حجاب؛ دخالت‌های نادرست حکومتی، تن‌نمایی، تنبیه اقتصادی و باقی قضایا

حجاب؛ دخالت‌های نادرست حکومتی، تن‌نمایی، تنبیه اقتصادی و باقی قضایا
خبر آنلاین

پیمایش‌های در دسترس درباره حجاب و مشاهدات موجود، نشان می‌دهد که: الف) اکثریت مردم همزمان هم موافق وجود حجاب در جامعه هستند و هم مخالف اجبار دولتی حجاب؛ ب) اکثریت آنها هم که موافق بی‌حجابی هستند، خود را عفیف می‌دانند، اما حجاب را نه مصونیت و بازدارنده آزار جنسی زنان می‌دانند و نه فقدان پوشش سر را معادل هرزگی می‌دانند؛ ج) اعتراض‌های مردم که منجر به جنبش اجتماعی گسترده شد، به دلیل برخوردهای تند گشت ارشاد با کم‌حجابی بود که در نهایت منجر به مرگ دختری میهمان شهر تهران در گشت ارشاد شد، شهر تغییر چهره داد و کم‌حجابی‌های پیش از مرگ مهسا، به بی‌حجابی تبدیل شد.

اما در هفته‌های اخیر دو تغییر مهم در مساله حجاب در حال ظهور است که هر سه گزاره بالا را دستخوش تغییر می کند، یعنی احتمالا نظام، مجازات‌های بی‌حجابی را اقتصادی، فردی، غیرمرئی و با تاخیر می‌کند، و از طرف دیگر، بدن‌نمایی‌های برخی بی‌حجابان، بی‌حجابی را از یک سبک زندگی به یک موضوع جنسی تبدیل می‌کند و حمایت‌های معترضان از آن را کم می‌کند. نتیجه این دو حرکت همزمان،‌ نحیف شدن ابعاد اجتماعی حجاب خواهد بود و انرژی و حساسیت اجتماعی موجود در موضوع حجاب به‌تدریج کاسته خواهد شد.

در ادامه این متن تلاش خواهم کرد تا تغییر در سه گزاره بالا و پیامدهای احتمالی آن را نشان دهم.

***

الف) گشت ارشاد یک سیاست نادرست بود ولی مشخصه آن بود که پیش چشم مردم رخ می داد. ون‌های موجود، در میادین شهر و جلوی اماکن تجاری و گردشگری در شهر، زنان کم‌حجاب را به اجبار سوار ماشین های گشت ارشاد می کرد تا آنها را ارشاد کند. و اصولا این رفتار را پیش چشم مردم انجام می‌داد تا از میزان کم‌حجابی بکاهد،‌که در عمل نتیجه عکس داد و خشم مردم از این اجبار بی‌منطق منجر به اعتراضات پاییز شد. سیاست گشت ارشاد بود باعث شد تا بی‌حجابی بجای کم‌حجابی رایج شود. یعنی یکی از عوامل مهم تغییر وضعیت جامعه، برخوردها بود نه اینکه برخوردها به دلیل تغییر وضعیت جامعه باشد.

اما آنچه ظاهرا بناست از امروز انجام شود، شناسایی بی‌حجابان در اماکن عمومی توسط دوربین‌های مجهز به تکنولوژی تشخیص چهره است و معرفی آنها به دستگاه قضایی پس از تذکر اولیه. آنچه در این فرایند رخ می دهد، حذف دو عنصر «برخورد فوری» و «مواجهه در حضور مردم»‌ است. به تاخیر انداختن برخورد و نیز دور کردن آن از مشاهده مردم، باعث می شود تا هر چند نارضایتی مردم تشدید شود، اما بروز این خشم در برخورد با بی‌حجابی ممکن نباشد، چون برخورد علنی و فوری‌ای دیگر وجود ندارد. البته که خشم مردم در نهایت بروز خواهد کرد، اما در کجا؟ در زمینه های دیگر از جمله مسایل اقتصادی؛ و نیز در برخورد با آمران به معروف، به عنوان یک واکنش ناگزیر.

و البته آتش‌به‌اختیارانی که می‌دانند با آنها برخورد شدید نخواهد شد، در مقابل گسترش بی‌حجابی، خود با هر وسیله ممکن، ماست باشد یا تسبیح، دست به اقدام می‌زنند و همین موضوع باعث می‌شود تا کماکان تنش موجود باشد، ولی نه بین حکومت و مردم، بلکه بین دو دسته از مردم که البته یکی از دیگری برابرتر است و مستظهر به پشتیبانی نهادهایی از نظام. به همین دلیل خواهد بود که جدای از افزایش برخوردهای خشن طرفداران الزام حجاب علیه بی‌حجابان، احتمالا شاهد افزایش نگاه‌های سنگین و بایکوت اجتماعی بی‌حجابان و مردان مرتبط با آنها، در مقابل زنان محجبه خواهیم بود. اما آنچه بسیار محتمل است، و در این چند روزه هم شاهد آن بودیم، واکنش خشن جامعه نسبت به آمرین به معروف است. در هر حال تنش میان دو دسته افزایش خواهد یافت، ولی بی‌حضور رسمی و علنی ماموران نظام.

ب) آنچه تاکنون انجام می‌شد، دستگیری کم‌حجابان و ارشادشان و تعهد گرفتن از آنها بود. اما در سیاست های جدید، که هنوز جزییات آن اعلام نشده ولی احتمالا از گفته‌های پراکنده و پرحرفی‌های نابهنگام می‌توان آن را حدس زد، بی‌حجابی را با زیان اقتصادی همراه می کنند، آنهم نه لزوما زیان اقتصادی شخص بی‌حجاب، بلکه هر کسی که بی حجابی او را به رسمیت بشناسد و بتوان او را جریمه کرد.

پلمب کردن اماکن تجاری و گردشگری و بستن مغازه‌هایی که به فرد بی‌حجاب خدمتی ارایه می کنند، نه تنبیه اقتصادی شخص بی‌حجاب که مجازات همه کسانی که بی‌حجاب را و بی‌حجابی او را به رسمیت می‌شناسند. اما مساله اینجاست که وقتی راننده تاکسی اینترنتی و مغازه دار و مرکز بوم‌گردی بخاطر پذیرش بی‌حجابی مراجعه‌کنندگان و مشتریان خود مجازات شوند، پلمب شوند، جریمه شوند یا ممنوع از کار شوند، چون هر یک از این مجازات‌ها، جدای از یکدیگر است و احتمالا در مناطق جغرافیایی متفاوت رخ می‌دهد، صدای چندانی نخواهد داشت و لذا واکنش شدید و فوری از مخالفان الزام حجاب دریافت نخواهد کرد. همچنین وقتی که تعداد زیادی از مردان (و زنان) کاسب، مداوما، بخاطر حمایت از یک جریان اجتماعی، مجازات اقتصادی بشوند، احتمالا میزان حمایتشان از حجاب اختیاری کاسته خواهد شد، بویژه اینکه از سوی معترضین تشویق هم نخواهند شد، چون گاه حتی مطلع هم نخواهند شد و اگر مطلع هم بشوند چگونه می‌خواهند فرضا یک راننده تاکسی اینترنتی را تشویق کنند یا حمایتش کنند. او در سکوت و بی‌خبری مجازات خواهد شد.

مشخص است که پلمب کردن و مجازات اقتصادی نه می‌تواند خیلی گسترده باشد و نه می‌توان به صورت مداوم یک واحد تجاری را پلمب کرد، ولی همین‌که جریان زندگی روزمره را بر هم بزند،‌ و در کار اقتصادی افراد خلل ایجاد کند،‌ اثر خود را خواهد گذاشت.

بعد دیگر ماجرا که احتمالا در دستور کار است و از برخی سخنان پراکنده می‌توان احتمال وقوع آن را داد، مربوط به مجازات بی‌حجابی کسانی است که خود یا شوهرانشان وابسته به دولت هستند، چه کارمند باشند چه دانشجو. برخی گفته‌ها هشدار داده‌اند که زنان کارمند در صورت بی‌حجابی در غیر اداره، به کمیته انضباطی اداره فراخوانده می شوند و ممکن است بی‌حجابی مداوم بیرون از محیط کار، منجر به اخراج آنها هم بشود. در اینجا ترس از دست دادن شغل، منبع ثابت درآمد یا خدمتی که از دولت می‌گیرند، باعث می‌شود که زنان کارمند یا دانشجو و همسران مردان کارمند، مجبور به رعایت حجاب در اماکن عمومی باشند.

تجربه تاریخی پیوند زدن پوشش زنان با منافع اقتصادی خود زنان و شوهرانشان، چه در کشف حجاب دوره پهلوی اول و چه در سیاست های استخدامی چند دهه اخیر، نشان از احتمال موفقیت کوتاه‌مدت آن دارد. هر چند اگر در نهایت کشف حجاب پهلوی اول منجر به انقلاب اسلامی شد، سیاست‌ حجاب موجود نیز در نهایت ناموفق خواهد بود.

برخی می گویند دوربین اینقدر نیست که بتواند ماجرای حجاب را یکسره کند. اما مساله بر سر احتمال است. هر کسی در هر لحظه احتمال دارد مجازات شود، چه خودش چه همسرش و چه مغازه ای که از او خرید می کند. اعمال این سیاست، به هر اندازه که باشد هم منجر به ترس خواهد شد و هم منتهی به تحقیر و خشم خواهد شد. کارمند یا دانشجویی که مجبور به حجاب شده، تحقیر ناشی از آن را تحمل نمی کند. و همراه شدن عصیان اجتماعی با فشار اقتصادی متزاید و سیاست‌های عمومی غیراجتماعی مانند آغاز ساعت کار ادارات از شش صبح، منجر به اعتراضات گسترده بعدی خواهد شد و چه بسا که تابستان داغ امسال، پیش از تابستان فرا رسد.

***

ج) اینها یک طرف ماجرا است و مربوط به سیاست های حکومت. اما مساله حجاب بعد دیگری هم دارد و آن تن‌نمایی و بی‌حجابی‌های غیرمتعارف برخی زنان است. لازم به ذکر است که منظور من از تن‌نمایی، بی‌حجابی‌های فعلی و رایج نیست، بلکه پوشش‌های غیرمتعارفی است که ندرتا مشاهده می‌شود ولی با تشویق شبکه‌های اجتماعی و تلویزیون‌های ماهواره‌ای و معرفی آن به عنوان یک اقدام شجاعانه، بیشتر خواهد شد.

جنسی کردن فضای اجتماعی با پوشش های غیرمتعارف و برهنه‌نمایی باعث می شود تا آن دسته از مردمی که موافق حجاب هستند اما مخالف برخورد با حجاب، در مقابل برخوردهای شدیدتر با بی‌حجابان سکوت کنند. عدم مراعات حساسیت‌های جامعه، واکنش‌های فوری در پی خواهد داشت. داستان تئاتر حاوی هم‌آمیزی جنسی در جشن هنر شیراز یا برهنگی در سینمای ایران در دهه پنجاه از دلایل وقوع انقلاب بود و هنوز حساسیت‌های جامعه چندان تغییر نکرده است. آنتونی پارسونز سفیر انگلیس در ایران در کتاب غرور و سقوط می‌نویسد که واکنش به این «صحنه تنفرانگیز» بسیار گسترده بوده و وقتی که موضوع را با شاه در میان می‌گذارد و به او می‌گوید «اگر چنین نمایشی به طور مثال در شهر وینچستر انگلیس هم اجرا می شد، کارگردان و هنرپیشگان آن جان سالم به سر نمی بردند»، شاه در پاسخ تنها خندیده و سکوت کرده است. پاسخ آن خنده، البته، سال بعد در تظاهرات عمومی داده شد.

همراهی فعالان اجتماعی با تن‌نمایی‌های زنان و پوشش‌های غیرمتعارف مردان و زنان و تشویق به آن، در نهایت نتیجه عکس خواهد داد و جامعه، ترس‌خورده از اینکه فرجام این شکستن هنجارها چه خواهد شد، مدیریت صحنه را به سیاست واگذار خواهد کرد.

***

آنچه در جریان اعتراض‌های اخیر مشهود و مشخص بود، بروز و ظهور «اراده جمعی» بخشی از جامعه ایران برای تغییر بود و اعلام نارضایتی از سیاست حجاب؛ همان اراده جمعی که میشل فوکو پیش از این هم در ایران مشاهده کرده بود. به نظر من، بروز این اراده جمعی که در جریان اعتراضات محقق شده بود، منجر به ترمیم گسل‌های اجتماعی از جمله گسل‌های قومی و مذهبی و جنسیتی و طبقاتی در جامعه شد و البته همزمان، شکاف دولت-ملت و روحانیت-ملت را تشدید کرد. ترمیم گسل‌ها منجر به برآمدن و نو شدن اجتماع ایرانی، حول مساله حجاب شد. (هرقدر که ترمیم آن گسل‌ها و تقویت اجتماع ایرانی مطلوب است، تشدید این شکاف‌ها ناخوشایند است، ولی اگر اصلاحی بخواهد صورت گیرد، منحصرا باید توسط دولت و روحانیت انجام شود، و مردم را در این میانه تقصیری نیست.)

اما نتیجه این دو جریان همزمان، باعث می‌شود تا اجتماع شکل‌گرفته حول موضوع حجاب متزلزل شود و اراده جمعی نوپدید برای واگذاری مساله حجاب از سیاست به اجتماع، کم‌توان‌تر گردد و نتواند با صدای بلند و با منطق محکم از نظر خود دفاع کند و دوباره ححاب، از دو سو، در دامن سیاست‌های دوقطبی‌ساز خواهد افتاد. خطرناک‌ترین پیامد این دو جریان همزمان، آن است که به دلیل رفتارهای افراطی، جامعه از اصلاح و خودتنظمیی دست بکشد و در دامن استیصال یا آنارشیسم و نهایتا فاشیسم در غلتد.

***

روشن است که جامعه توان خودتنظیمی دارد و می‌تواند رفتارهای خارج از عرف را با فشار اجتماعی کنترل کند و کاهش دهد، اما هرگز نمی‌تواند آن را به صفر برساند. لذاست که همیشه درصدی از رفتارهای نابهنجار محتمل است. در مقابل، نظام سیاسی هر چند قصد یکسره کردن مساله حجاب را دارد، اما چنین توانی ندارد. واگذار کردن موضوع حجاب به بستر طبیعی آن، یعنی جامعه، راه مطمئن‌تری است. جامعه ایرانی و مهمترین بخش‌های آن،‌ یعنی نهاد خانواده و نهاد سنتی دین هنوز آن اندازه قدرت دارند که بتوانند در این موضوع، نقش موثر ایفا کنند، اگر تدابیر روزآمدتر و گفتمان غنی‌تری اتخاذ کنند.

تغییر در ارزش‌ها و نگرش‌های ایرانیان در چند ساله اخیر، گسترده و مهم بوده است و نمی‌توان در مقابل تغییرات گسترده در ارزش‌ها بویژه در موضوع سبک زندگی، پوشش و دینداری، سیاست سرکوب را در پیش گرفت. خانواده ایرانی نسبت به تغییرات اجتماعی منعطف‌تر و سازگارتر است و می‌تواند با حداقل تنش ممکن، مساله حجاب را مدیریت کند.

*جامعه‌شناس

منبع خبر: خبر آنلاین

اخبار مرتبط: حجاب؛ دخالت‌های نادرست حکومتی، تن‌نمایی، تنبیه اقتصادی و باقی قضایا