وارفتگی در "اصل تناقض"، نیکروز اعظمی - Gooya News
نگاهی دیگر به پارهای از شعر "افسانه" نیما خطاب به حافظ
مهمترین دریافتها از دادههای یک پدیده یا یک موضوع یا یک ساختار فرهنگی بصورت فهم و درک از کلیات آنها به جزئیات یا بالعکس، میسر میشود. اگر این فهم و درک را در رابطه با پدیده فرهنگ در نظر گیریم و کل و جزء را بر آن مصداق بدانیم اما در ورای این کل و جزء میتوان با استثنائات هم مواجه شد که هیچیک از این دو نباشند، یا استثنائاتی که کمترین ارتباط با مجموعه کل و جز ندارند و همچو صاعقهای میدرخشند و خیلی زود رو به خاموشی میروند. چنین استثنائات در فرهنگ ما در زمینههای گوناگون رخ برآوردند اما کمترین تأثیر در کلیت فرهنگ ما نداشتند و به دلیل ماهیت دینی فرهنگ ما نمیتوانستند بعنوان "جزء" عمل کنند. چونکه اگر قرار میبود تا چنین "جزء"ای عمل کند و تأثیر بگذارد نتیجتاً بایست دگرگونی و تحول فرهنگی رخ میداد که نداد. از اینرو استثنائات فرهنگ ما مشمول "جزء" از یک کلیت فرهنگی، نمیشوند. و در برههای از زمان برای خودش در هوا معلق بوده است. در ادبیات داستانیِ مدرن صادق هدایت.... در شعر نو نیما..... در نقد دین ابن مقفع و زکریا رازی، هیچیک از سه مورد مذکور کمترین منشأ تأثیر فرهنگی نبودهاند. نه شهامت نقد دین رازی در ما حلول یافته بود (که روش نقد اصلاً موضوع فرهنگ ما نبوده چون فکر و تولید فکر وجود نداشت تا از قِبلش روش علمی نقد ضرورت بیابد) برعکس دین میبایست در نزد ما محترم شمرده میشد، و نه در زمینه ادبیات شعری توجهای به گسست شعر نو نیمایی از شعر کهن داریم (یعنی نقد شعری نیما به شعر کهن در مخیله مان فرو نمیرود). به همین جهت قالب شعری نیمایی و حافظانه و اشعار هر دو را یکجا دوست داریم! و چون به هر دو عشق میورزیم و ظاهراً عشقمان به آنها سرمدی شده است در نتیجه از شعر "افسانه" نیما که نقد حافظ است یواشکی یا در بی خبری درز میگیریم.
منبع خبر: گویا
اخبار مرتبط: وارفتگی در "اصل تناقض"، نیکروز اعظمی - Gooya News
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران