انتشار دوباره رمانی از مانس اشپربر در ایران بعد از ۴۰ سال!

مانس اشپربر

ایسنا/خوزستان کتاب «قطره اشکی در اقیانوس» اثر مانس اشپربر با ترجمه و مقدمه روشنک داریوش در نشر نو تجدید چاپ شده است.

به گزارش ایسنا، نشر نو این ترجمه را، بعد از حدود ۴۰ سال که از چاپ اول آن می‌گذرد، با ویراستی جدید و بعد از مقابله کامل آن با متن اصلی به همت محمد همتی و ویرایش نثر فارسی آن به دست محمدرضا جعفری و افزودن بعضی پانوشت‌ها، تجدید چاپ کرده است.

«قطره اشکی در اقیانوس» رمانی علیه استالینیسم است؛ داستان آرمانی است که حزب به آن خیانت می‌کند و نیز داستان ایستادن بر سر آن آرمان، در عین پشت کردن به حزبی که داعیه‌دار نمایندگی آن است و عملا از آن روی برتافته است. این رمان همچنین روایتگر دوران وحشتناک سیطره فاشیسم و مبارزه با آن است. این رمان از نوع سه‌گانه و مهمترین رمان مانس اشپربر است.

کتاب «قطره اشکی در اقیانوس» اگرچه اول بار بین سال‌های ۱۹۴۰ تا ۱۹۵۱ به زبان آلمانی نوشته شد؛ ابتدا نسخه فرانسوی آن در سال‌های ۱۹۴۸ و ۱۹۵۱ به چاپ رسید و سپس در سال ۱۹۶۱ برای اولین بار به زبان آلمانی منتشر شد.

هاینریش بل کتاب «قطره اشکی در اقیانوس» را یکی از مهمترین آثاری می‌داند که بعد از سال ۱۹۴۵ میلادی، یعنی بعد از جنگ دوم جهانی، منتشر شده است. او این رمان را با «جنگ و صلح» تولستوی مقایسه می‌کند. همچنین زیگفرید لنتس کتاب «قطره اشکی در اقیانوس» را «پرتره‌ای بی‌نظیر از زمانه» و رمانی وصف می‌کند که گویی شوری داستایفسکی‌وار در نگارش آن نقش داشته است.

مانس اشپربر، متولد ۱۹۰۵ و درگذشته به سال ۱۹۸۴، داستان‌نویس، روانشناس و فیلسوف اتریشی ـ فرانسوی است. اشپربر به زبان‌های آلمانی و فرانسوی می‌نوشت. او از شاگردان آلفرد آدلر، بنیانگذار روانشناسی فردی و مدتی همکار او بود اما به‌ دلیل اختلاف نظر بر سر ارتباط میان روانشناسی فردی و مارکسیسم از آدلر جدا شد. اشپربر سال‌هایی را در برلین زیست اما با قدرت گرفتن ناسیونال‌سوسیالیست‌ها در آلمان بعد از مدتی زندگی مخفی در برلین و سپس دستگیری توسط پلیس و «اس آ» سرانجام مجبور به ترک برلین شد و به وین یوگسلاوی و بعد از آن به فرانسه رفت. اشپربر مارکسیست و عضو حزب کمونیست بود اما با اوج‌گیری تصفیه‌های استالینی از این حزب استعفا کرد و به کندوکاو در توتالیتاریسم و نقش فرد در جامعه و تحلیل استبداد پرداخت. مدتی از فرانسه به سوئیس گریخت و بعد از پایان جنگ جهانی دوم باز به فرانسه برگشت. اشپربر برای آثارش جوایز گوناگونی دریافت کرده که از آن جمله‌اند «جایزه صلح ادبیات آلمان» و «جایزه گوته». از آثار مانس اشپربر می‌توان به کتاب‌های «در معرض آتش زمانه: یک زندگی سیاسی»، «بررسی روان‌شناختی خودکامگی»، «تا سنگ بر چشم‌هایم نهند»، «فرد و جامعه» و «آلفرد آدلر و مشقت روانشناسی» اشاره کرد.

در مروری بر کتاب «قطره اشکی در اقیانوس» که بنوبوک آمده می‌خوانیم:

مانس اشپربر در کتاب «قطره اشکی در اقیانوس» تصویری از یک دوران پرتلاطم در تاریخ اروپا ارایه می‌دهد؛ دوران جنگ، فاشیسم، کمونیسم، محاکمه‌های استالینی، جنگ‌های پارتیزانی، بحث‌های داغ روشنفکران، مبارزات سیاسی، وحشت‌ها و تردیدهای بزرگ و همه آنچه تاریخ اروپا در دوران ظهور فاشیسم در آلمان و وقوع جنگ جهانی دوم با آن درگیر بود.

این رمان داستان رویگردانی از استالینیسم و کمونیسم حزبی و در عین‌ حال پایبندی به آرمان‌های سوسیالیستی است؛ داستان آرمان‌خواهی و تردید در مرام و رفتار و رویکرد حزبی که خود را نماینده اصلی کمونیسم می‌دانست.

اشپربر در «قطره اشکی در اقیانوس» چنانکه در مقدمه روشنک داریوش بر ترجمه فارسی این سه‌گانه اشاره شده است ما را با تمام افراد و گروه‌هایی که او خود با آن‌ها زندگی کرده، از پزشکان و دانشمندان گرفته تا روانشناسان و نویسندگان و آنارشیست‌ها و کمونیست‌ها و استادان دانشگاه و کارگران و بیماران روانی و بلشویک‌ها و... آشنا می‌کند.

«قطره اشکی در اقیانوس» صحنه‌ای بزرگ است با بازیگرانی متعدد و متنوع که تصویری جامع و چندوجهی از زمانه‌ای بحرانی به دست می‌دهد و به ‌قول خود اشپربر در مقدمه‌ای که بر این رمان نوشته است، بی‌آنکه یقینی عرضه کند فقط پرسش‌هایی را پیش می‌کشد.

اشپربر در بخشی از همین مقدمه درباره کتاب «قطره اشکی در اقیانوس» و سبک این رمان مفصل و روش خواندن آن می‌گوید:

«به‌ خلاف عادت و به‌ رغم میل خواننده، آنچه او را با بی‌شمار جهان‌های ممکن و هرچند تخیلی رمان آشناتر می‌کند، در اینجا اغلب ناگفته می‌ماند. هر که می‌خواهد در این رمان شرکت داشته باشد، باید سهم خود را ادا کند: باید واقعا همکاری کند و حتی فراتر از تماشاگر تئاتری باشد که جادوی صحنه دیگر پاسخگوی خیال‌پردازی‌های او نیست. یک لحظه تاریکی صحنه‌ای را از صحنه دیگر جدا می‌کند. نور به آنجا می‌رود که واقعه محتاج آن است. آنچه اتفاقی حاشیه‌ای به‌نظر می‌رسد، در ۳۰۰ صفحه بعد خود را به‌ عنوان بخش بسیار مهم داستان اصلی نمایان می‌کند. نقش مردی که شخصیت اصلی به ‌نظر می‌رسد، آهسته‌آهسته به نقش فرعی تبدیل می‌شود. پیش‌نما اغلب به عقب می‌رود و پس‌نما، قبل از اینکه تاریکی دوباره آن را فراگیرد، به مرکز واقعه تبدیل می‌شود. این رمان سه‌گانه فقط به ‌ظاهر یک پایان دارد. البته نتیجه اخلاقی تسلی‌بخشی هم کم دارد. نویسنده نیز چون بسیاری از نویسندگان متقدم، تنها یک چیز برای عرضه به خوانندگانش دارد؛ شریک‌کردنشان در تنهایی خود. شاید تنها شکل اشتراک این باشد که کسانی به‌ سوی یکدیگر راه می‌یابند که از سرچشمه‌ای یکسان شهامت می‌گیرند بی‌آنکه در اوهام زندگی کنند.»

انتهای پیام

منبع خبر: ایسنا

اخبار مرتبط: انتشار دوباره رمانی از مانس اشپربر در ایران بعد از ۴۰ سال!