انتشار کتابی از نوبلیست ایسلندی

انتشار کتابی از نوبلیست ایسلندی
ایسنا

«ماهی خنیاگر» نوشته هالدور لاکسنس نویسنده نوبلیست ایسلندی منتشر شد.

به گزارش ایسنا، این رمان با مقدمه جین اسمایلی نویسنده آمریکایی برنده جایزه پولیتزر و با ترجمه سارا مصطفی‌پور در  ۴۰۲ صفحه با قیمت ۱۶۰ هزار تومان در  نشر سولار منتشر شده است.

در معرفی ناشر از این کتاب می‌خوانیم:  آلیس مونرو، نویسنده‌ نوبلیست کانادایی،  هالدور لاکسنس را «مشعلِ فروزانِ ادبیاتِ قرن بیستم» می‌نامد و می‌گوید: «لاکسنس نویسنده‌ای بی‌نهایت خلاق، خوش‌ذوق و شوخ‌طبع است.» لاکسنس در سال ۱۹۵۵ جایزه‌ نوبل ادبیات را به‌خاطرِ قدرتِ حماسیِ زنده‌اش که هنرِ رواییِ ایسلند را احیا کرد، دریافت کرد.

«ماهی خُنیاگر» از شاخص‌ترین آثار لاکسنس است که در سال ۱۹۵۷ منتشر شد؛ یک رمانِ مسحورکننده و به‌معنای واقعیِ کلمه، لذت‌بخش و به‌قول نیکولاس شکسپیر، «این رمانِ خارق‌العاده و شگفت‌انگیز، خودِ لاکسنس است در اوجِ شکوفایی؛ یادآورِ شورِ جنون‌آمیزِ قریحه‌ ایسلندی.»

داستانِ کتاب در ایسلندِ اوایلِ قرنِ بیستم می‌گذرد و آلفگریمور، راوی رمان، در آن به توصیفِ زندگی در اراضیِ بکر و دورافتاده‌ برکوکات می‌پردازد. این رمان را می‌توان یک رمانِ آموزشی قلمداد کرد، چراکه راوی به شرحِ دورانِ کودکی و نوجوانیِ خویش می‌پردازد و سرانجام، رویارویِ انتخابی بزرگ قرار می‌گیرد: این‌که با زندگیِ خود چه باید بکند؟ آیا از آسایشِ زندگیِ ساده‌اش باید بگذرد؟ آیا قادر به این کار هست؟

در بخشی از کتاب می‌خوانیم: و اینک، من این کتاب را با آن ساعتِ قدیمی آغاز می‌کنم که پیش‌تر، در اتاقِ نشیمنِ برکوکات بود. داخلِ این ساعت، یک ناقوسِ نقره وجود داشت که بانگِ تیز و آشکارش، رأسِ هر ساعت، نه‌تنها در سراسرِ برکوکات، که آن بالا در گورستان نیز شنیده می‌شد. ناقوسِ دیگری هم در گورستان بود. یک ناقوسِ مسی، که بانگِ  صدای بم و پرطنینِ آن در هر سو جولان می‌داد و به کلبه‌ ما می‌رسید. درنتیجه، هنگامی که وقتی بادِ موافق می‌وزید، می‌شد بانگِ هر دو ناقوس را هم‌آهنگ با هم، در کلبه‌ی کوچکِ ما شنید.

ساعتِ ما تزئیناتی بر پیکره‌اش داشت که لابه‌لایِ آن‌ها آن‌  نوشته‌ای با این مضمون دیده می‌شد که این ساعت در سال ۱۷۵۰ توسطِ آقای جیمز کوان از ادینبرو ساخته شده است دیده می‌شد. اما من حتم دارم که این ساعت را نه برای برکوکات، که برای خانه‌ دیگری به‌جز برکوکات  ساخته بودند، چراکه پایه‌ آن لاجرم  به‌ناچار حذف شده بود تا زیرِ سقفِ کلبه‌ ما جای بگیرد. طولی نکشید که این ساعت، با آن تیک‌تاکِ آرام و موقرش، مرا بر آن داشت که هیچ ساعتِ دیگری را جدی نگیرم. در چشمِ من، ساعت‌های جیبیِ مردم در مقایسه با ساعتِ ما همچون طفلِ زبان‌بسته بودند.

انتهای پیام 

منبع خبر: ایسنا

اخبار مرتبط: انتشار کتابی از نوبلیست ایسلندی