گفتگو با جک گلدستون؛ برای ایران و جنبش «زن، زندگی، آزادی» چه آیندهای را میتوان انتظار داشت؟
در ابتدای شکلگیری اعتراضات سراسری در ایران، بسیاری امیدوار بودند که این ناآرامیهای کمسابقه در تاریخ جمهوری اسلامی، درنهایت به فروپاشی سیستم و روی کار آمدن حکومتی جدید منجر شود.
در همان زمان جک گلدستون، متخصص انقلابها، در جریان گفتگوی خود با یورونیوز (که نخستین گفتگوی او با یک رسانه فارسیزبان محسوب میشد) گفت که لازمه به موفقیت رسیدن این اعتراضات، گسترش آن به گروههای سنی فراتر از «نسل زد» است و باید دیگر اقشار ناراضی از جمهوری اسلامی نیز برای حضور فعال در اعتراضات متقاعد شوند.
پس از گذشت چندین ماه از آن گفتگو که ۲۶ اکتبر ۲۰۲۲ منتشر شد، حالا به نظر میرسد پیشبینیها و تحلیلهای گلدستون به حقیقت پیوسته و اعتراضات برخلاف آنچه بسیاری امیدوار بودند، بدون اینکه به سرنگونی جمهوری اسلامی بینجامد، فروکش کرده است.
برای بررسی شرایط چند ماه اخیر، بار دیگر سراغ مدیر مرکز «مطالعات تغییرات اجتماعی، نهادها و سیاستها» در دانشگاه جرج میسون آمریکا رفتیم و از او درباره دلایل رسیدن جنبش «زن، زندگی، آزادی» به نقطۀ کنونی پرسیدیم.
گلدستون معتقد است عدم ریزش در میان نیروهای وابسته به حکومت همچنین عدم ظهور رهبری و سازماندهی در میان معترضین، باعث شده تا بخش قابل توجه جامعه برای پیوستن به اعتراضات قانع نشود.
او البته معتقد است که درنهایت ایران شاهد یک حکومت دموکراتیک خواهد بود؛ حکومتی که یا همین جمهوری اسلامیِ تن داده به اصلاحات است، یا تغییر رژیم و جایگزین شدن یک نظام دموکراتیک که پس از جمهوری اسلامی در ایران حکمرانی خواهد کرد.
دومین گفتگوی یورونیوز با جک گلدستون را در ادامه بخوانید.
یورونیوز: پس از چندین ماه تظاهرات نسبتاً گسترده در شهرهای مختلف ایران، دیگر شاهد تجمعات گسترده مردمی نیستیم. چه اتفاقی افتاده است؟
جک گلدستون: «مشخصه پویایی اعتراضات اجتماعی این است که یا رشد میکنند تا به هدف خود برسند، یا اگر در تحمیل تغییر مورد نظر خود ناموفق باشند، به اوج خود رسیده و محو میشوند. زیرا معترضان متوجه میشوند که تلاشهای آنها مخاطرهآمیز اما بی فایده است. تظاهرات ماههای اخیر در ایران علیرغم شجاعت و تلاشهای مستمر افراد، نتوانست نظر ایرانیان مسن را جلب کند و مهمتر از آن، نتوانست عزم مقامات دولتی، ارتش و پلیس را برای دفاع قاطعانه از رژیم تضعیف کند که این البته اصلا اتفاق غیرعادی نیست.»
یورونیوز: به عدم جلب رضایت افراد مسن اشاره کردید. در مصاحبه قبلی هم اشاره کرده بودید که برای موفقیت جنبش اعتراضی در ایران، حضور نسلهای دیگر در کنار نسل Z ضروری است و حالا میگویید که این اتفاق نیفتاده است. چرا افراد مسنتر به بیان شما متقاعد نشدند که در کنار جوانان در اعتراضات علیه جمهوری اسلامی حضور داشته باشند؟
جک گلدستون: «ایرانیان مسنتر که تظاهرات پرهزینه و بیاثر ۲۰۰۹ را پشت سر گذاشتهاند، منتظر سیگنالی بودند که به این نتیجه برسند که وضعیت اینبار متفاوت خواهد بود. این وضعیت متفاوت میتوانست شامل از دست دادن عزم رهبر برای برخورد با معترضان باشد یا اینکه مثلا نیروهای نظامی یا پلیس در سرکوب اعتراضها تردید یا تزلزلی نشان دهند. ولی این اتفاق نیفتاد. در واقع هزاران نفری که دستگیر شدند همچنین قوام و استحکام نیروهای سرکوبگر نشان داد که رژیم مانند سال ۲۰۰۹ برای برخورد با اعتراضات مصمم است.»
یورونیوز: اما در عین حال همچنان نارضایتیها جدی است. شما میگویید که افراد مسنتر متقاعد نشدند اما ما با جامعهای رو به رو هستیم که به باور بسیاری همچون آتش زیر خاکستر است و ممکن است یک اتفاق کوچک، مانند این تودههای خشمگین را به مرحله انفجار برساند. به نظر شما چه اتفاقاتی میتواند این نقش را ایفا کنند؟
جک گلدستون: «اعتراضات اجتماعی غالباً از چندین موج عبور میکند و گاهی اوقات انقلابها میتوانند اعتراضات قبلی را که شکست خوردهاند، دنبال کنند. به عنوان مثال، انقلاب مصر در سال ۲۰۱۰ به نتیجه رسید اما یک دهه پیش از آن اعتراضات دانشجویی و اعتصابات کارگری رخ داده بود که هرچند چیزی را تغییر نداده بود اما به دانشجویان و کارگران تجربه سازماندهی اعتراضات را داد. ایرانیان در تمام سنین و هر منطقه نسبت به زندگی تحت رژیم جمهوری اسلامی نارضایتی دارند اما آنها متفاوت هستند: زنان از قوانین پوشش اسلامی و تلاش برای کاهش دسترسی آنها به تحصیلات و مشاغل ناراحت هستند. مردان نگران کمبود فرصتهای اقتصادی خود هستند. اقلیتهای قومی و مذهبی احساس میکنند مورد بیتوجهی یا تبعیض قرار گرفتهاند. والدین نگران هزینههای زندگی هستند که تامین مخارج خانواده را دشوار میکند.
همانطور که شما اشاره کردید این نارضایتیها در جامعه بسیار قابل توجه است اما به یک کاتالیزور نیاز است که همه این گروهها را با این باور که رژیم راه خود را گم کرده و فاقد حمایت و عزم دفاع از خود است، متحد کند. این میتواند ریختن بنزین روی این آتش خفته زیر خاکستر باشد.»
ایرانیان در تمام سنین و هر منطقه نسبت به زندگی تحت رژیم جمهوری اسلامی ناراضی هستند اما آنها متفاوت هستند: زنان از قوانین پوشش اسلامی و تلاش برای کاهش دسترسی آنها به تحصیلات و مشاغل ناراحت هستند. مردان نگران کمبود فرصتهای اقتصادی خود هستند. اقلیتهای قومی و مذهبی احساس میکنند مورد بیتوجهی یا تبعیض قرار گرفته اند. والدین نگران هزینههای زندگی هستند که تامین مخارج خانواده را دشوار میکند. جک گلدستون متخصص انقلابهایورونیوز: اگر بخواهم مشخصتر بپرسم این کاتالیزور از نظر شما چیست؟
جک گلدستون: «این ممکن است مرگ رهبر و بحران یا جنگ قدرت در انتخاب جانشین باشد؛ ممکن است یک بحران اقتصادی شدید باشد که کل جمعیت را تحت تاثیر قرار دهد. یا ممکن است یک اقدام یا رویداد غیرمنتظره باشد که شکستگی در رهبری یا نظامیان را نشان دهد.»
یورونیوز: شما به دستگیری گسترده معترضان به عنوان نشانهای از اینکه رژیم همچنان در برخورد با معترضان مصمم است اشاره کردید. اما ما شاهد این هستیم که پس از چندین ماه بسیاری از آنها آزاد شدند. تجربیات تاریخی در این خصوص به ما چه میگوید؟ به عنوان مثال برخی به باز شدن فضای سیاسی از سوی شاه پیش از انقلاب ایران اشاره میکنند و معتقدند که همان اتفاق باعث شد درنهایت حکومت سقوط کند. هرچند فعلا خبری از باز شدن فضای سیاسی نیست اما بصورت کلی آیا این امتیازات از سوی حاکمیت میتواند برای یک نظام سیاسی توتالیتر مضر باشد؟
جک گلدستون: «معمولاً این امتیازات این را آشکار میکند که رژیم دیگر این معترضان را به عنوان تهدید نمیبیند. بصورت کلی وقتی معترضان رهبرانی نداشته باشند که بتوانند اپوزیسیون را متحد کنند و همزمان نخبگان نظامی و سیاسی به رژیم وفادار بمانند، اعتراضات مردمی احتمالا ناموفق باقی خواهند ماند. البته در عین حال موارد تاریخی وجود دارد که زندانیانی که بعدا آزاد شدند برای رهبری انقلابهای موفق بازگشتهاند. فیدل کاسترو در کوبا شناختهشدهترین مورد است. اما به یاد داشته باشید که این نادر است و چندان مرسوم و متداول نبوده است.»
یورونیوز: یعنی شما معتقدید جمهوری اسلامی افرادی را آزاد کرده که اطمینان داشته خطری برایش ندارد؟
جک گلدستون: «همینطور است.»
یورونیوز: اما برخی از برجستهترین فعالان سیاسی نظیر مصطفی تاجزاده، سیاستمدار اصلاحطلب و معاون پیشین وزیر کشور در دولت خاتمی همچنان زندانی است. میرحسین موسوی و همسرش نیز در حصر خانگی به سر میبرند. افراد دیگری از این نمونهها هم وجود دارد. بر اساس آنچه شما گفتید میتوان این را نشانهای دانست مبنی بر اینکه رژیم همچنان از این افراد و نفوذ آنها میترسد؟
جک گلدستون: «این بخشی از بازی مرسوم دیکتاتورها است که "رهبران بالقوه مخالفان را شناسایی و منزوی کنید اما آنها را شهید نکنید". سپس هزاران نفر را برای ارعاب مخالفان دستگیر کنید اما پس از پایان تهدید فوری آنها را آزاد کنید. این امر اعتراضات مخالفان را کاهش میدهد و آنها را از داشتن رهبرانی که ممکن است به سازماندهی آنها کمک کنند محروم می کند. نمیدانم رژیم از تاجزاده و موسوی میترسد یا نه، اما قطعاً آنها را افرادی میداند که به عنوان رهبران اعتبار دارند و ممکن است دور جدیدی از اعتراضات را رهبری کنند.»
این بخشی از بازی مرسوم دیکتاتورها است: «رهبران بالقوه مخالفان را شناسایی و منزوی کنید اما آنها را شهید نکنید.» سپس هزاران نفر را برای ارعاب مخالفان دستگیر کنید، اما پس از پایان تهدید فوری آنها را آزاد کنید. این امر اعتراضات مخالفان را کاهش میدهد و آنها را از داشتن رهبرانی که ممکن است به سازماندهی آنها کمک کنند محروم می کند. جک گلدستون مدیر مرکز مطالعات تغییرات اجتماعی، نهادها و سیاستهایورونیوز: برخی این سوال را مطرح میکنند که اگرچه جمهوری اسلامی بخش قابل توجهی از زندانیان را آزاد کرده، اما ریشه مشکلات و مخالفتها همچنان پابرجاست. نه وضعیت آزادی زنان بهتر شده و نه وضعیت معیشتی بهتر شده است. وضعیت سیاست خارجی و فشارهای بینالمللی نیز مانند گذشته است. رژیم چگونه میتواند از موج جدید اعتراضات احتمالی جلوگیری کند؟
جک گلدستون: «با توجه به نارضایتی گستردهای که اشاره شد در میان مردم وجود دارد، رژیم احتمالاً نمیتواند از موج جدیدی از اعتراضات در آینده جلوگیری کند. اما آنچه برای رژیم مهم است جلوگیری موجهای اعتراضی آینده نیست بلکه آنها میخواهند اطمینان داشته باشند که در آینده این اعتراضات موثرتر از موجهای پیشین نباشد.
تا زمانی که رژیم حمایت نظامی و رهبران سیاسی و اقتصادی جامعه را حفظ کند و اپوزیسیون دودسته باقی بماند، رژیم انتظار دارد که بتواند زنده بماند. رژیم همچنان هرگونه اعتراضات آینده را به دشمنان خارجی نسبت میدهد، بر لزوم وفاداری مردم به جمهوری اسلامی و انقلاب تاکید میکند و برای پاداش و حفظ حمایت رهبران کلیدی نظامی و سیاسی تلاش میکند. برای تأثیرگذاری بیشتر در آینده، هرگونه موج اعتراضی جدید باید بر این تلاشهای رژیم غلبه کند.»
یورونیوز: شما «وفاداری رهبران نظامی، سیاسی و اقتصادی به رژیم» را یکی از عوامل ضروری برای تدوام جمهوری اسلامی میدانید. اما رهبری و سازماندهی قوی معترضان چقدر میتواند مهم باشد؟ آیا نبود رهبری و سازماندهی نمیتواند یکی از مشکلات اساسی معترضان باشد؟
جک گلدستون: «هر دو میتوانند درست باشند. برای سرنگونی یک رژیم، رهبری موثر و الهامبخش و سازمانی مستحکم برای تداوم اعتراضات گستردهتر در مواجهه با سرکوب ضروری است. در عین حال، اگر قرار است سرکوب تشدید نشود و در اعتراضات پایان نیابد، باید نیروهای سرکوبگر تضعیف شوند که این اتفاق معمولا به شکل تفرقه و جدایی در میان رهبری مدنی و نظامی رژیم رخ میدهد.
آنچه برای رژیم مهم است جلوگیری کردن از موجهای اعتراضی آینده نیست بلکه آنها میخواهند اطمینان داشته باشند که در آینده این اعتراضات موثرتر از موجهای پیشین نباشد. جک گلدستونفراموش نکنید که انقلابها زمانی رخ میدهند که بخش قابل توجهی از نخبگان دیگر باور ندارند رژیم ارزش دفاع جانانه را دارد. ضمن اینکه رهبری مؤثر اپوزیسیون که گروههای مختلف را در ایران در یک کارزار متحد کند، دیگر عاملی است که میتواند به پیوستن اقشار خاکستری به اعتراضات بینجامد.»
یورونیوز: اتفاقا مسئله رهبری از جمله موضوعات چالشبرانگیز بوده است. پس از پایان اعتراضات خیابانی، گروهی از شخصیتهای برجسته مخالف جمهوری اسلامی در خارج از کشور، نشستهایی برگزار کردند و مانیفستی هم منتشر کردند. این مسئله بویژه از آن جهت چالش برانگیز بود که برخی میگفتند این همراهی باید در زمانی که اعتراضات خیابانی در اوج بود شکل میگرفت که میتوانست مکمل اتفاقات داخل کشور باشد. برخی هم گفتند دور بودن این افراد از اتفاقات داخل کشور باعث شده تا ایدهها و برنامههایشان چندان با واقعیتهای جامعه همخوان نباشد. به نظر شما چرا رهبری و تشکیلات در جریان جنبش اعتراضی ایران شکل نگرفت؟ ضمن اینکه این رهبری لزوما باید داخل کشور باشد یا میتوان از خارج هم این مسیر را هدایت کرد؟
جک گلدستون: «همه این اقدامات در ایجاد وحدت نخبگان کمک کننده است. اما اتحاد نخبگان و تشکیل رهبری مؤثر یک کار «یکباره و تمام شده» نیست. چه در داخل کشور شروع شود و چه در خارج (هر دو ممکن است)، چه با یک پیمان بین رهبران شروع شود و چه با مانیفست؛ آنچه مهم است توانایی رهبران برای ادامه مؤثر مقابله با رژیم از طریق جذب بیشتر مخالفان بالقوه است.
- یرواند آبراهامیان در گفتگو با یورونیوز: «تصور تبدیل اعتراضات در ایران به انقلاب، اغراقآمیز بود»
- گفتگو با متخصص جنبشهای اجتماعی؛ آیا ایران در آستانه انقلاب است؟
در ایران، رهبران مؤثری برای زنانی پدید آمدند که اعتراضات خود را برای ماهها در برابر سرکوب ادامه دادند. اما رهبری اپوزوسیون تاکنون نتوانسته همه مناطق و گروه های سنی و طبقات را برای پیوستن به این گروه مخالفان آشکار رژیم تشویق کند. همچنین هیچ رهبر اپوزیسیونی نتوانسته است وفاداری و اتحاد رژیم و نیروهای نظامی آن را در هم بشکند.»
یورونیوز: یکی از مولفههایی که جمهوری اسلامی برای سرکوب اعتراضات به کار گرفته، مسئله «ایجاد ترس» بوده است. تعدادی از معترضان اعدام شدند و برخی بینایی و سلامتی خود را از دست دادند. برخی بر این باورند که این ترس میتواند در کوتاهمدت کارساز باشد زیرا مردم را از ادامه حضور در اعتراضات منصرف میکند اما به مرور زمان جامعه در مقابل این رویه حکومت واکسینه میشود.
جک گلدستون: «به نظر من همیشه شجاعترین افراد مایل بودهاند که برای تغییر مدنظر خود، ریسک کنند. آنچه اهمیت دارد این است که چه تعداد از معترضان خطر پیوستن به اعتراضات و گسترش آن را خواهند پذیرفت و تا چه زمانی در مواجهه با سرکوب به اعتراض خود ادامه خواهند داد. چرا سرکوب کار میکند؟ چون نشان میدهد که رژیم از حمایت پلیس و نیروهای نظامی برخوردار است و این نیروها برای خاموش کردن اعتراضات مصمم هستند. حال چه زمانی رژیم نمیتواند این روند سرکوب را متوقف کند؟ زمانی که درگیریهای آشکاری در داخل رژیم پدید آید، یا نیروهای نظامی در سرکوب تردید یا حتی از انجام این کار فرار کنند. یک بعد دیگر هم این است که تعداد معترضان آنقدر زیاد باشد که دستگاه سرکوب دیگر نتواند در مقابل آنها مقاومت کند.»
یورونیوز: شما در توضیحات خود به عدم پیوستن اقشار خاکستری و همچنین نسلهای مسنتر به اعتراضات اشاره کردید. اما برخی میگویند حضور به عنوان مثال درصد خاصی از جامعه میتواند برای نتیجهبخش بودن اعتراضات کافی باشد. آیا برآوردی در این خصوص وجود دارد؟
جک گلدستون: «به نظر من فقط یک حضور فعال و گسترده نیست که یک جنبش اعتراضی را به انقلاب تبدیل میکند بلکه بیشتر به ضعف و تفرقه رژیم مربوط میشود. در بحرین، تقریباً یک چهارم کل جمعیت در تظاهرات علیه رژیم شرکت کردند. با این حال، با تقویت نیروهای سرکوبگر توسط عربستان سعودی، رهبری بحرین متحد باقی ماند و توانست اعتراضات را سرکوب کند.
فقط یک حضور فعال و گسترده نیست که یک جنبش اعتراضی را به انقلاب تبدیل می کند بلکه بیشتر به ضعف و تفرقه رژیم مربوط میشود. در بحرین، تقریباً یک چهارم کل جمعیت در تظاهرات علیه رژیم شرکت کردند. با این حال، با تقویت نیروهای سرکوبگر توسط عربستان سعودی، رهبری بحرین متحد باقی ماند و توانست اعتراضات را سرکوب کند جک گلدستونانقلابها در تاریخ نادر هستند، دقیقاً به این دلیل که به عناصر بسیاری نیاز دارند تا گرد هم آیند: ضعف رژیم، اختلاف نخبگان، رهبری مؤثر مخالفان، نارضایتیهای گسترده مردمی، و نیروهای بینالمللی که از مخالفان حمایت میکنند و رژیم را تقویت نمیکنند.»
یورونیوز: فروکش کردن تظاهرات موجی از ناامیدی را در جامعه ایران ایجاد کرده است و آنها چشم انداز روشنی برای آینده خود تحت حاکمیت جمهوری اسلامی نمیبینند. در عین حال اعتراضات تاکنون بینتیجه مانده و با توجه به امیدواری که در جامعه ایجاد شده بود، حالا نوعی فضای دلسری در میان مردم مشاهده میشود. آیا این دلسردی میتواند باعث دور بعدی اعتراضات خشونتآمیز شود؟ به عنوان مثال امروز صداهای بیشتری شنیده میشود که میگویند: «این رژیم را فقط با خشونت یا جنگ میتوان تغییر داد.»
جک گلدستون: «ممکن است این اتفاق بیفتد. با توجه به اینکه موج تظاهرات گسترده و مستمر نتوانست رژیم را متزلزل کنند، برای تغییر اوضاع با هدف تغییر رژیم، چیزهای جدیدی لازم است. پیشبینی اینکه آن «عنصر جدید» چه میتواند باشد، دشوار است. میتواند یک جنگ باشد؛ مثلا اگر رژیم در تولید سلاحهای هستهای بیش از حد پیش برود و موقعیتی ایجاد کند که اسرائیل احساس کند باید برای متوقف کردن این پیشرفت اقدام کند. یا میتواند یک بحران متوالی باشد که با مرگ رهبر جمهوری اسلامی کلید خورده باشد. همچنین میتواند یک بحران کاملا غیرمنتظره و پیشبینی نشده باشد که ما امروز هیچ تصویری از آن نداریم. ضمن اینکه ممکن است اصلاحاتی در سیستم ایجاد و انتخابات در آینده فراگیرتر و دموکراتیکتر شود، همانطور که ممکن است فضا سختتر و سیستم اقتدارگراتر شود و در ادامه اعتراضات هم شدیدتر شده و جمهوری اسلامی به سمت سرنگونی حرکت کند.
در سراسر جهان، تقریباً هر کشوری با میانگین سنی ۳۵ سال یا بیشتر، دموکراتیک است. ایران اکنون در میانگین سنی ۳۲ سال قرار دارد و در دهه آینده به میانگین سنی ۳۵ سال خواهد رسید. چنین جمعیتهای بالغی تحمل کمتری در برابر حکومت استبدادی و حکومت غیر پاسخگو دارند. بنابراین تداوم دلسردی احتمالاً در نهایت منجر به تغییر در شخصیت رژیم خواهد شد، اما نمی توان دقیقاً گفت که چگونه این اتفاق خواهد افتاد. جک کلدستونمن این را به این دلیل میگویم که در سراسر جهان، تقریباً هر کشوری با میانگین سنی ۳۵ سال یا بیشتر، دموکراتیک است. ایران اکنون در میانگین سنی ۳۲ سال قرار دارد و در دهه آینده به میانگین سنی ۳۵ سال خواهد رسید. چنین جمعیتهای بالغی تحمل کمتری در برابر حکومت استبدادی و حکومت غیرپاسخگو دارند. بنابراین تداوم دلسردی احتمالاً درنهایت منجر به تغییر در شخصیت رژیم خواهد شد، اما نمیتوان دقیقاً گفت که چگونه این اتفاق خواهد افتاد.»
یورونیوز: شما میگویید «ایران یا با اصلاحات و انتخابات آینده فراگیرتر و دموکراتیکتر میشود، یا فضا سختتر و اقتدارتر خواهد شد و سپس با اعتراضات واژگون می شود». اما شما خودتان به مسئله اهمیت وفاداری نیروهای وابسته به رژیم هم اشاره میکنید. اگر نیروهای جمهوری اسلامی به رژیم وفادار بمانند چه؟ اگر هنوز فقدان رهبری و سازماندهی در میان معترضان وجود داشته باشد چه؟ آیا نمیتوان سرنوشتی مانند سوریه در زمان بشار اسد، عراق تحت حکومت صدام حسین یا شرایط مشابه کره شمالی را برای ایران پیشبینی کرد؟
جک گلدستون: «من فکر نمیکنم ایران با آیندهای بلندمدت مانند سوریه در زمان اسد یا عراق تحت رهبری صدام حسین روبرو باشد. اسد از حمایت اقلیت علوی برخوردار بود که تنها با باقی ماندن در کنار یکدیگر میتوانستند حکومت کنند و مهمتر از آن از حمایت نظامی روسیه برای مبارزه با مخالفان برخوردار بود (مانند عربستان سعودی که کمکهای مهمی به رژیم بحرین کرد). من نمیبینم که هیچ قدرت خارجی آنقدر برای بقای رهبری روحانیت اسلامی در ایران سرمایهگذاری کرده باشد که از آن در برابر مخالفان مردمی دفاع کند. در مورد کره شمالی و اسد نیز خطر جانشینی وجود نداشت زیرا جانشینی پدر و پسر بطور گستردهای مورد انتظار و قابل قبول برای حزب حاکم و ارتش بود.
ایران ظرف چند سال یا یک دهه آینده، یا با اصلاحات گسترده درون جمهوری اسلامی دموکراتیک میشود و یا با اقتداگراتر شدن سیستم سرنگون میشود. من آینده ایران را مشابه سوریه، عراق یا کره شمالی نمیدانم. جک گلدستوندر عراق، صدام رهبری حزب قدرتمندی به نام حزب بعث را نیز بر عهده داشت که نخبگان حرفهای و نظامی را در خود جای داده بود. در جمهوری اسلامی ایران چنین جانشینی روشن و بی چون و چرایی برای خامنهای وجود ندارد و نظام سیاسی همچنان مجلس را به عنوان پایگاه احتمالی بازیگران مخالف رژیم در اختیار دارد. همچنین ایران جمعیتی بالغتر و تحصیلکردهتر، با دیاسپورای بزرگتر و موفقتر از سوریه، عراق یا کره شمالی دارد. بنابراین من انتظار دارم که در آیندهای نزدیک، احتمالا ظرف یک دهه یا شاید چند سال دیگر، ایران توسط مردمش چه از طریق انتخاب و چه از طریق اعتراضات به سمت داشتن یک رژیم پاسخگوتر سوق داده شود.»
به کانال تلگرام یورونیوز فارسی بپیوندید
یورونیوز: به عنوان آخرین سوال میخواهم از شما در مورد چشم انداز پیش رو بپرسم. با این تجربهای که جنبش «زن، زندگی، آزادی» پشت سر گذاشته است، آیا تغیر حکومت در ایران، اتفاقی محتمل است؟
جک گلدستون: «در کوتاه مدت و بصورت سریع خیر. جنبش «زن، زندگی، آزادی» نسلی از زنان جوان را در روشهای اعتراض و مقاومت آموزش داده است، اما وفاداری ارتش، اعتماد رژیم، یا بسیج بخشهای بزرگتری از جمعیت ایران را متزلزل نکرده است. با این حال، بار دیگر نشان داد که جمعیت ایران منفعلانه یک رژیم سرکوبگر فزاینده را نمیپذیرند. من انتظار دارم که در مقطعی اعتراضات بازگردد و چه با اعتراضات، چه با مبارزات انتخاباتی برای تغییر واقعی، شخصیت رژیم تغییر کند تا پاسخگوتر به خواستههای افراد مسنتر، تحصیلکردهتر و مستقلتر باشد. پاسخگوتر به جمعیت ایرانی که معتقدند مستحق زندگی بهتر هستند.»
منبع خبر: یورو نیوز
اخبار مرتبط: گفتگو با جک گلدستون؛ برای ایران و جنبش «زن، زندگی، آزادی» چه آیندهای را میتوان انتظار داشت؟
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران