«گر نکوبی شیشه غم را به سنگ»؛ گفت‌وگوی نوروزی با داریوش

شش ماهه منتهی به سال ۱۴۰۲ برای داریوش صدای موسیقی معترض ایران، روزهای پرکاری بود. نه در شمارگان برگزاری برنامه‌های هنری بلکه در تولید آثاری در حمایت از اعتراض‌های سراسری که از آن با نام جنبش «زن، زندگی، آزادی» نام برده می‌شود.

نقطه اوج این آثار «به سمت فردای جهان» با کلام ایرج جنتی عطایی پس از سال‌ها فاصله میان دو هنرمند بود.

تا آنجا که حافظه یاری می‌کند، داریوش در برنامه‌های نوروزی رادیویی و تلویزیونی پر رنگ نبوده است. شاید به قول خودش موسیقی او بیشتر «برای شنیدن» است و تفکر کردن؛ به هر حال خواننده‌ای که دوستدارانش او را «جاودانه صدای عشق» می‌نامند، در این نوروز پذیرفت که در برنامه زنده نوروزی «برای فردا» میهمان رادیوفردا باشد تا از ایران و اعتراض‌ها در آینه نوروز حرفی بزنیم و از نگاهش درباره حرکت‌های اپوزیسیون خارج از کشور برایمان بگوید.

Embed share
گفت‌وگوی نوروزی با داریوش
by رادیو فردا Embed share The code has been copied to your clipboard. The URL has been copied to your clipboard
  • ارسال به فیس‌بوک  
  • ارسال به توئیتر  

No media source currently available

0:00 0:27:41 0:00 لینک مستقیم
  • 128 kbps | MP3
  • 64 kbps | MP3

آقای داریوش به شما سلام می‌کنم، نوروز را تبریک می‌گویم، هرچند که می‌دانم این نوروز شاید معنا و مفهوم خاصی برای همه ما ایرانی‌ها داشته باشد، به ویژه که شما در شش ماهه آخر سال گذشته به شدت فعالیت‌هایتان افزایش پیدا کرد. مسائل و موضوعات اجتماعی باعث شد که شاید یکی از پرکارترین خوانندگانی باشید که در این دوره فعالیت کرد و ترانه‌های معترض بسیاری خواند که وقتی نگاه می‌کنیم، گوشه گوشه‌اش انگار پازلی است از آن چیزی که در ایران ما اتفاق افتاد.

من درود و سلام می‌فرستم خدمت شما آقای ضرغامی عزیزم و تمام هموطنان که صدای ما را می‌شنوند و نوروز را به همه هموطنان تبریک می‌گویم، همینطور به شما و همکارانتان در رادیوفردا.

یاد کلام زیبای اسماعیل خویی می‌افتم که می‌گفت «شادی گهر ماست، که ما جان بهاریم، ای ملت گریه بجز انعام شما... نه»؛ این کلام زیبا که شادی در وجود فرد فرد هموطنان ماست، ایرانیان عزیز. همیشه مهد موسیقی و شعر بودیم و این ۴۳ سال تاریک‌ترین دوره تاریخی‌مان را داریم می‌گذرانیم و همیشه این افت و خیزها را در تاریخ‌مان هم داشتیم و من معتقدم تا امید هست، پیش باید رفت، زندگی باید کرد و مطمئنم همیشه مردم پیروز شدند و پیروزی نصیب‌شان خواهد شد. تبریک می‌گویم عید را.

وقتی نگاه می‌کنیم به کارنامه شما، به ویژه حالا اگر عنوان بهاریه را بشود برای ترانه‌هایی به کار برد که نسبتی یا خویشاوندی با بهار یا با نوروز دارند. در بهاریه‌های شما هم امید است، هم به نوعی انگار روایتگر روزگاری است که ما سپری کرده‌ایم. همین کار «چکامه سفره سین» از زویا زاکاریان با آهنگ داوود اردلان شرایط خاصی را تصویر می‌کند، یا یک مقدار که فاصله می‌گیریم در دورانی که شرایط شاید از امروز هم محدودتر بود شما بهار خاموش را اجرا می‌کنید؛ «بهار منتظر بی‌مصرف افتاد...» اصلاً نوروز را شما چگونه نگاه می‌کنید؟ من چون کمتر خاطرم می‌آید که شما در سال‌هایی که برنامه‌های نوروزی بوده، در این برنامه‌ها که بسیاری از هنرمندان حضور پیدا می‌کنند حضور پیدا کرده باشید یا آنجا به اجرای برنامه پرداخته باشید. البته منظورم سال‌های بعد از انقلاب است.

بیشتر در این باره:

خانه شماره ۱۳؛ سیزده به‌درِ خاطره، موسیقی و اعتراض

بله، دلایل شرکت نکردنم شاید به سبکی که دارم، خودم حس می‌کنم مردم بیشتر دوست دارند شاد باشند و شاید ترانه‌هایی که من خواندم آن شعف و شادی را ندارد. از دیدگاهی بیشتر گوش‌کردنی است، شنیداری است. ولی پیرو صحبت شما، بله من در رابطه با گرامیداشت نوروزمان که نو شدن و تحول انسان است، این ترانه‌ها را خواندم، بهار برای من هم مثل پوست انداختن و نو شدن است؛ تفکر عوض کردن است. یک لباس دیگر، طرح نوعی در اندازم.

همین نگاه را به کار خودم داشته‌ام و چنانکه در زندگی خصوصی‌ام حتی همین طوری هستم. و شادی، شادی را دوست دارم، شاد بودن با دیگران، با شادی دیگران شاد می‌شوم، با ناراحتی‌شان ناراحت می‌شوم، در غصه‌هایشان خودم را شریک می‌بینم و حس می‌کنم با این طبیعتی که در وجود من هست بیشتر اُختم تا این که بتوانم بروم جایی، مجلسی. مثلاً مهمانی و عروسی و اینها، هیچ موقع چون سبک و کار من نبوده، نتوانستم آن شعف را به وجود بیاورم و به شنونده‌ام بدهم. نتیجتاً بیشتر سعی کرده‌ام شنیداری پیام برسانم. در رابطه با نوروز هم از فریدون مشیری عزیز خواندم... نرمک می‌رسد اینک بهار/ خوش به حال روزگار... گر نکوبی شیشه غم را به سنگ/ هفت رنگش می‌شود هفتاد رنگ.

اتفاقاً شهرام عزیز این کار زیبای شما را آماده کرده که اگر اجازه بدهید بشنویم. اگر اشتباه نکنم آهنگ باید از آقای منفردزاده باشد اگر البته درست گفته باشم.

بله دقیقاً.

ای کاش آقای داریوش انسان‌ها هم می‌توانستند همین طور مثل طبیعت تازه بشوند و خوش به حال‌شان شود به نوعی.

چقدر زیبا گفتید...

وصف حال ماست...

ولی تجربه‌ای که کردم می‌بینم بعضی‌ها به عقاید... باورهایی که من بعضی اوقات می‌گویم این باورها را نباید باور کرد. بعضی موقع به باورهایتان باید شک کنید. ما لباس‌مان را عوض می‌کنیم؛ ما طبیعتاً انسانیم و می‌توانیم تفکرمان را هم عوض کنیم. چسبیدن به یک ایدئولوژی و عقیده... جهان هر روز در حال تغییر است و به نظر من یک مقدار باید بازنگری بکنیم... به همین خاطر پیرو صحبتی که کردیم این را مطرح کردم.

آقای داریوش خوب می دانید که در این مدت مسئله ایران به نوعی شده که واکنش هنرمندان و کنشگران اجتماعی و بسیاری را برانگیخته است. از جمله، وقتی صحبت از وکالت به شاهزاده رضا پهلوی شد، خیلی از هنرمندان سرشناس واکنش نشان دادند، شما هم همینطور. خب خیلی‌ها آمدند نکات مختلفی را مطرح کردند، باورهای خودشان را داشتند. ولی خب واکنش شما شاید نه این سوی میدان بود و نه آن سوی میدان. خودتان می‌خواهید در موردش صحبت کنید؟ دوست دارید اصلاً بگویید که واقعاً به این اپوزیسیون کنونی که بعد از اعتراض‌ها شکل گرفته چگونه نگاه می‌کنید و آیا شما فکر می‌کنید که این اپوزیسیونی که الان می‌بینید، این چهره‌هایی که نامشان مطرح می‌شود از جمله شاهزاده رضا پهلوی که حالا داستان وکالت هم برایشان مطرح شده بود، می‌توانند یک همبستگی واقعی را شکل بدهند؟

بله، این همبستگی شدنی است. ما دو سال پیش این موضوع را در رسانه آیینه شروع کردیم و اخیراً رسانه‌ای به اسم همبستگی راه انداختیم که کم‌کم دارد رشد می‌کند. همه ما معتقدیم، فعالان سیاسی کینه‌ها و دشمنی‌ها و منیت‌های گذشته را اگر کنار نگذارند -همه ما درد مشترکی داریم و آن آزادی ایران است- اگر یک رنگین کمان از طیف‌های مختلف در کنار هم قرار نگیریم برای به دست آوردن هدف‌مان که مملکت ماست، شاید به نوعی ظلم کردیم، شاید کوتاهی کردیم.

بعضی‌ها همان طور که عرض کردم چسبیده‌اند به عقاید خودشان، نمی‌خواهند این تفکر را رها کنند. من می‌گویم مملکت دارد از بین می‌رود ما باید کنار هم باشیم. نمی‌توانیم بشویم، ۴۴ سال اپوزیسیون با چرخه‌ای معیوب تکرار مکررات کرده و مردم داخل از جامعه خارج از کشور انتظار دارند، از اپوزیسیونی که شاید هر کدامشان اصرار به کرسی نشاندن عقیده خودشان دارند، فارغ از اینکه در آن مملکت همه چیز رو به نابودی است. حتی این باعث نشد که [اپوزیسیون] کنار هم قرار بگیرند، بیایند شورای رهبری درست کنند. بیایند همبسته شوند و از بعد انسانی به مسئله و به همبستگی نگاه کنند.

خب آقای داریوش الان به نظر می‌رسد که اینها آمدند چنین گروهی را تشکیل دادند، اما خب خیلی‌ها انتقاد کردند به همین گروهی که با هم نشستند. خب البته حرف و حدیث‌ها زیاد است ولی خود شما فکر می‌کنید اصلاً این گروه واقعآ می‌توانند معترضان در داخل را نمایندگی کنند؟

اینها آغازگر یک کار گروهی هستند. ولی مطمئناً دعوت می‌کنند، دعوت کرده‌اند وحتی در منشور تجدید نظر خواهد شد. حتی من فکر می‌کردم همین چند نفر می‌توانستند و باید روز اول این حرکت را به عقاید مردم واگذار می‌کردند.

ولی همه چیز قابل تغییر است. می‌توانند با نظر مردم دوباره بازنگری کنند. ولی تخریب کردن این است که ما اسلحه را داریم طرف خودی می‌گیریم و دشمن شاد می‌کنیم و این تفرقه را دامن می‌زنیم. برای اینکه به عقیده خودمان چسبیده‌ایم، فکر می‌کنیم من دارم درست می‌گویم. دموکراسی آن چیزی است که من می‌گویم.

دموکراسی عقاید مختلف است. ما آدم‌های متفاوتی هستیم با دیدگاه‌های متفاوت، شبیه هم نیستیم طبیعتاً. این مورد را پذیرا باشیم، پذیرش داشته باشیم می‌توانیم وارد مرحله دیگر شویم؛ با در نظر گرفتن اینکه الان بهار دارد می‌آید، زمین دارد پوست می‌اندازد، ما هم بیاییم درعقاید خودمان بازنگری کنیم، باورهای‌مان را شکل دیگری بکنیم، امروزی‌اش کنیم و اگر هدف مشترک داریم چرا کنار همدیگر ننشینیم؟ تخریب همدیگر بزرگترین مشکلی است که الان در خارج از کشور است.

امروز نمی‌دانید چه کسی دوست شماست، فردا نکند با یک حرکتی او را دشمن بکنیم، من بعضی موقع می‌گویم...

من آقای داریوش یاد ترانه مسعود امینی می‌افتم برای شما، وقتی این را می‌گویید... «وطن اینجا همه حرفا دروغه/ رفاقت‌ها سر شیپور و بوقه...»

دقیقاً آن را مسعود به خوبی بیان کرده است. ولی به نظر من زمانش رسیده که ما در این تفرقه‌ها بازنگری بکنیم. می‌تواند به اسم رفاقت باشد می‌تواند همبستگی باشد، اگر وطن‌مان را دوست داریم بیایم کنار همدیگر. از اپوزیسیون همه انتظار دارند.

اصلاً آقای داریوش اپوزیسیون با شما تماس گرفتند وقتی می‌خواستند چنین ایده‌ای را جلو ببرند، چون شما به هر حال چهره شاخص ترانه‌خوانی معترض هستید. یعنی الان خب اگر بخواهیم چهره‌های گذشته را در نظر بگیریم، بسیاری‌شان در بین ما دیگر حضور ندارند مثل فرهاد و فریدون فروغی. ولی من می‌توانم بگویم که الان مسلط‌ترین و مسلم‌ترین شما هستید. آیا اصلاً شما طرف مشورت قرار گرفتید؟ چون وقتی ما می‌بینیم که هنرمندان دیگری که در کنار اپوزیسیون ایستاده‌اند طرف مشورت قرار می‌گیرند و یا اسم‌شان مطرح می‌شود، شما چطور؟

بیشتر در این باره:

شاید به بلوغ رسیده‌ایم؛ گفت‌وگو با گوگوش

من وللّه در این ۴۴ سال از موقعی که خواندم «منشینید خموش! ایران در سایه دار است» بوده‌ام و در جبهه خودم سعی کردم مفید باشم، سعی کردم به دور از منیت‌ها با حرفه‌ای که دارم بتوانم پیامم را بدهم، بسیاری از دوستان را ملاقات کردم دیدگاه همدیگر را بررسی کردیم. حتی با چند گروه صحبت کردیم، که چه کار باید کرد؟ چه می‌شود کرد؟

ولی ما همیشه نیاز داریم یک گروهی که مورد اعتماد مردم هستند جلو بروند و باید هر جور شده حمایت‌شان کرد، تخریب‌شان نکرد، باید به آنها پیوست، نه اینکه از دور به طرفشان سنگ بیاندازیم. اینها همه باعث می‌شود، فاصله بیفتد، آن مبارزات به تعویق بیافتد درصورتی که نقش خارج‌نشین‌ها در این دوره اگر همبسته باشند اگر در کنار هم قرار بگیرند، مؤثر خواهد بود و تأثیر مستقیمی خواهد داشت در داخل. و دولت‌های خارجی هم خب خواهند دید همه یک صدا، یک حرف می زنند. وقتی می‌بینند تفرقه بین جامعه فعالان سیاسی و کنگران هست، دارند با یک تکست (پیامک) با یک کامنت (اظهارنظر) هم دیگر را تخریب می‌کنند. نتیجتاً هر بلایی بخواهند به سر آن مملکت می‌آورند و هیچکس به داد ما غیر از خود ما نخواهد رسید و امیدوارم کنشگران یک بازنگری در تفکرات خودشان بکنند.

آقای داریوش آنقدر شیوا صحبت می‌کنید و اینقدر دوست دارم که این گفت‌وگو حالاحالاها ادامه پیدا می‌کرد. می‌دانم که شما هم می‌خواهید بروید به خانواده و دوستان در سال نو. سپاسگزارم که با ما همراه بودید. سال نو را یک بار دیگر به خودتان و خانواده تان تبریک می‌گویم.

ممنونم، به امید آزادی و پیروزی مردم‌مان.

اگر اجازه بدهید «اشک نوروز» را با هم بشنویم که کلامش سروده استاد معینی کرمانشاهی است و اجرای زیبای شما با گروهی از پناهجویان اگر اشتباه نگفته باشم، اگر اشتباه گفتم شما تصحیح کنید.

کاملاً درست است با پناهجویانی که در ترکیه بودند و کماکان هم می‌دانید شرایط پناهجویی چه جوری است.

منبع خبر: رادیو فردا

اخبار مرتبط: «گر نکوبی شیشه غم را به سنگ»؛ گفت‌وگوی نوروزی با داریوش