اسرائیل و پیامدهای جنگ با جبهههای مقاومت
جنگ بزرگ منطقهای یا «جنگ چندجبههای» سناریویی است که طی سالهای گذشته محافل و کارشناسان صهیونیست بهوفور درباره آن صحبت میکنند و اغلب آنها اتفاق نظر دارند که این جنگ در صورت وقوع میتواند به موجودیت اسرائیل پایان دهد، به همین منظور نهادهای نظامی و سیاسی رژیم اشغالگر با برگزاری مانورها و تنظیم استراتژیهای جدید تلاش دارند در وهله نخست اساساً از آغاز چنین جنگی خودداری کنند؛ چرا که میدانند در صورت ورود همه دشمنان اسرائیل به یک جنگ فراگیر علیه این رژیم، اسرائیل عملاً شانسی برای بقا نخواهد داشت.
اما در پی حوادثی که بعد از روی کار آمدن کابینه راستافراطی بنیامین نتانیاهو در فلسطین اشغالی رخ داده و درگیر شدن صهیونیستها در یک بحران داخلی بیسابقه، اتفاق غافلگیر کننده برای اشغالگران، شلیک دهها موشک از جنوب لبنان به سمت اراضی اشغالی در چند روز گذشته همزمان با تشدید تجاوزات اشغالگران در قدس و مسجدالاقصی بود. بعد از آن منابع صهیونیستی از پرتاب چند راکت از سمت جولان اشغالی سوریه به سمت مواضع صهیونیستی در فلسطین خبر دادند.
نکته قابل توجه در واکنش رژیم صهیونیستی به این حملات این است که آنها سعی دارند دایره تقابل و درگیری با گروههای مقاومت را محدود کنند. به عبارت دیگر نتانیاهو که در همه دورههای نخستوزیری خود معروف به لافزنی علیه محور مقاومت بود و در این دوره نیز با ادعای تقویت قدرت اسرائیل در برابر مقاومت و در راس آن حزبالله روی کار آمد، اکنون در تلاش برای فرار از این تقابل است و سران صهیونیست برای توجیه عقبنشینی خود در برابر حزبالله میگویند جنبش حماس مسئول شلیک موشکها از جنوب لبنان بود و حزبالله نقشی در این عملیات نداشته است.
جدا از کم و کیف عملیات موشکی انجام شده از سمت جنوب لبنان علیه شهرکهای صهیونیستی و اینکه چه طرفی پشت آن بود، رفتار صهیونیستها و کابینه نتانیاهو و نهاد نظامی این رژیم صراحتا نشان میدهد که آنها از درگیر شدنِ همزمان حتی در دو جبهه وحشت دارند. در میان گزارش رسانههای اسرائیلی نیز میتوان متوجه شد که آنها نگران ورود سایر گروههای مقاومت به یک عملیات همهجانبه ضد اسرائیل هستند؛ جنگی که میتواند کار این رژیم را تمام کند.
در همین راستا قصد داریم مقوله «اسرائیل و جنگ چندجانبه» را در ابعادی گستردهتر مورد بررسی قرار داده و به سناریوها و پیامدهای آن بپردازیم.
در بخش اول و دوم این مقاله به بررسی سناریو وقوع «جنگ چند جبههای» در سطح حملات موشکی ویرانگر علیه رژیم صهیونیستی پرداخته و دیدگاهی عملی در این زمینه ارائه کردیم. به ویژه اینکه احتمال وقوع چنین جنگی در سایه روی کار آمدن یک کابینه راستافراطی و فاشیست صهیونیستی، زیاد است.
در بخش سوم این مقاله به اختصار درباره قدرت پهپادی محور مقاومت صحبت و تاکید کردیم که پهپادها از جمله سلاحهای مدرن و پیشرفتهای به شمار میروند که در جنگهای مرحله جدید بیشترین کارآیی را دارند. در دهههای گذشته محور مقاومت علیرغم پیشرفت چشمگیر در صنعت موشکی، اما در حوزه هواپیماهای بدون سرنشین نقاط ضعفی داشت که در یک دهه قبل برطرف شده و اکنون اعضای محور مقاومت و در راس آن جمهوری اسلامی ایران به یکی از قدرتهای پهپادی جهان تبدیل شدهاند؛ تا جایی که هواپیماهای بدون سرنشین مقاومت در هر جنگ آینده، یکی از بزرگترین منابع نگرانی رژیم اشغالگر است.
در این قسمت قصد داریم به سناریو حمله زمینی به مواضع اشغالگران و ورود نیروهای نخبه و زبده مقاومت به داخل فلسطین اشغالی بپردازیم که یکی از خطرناکترین سناریوها برای صهیونیستهاست. به ویژه اینکه بزرگترین نقطه ضعف و درواقع پاشنه آشیل رژیم اشغالگر در جنگها، نیروی زمینی آن است و با وجود اینکه محافل نظامی و فرماندهان ارتش اسرائیل بارها درباره این نقطه ضعف بزرگ هشدار دادهاند، اما هنوز راهکاری برای مقابله با این معضل ارائه نشده است.
هجوم نیروهای نخبه مقاومت به شهرهای فلسطین اشغالی
در هر جنگ آینده رژیم صهیونیستی، نیروهای مقاومت برای انجام حملات زمینی به سمت مرزهای فلسطین اشغالی حرکت میکنند. اما عملیاتهای زمینی مقاومت با هدف سیطره بر یک منطقه جغرافیایی خاص و ماندن در آنجا نیست؛ بلکه هدف انجام یک حمله ناگهانی است که خسارات زیادی به نظامیان و شهرکنشینان صهیونیست وارد میسازد. البته باید در اینجا توجه داشته باشیم که هیچ یک از شهرکهای نزدیک خطوط تماس در مرزهای غزه و کرانه باختری یا لبنان و سوریه مورد هدف قرار نمیگیرند؛ چرا که قرار است از این شهرکها به عنوان پایگاهی برای هدف قرار دادن عمق فلسطین اشغالی استفاده شود.
بر این اساس میتوان گفت که مرحله دوم بعد از حمله موشکی و توپخانهای به مواضع رژیم اشغالگر در فلسطین اشغالی، حمله زمینی از دو جبهه اصلی شمال و جنوب خواهد بود که در آن صدها تا هزاران نفر از نیروهای نخبه و با تجربه مقاومت وارد اراضی اشغالی میشوند. این نیروها از تاکتیک و قدرتی برخوردارند که آنها را قادر میسازد ماموریت خود را به درستی انجام دهند.
صحنه عملیاتی و میدانی حمله نیروی زمینی مقاومت به مواضع اشغالگران در فلسطین را میتوان به شکل زیر توصیف کرد:
۱-جبهه جنوبی (نوار غزه)
نوار عزه با اراضی اشغالی ۱۹۴۸ حدود ۶۰ کیلومتر فاصله دارد. دهها شهرک و موضع نظامی صهیونیستها در ضلع شمالی و شرقی اراضی ۱۹۴۸ واقع شده است.
مقاومت فلسطین میتواند از دو طریق به این مواضع اشغالگران نفوذ کند: از زیر زمین یا بالای آن. استفاده از تونل برای حمله به مواضع صهیونیستها راهبردی بود که در جنگ سال ۲۰۱۵ مقاومت فلسطین و ارتش صهیونیستی، کارآمد بودن خود را ثابت کرد و فلسطینیان توانستند دستاوردهای زیادی از این راه کسب کنند. اما در صورتی که طبق پیشبینیهای صورت گرفته، در این جنگ چندجبههای شمار زیادی از نظامیان صهیونیست در نتیجه حملات موشکی و پهپادی مقاومت، مواضع این رژیم را تخلیه کنند، نیروهای مقاومت میتوانند به راحتی از بالای زمین خود را به این مواضع برسانند.
طبق ارزیابیهای صورت گرفته، نیروهای نخبه مقاومت میتوانند به عمق بین ۳ تا ۵ کیلومتری در داخل اراضی اشغالی در جهات شرقی و شمالی نفوذ کنند. نفوذ به این مناطق پشتیبانی لجستیکی مناسبی را برای آنها فراهم میآورد و میتوانند مواضع را که تحت کنترل درآوردهاند حفظ کنند.
برای روشنتر شدن تصویر این عملیاتها میتوان به پراکندگی منطقهای که به منطقه «پوشش غزه» معروف است اشاره کرد؛ یعنی منطقهای که از مرز مصر با نوار غزه از ضلع جنوبی در تمام طول مسیر امتداد دارد و به شما غربی در ساحل دریای مدیترانه میرسد. این منطقه از نظر نظامی وابسته به «تیپ غزه» است که به دو گردان تقسیم میشود: گردان «قطیف» که وظیفه آن حفاظت از منطقه منتهی به مرز مصر در جنوب فلسطین است و گردان «صوفا» که بر ۱۶ کیلومتری این منطقه سیطره دارد.
اما تیپ بعدی، تیپ «هجیفن» است که مسئولیت سیطره بر جبهه شمالی منطقه «پوشش غزه» را بر عهده دارد و سپس به سمت شهر بیت حانون در شمال غزه و بعد از آن به سمت غرب تا ساحل حرکت میکند. این تیپ توسط دو گردان نظارت میشد که یکی از آنها گردان «ناحل» است. این گردان در ۱۷ کیلومتری منطقه پوشش غزه قرار دارد که از شرق غزه به سمت بیت حانون حرکت میکند. گردان بعدی گردان «یفتاح» است که ماموریت سیطره بر منطقه شمالی پوشش غزه تا پایگاه «زیکیم» در ۱۳ کیلومتری ساحل را بر عهده دارد.
اما مواضع نظامی که در جنگ چندجبههای مقاومت علیه رژیم صهیونیستی، تحت سیطره تیپهای مذکور قرار خواهد گرفت به این شکل است:
-پایگاه زمینی ارتش رژیم صهیونیستی به نام «آمیتای» که در فاصله ۲.۵ کیلومتری مرزهای غزه از سمت مصر قرار دارد.
-پایگاه «اسناد صوفا» در فاصله ۲ کیلومتری از مرزهای نوار غزه.
-پایگاه زمینی «مفتاحیم» که در فاصله ۳.۶ کیلومتری مرزهای غزه قرار دارد.
-پایگاه «کیسوفیم» که در فاصله ۲.۳ کیلومتری مرزهای غزه قرار دارد.
-پایگاه «فجه» در فاصله ۱.۲ کیلومتری مرزهای غزه.
-پایگاه «ایرز» در فاصله ۰.۳ کیلومتری از مرزهای نوار غزه.
اما علاوه بر مواضع نظامی رژیم صهیونیستی که در تیررس رزمندگان مقاومت در مرزهای غزه قرار دارد، تعداد شهرکهای صهیونیستنشین در این منطقه به بیش از ۵۵ شهرک میرسد که از جمله بارزترین آنها میتوان به شهرکهای کرم ابوسالم، اشکول، نیریم، نیرعوز، کیسوفیم، علومیم، ناحل عوز، کفار عزا، کفار سعد، نتیف هتسرا، یاد مرخای، ایرز و ... اشاره کرد.
بر اساس این سناریو رزمندگان مقاومت بعد از سیطره بر تمام یا بخشی از پایگاههای نظامی مستقر در نزدیکی نوار مرزی غزه، میتوانند دهها شهرک صهیونیستنشین را در اطراف این منطقه تحت کنترل خود دربیاورند و بعد از آن شاهد موجی از حملات موشکی به شهرهای مرکزی و شمالی فلسطین اشغالی خواهیم بود.
۲-حمله به جبهه شمالی فلسطین اشغالی از جنوب لبنان
از زمان سخنرانی معروف سید «حسن نصرالله» دبیر کل حزبالله در فوریه ۲۰۱۱ که اعلام کرد میتواند هر زمان، از رزمندگان حزبالله بخواهد که وارد شمال فلسطین اشغالی شده و منطقه الجلیل را به سیطره خود دربیاورند، تقریبا یک اعتقاد راسخ وجود داشت و صهیونیستها نیز به شدت نگران این موضوع بودند که وعده نصرالله حق است و روزی عملی خواهد شد. حتی در برخی ارزیابیهای انجام شده توسط کارشناسان و مراکز مطالعات امنیتی رژیم صهیونیستی درباره اینکه حزبالله یک شبه میتواند الجلیل را تصرف کند، هشدار داده شده است.
این همان چیزی است که سال گذشته یکی از فرماندهان ارشد ارتش رژیم صهیونیستی به آن اعتراف کرده و گفت: هرگونه رویارویی در آینده با حزب الله، اسرائیل را به یکی از بدترین احتمالاتی که نمیخواهد رخ دهد، یعنی اشغال منطقه الجلیل (توسط حزبالله) نزدیک میکند.
در میان فرماندهان ارتش رژیم صهیونیستی این اتفاق نظر وجود دارد که یکی از مهمترین نتایجی که حزبالله از جنگ جولای ۲۰۰۶ به دست آورد، حضور نیروهای نخبه و ماهر در صفوف این حزب بود که ماموریت اصلی آنها در جنگ آینده حمله به الجلیل و سیطره بر آن است و از آنجایی که فلسطین اشغالی فاقد عمق استراتژیک میباشد، سیطره بر این منطقه برای حزبالله آسان خواهد بود.
به گفته منابع اسرائیلی، حزبالله ۶ تیپ از نیروهای زبده و ماهر تشکیل داده که هریک از آنها شامل ۱۰۰۰ رزمنده است. «شمعون شپیرا» مشاور نظامی «بنیامین نتانیاهو» نخستوزیر پیشین رژیم اشغالگر در گزارشی که برای وی آماده کرده بود سناریوی سیطره حزبالله بر منطقه الجلیل را به این شکل شرح داده است:
ـ ابتدا تیپ اول یگان ویژه «رضوان» حزبالله بعد از عبور از منطقه رأسالناقوره در جنوب لبنان، بر شهرک «نهاریا» یا بخشهایی از آن مسلط میشود. طبق اطلاعاتی که حزبالله در اختیار دارد، تدابیر داخلی اسرائیل در این منطقه بسیار کم است و هیچگونه طرح نظامی ویژهای که بتواند مانع از تسلط حزبالله بر شهرک نهاریا شود وجود ندارد.
همزمان با این پیشروی حزبالله گروهی متشکل از ۱۵۰ نیروی متعلق به تیپ اول یگان رضوان از طریق دریا توسط قایقهای تندرویی که حزبالله در اختیار دارد به نهاریا میرسند. مأموریت این نیروها اسیر کردن شماری از نظامیان اسرائیلی است تا جلوی هرگونه حمله ارتش اسرائیل به نیروهای حزبالله گرفته شود.
ـ در وهله دوم تیپ ۲ یگان رضوان حزبالله بر شهرک «شلومی» در شمال مسلط میشود که تعداد شهرکنشینان آن به ۶۵۰۰ نفر میرسد و در ۳۰۰ متری مرز لبنان قرار دارد. هدف از این عملیات قطع راههای کمکرسانی به ارتش اسرائیل است.
ـ تیپ ۳ یگان رضوان مأموریت دارد خود را به شهرک «کرمئیل» در غرب الجلیل برساند که مسیر اتصال شمال اسرائیل (فلسطین اشغالی) به جنوب است و سیطره حزبالله بر این منطقه موجب ممنوعیت تردد از شهر عکا به شهر صفد میشود.
ـ تیپ ۴ یگان رضوان کنترل شهرکهای المالکیة، راموت نفتالی و بیتاح را بهدست میگیرد تا ارتش اسرائیل نتواند از این مناطق عملیاتهای نظامی علیه لبنان انجام دهد.
ـ تیپ پنجم یگان رضوان بهعنوان یک نیروی ذخیره استراتژیک عمل خواهد کرد که مأموریتهای ویژهای به آن سپرده میشود.
ـ تیپ ششم یگان رضوان حزبالله تونلهایی حفر کرده است که برای انتقال چند صد نیرو به مناطق مختلف در نظر گرفته شده است.
شمعون شاپیرا که یکی از کارشناسان ارشد متخصص در امور حزبالله است و این جنبش و اقدامات آن را زیر نظر دارد در جریان گفتگویی با روزنامه هاآرتص اعلام کرد: (سید) حسن نصرالله، دبیرکل حزبالله برای اولین بار فاش کرد که ۱۰۰ هزار جنگجو تحت امر وی هستند. این افشاگری نصرالله بیانگر توانایی بالای وی و حزبالله در جذب عناصر نظامی است و باید در نظر داشته باشیم که در جنگ بعدی با حزبالله، اسرائیل با یک یگان نظامی بزرگ از دیگر گروههای مقاومت در منطقه نیز مواجه خواهد شد؛ گروههایی که در جریان جنگ سوریه سازماندهی شدهاند.
وی تاکید کرد که طرح اصلی حزبالله برای سیطره بر الجلیل سالها قبل توسط «عماد مغنیه» (فرمانده شهید شاخه نظامی حزبالله) ترسیم شده بود و حفر تونلها یک استراتژی است که از کره شمالی الگوگیری شده است و اهداف جنگ را تغییر میدهد. برنامه عملیاتی حزبالله شامل ایجاد ظرفیت برای شلیک گسترده موشکها بهسمت مناطق مسکونی و تأسیسات راهبردی اسرائیل در منطقه حیفا و شمال، تلآویو، مرکز و حتی دیمونا در جنوب است. این شرایط موجب میگردد تا محافل نظامی و سیاسی اسرائیل همه توجه خود را معطوف به مقابله با این موشکهای حزبالله کنند و در نهایت این جنبش بتواند طرح خود را برای سیطره بر الجلیل بهآسانی اجرا کند.
«عومر دوستری» محقق ارشد مرکز امنیت داخلی رژیم صهیونیستی نیز در این زمینه با اشاره به صحبتهای سید حسن نصرالله در سال ۲۰۱۲ برای سیطره بر منطقه الجلیل اعلام کرد که تلاشهای حزبالله برای حفر تونل در مرز با اسرائیل (فلسطین اشغالی) گام دیگری از برنامهریزیهای این جنبش برای تسلط بر الجلیل است و همچنین اسرائیل باید ایجاد این تونلها را در چارچوب پیشرفت نظامی حزبالله بهویژه پروژه موشکهای دقیق آن در نظر بگیرد.
یک سناریو دیگر نیز وجود دارد که نیروهای حزبالله میتوانند برای سیطره بر الجلیل آن را اجرا کنند، مانند حمله به پایگاههای نیروی هوایی اسرائیل در الجلیل یا پایگاههای جاسوسی این رژیم و بعد از آن میتوانند به شهر حیفا در ۴۰ کیلومتری الجلیل حمله کنند. این عملیات در تایید معادله معروف سید حسن نصرالله تحت عنوان «الجلیل و فراتر از آن» است
۳-جبهههای پشتیبان
طبیعتا انجام عملیات نظامی علیه شهرکهای صهیونیستنشین در اطراف غزه یا نزدیک مرزهای لبنان کار دشواری است؛ بنابراین باید جبهههای ثانویه تحت عنوان جبهههای پشتیبان توسط گروههای مقاومت تشکیل گردد تا حواس اسرائیلیها را منحرف کنند و به این ترتیب مقاومت با حملات هماهنگ علیه شهرکهای صهیونیستنشین، ارتش اسرائیل را غافلگیر کند.
از جمله این جبهههای پشتیبان، میتواند جبهه جولان اشغالی باشد که نیروهای ارتش عربی سوریه میتوانند به آن نفوذ کنند. سایر نیروهای مقاومت در یمن و عراق و حتی رزمندگان ایرانی نیز میتوانند به این نبرد ملحق شوند.
جبهه پشتیبان بعدی، جبهه کرانه باختری است. رزمندگان مقاومت در کرانه باختری در سایه تشکیلات نظامی مختلفی که در خلال دو سال گذشته ایجاد کردهاند و با توجه به مهارتی که در انجام عملیاتهای ضد صهیونیستی دارند میتوانند با سرعت بالایی در عملیاتهای غافلگیرکننده علیه اسرائیلیها شرکت کنند و هدف عمده آنها مواضع نظامی و شهرکهای صهیونیستی در نزدیکی منطقه جنین و نابلس خواهد بود. بخش اصلی نیروهای مقاومت کرانه باختری، در جنین و نابلس مستقر هستند و به همین دلیل انجام عملیات علیه مواضع اسرائیلی در این مناطق برای آنها آسان است.
در پایان باید توجه داشته باشیم که اجرای درست این سناریوها مستلزم آن است که رزمندگان مقاومت در مناطقی مستقر شوند که بتوانند از واکنش صهیونیستها در امان بمانند و در صورت لزوم عقبنشینی کنند. البته بدون شک فرماندهان مقاومت که برای چنین روزی برنامهریزی میکنند همه این ملاحظات را در نظر میگیرند و تخصص لازم برای مدیریت چنین جنگی را دارند؛ جنگی که هیچ شباهتی به جنگهای قبلی با اشغالگران ندارد و به امید خداوند با نابودی موجودیت صهیونیستی و محو آن از صحنه منطقه همراه خواهد بود.
منبع: تسنیم
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردیمنبع خبر: باشگاه خبرنگاران
اخبار مرتبط: اسرائیل و پیامدهای جنگ با جبهههای مقاومت
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران