حلبچه؛ روزی که جهان گریست
منبع تصویر، Anadolu Agency
توضیح: این گزارش به قلم جان سیمپسون، برای نخستین بار در آذرماه سال ۱۳۹۱ و در آستانه ۲۵امین سالگرد حمله شیمیایی ارتش عراق به حلبچه در وبسایت بیبیفارسی منتشر شد. آقای سیمپسون از جمله گزارشگران بیبیسی بود که بعد از بمباران شیمایی جلبچه از این محل بازدید کرد و درباره این موضوع در آن زمان، گزارشهایی برای بیبیسی تهیه کرد. او مشاهدات خود را بعد از ۲۵ سال و در زمانی که سردبیری امور بینالمللی بیبیسی را برعهده داشت، در این گزارش نوشت. حالا همزمان با ۳۵امین سالگرد این حمله شیمیایی، این گزارش بازنشر میشود.
روزی که جهان گریست
حدود ۲۵ سال پیش سربازان عراقی در شهر کردنشین حلبچه هزاران نفر از هموطنان خود را با استفاده از سلاحهای شیمیایی کشتند. حالا قرار است گامهایی برداشته شود تا معلوم شود کدام کشور - و احیانا کدام کارخانه - بخشی از مواد شیمیایی مورد استفاده را تأمین کرده بود.
حمله شیمیایی به حلبچه در ۱۶ مارس ۱۹۸۸ (۲۶ اسفند ۱۳۶۶) انجام شد و نتیجه آن خلق یکی از بدترین مناظری بود که تابحال دیده ام. جنازههای قربانیان همهجا روی هم انباشته شده بود. برخی کف خیابان خوابیده بودند، و برخی هم پشت دیوارها پناه گرفته بودند.
وقتی از نزدیکتر نگاه کردم، دیدم که خیلی از آنها سعی کرده بودند به قربانی دیگری پناه بدهند؛ نوزاد، کودک یا همسرشان. مردان صدام حسین، گاز اعصاب و دیگر مواد شیمیایی را روی حلبچه فروریختند تا به ساکنان کرد آن درسی بدهند، و در مقابل این بمبها هیچ پناهگاهی وجود نداشت.
من پیش از آن، در جریان جنگ ایران و عراق، تأثیر سلاحهای شیمیایی روی سربازها را دیده بودم؛ همان خاطرات به اندازه کافی وحشتناک بودند. اما دیدن آنچه که آن گازهای خبیث و بیرحم بر سر مردان، زنان و کودکان بیدفاع آورده بودند، از آنهم بدتر بود. در بعضی موارد گازهایی که نیروی هوایی عراق بر سر مردم ریخته بود، تأثیری آنی داشتند.
Skip مطالب پیشنهادی and continue readingمطالب پیشنهادی- چه شد که جستوجوی سلاحهای مخفی عراق به جایی نرسید
- بیستمین سالگرد جنگ عراق: مردی که «میتوانست از این درگیری جلوگیری کند»
- اولین سالگرد حمله روسیه به اوکراین؛ چه چیزی تغییر کرده است؟
- جنگ اوکراین؛ پیدا شدن یک گور دسته جمعی در شهر تازه آزاد شده ایزیوم
End of مطالب پیشنهادی
من خانهای را دیدم که بمب از سقف اتاقی که افراد خانواده در آن مشغول غذا خوردن بودند، وارد شده بود.همگی مرده بودند، اما مشخص بود که همه چیز ظرف یکی دو ثانیه اتفاق افتاده است. یک پیرمرد در حالی که تکه نانی را گاز میزد مرده بود. یکی دیگر لبخند به لب داشت، و بنظر میرسید مشغول لطیفه تعریف کردن بوده است.
برخی دیگر آرام آرام و بعد از تحمل دردی طاقتفرسا جان دادند. زنی را دیدم که بدنش تقریبا بهشکل دایره درآمده بود، و پاهایش پشت سرش را لمس میکرد. روی لباسهایش آثار استفراغ و خون دیده میشد، و زجر و درد چهرهاش را بهم ریخته بود.
منبع تصویر، Getty Images
از پادکست رد شوید و به خواندن ادامه دهیدپادکسترادیو فارسی بیبیسیپادکست چشمانداز بامدادی رادیو بیبیسی – دوشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۱
پادکست
پایان پادکست
این افراد چرا مرده بودند؟ چون در هفتههای پایانی جنگ ایران و عراق، حلبچه با شوق و شادی از نیروهای ایرانی استقبال کرده بود. صدام حسین و پسر عمویش، علی حسن المجید، معروف به "علی شیمیایی"، تصمیم گرفتند آنها را به مایه عبرت دیگران تبدیل کنند. نیروی هوایی عراق از انواع مواد شیمیایی علیه حلبچه استفاده کرد: گازهای اعصاب مانند وی ایکس، سارین و تابون، و گاز وحشتناک و البته بهمراتب ابتداییتر خردل، که از زمان جنگ جهانی اول از آن استفاده شده است.
امروزه برخی از بمبهایی که در جریان این حملات مورد استفاده قرار گرفتند، در موزه حلبچه به نمایش گذاشته شدهاند. در داخل بسیاری از آنها یک پنکه کار گذاشته بودند، که کار آن مخلوط کردن مواد شیمیایی بودهاست.
پیش از حملات شیمیایی، شهر بهمدت دو روز با بمبهای متعارف بمباران شد. ظاهرا علی حسن المجید میخواسته شیشه ساختمانهای شهر را بشکند، تا امکان مقاومت در مقابل گازهای سمی به حداقل برسد. نیروی هوایی ایران مرا بههمراه گروه کوچکی از خبرنگاران خارجی از مسیر هوایی به شهر برد.
دولت ایران از این اتفاق برای یک پیروزی تبلیغاتی استفاده کرد و جنایات صدام حسین علیه مردم خود را به جهانیان نشان داد. مقامات ایرانی به بازماندگان حمله اجازه نداده بودند برای دفن قربانیان به شهر بازگردند، تا اجساد آنها همچنان آنجا باشد و ما آنها را ببینیم.
چند نفر در حلبچه کشته شدند؟ من بههمراه یک کارشناس بلژیکی سلاحهای شیمیایی در شهر پرسه میزدم و جنازهها را میشمردم. زمان کمی داشتیم: عراقیها میدانستند ما آنجا هستیم. در راه رسیدن به شهر به بالگرد حامل ما شلیک شده بود، و احتمال میرفت نیروی هوایی آنها با سلاحهای شیمیایی بیشتری به شهر بازگردد و این بار آنها را علیه ما استفاده کند.
منبع تصویر، Getty Images
توضیح تصویر،عکس از کاوه کاظمی
در نتیجه ما ناگزیر با عجله و بدون دقت لازم آمار گرفتیم. اما طبق برآورد ما، حدود پنج هزار جسد در سراسر شهر روی زمین افتاده بود. خیلیهای دیگر در حالی که سعی میکردند از راه کوهستان خود را به ایران برسانند، در اطراف شهر مرده بودند. با وجود ابهامات موجود، بر سر این آمار میان کارشناسان اجماع وجود دارد. اما با وجود گذشت یک ربع قرن، سایه وحشت هنوز از سر شهر کنار نرفته است. بخشی از گاز خردلی که در جریان حمله روی شهر ریخته شد، هنوز در سردابها و پناهگاههای زیرزمینی شهر، که مردم موقع بمباران به آن پناه میبردند، موجود است. برخلاف گازهای اعصاب که خیلی زود از بین رفتند، گاز خردل از هوا سنگینتر است و پایین میآید، و تودههایی تشکیل میدهد که همین حالا هم خطرناک هستند.
وقتی من بههمراه بقیه اعضای گروه از پلههای سرداب خانهای پایین رفتیم، پسماندههای گاز که در کفپوش قدیمی مانده بود، باعث شد برای ساعتها چشممان بسوزد و سر درد بگیریم. روی زمین جسد یکی دو موش و اسکلت یک گربه افتاده بود که بر اثر استنشاق گاز سمی مرده بودند. بهما گفته شد که همین اواخر یک نفر بر اثر استنشاق گاز در یک سرداب دیگر مرده بود.
همیش دو برتون- گوردون، برجستهترین کارشناس سلاحهای شیمیایی بریتانیا، که قبلا در سازمان پورتون داون (موسسه تحقیقات نظامی علمی بریتانیا) کار میکرد، بر سر پاکسازی حلبچه با دولت کردستان مشغول گفتگو است. او میگوید: "مشکل ما در این منطقه این است که برای ساخت ساختمانهای جدید، پی بنا کنده میشود، و در این هنگام تودههایی از گاز خردل که در زیر ساختمان جمع شده، آزاد میشود . . . اخیرا این مسأله باعث مرگ عده ای شده است." او میگوید: "این یکی از کارهایی است که امیدواریم بتوانیم انجام دهیم. میخواهیم اسباب و وسایل نظارت و کنترل را در اینجا مستقر کنیم تا اگر نشانهای از وجود گاز در منطقه دیده شد، بتوانیم اقدامات لازم را برای جلوگیری از اینکه مردم در معرض آن قرار گیرند، انجام دهیم. بعد از پاکسازی حلبچه، احتمالا این منطقه هم با سرعتی مشابه بقیه نقاط کشور پیشرفت خواهد کرد."
آقای دو برتون- گوردون میگوید ممکن است بشود کسانی را که مواد شیمیایی اولیه مورد استفاده در حلبچه را در اختیار دولت صدام حسین قرار دادند، شناسایی کرد. او به من گفت: "ما انتظار داریم در گورهای دسته جمعی هم مثل سردابها و انبارهای زیرزمینی نمونههایی از گاز خردل پیدا کنیم. اگر بتوانیم آن را به مولکولهای سازنده تجزیه کنیم، خواهیم توانست رد پای تولیدکننده آن را پیدا کنیم و با نمونههای موجود مطابقت دهیم."
او معتقد است با چنین بررسیهایی میتوان دریافت کدام کشور، و حتی کدام کارخانه، مواد شیمیایی اولیه لازم برای گاز خردل را به عراق داده است. اما پیدا کردن رد منبع گازهای اعصاب ممکن نخواهد بود.
او میگوید: "گرفتن نمونه آزمایشی از کارخانههایی که ادعا میشود این مواد را ساخته اند، آسان نیست . . . اگر آنها چنین نمونهای را در اختیار ما قرار دهند، و آن نمونه با یافتههای ما در حلبچه یکی باشد، مدرکی انکارناپذیر فراهم میشود، و قطعا توجه دادگاه بینالمللی کیفری و دیگر مراجع را بهخود جلب خواهد کرد. اما میدانیم که هنوز هم ذخایری از مواد شیمیایی در عراق وجود دارد. این ذخایر منبع خوبی برای کسب اطلاعات هستند، و به احتمال قوی باید بتوانیم از آنها نمونهای بگیریم و با آنچه در حلبچه یافته ایم، مقایسه کنیم. این کار قطعا شواهد و مدارک قاطعی برایمان فراهم خواهد کرد. در نتیجه شناسایی عاملان فروش مواد شیمیایی به عراق از نظر فنی امکانپذیر است."
منبع تصویر، Getty Images
توضیح تصویر،عکس از بهروز مهری
دولت اقلیم کردستان هنوز اجرای چنین طرحهایی را تصویب نکرده، و میگوید پیش از اینکه اجازه نبش گورهای دستجمعی را بدهد، باید با طیف وسیعی از شرکتها و اهالی شهر مشورت کند. اما مشخص است که بعضی شرکتهای خارجی با علم و عمد این سلاحهای وحشتناک را در اختیار عراق قرار دادند، و مادامی که این شرکتها مجازات نشده باشند، دفتر این واقعه دلخراش بطور کامل بسته نخواهد
قباد طالبانی، یکی از وزرای ارشد دولت اقلیم کردستان و پسر رئیس جمهوری فعلی عراق، میگوید: "بنظر من ما بهخاطر خودمان و قربانیان این حادثه وظیفه داریم بررسی دقیقی در مورد آنچه روی داده انجام دهیم."
اما اگر شرکتهای خارجی تأمینکننده این مواد شیمیایی شناسایی شوند، آیا ممکن است اقدامی علیه آنها صورت گیرد؟
قباد طالبانی میگوید: "مسلما، مسلما. ما خیلی در این باره جدی هستیم. خانوادههای قربانیان هم خیلی جدی هستند."
به نظر میرسد اتحاد شوروی که در زمینه جنگافزارهای شیمیایی توانایی گستردهای داشت، مواد لازم را در اختیار صدام حسین قرار داده باشد. دولت آلمان غربی هم در آن زمان صنایع شیمیایی این کشور را از پایبندی به موافقتنامههای بینالمللی در زمینه ممنوعیت فروش سلاحهای شیمیایی معاف کرد. شاید کشورهای دیگری هم در این قضیه دست داشتهاند.
پس آیا فجایع وحشتناکی که در حلبچه روی داده، دستاورد مثبتی هم داشته است؟ در کمال تعجب باید گفت بله. بر ملا شدن آنچه در حلبچه روی داده بود، وجدان جهانیان را تکان داد، و سه سال بعد از آن، بریتانیا و آمریکا بر فراز نواحی شمالی عراق منطقه پرواز ممنوع ایجاد کردند. این کار مانع از حمله صدام به کردها شد، و به آنها اجازه داد دور از کنترل بغداد بهسوی شکوفایی قدم بردارند. در دهه ۱۹۹۰ و سالهای بعد از آن، پول نفت شهرهای بزرگ کردستان، از جمله حلبچه را کاملا دگرگون کرد.
اما در این شهر هیچکس نمیتواند آنچه را که در آن روز سال ۱۹۸۸ روی داد، فراموش کند. حتی صحبت درباره آن هنوز دانشآموزان را به گریه میاندازد. همین حالا هم مردان و زنان دچار سرطانهایی میشوند که به احتمال زیاد به آثار شیمیایی آن بمباران مربوط هستند. هزاران نفر هم به هراسآورترین شکل ممکن جانشان را از دست دادند.شد.
توضیح: این گزارش به قلم جان سیمپسون، برای نخستین بار در آذرماه سال ۱۳۹۱ و در آستانه ۲۵امین سالگرد حمله شیمیایی ارتش عراق به حلبچه در وبسایت بیبیفارسی منتشر شد. آقای سیمپسون از جمله گزارشگران بیبیسی بود که بعد از بمباران شیمایی جلبچه از این محل بازدید کرد و درباره این موضوع در آن زمان، گزارشهایی برای بیبیسی تهیه کرد. او مشاهدات خود را بعد از ۲۵ سال و در زمانی که سردبیری امور بینالمللی بیبیسی را برعهده داشت، در این گزارش نوشت. حالا همزمان با ۳۵امین سالگرد این حمله شیمیایی، این گزارش بازنشر میشود.
روزی که جهان گریست
حدود ۲۵ سال پیش سربازان عراقی در شهر کردنشین حلبچه هزاران نفر از هموطنان خود را با استفاده از سلاحهای شیمیایی کشتند. حالا قرار است گامهایی برداشته شود تا معلوم شود کدام کشور - و احیانا کدام کارخانه - بخشی از مواد شیمیایی مورد استفاده را تأمین کرده بود.
حمله شیمیایی به حلبچه در ۱۶ مارس ۱۹۸۸ (۲۶ اسفند ۱۳۶۶) انجام شد و نتیجه آن خلق یکی از بدترین مناظری بود که تابحال دیده ام. جنازههای قربانیان همهجا روی هم انباشته شده بود. برخی کف خیابان خوابیده بودند، و برخی هم پشت دیوارها پناه گرفته بودند.
وقتی از نزدیکتر نگاه کردم، دیدم که خیلی از آنها سعی کرده بودند به قربانی دیگری پناه بدهند؛ نوزاد، کودک یا همسرشان. مردان صدام حسین، گاز اعصاب و دیگر مواد شیمیایی را روی حلبچه فروریختند تا به ساکنان کرد آن درسی بدهند، و در مقابل این بمبها هیچ پناهگاهی وجود نداشت.
من پیش از آن، در جریان جنگ ایران و عراق، تأثیر سلاحهای شیمیایی روی سربازها را دیده بودم؛ همان خاطرات به اندازه کافی وحشتناک بودند. اما دیدن آنچه که آن گازهای خبیث و بیرحم بر سر مردان، زنان و کودکان بیدفاع آورده بودند، از آنهم بدتر بود. در بعضی موارد گازهایی که نیروی هوایی عراق بر سر مردم ریخته بود، تأثیری آنی داشتند.
من خانهای را دیدم که بمب از سقف اتاقی که افراد خانواده در آن مشغول غذا خوردن بودند، وارد شده بود.همگی مرده بودند، اما مشخص بود که همه چیز ظرف یکی دو ثانیه اتفاق افتاده است. یک پیرمرد در حالی که تکه نانی را گاز میزد مرده بود. یکی دیگر لبخند به لب داشت، و بنظر میرسید مشغول لطیفه تعریف کردن بوده است.
برخی دیگر آرام آرام و بعد از تحمل دردی طاقتفرسا جان دادند. زنی را دیدم که بدنش تقریبا بهشکل دایره درآمده بود، و پاهایش پشت سرش را لمس میکرد. روی لباسهایش آثار استفراغ و خون دیده میشد، و زجر و درد چهرهاش را بهم ریخته بود.
این افراد چرا مرده بودند؟ چون در هفتههای پایانی جنگ ایران و عراق، حلبچه با شوق و شادی از نیروهای ایرانی استقبال کرده بود. صدام حسین و پسر عمویش، علی حسن المجید، معروف به "علی شیمیایی"، تصمیم گرفتند آنها را به مایه عبرت دیگران تبدیل کنند. نیروی هوایی عراق از انواع مواد شیمیایی علیه حلبچه استفاده کرد: گازهای اعصاب مانند وی ایکس، سارین و تابون، و گاز وحشتناک و البته بهمراتب ابتداییتر خردل، که از زمان جنگ جهانی اول از آن استفاده شده است.
امروزه برخی از بمبهایی که در جریان این حملات مورد استفاده قرار گرفتند، در موزه حلبچه به نمایش گذاشته شدهاند. در داخل بسیاری از آنها یک پنکه کار گذاشته بودند، که کار آن مخلوط کردن مواد شیمیایی بودهاست.
پیش از حملات شیمیایی، شهر بهمدت دو روز با بمبهای متعارف بمباران شد. ظاهرا علی حسن المجید میخواسته شیشه ساختمانهای شهر را بشکند، تا امکان مقاومت در مقابل گازهای سمی به حداقل برسد. نیروی هوایی ایران مرا بههمراه گروه کوچکی از خبرنگاران خارجی از مسیر هوایی به شهر برد.
دولت ایران از این اتفاق برای یک پیروزی تبلیغاتی استفاده کرد و جنایات صدام حسین علیه مردم خود را به جهانیان نشان داد. مقامات ایرانی به بازماندگان حمله اجازه نداده بودند برای دفن قربانیان به شهر بازگردند، تا اجساد آنها همچنان آنجا باشد و ما آنها را ببینیم.
چند نفر در حلبچه کشته شدند؟ من بههمراه یک کارشناس بلژیکی سلاحهای شیمیایی در شهر پرسه میزدم و جنازهها را میشمردم. زمان کمی داشتیم: عراقیها میدانستند ما آنجا هستیم. در راه رسیدن به شهر به بالگرد حامل ما شلیک شده بود، و احتمال میرفت نیروی هوایی آنها با سلاحهای شیمیایی بیشتری به شهر بازگردد و این بار آنها را علیه ما استفاده کند.
در نتیجه ما ناگزیر با عجله و بدون دقت لازم آمار گرفتیم. اما طبق برآورد ما، حدود پنج هزار جسد در سراسر شهر روی زمین افتاده بود. خیلیهای دیگر در حالی که سعی میکردند از راه کوهستان خود را به ایران برسانند، در اطراف شهر مرده بودند. با وجود ابهامات موجود، بر سر این آمار میان کارشناسان اجماع وجود دارد. اما با وجود گذشت یک ربع قرن، سایه وحشت هنوز از سر شهر کنار نرفته است. بخشی از گاز خردلی که در جریان حمله روی شهر ریخته شد، هنوز در سردابها و پناهگاههای زیرزمینی شهر، که مردم موقع بمباران به آن پناه میبردند، موجود است. برخلاف گازهای اعصاب که خیلی زود از بین رفتند، گاز خردل از هوا سنگینتر است و پایین میآید، و تودههایی تشکیل میدهد که همین حالا هم خطرناک هستند.
وقتی من بههمراه بقیه اعضای گروه از پلههای سرداب خانهای پایین رفتیم، پسماندههای گاز که در کفپوش قدیمی مانده بود، باعث شد برای ساعتها چشممان بسوزد و سر درد بگیریم. روی زمین جسد یکی دو موش و اسکلت یک گربه افتاده بود که بر اثر استنشاق گاز سمی مرده بودند. بهما گفته شد که همین اواخر یک نفر بر اثر استنشاق گاز در یک سرداب دیگر مرده بود.
همیش دو برتون- گوردون، برجستهترین کارشناس سلاحهای شیمیایی بریتانیا، که قبلا در سازمان پورتون داون (موسسه تحقیقات نظامی علمی بریتانیا) کار میکرد، بر سر پاکسازی حلبچه با دولت کردستان مشغول گفتگو است. او میگوید: "مشکل ما در این منطقه این است که برای ساخت ساختمانهای جدید، پی بنا کنده میشود، و در این هنگام تودههایی از گاز خردل که در زیر ساختمان جمع شده، آزاد میشود . . . اخیرا این مسأله باعث مرگ عده ای شده است." او میگوید: "این یکی از کارهایی است که امیدواریم بتوانیم انجام دهیم. میخواهیم اسباب و وسایل نظارت و کنترل را در اینجا مستقر کنیم تا اگر نشانهای از وجود گاز در منطقه دیده شد، بتوانیم اقدامات لازم را برای جلوگیری از اینکه مردم در معرض آن قرار گیرند، انجام دهیم. بعد از پاکسازی حلبچه، احتمالا این منطقه هم با سرعتی مشابه بقیه نقاط کشور پیشرفت خواهد کرد."
آقای دو برتون- گوردون میگوید ممکن است بشود کسانی را که مواد شیمیایی اولیه مورد استفاده در حلبچه را در اختیار دولت صدام حسین قرار دادند، شناسایی کرد. او به من گفت: "ما انتظار داریم در گورهای دسته جمعی هم مثل سردابها و انبارهای زیرزمینی نمونههایی از گاز خردل پیدا کنیم. اگر بتوانیم آن را به مولکولهای سازنده تجزیه کنیم، خواهیم توانست رد پای تولیدکننده آن را پیدا کنیم و با نمونههای موجود مطابقت دهیم."
او معتقد است با چنین بررسیهایی میتوان دریافت کدام کشور، و حتی کدام کارخانه، مواد شیمیایی اولیه لازم برای گاز خردل را به عراق داده است. اما پیدا کردن رد منبع گازهای اعصاب ممکن نخواهد بود.
او میگوید: "گرفتن نمونه آزمایشی از کارخانههایی که ادعا میشود این مواد را ساخته اند، آسان نیست . . . اگر آنها چنین نمونهای را در اختیار ما قرار دهند، و آن نمونه با یافتههای ما در حلبچه یکی باشد، مدرکی انکارناپذیر فراهم میشود، و قطعا توجه دادگاه بینالمللی کیفری و دیگر مراجع را بهخود جلب خواهد کرد. اما میدانیم که هنوز هم ذخایری از مواد شیمیایی در عراق وجود دارد. این ذخایر منبع خوبی برای کسب اطلاعات هستند، و به احتمال قوی باید بتوانیم از آنها نمونهای بگیریم و با آنچه در حلبچه یافته ایم، مقایسه کنیم. این کار قطعا شواهد و مدارک قاطعی برایمان فراهم خواهد کرد. در نتیجه شناسایی عاملان فروش مواد شیمیایی به عراق از نظر فنی امکانپذیر است."
دولت اقلیم کردستان هنوز اجرای چنین طرحهایی را تصویب نکرده، و میگوید پیش از اینکه اجازه نبش گورهای دستجمعی را بدهد، باید با طیف وسیعی از شرکتها و اهالی شهر مشورت کند. اما مشخص است که بعضی شرکتهای خارجی با علم و عمد این سلاحهای وحشتناک را در اختیار عراق قرار دادند، و مادامی که این شرکتها مجازات نشده باشند، دفتر این واقعه دلخراش بطور کامل بسته نخواهد
قباد طالبانی، یکی از وزرای ارشد دولت اقلیم کردستان و پسر رئیس جمهوری فعلی عراق، میگوید: "بنظر من ما بهخاطر خودمان و قربانیان این حادثه وظیفه داریم بررسی دقیقی در مورد آنچه روی داده انجام دهیم."
اما اگر شرکتهای خارجی تأمینکننده این مواد شیمیایی شناسایی شوند، آیا ممکن است اقدامی علیه آنها صورت گیرد؟
قباد طالبانی میگوید: "مسلما، مسلما. ما خیلی در این باره جدی هستیم. خانوادههای قربانیان هم خیلی جدی هستند."
به نظر میرسد اتحاد شوروی که در زمینه جنگافزارهای شیمیایی توانایی گستردهای داشت، مواد لازم را در اختیار صدام حسین قرار داده باشد. دولت آلمان غربی هم در آن زمان صنایع شیمیایی این کشور را از پایبندی به موافقتنامههای بینالمللی در زمینه ممنوعیت فروش سلاحهای شیمیایی معاف کرد. شاید کشورهای دیگری هم در این قضیه دست داشتهاند.
پس آیا فجایع وحشتناکی که در حلبچه روی داده، دستاورد مثبتی هم داشته است؟ در کمال تعجب باید گفت بله. بر ملا شدن آنچه در حلبچه روی داده بود، وجدان جهانیان را تکان داد، و سه سال بعد از آن، بریتانیا و آمریکا بر فراز نواحی شمالی عراق منطقه پرواز ممنوع ایجاد کردند. این کار مانع از حمله صدام به کردها شد، و به آنها اجازه داد دور از کنترل بغداد بهسوی شکوفایی قدم بردارند. در دهه ۱۹۹۰ و سالهای بعد از آن، پول نفت شهرهای بزرگ کردستان، از جمله حلبچه را کاملا دگرگون کرد.
اما در این شهر هیچکس نمیتواند آنچه را که در آن روز سال ۱۹۸۸ روی داد، فراموش کند. حتی صحبت درباره آن هنوز دانشآموزان را به گریه میاندازد. همین حالا هم مردان و زنان دچار سرطانهایی میشوند که به احتمال زیاد به آثار شیمیایی آن بمباران مربوط هستند. هزاران نفر هم به هراسآورترین شکل ممکن جانشان را از دست دادند.شد.
توضیح: این گزارش به قلم جان سیمپسون، برای نخستین بار در آذرماه سال ۱۳۹۱ و در آستانه ۲۵امین سالگرد حمله شیمیایی ارتش عراق به حلبچه در وبسایت بیبیفارسی منتشر شد. آقای سیمپسون از جمله گزارشگران بیبیسی بود که بعد از بمباران شیمایی جلبچه از این محل بازدید کرد و درباره این موضوع در آن زمان، گزارشهایی برای بیبیسی تهیه کرد. او مشاهدات خود را بعد از ۲۵ سال و در زمانی که سردبیری امور بینالمللی بیبیسی را برعهده داشت، در این گزارش نوشت. حالا همزمان با ۳۵امین سالگرد این حمله شیمیایی، این گزارش بازنشر میشود.
روزی که جهان گریست
حدود ۲۵ سال پیش سربازان عراقی در شهر کردنشین حلبچه هزاران نفر از هموطنان خود را با استفاده از سلاحهای شیمیایی کشتند. حالا قرار است گامهایی برداشته شود تا معلوم شود کدام کشور - و احیانا کدام کارخانه - بخشی از مواد شیمیایی مورد استفاده را تأمین کرده بود.
حمله شیمیایی به حلبچه در ۱۶ مارس ۱۹۸۸ (۲۶ اسفند ۱۳۶۶) انجام شد و نتیجه آن خلق یکی از بدترین مناظری بود که تابحال دیده ام. جنازههای قربانیان همهجا روی هم انباشته شده بود. برخی کف خیابان خوابیده بودند، و برخی هم پشت دیوارها پناه گرفته بودند.
وقتی از نزدیکتر نگاه کردم، دیدم که خیلی از آنها سعی کرده بودند به قربانی دیگری پناه بدهند؛ نوزاد، کودک یا همسرشان. مردان صدام حسین، گاز اعصاب و دیگر مواد شیمیایی را روی حلبچه فروریختند تا به ساکنان کرد آن درسی بدهند، و در مقابل این بمبها هیچ پناهگاهی وجود نداشت.
من پیش از آن، در جریان جنگ ایران و عراق، تأثیر سلاحهای شیمیایی روی سربازها را دیده بودم؛ همان خاطرات به اندازه کافی وحشتناک بودند. اما دیدن آنچه که آن گازهای خبیث و بیرحم بر سر مردان، زنان و کودکان بیدفاع آورده بودند، از آنهم بدتر بود. در بعضی موارد گازهایی که نیروی هوایی عراق بر سر مردم ریخته بود، تأثیری آنی داشتند.
من خانهای را دیدم که بمب از سقف اتاقی که افراد خانواده در آن مشغول غذا خوردن بودند، وارد شده بود.همگی مرده بودند، اما مشخص بود که همه چیز ظرف یکی دو ثانیه اتفاق افتاده است. یک پیرمرد در حالی که تکه نانی را گاز میزد مرده بود. یکی دیگر لبخند به لب داشت، و بنظر میرسید مشغول لطیفه تعریف کردن بوده است.
برخی دیگر آرام آرام و بعد از تحمل دردی طاقتفرسا جان دادند. زنی را دیدم که بدنش تقریبا بهشکل دایره درآمده بود، و پاهایش پشت سرش را لمس میکرد. روی لباسهایش آثار استفراغ و خون دیده میشد، و زجر و درد چهرهاش را بهم ریخته بود.
این افراد چرا مرده بودند؟ چون در هفتههای پایانی جنگ ایران و عراق، حلبچه با شوق و شادی از نیروهای ایرانی استقبال کرده بود. صدام حسین و پسر عمویش، علی حسن المجید، معروف به "علی شیمیایی"، تصمیم گرفتند آنها را به مایه عبرت دیگران تبدیل کنند. نیروی هوایی عراق از انواع مواد شیمیایی علیه حلبچه استفاده کرد: گازهای اعصاب مانند وی ایکس، سارین و تابون، و گاز وحشتناک و البته بهمراتب ابتداییتر خردل، که از زمان جنگ جهانی اول از آن استفاده شده است.
امروزه برخی از بمبهایی که در جریان این حملات مورد استفاده قرار گرفتند، در موزه حلبچه به نمایش گذاشته شدهاند. در داخل بسیاری از آنها یک پنکه کار گذاشته بودند، که کار آن مخلوط کردن مواد شیمیایی بودهاست.
پیش از حملات شیمیایی، شهر بهمدت دو روز با بمبهای متعارف بمباران شد. ظاهرا علی حسن المجید میخواسته شیشه ساختمانهای شهر را بشکند، تا امکان مقاومت در مقابل گازهای سمی به حداقل برسد. نیروی هوایی ایران مرا بههمراه گروه کوچکی از خبرنگاران خارجی از مسیر هوایی به شهر برد.
دولت ایران از این اتفاق برای یک پیروزی تبلیغاتی استفاده کرد و جنایات صدام حسین علیه مردم خود را به جهانیان نشان داد. مقامات ایرانی به بازماندگان حمله اجازه نداده بودند برای دفن قربانیان به شهر بازگردند، تا اجساد آنها همچنان آنجا باشد و ما آنها را ببینیم.
چند نفر در حلبچه کشته شدند؟ من بههمراه یک کارشناس بلژیکی سلاحهای شیمیایی در شهر پرسه میزدم و جنازهها را میشمردم. زمان کمی داشتیم: عراقیها میدانستند ما آنجا هستیم. در راه رسیدن به شهر به بالگرد حامل ما شلیک شده بود، و احتمال میرفت نیروی هوایی آنها با سلاحهای شیمیایی بیشتری به شهر بازگردد و این بار آنها را علیه ما استفاده کند.
در نتیجه ما ناگزیر با عجله و بدون دقت لازم آمار گرفتیم. اما طبق برآورد ما، حدود پنج هزار جسد در سراسر شهر روی زمین افتاده بود. خیلیهای دیگر در حالی که سعی میکردند از راه کوهستان خود را به ایران برسانند، در اطراف شهر مرده بودند. با وجود ابهامات موجود، بر سر این آمار میان کارشناسان اجماع وجود دارد. اما با وجود گذشت یک ربع قرن، سایه وحشت هنوز از سر شهر کنار نرفته است. بخشی از گاز خردلی که در جریان حمله روی شهر ریخته شد، هنوز در سردابها و پناهگاههای زیرزمینی شهر، که مردم موقع بمباران به آن پناه میبردند، موجود است. برخلاف گازهای اعصاب که خیلی زود از بین رفتند، گاز خردل از هوا سنگینتر است و پایین میآید، و تودههایی تشکیل میدهد که همین حالا هم خطرناک هستند.
وقتی من بههمراه بقیه اعضای گروه از پلههای سرداب خانهای پایین رفتیم، پسماندههای گاز که در کفپوش قدیمی مانده بود، باعث شد برای ساعتها چشممان بسوزد و سر درد بگیریم. روی زمین جسد یکی دو موش و اسکلت یک گربه افتاده بود که بر اثر استنشاق گاز سمی مرده بودند. بهما گفته شد که همین اواخر یک نفر بر اثر استنشاق گاز در یک سرداب دیگر مرده بود.
همیش دو برتون- گوردون، برجستهترین کارشناس سلاحهای شیمیایی بریتانیا، که قبلا در سازمان پورتون داون (موسسه تحقیقات نظامی علمی بریتانیا) کار میکرد، بر سر پاکسازی حلبچه با دولت کردستان مشغول گفتگو است. او میگوید: "مشکل ما در این منطقه این است که برای ساخت ساختمانهای جدید، پی بنا کنده میشود، و در این هنگام تودههایی از گاز خردل که در زیر ساختمان جمع شده، آزاد میشود . . . اخیرا این مسأله باعث مرگ عده ای شده است." او میگوید: "این یکی از کارهایی است که امیدواریم بتوانیم انجام دهیم. میخواهیم اسباب و وسایل نظارت و کنترل را در اینجا مستقر کنیم تا اگر نشانهای از وجود گاز در منطقه دیده شد، بتوانیم اقدامات لازم را برای جلوگیری از اینکه مردم در معرض آن قرار گیرند، انجام دهیم. بعد از پاکسازی حلبچه، احتمالا این منطقه هم با سرعتی مشابه بقیه نقاط کشور پیشرفت خواهد کرد."
آقای دو برتون- گوردون میگوید ممکن است بشود کسانی را که مواد شیمیایی اولیه مورد استفاده در حلبچه را در اختیار دولت صدام حسین قرار دادند، شناسایی کرد. او به من گفت: "ما انتظار داریم در گورهای دسته جمعی هم مثل سردابها و انبارهای زیرزمینی نمونههایی از گاز خردل پیدا کنیم. اگر بتوانیم آن را به مولکولهای سازنده تجزیه کنیم، خواهیم توانست رد پای تولیدکننده آن را پیدا کنیم و با نمونههای موجود مطابقت دهیم."
او معتقد است با چنین بررسیهایی میتوان دریافت کدام کشور، و حتی کدام کارخانه، مواد شیمیایی اولیه لازم برای گاز خردل را به عراق داده است. اما پیدا کردن رد منبع گازهای اعصاب ممکن نخواهد بود.
او میگوید: "گرفتن نمونه آزمایشی از کارخانههایی که ادعا میشود این مواد را ساخته اند، آسان نیست . . . اگر آنها چنین نمونهای را در اختیار ما قرار دهند، و آن نمونه با یافتههای ما در حلبچه یکی باشد، مدرکی انکارناپذیر فراهم میشود، و قطعا توجه دادگاه بینالمللی کیفری و دیگر مراجع را بهخود جلب خواهد کرد. اما میدانیم که هنوز هم ذخایری از مواد شیمیایی در عراق وجود دارد. این ذخایر منبع خوبی برای کسب اطلاعات هستند، و به احتمال قوی باید بتوانیم از آنها نمونهای بگیریم و با آنچه در حلبچه یافته ایم، مقایسه کنیم. این کار قطعا شواهد و مدارک قاطعی برایمان فراهم خواهد کرد. در نتیجه شناسایی عاملان فروش مواد شیمیایی به عراق از نظر فنی امکانپذیر است."
دولت اقلیم کردستان هنوز اجرای چنین طرحهایی را تصویب نکرده، و میگوید پیش از اینکه اجازه نبش گورهای دستجمعی را بدهد، باید با طیف وسیعی از شرکتها و اهالی شهر مشورت کند. اما مشخص است که بعضی شرکتهای خارجی با علم و عمد این سلاحهای وحشتناک را در اختیار عراق قرار دادند، و مادامی که این شرکتها مجازات نشده باشند، دفتر این واقعه دلخراش بطور کامل بسته نخواهد
قباد طالبانی، یکی از وزرای ارشد دولت اقلیم کردستان و پسر رئیس جمهوری فعلی عراق، میگوید: "بنظر من ما بهخاطر خودمان و قربانیان این حادثه وظیفه داریم بررسی دقیقی در مورد آنچه روی داده انجام دهیم."
اما اگر شرکتهای خارجی تأمینکننده این مواد شیمیایی شناسایی شوند، آیا ممکن است اقدامی علیه آنها صورت گیرد؟
قباد طالبانی میگوید: "مسلما، مسلما. ما خیلی در این باره جدی هستیم. خانوادههای قربانیان هم خیلی جدی هستند."
به نظر میرسد اتحاد شوروی که در زمینه جنگافزارهای شیمیایی توانایی گستردهای داشت، مواد لازم را در اختیار صدام حسین قرار داده باشد. دولت آلمان غربی هم در آن زمان صنایع شیمیایی این کشور را از پایبندی به موافقتنامههای بینالمللی در زمینه ممنوعیت فروش سلاحهای شیمیایی معاف کرد. شاید کشورهای دیگری هم در این قضیه دست داشتهاند.
پس آیا فجایع وحشتناکی که در حلبچه روی داده، دستاورد مثبتی هم داشته است؟ در کمال تعجب باید گفت بله. بر ملا شدن آنچه در حلبچه روی داده بود، وجدان جهانیان را تکان داد، و سه سال بعد از آن، بریتانیا و آمریکا بر فراز نواحی شمالی عراق منطقه پرواز ممنوع ایجاد کردند. این کار مانع از حمله صدام به کردها شد، و به آنها اجازه داد دور از کنترل بغداد بهسوی شکوفایی قدم بردارند. در دهه ۱۹۹۰ و سالهای بعد از آن، پول نفت شهرهای بزرگ کردستان، از جمله حلبچه را کاملا دگرگون کرد.
اما در این شهر هیچکس نمیتواند آنچه را که در آن روز سال ۱۹۸۸ روی داد، فراموش کند. حتی صحبت درباره آن هنوز دانشآموزان را به گریه میاندازد. همین حالا هم مردان و زنان دچار سرطانهایی میشوند که به احتمال زیاد به آثار شیمیایی آن بمباران مربوط هستند. هزاران نفر هم به هراسآورترین شکل ممکن جانشان را از دست دادند.شد.
منبع خبر: بی بی سی فارسی
اخبار مرتبط: حلبچه؛ روزی که جهان گریست