تنش تهران- باکو از کجا شروع شد؟
۱- مولفه اسرائیل
اسرائیل از بدو تاسیس خود همواره در محاصره همسایگان متخاصم عرب بود. بر این اساس، استراتژیستهای اسرائیلی از اوایل دهه۵۰ «استراتژی پیرامونی» (Periphery Strategy) را دنبال کردند. گویا مبدع این استراتژی «بن گوریون» اولین نخستوزیر اسرائیل بود. مبنای این استراتژی این است: ازآنجاکه اسرائیل در محاصره کشورهای متخاصم عرب قرارگرفته، بهتر است منافع خود را خارج از خاورمیانه جستوجو کند تا به این وسیله بتواند از محاصره سرزمینی بگریزد. سپس شیمون پرز نظریه «خاورمیانه جدید» را مطرح کرد که بر این اساس، منطقه آسیای مرکزی و قفقاز هم در زمره «خاورمیانه جدید» تقسیمبندی میشد.
استراتژیستهای اسرائیلی بر این باور بودند که اسرائیل جزیره کوچکی در میان دریای مسلمانان عربِ متخاصم است و برای یافتن متحدان، بهتر است به کشورهای غیر عرب خارج از منطقه نظر داشته باشد. بر همین اساس، در آن زمان ایران و ترکیه در زمره متحدان اسرائیل محسوب میشدند و راه فراری برای محاصره این کشور فراهم میساختند. اما پس از انقلاب ایران و با فروپاشی این ائتلاف، ترکیه همچنان بهعنوان متحد باقی ماند؛ اما کشورهای منطقه قفقاز جایگزین ایران در این استراتژی شدند. در این میان، جمهوری آذربایجان بهدلیل وفور منابع و موقعیت استراتژیک و تلاقیگاه فرهنگهای مختلف (روسی، مسیحی، اسلاو، یهودی، مسلمان و...) میتوانست فضای مانور بهتر و بیشتری به اسرائیل بدهد. فروپاشی شوروی در سال۱۹۹۱ موهبتی برای اسرائیل بود تا این بازیگر بتواند از محاصره بگریزد و فضای بیشتری برای تنفس بیابد. اسرائیل در سال۱۹۹۲ در زمره اولین بازیگرانی بود که جمهوری آذربایجان را به رسمیت شناخت.
ازآنجاکه سرزمینهای اشغالی با جمعیت تقریبا ۸میلیونی و وسعت ۲۰هزار کیلومتر مربعی فاقد عمق استراتژیک است، بنابراین این بازیگر عمق استراتژیک خود را در فضای خارج از منطقه پیرامونی خود میجوید. بهعبارتدیگر، این بازیگر به دنبال یک فضای حیاتی است تا فضای تنفس و قدرت مانور بهتری در تحولات منطقهای داشته باشد. البته امروزه «عمق استراتژیک» در معنای سنتی خود با توجه به دامنه موشکهای دوربرد، هواپیماهای رادار گریز یا بدون سرنشین، و فناوریهای مدرن دیگر کاربرد ندارد و معنای «عمق استراتژیک» تحول یافته است.
بههرروی، جمهوری آذربایجان در دکترین «بن گوریون-پرز» به چند دلیل نقش محوری داشت: از یکسو با ایران (خصم دیرین خود) همسایه میشد. همانطور که ایران در «خارج نزدیکِ» اسرائیل (بهطور خاص سوریه و لبنان) حضور دارد، اسرائیل نیز باید در «خارج نزدیک» ایران حضور داشته باشد. از سوی دیگر، رصد اطلاعاتی و مهار ایران میسرتر میشد. درعینحال، اسرائیل بهعنوان زیرمجموعه «غرب» در کنار کشورهای غربی و ناتو میتوانست نظارت و کنترل موثرتری بر مسائل هستهای منطقهای داشته باشد؛ مسالهای که در روزهای پس از فروپاشی شوروی بهعنوان میراث شوروی در منطقه باقی مانده بود.
اسرائیل با دیدی «رئالیستی» و ارزیابی تهدیدات بر پایه «قدرت» و ناامنیِ برخاسته از فضای هرجومرج بینالمللی آگاه بود. ازآنجاکه این مکتب [واقعگرایی] نمیتوانست راهگشای رابطه اسرائیل با همسایگان عربش باشد، این بازیگر نوعی «همگرایی» را در پیش گرفت؛ یعنی همکاری داوطلبانه در برخی حوزهها با کشورهای «غیر پیرامونی»؛ ازآنجاکه هیچ واحد سیاسی بهتنهایی قادر به برآورده کردن نیازهای خود نیست و ناگزیر به همکاری با دیگر واحدهاست. بنابراین اسرائیل با توسل به «همگرایی» در جستوجوی متحدانی در آسیای مرکزی و قفقاز و حتی در آفریقا برآمد. بااینحال، مرور زمان هم به نفع اسرائیل بود. وقتی در اوت۲۰۲۰ توافق ابراهیم میان اسرائیل با امارات و دیگر کشورهای عربی با میانجیگری دولت ترامپ منعقد شد، اسرائیل تا حدودی از محاصره ژئوپلیتیک رهایی یافت. بااینحال، جمهوری آذربایجان بهدلیل اینکه از همان سالهای اول دهه ۹۰ تامینکننده نفت برای اسرائیل بود و موقعیت راهبردی داشت، همچنان تکیهگاه اصلی اسرائیل در منطقه باقی ماند.
منبع خبر: خبر آنلاین
اخبار مرتبط: تنش تهران- باکو از کجا شروع شد؟
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران