امام خمینی آیت الله بهجت را مطرح کرد/ پسر ۱۴ ساله‌‎ای که عظمت نماز آیت الله نائینی را فهمید + فیلم

امام خمینی آیت الله بهجت را مطرح کرد/  پسر ۱۴ ساله‌‎ای که عظمت نماز آیت الله نائینی را فهمید + فیلم
خبرگزاری دانشجو

به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجو،حجت الاسلام و المسلمین علی بهجت با حضور در برنامه شب گذشته سه‌‎شنبه ۱۵ فروردین ماه که از ساعت ۲۳ و در شبکه یک سیما و به میزبانی وحید یامین پور تا بامداد چهارشنبه ادامه داشت در مورد پدرش مرحوم آیت الله بهجت صحبت کرد.

فرزند آیت الله بهجت ابتدا در مورد بیماری سختی که در ایام کرونا مبتلا شده بود و در مورد بهبود حالش توضیح داد: در شب شهادت امام علی ابن موسی الرضا (ع) با اعلام پزشک بهبودی حاصل شد، البته تازه الان یکی دوماهی هست که می‌‎توانم راه بروم و تا همین چند وقت پیش گرفتار مریضی بودم.

از من برای حضور در صدا و سیما دعوت زیاد می‌‎شد، اما نمی‌‎پذیرفتم. احساس کردم شاید برای همینکه دیگران می‌‎خواهند در باره مرحوم آیت الله بهجت بدانند و پدرم اجازه گفتن ندادند. البته تا قدری از آن که خودم به دست آوردم را می‌‎شود گفت و همان را هم اجازه دارم بگویم و چیز‌هایی که مستقیما به بنده گفته شده را نمی‌توانم بگویم.  

علی بهجت در ادامه این برنامه در مورد شب‌‎های ماه رمضان گفت: این شبهاست  که اولیاء و صلحا عشق می‌کنند، دو ماه جلو‌تر به استقبال این شب‌‎ها می‌‎روند آن‌ها واقعیت ماه رمضان را می‌چشند. ما عذر داریم و یک چیزی می‌شنویم و می‌گوییم کمی گریه کنیم و سینه بزنیم شاید عایدی داشته باشیم، اما واقعیت این است که پرده‌‎ها باز است و کنار رفته،   نه ده برابر و هفتاد برابر بلکه صد‌ها برابر می‌شود از نتایج این شب‌های مبارک استفاده کرد که باید قدر دانست. اینکه بخواهیم در این شب‌ها که باید پرواز کرد راه کسانی را بگوییم که در این مسیر هستند سخت است، اما باید تا جایی که می‌شود گفت.  
فرزند آیت الله بهجت در مورد اینکه آیا پدرشان اهل نسخه دادن و در این وادی‌ها برای سیر و سلوک بود پاسخ داد: ما سراغ نداریم آقا نسخه بدهد یا دستورالعمل بدهد این سلوک برای اهل بشر از ابتدای تاریخ بوده و از زمان حضرت آدم تا سایر انبیا هم ادامه داشته، انسان از ابتدا برای مرغ باغ ملکوت بودن خلق شده و دنیا جای امتحان و کنکور است.

جوانی در مشهد به آیت الله بهجت گفت: من امسال کنکور دارم. برایم دعا کنید، آقا پاسخ دادند: خوش به حالت! امسال فقط کنکور داری! ما که هر روز کنکور داریم شما برای هر روز ما دعا کن. افرادی مثل آیت الله بهجت همواره فکر می‌کنند در حال امتحان و ابتلا هستند و انبیا را خدا ابتلا کرده و مدام کلاس می‌گذارد و تنها امام حسین (ع) بود که همه را کنار گذاشت و این تشنگی بشر همیشگی است. اهل دنیا و همه ما به یکدیگر طعنه می‌زنیم، چقدر با شماست؟ و به فکر مادیات هستیم و کمتر کسی فکر می‌کند از کجا آمدم و به کجا می‌روم؟

آیت الله بهجت هیچ کس را نفی نمی‌‎کرد در مورد هیچکس و طریقه‌ای حرف نمی‌‎زد. هرکس از راه رفته خود می‌‎گوید. برخی صد مرحله باید بروند تا کسی بگوید: هزار منزل را رد کردیم. خیلی‌ها می‌‎گویند: ما اهلش نیستیم یا به روی خودمان نمی‌‎آورریم، اما واقعیت این است که برای انسان همه این‌ها لازم است،   لذا وقتی دست دانشمندان می‌‎افتد پیچیده‌‎اش می‌‎کنند، اما آیت الله بهجت می‌گفت: راه دیگری هست و راه ساده اش هم وجود دارد.

آیت الله بهجت این تفاوت بزرگ را با سایر شاگردان آیت الله قاضی داشت که به جز ایشان استاد دیگری نداشت و خودش مستقلا راه و طریق را پیموده بود، سایر شاگردان بزرگ آیت الله قاضی اساتید دیگری داشتند، مثلا علامه طباطبایی  اساتید دیگری داشت که حتی یکی از آن‌ها از مخالفین آیت الله قاضی بودند.

 بعضی‌ها هم نسبت دادند که آیت الله بهجت شاگرد وی بوده که ایشان به صراحت می‌گوید: حتی یک جلسه درس ایشان  شرکت نکردم. بله البته آیت الله میلانی نزد ایشان می‌رفته، وقتی هم شنید علامه طباطبایی نزد ایشان می‌رفته خیلی تعجب کرد که از روز اول آیت الله قاضی گفت ما در خدمت شما هستیم و چطور علامه رفته بود؟ در حالی که خیلی تباین داشتند و آن آقا هم انسان بدی نبود، اما روشش با آیت الله قاضی متفاوت بود.

آیت الله بهجت قبل از اینکه به آقای قاضی برسد راه‌ها را رفته و قبل از بلوغ به این‌ها رسیده، هنوز کودک و نوجوان بوده دنبال روحانی محل می‌رفت و او انسان وارسته‌ای بوده و پدرش صاحب مقامات و علم بوده و در نجف هم معروف بودند و وقتی در نجف اسم ایشان را می‌بردیم می‌گفتند: نورین نیرین را می‌‎گویید؟ هر دو برادر اینقدر مقام داشتند و وقتی به ایران رفتند در نجف اینگونه در موردشان حرف می‌زدند.

آیت الله بهجت دنبال این روحانی محل برای نماز می‌‎رفته و بر می‌‎گشته یک پیرمردی که با آیت الله بهجت در مکتب هم درس بود این را تعریف می‌کرد که من یادم هست وقتی ایشان هفت یا هشت سالش بود با آن روحانی محل به مسجد می‌رفت و وقتی نماز تمام می‌شد بر می‌گشت و ما به او می‌خندیدیم.

فرزند مرحوم آیت الله بهجت در مورد به نجف رفتن پدرش می‌گوید: با اصرار همان روحانی که آقا با وی به مسجد می‌رفت هم بود که آیت الله بهجت را به عراق فرستادند، که ابتدا هم پدر ایشان نمی‌پذیرفت و آن روحانی گفت: این پسر اینجا در فومن از بین می‌رود و او را به عراق بفرستید.

آیت الله بهجت گفت: اولین روزی که وارد حرم سید الشهدا شدم در رواق که آن روز کوچک بود دیدم یک آقایی در حال نماز خواندن است و نمازش فوق العادست گفتم: پس فردا صبح برای نماز همینجا بیایم و پشتش نماز بخوانم. آمدم دیدم یک جای کوچک که در آنجا چهار پایه‌ای قرار دارد و روی آن می‌روند تا شمع‌های حرم را روشن کنند خالیست همانجا ایستادم و با خودم گفتم: الان من را از اینجا بیرون می‌کنند، چون من هنوز به سن تکلیف نرسیدم (دقیقا هم زمانی که آیت الله بهجت آنجا بود ۱۴ سال و نیم سن داشت) نگاه کردم دیدم من زیر چهار پایه هم می‌توانم نماز بخوانم، اما اول می‌روم کنار چهار پایه اگر بیرونم کردند بار دیگر می‌روم زیر چهار پایه نماز می‌خوانم، ولی پشت این آقا نماز بخوانم.

در ادامه فرزند آیت الله بهجت می‌گوید: به شوخی به آقا گفتم می‌دانید این را چه می‌گویند؟ به اصطلاح به این کار کلک رشتی می‌‎گویند.

گفت: کلک رشتی؟ ادامه داد: وقتی نماز آن آقا را دیدم روز جمعه بود و سوره جمعه را شروع به خواندن کرد و خدا می‌داند چه سیر و احوالاتی را طی کرد نگفتنی! این را آیت الله بهجت در ۱۴ و نیم سالگی دیده و به من که ۱۵ سال در حوزه بودم می‌‎گفت: نگفتنی! بعنی برای تو نمی‌توانم بگویم و این غیر از خضوع و خشوعی بود که داشت. چنین نمازی را به عمرم در عدد انگشت دست ندیدم و این را هم یکبار در شمال خودمان را دیدم.
مرحوم آیت الله بهجت بعدا در مورد این که آن آقا چه کسی بود گفت:  از اساتید بزرگ نجف بود که بسیاری از بزرگان از جمله آیت الله قاضی و خویی شاگرد ایشان بود یعنی «آیت الله نائینی» که وقتی از نجف به کربلا می‌‎آمد در آنجا نماز جماعت می‌خواند.

نکته ظریفی دارد که بعدا از شاگردان چند ده ساله آیت الله نائینی پرسیده شد: آیا ایشان به جز درس و بحث مقامات دیگری دارند؟ همه اعلام بی خبری کردند و آیت الله بهجت این مسئله را در ۱۴ سالگی درک کرده بود.
آیت الله بهجت می‌فرمود: راه نزدیک‌تر از این حرف‌‎هاست و اندازه رگ گردن به شما نزدیک است. اینکه نباید بدون استاد و پیر رفت حرف درستی است، اما همه ماجرا نیست، یکی از اساتید بزرگ هست که می‌گفت: من ۱۴ سال درس فلان رفتم که همه وقتم تلف شد، انسانی که علم ظاهر را اینگونه تعبیر می‌‎کند در علم باطن چه کند؟ آیت الله بهجت فرمودند: استاد علم است و معلم واسطه است، آن واسطه می‌خواهد علم را به شما برساند شما بی واسطه برو! و رمز این بی واسطه یافتن این است که هر آنچه می‌دانی عمل کن. هیچ کس نمی‌تواند بگوید: من چیزی نمی‌دانم و هر چه می‌دانی را عمل کن.
آیت الله بهجت می‌گفت: با علم برو هرجا جاهلی توقف کن، اگر توقف کردی امکان ندارد خداوند چند قدم به سمت تو نیاید. همان جمله معروف آیت الله بهجت: هیچ ذکری بالاتر از  ذکر عملی نیست و هیچ ذکر عملی بهتر از ترک معصیت نیست. این ترک معصیت شرط اول است و تمام اولیا و انبیا باید سر این شرط بایستند. یک دختر خانم مانتویی آمده بود که ما از ترک معصیت گذشتیم بعد از آن بگویید چیست؟ گفتند: بعد از ترک معصیت مراقبه است، ترک معصیت فقط ترک گناه کبیره نیست. آیت الله بهجت می‌گفت: یک نگاه تند به کسی که کاری برای خدا می‌کند و به یک عبد حتی اگر صد پله بالا رفته باشی از آن بالا با مغز پایینت می‌‎آورد.

علی بهجت در مورد رفتار آیت الله بهجت با وی به عنوان فرزندش ادامه داد: آقا در مواجهه با اشتباه و برای تنبیه فرزندش ده‌‎ها سال بعد می‌خواست اشتباه من را جبران کند. هفته آخر عمرش بود که مدام اصرار می‌کرد حتی این هدیه را برای ایشان خودت شخصا ببر، برای منم سخت بود، اما می‌گفت: این را برای خودت می‌گویم تا دل چرکین او با تو صاف شود. در کل اگر اشتباهی می‌کردیم بعنوان فرزند برای جبران آن تلاش می‌کرد.
آیت الله بهجت می‌گفت: عزم داشتم به احدی نگویم من شاگرد آیت الله قاضی بودم و نمی‌دانم چه کسی من را به این حرف‌ها معروف کرد؟ گمان می‌کنم کار همان آقا باشد! کدام آقا؟ آقای خمینی! چرا گردن ایشان می‌اندازید؟ گفت:، چون از روز اولی که آمدیم قم مدام ایشان از آیت الله قاضی می‌پرسید، تا اینکه فکر کردم دیدم نه مثل اینکه این آقا خودشان هم مقداری این راه را رفته!

منبع خبر: خبرگزاری دانشجو

اخبار مرتبط: امام خمینی آیت الله بهجت را مطرح کرد/ پسر ۱۴ ساله‌‎ای که عظمت نماز آیت الله نائینی را فهمید + فیلم