زن‌ها و قرمزها در نبرد با کپیتالیسم

زن‌ها و قرمزها در نبرد با کپیتالیسم
خبر آنلاین

به همین قیاس می توان‌ گفت اثر چیدمان_اجرای امیر وارسته و دوستانش(اجرای چندرسانه‌ای امیر وارسته، نرگس محمدیان و زهرا حبیبی خسروشاهی در مرکز تجاری اُپال) هجوم بر اندام و مؤلفه‌های سرمایه‌داری و به چالش کشیدن آن است. رفتن به درون یکی از نمادهای جدی مصرف‌گرایی برای مواجهه‌ای انتقادی با خود سوژه؛ مرکز تجاری! که یکی از نمادهای گل‌درشت در ساختار سرمایه‌داری است؛ یکی از بت کده‌هایی که به تعبیر کارل مارکس در آن "بت‌وارگی کالا" به طور مرتب در حال شکل گرفتن است و آئین های مرتبط با آن در حال اجرا. اجرای هنری در درون این بت‌کده‌ها در وهله‌ی اول امر دیالکتیکی و گفتگوی انتقادی با این فضاهاست؛ به چالش کشیدن فضای طراحی شده برای برقراری آئین مصرف، کاری خلاف ساختار متعارف است که در نوع خودش هوشمندی انتقادی مجریان این پروژه را نشان می‌دهد. وجه خلاف-آمد دیگر، خارج کردن امر هنری از سیطره‌ی توتالیتاریسم حاکم بر فضاهای ایزوله، غیر قابل انعطاف و چارچوب مدار گالری‌ها و کشاندن آن به عرصه‌ی عمومی و به میان مردم است که حرکتی رادیکال در راستای شکل گیری هنر دموکراتیک و هنر عمومی محسوب می شود. مخاطبان این اثر، گزینگان مطلوب فضاهای هنری مرسوم‌ نیستند که عمدتا در هم‌نشینی‌های سُکر-آور هنر رسمی، حساسیت‌های خود را از دست داده باشند و عملا به تائید کنندگان و ستایندگان این آثار عقیم کم‌تاثیر و تاثر مبدل شده باشند بلکه خود مردم‌اند بی‌هیچ گزینش و انتخابی؛ مردمی که اتفاقا برای تجربه ی اثر هنری به اینجا نیامده‌اند بلکه حضورشان به بهانه‌ی صرف اوقات فراغت یا خرید است و همین! و حالا کاملا به طور اتفاقی وارد حریم اثر می‌شوند. امر خلاف-آمد دیگر، همین مواجهه‌ی بی‌برنامه و از پیش تعیین‌نشده با اثر است. مواجهه‌ی بدون پیش فرض و بدون قضاوت و پیش‌آگاهی که منجر به شکل‌گیری نوعی آگاهی پدیداری‌تر و تازه می‌شود که حاصل قرار گرفتن مستقیم در متن اثر است. اثری که درصدد ساختار زدایی از یکی از حساس‌ترین رسومات آنهاست! به چالش کشیدن چیدمان سفره و بساط "هفت سین" و زدودن ساختار عادی آن با گزینش یک اِلِمان خاص و تکرار آن به شکلی مفرط که حاصل آن ارجاع دال‌های شیشه‌ای بی رنگ و شفاف تنگ ماهی‌های خالی به همدیگر است برای شکل دادن به شُکّ بزرگ این سوال که: ماهی‌ها کجا هستند؟

سر که برمی‌داری ماهیان رها شده از محفظه‌های کوچک محصور کننده، به شکل اشباح سیاه، بالای سرت ایستاده‌اند و پاسخت را به شکل هجوم معلق خیل ماهی‌ها دریافت می‌کنی! خیل ماهیانی که تمثیلی برای رهایی از محفظه‌های کوچک و در عین حال نرسیدن به دریا و ماندن در هوا هستند! و اینگونه خیال را پا در هوا نگاه می‌دارند؛ خیالی که میان زمین و هوا گوئی سرنوشت ماهی سیاه کوچولوی صمد را زنده می کند در تصاویر مکرری که یادآور تصویرسازی های فرشید مثقالی برای قصهی بهرنگی‌اند. در تکرار سی‌صد و سیزده باره‌ی ماهیانی که هیچکدامشان از منظر ویژوال، تکرار دیگری نیست و حاصل طراحی، نقاشی، چاپ و ساخت با پارچه و زحمت دست و ذهن هنرمندان خوش ذوق این پروژه با راهبری زهرا حبیبی خسروشاهی‌اند.

در سکوت و سردی چیدمان بی رنگ‌ اما، کنتراست گرمای حضور قرمز زنی که عنصر زنده ی چیدمان است، فضا را با گردش دنباله دارش سرشار از عاطفه‌ی زنانگی و نگرانی‌های مادرانه می‌سازد. زنی که رهبر ماهی‌های معلق نیست و داعیه‌ی وکالت آنها را نیز در سر نمی‌پروراند، آنهایی که سرنوشتی نامعلوم دارند... هنرمند با کُنش‌های بدنمندش نوعی فضا_تراژدی را برمی‌سازد و پس از گشتی آرام و سرگردان در معماری فضای مرکز تجاری و ساختمان اثر، در درون قابی که گوئی بخشی از صحنه‌ی یک تئاتر است با تصاویری که بر دو عمود اصلی آن حکم می رانند تا چیزی از کنترل خارج نشود، در قامت چشم ماهی رُخ می‌نمایاند. حضور پرفورماتیو نرگس محمدیان در درون قابی سفید و بر سه‌پایه‌ای سیاه و در کنار مجسمه ماهی غول پیکر زیبا و هنرمندانه‌ای که خود او آفریده است و گاه گیسوان و گویی تکه‌هایی از بدن خود را به ماهی می‌افزاید، یا راویِ تردیدی برای مخاطب است از بافتنِ طناب دار خودش، یا در وضعیتی ابزورد رویاهایش را در رج الیاف کپه‌ی پارچه‌ی مقابلش گره خواهد زد، چه اینکه گویی رسم گره‌زدن و آرزوکردن را در کنار هفت‌سین شالوده-شکسته به جا می‌آورد.

اثر در نهایت نمایانگر خوانشی بینامتنی‌ست که محتوای رسومات و آئین های کهن یک سرزمین آئین‌ساز را با شالوده-شکنی و انتخاب برخی اِلِمان‌ها مانند ماهی و تُنگ‌ بلور آن به متن قصه‌ی ماهی سیاه کوچولو و متن قصه‌ی زنده‌ی روزگار ما که روزگاری سرشکسته و مغموم است، در شکستن‌های مکرر پیوند می زند تا مخاطب با تجربه‌ی گسست و شکست‌های گوناگون این روایت، به همراه نوای حزین موزیکی که در بخش گسسته‌ی دیگری از کار نواخته می‌شود، شکستگی‌ها و گسستگی‌های روایت را با تجربه‌های خود پُر کند و روایت خودش را برسازد و با کسب یک تجربه‌ی هنری ناب به سمت زندگی و واقعیت‌های آن بازگردد. ‌ قصه ی دوستان ما روایتی تکه تکه است که مشارکت مخاطبان را برای پُرکردن گسست‌هایش مطالبه می‌کند.

تعهد امیر وارسته به کانسپت زنانگی در کارگردانی اثر، غیر قابل انکار است و کماکان کُنش‌های چپ‌گرایانه‌ی او را گوشه می‌زند؛ قصه‌ای که مطالبه‌ی اندیشیدن می‌کند و از آنجا که در شلوغی یک‌ مرکز خرید شکل می‌گیرد که گویی خودآگاه پرهیاهو و مصداقی از گونه‌گونی یک جامعه است، که ناخودآگاه و خاموش اثر-گذاری خود را بر همان جامعه دارد و قاعدتا با لایه‌ی دوم ذهن مخاطب سر و کاری مزاحم‌گونه خواهد داشت، با آن گفتگو خواهد کرد و بر آن تاثیر خواهد گذاشت.

*منتقد و تحلیل‌گر آثار هنر معاصر

۵۷۵۷

منبع خبر: خبر آنلاین

اخبار مرتبط: زن‌ها و قرمزها در نبرد با کپیتالیسم