میتوانید در آن به نقش حاج احمدآقا اشاره کنید، دارید؟
هاشمی: مثلاً یکی از مسائلی که وقتی من در ایران بودم اتفاق افتاد، بحث صدا و سیما و موسیقی بود. خبر آمد که امام فرمودند صدا و سیما نباید کلاً موسیقی پخش کند. خب این موضوع بسیار حساسی بود.
رنجبران: عموی شما هم که رئیس صدا و سیما بودند.
هاشمی: بله و این موضوع باید یک جوری حل میشد. یک زمانی افتخار صدا و سیما این بود که از ۲۴ ساعت برنامه فقط یک ساعت به موسیقی اختصاص داده میشد و در حد موسیقی متن هم بود و افتخار این بود که به سمت صفر موسیقی بروند.
در اینجا احمدآقا نقش مهمی ایفا کردند. جلسهای گذاشتند با اعضای شورای انقلاب، ابوی، آیتالله بهشتی و دیگران که بیایید با امام صحبت کنید که شاید نشود صدا و سیما اصلاً از موسیقی استفاده نکند. اولین توصیه ایشان به ابوی بود که ایشان با امام صحبت کنند و دیدم ابوی همان موقع امتناع کردند و جدی نگرفتند موضوع را. ولی آقای بهشتی این را جدی گرفتند و با امام صحبت کردند و بحثهای زیادی شد که امام از دستور سفت و سخت خود عدول کردند.
بعد از آن همیشه این موضوع در صدا و سیما بود که آلات موسیقی را نشان ندهند و هنوز هم این مسئله حل نشده است. حل شده است؟
رنجبران: نه آلات موسیقی را نشان نمیدهند.
هاشمی: در زمانی هم جنایت اسرائیل خیلی بالا گرفته بود و بحث بر سر این بود که به لبنان نیرو بفرستند و با اسرائیل وارد جنگ شوند و اصلاً گردانهایی به این سمت رفتند که یکدفعه امام فرمودند راه قدس از کربلا است. اینجا هم به نظرم میآید که نقش احمدآقا، سران سه قوه و شورای انقلاب و به خصوص رفت و آمدها بسیار مؤثر بود. چون اگر یکدفعه در جبهه جنگ نیرو تقسیم میشد و حواسها از جبهه جنگ با عراق به سمت جبهه جنگ با اسرائیل میرفت و مسئله لبنان، ممکن بود یک اتفاقات بدی برای جنگ بیفتد.
رنجبران: آیا شده بود در این ارتباط تنگاتنگی که آیتالله هاشمی با امام و حاج احمدآقا داشتند، به نقطه اختلافی بربخورند؟
هاشمی: همانطور که گفتم یکی از موارد اختلافی، درباره شورای انقلاب و دولت موقت و تصرف لانه جاسوسی بود؛ اینها یکی از موارد اختلافی بود. تا جایی که من میدانم، کسانی که داشتند کشور را مدیریت میکردند به صلاح نمیدیدند که این اتفاق بیفتد یا صلاح میدیدند که این موضوع با سرعت بیشتری حل شود؛ به خصوص که جنگ هم سال ۵۹ شروع شد؛ کسانی که دولت یا مجلس را مدیریت میکردند، توقع این بود که در جناح روحانیون و چپی که اطراف امام بودند، اتفاقی بیفتد که بتوانند موضوع گروگانها را زودتر حل کنند؛ ولی خیلی طول کشید که این موضع به مجلس واگذار شد و هیئتی به سرپرستی آقای نبوی درست شد که قرارداد الجزایر بسته شد و بالاخره مسئله گروگانها حل شد. این خودش یک نکتهای است و در این موضوع میتوان گفت اختلاف نظرهایی مطرح شد.
رنجبران: پایان جنگ چطور؟
هاشمی: پایان جنگ هم به نظرم از مسائلی است احمدآقا نقش مؤثری بازی کردند. از سال ۶۶ که قطعنامه ۵۹۸ در سازمان ملل مطرح شد، آیتالله هاشمی نظرشان این بود که ما باید چندتا حمله موفق انجام دهیم و بعد به سمت مذاکره برویم و جنگ را تمام کنیم. عدهای هم میگفتند که نه، ما باید کار صدام را تمام کنیم و تا رفع فتنه صدام پیش برویم؛ این خودش اختلاف نظر بود؛ من خودم نمیدانم نظر احمدآقا چه بود. ولی بین فرماندهان جنگ، فرماندهان ارتش، نیروهای عملکننده در جبههها و نظرات فرماندهی آیتالله هاشمی رفسنجانی یا نظرات کسانی که با تدبیر بیشتری به مسأله نگاه میکردند، خود به خود اختلافاتی پیش میآمد، ولی در زمانی که لازم و قطعی شد، احمدآقا نقش مؤثری ایفا کردند. این باعث شد که امام قطعنامه را پذیرفتند و حتی مسئولیتش را خودشان قبول کردند و خواستند این موضوع برای مردم باز شود و توجیه شود که این هم شد.
یا مثلاً در بحث روحانیت و روحانیون. کشور بعد از سال ۶۰ به یک آرامشی رسیدیم؛ یعنی بعد از ترور شهید رجایی و باهنر و انتخاباتی که مقام معظم رهبری، رئیس جمهور شدند، کم کم آرامشی در کشور ایجاد شد و بعد هم آن افتخار آزادسازی خرمشهر در سال ۶۱ را داشتیم و جنگ به سمت شرایط مثبتتری پیش رفت. آن موقع آقای موسوی، نخست وزیر بود و مقام معظم رهبری هم رئیس جمهور بودند و این آرامش شکل گرفت. حتی یکی از کتابهای خاطرات را ما با نام «آرامش و چالش» نامگذاری کردیم. یعنی درست در همان آرامش، چالش راست و چپ شکل گرفت. امام اینجا قبول کردند که در روحانیت یک انشعاب اتفاق بیفتد که یک روحانیون داشته باشیم و یک روحانیت و راست و چپ را در کشور نهادینه کردیم و بعد از آن تبدیل به اصلاحطلب و اصولگرا شد و این صفتهایی که در غرب مرسوم است، داده شد. در کشور بحث راست و چپ را از این تاریخ داریم و باید دید نقش احمدآقا در ایجاد روحانیون مبارز چه بوده؛ آیا موافق بودند یا مخالف بودند؟.
رنجبران: خاطراتی که خودتان از حاج آقا دارید چه هست؟
هاشمی: به نظرم که مخالف نبودند. ولی اینکه فشار بیاورند که این اتفاق بیفتد هم نبودند. یک زمانی است که شما مؤثرید و روی آن موضوع اثر میگذارید که قطعاً اتفاق بیفتد ولی نه، یک زمانی هست که میبینید که دارد اتفاق میافتد و جلوگیری نمیکنید؛ این اتفاق افتاده و طبیعی شکل گرفته و میشود گفت خیلیها روی این اثرگذار بودند یا میشود گفت کاری نکردند که شکل نگیرد.
رنجبران: خود آقای محسن هاشمی رفسنجانی اگر آن زمان بودند آیا موافق این اتفاق بود؟
هاشمی: من فکر میکنم که نمیشد از این موضوع حذر کرد.
رنجبران: یعنی نمیشد جلوی آن را گرفت.
هاشمی: بله. چون بعد از آن میبینیم که این اختلافات در مجلس هم بر
منبع خبر: تابناک
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران