نفوذی‌های انجمن حجتیه و منافقین در والفجر مقدماتی خیلی ضربه زدند

نفوذی‌های انجمن حجتیه و منافقین در والفجر مقدماتی خیلی ضربه زدند
خبرگزاری مهر

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ صادق وفایی: عملیات‌های والفجر مقدماتی و والفجر یک، مانند بسیاری از عملیات‌های دیگر دوران دفاع مقدس ناگفته‌های شنیدنی بسیاری دارند. عملیات والفجر که به والفجر مقدماتی معروف شد، بنا بود آخرین عملیات جنگ باشد؛ عملیاتی که در طرح و برنامه، بخش‌های مهمی از خاک دشمن را به تصرف ایران درمی‌آورد و باعث می‌شد طرف مقابل سر میز مذاکره نشسته و ناچار به دادن متقابل امتیاز باشد نه این‌که با در دست‌داشتن بخش‌هایی از خاک کشور، از ما برای پایان مخاصمه، امتیاز بخواهد.

با وجود آن‌که از والفجرهای مقدماتی و یک، مانند عملیات رمضان به‌عنوان عدم‌الفتح یا شکست یاد می‌شود، این‌عملیات‌ها دستاوردهای زیادی داشتند و ضربات مهلکی بر بدن ماشین جنگی صدام حسین وارد کردند. یک‌نمونه از این‌دستاوردها، مربوط به پایان والفجر یک است؛ زمانی که صدام روز شنبه ۲۷ فروردین ۱۳۶۲ کنفرانس بزرگ علمای جهان اسلام را در بغداد برگزار کرد که به تعبیر همت دویست‌سیصد آخوند درباری و آمریکایی در آن شرکت کردند. صدام در این‌کنفرانس گفت «ما حاضریم از آقای خمینی دعوت کنیم همان‌طور که قبلاً در عراق مهمان بودند باز به عراق تشریف بیاورند تا از ایشان پذیرایی کنیم.» بنابراین دو عملیات والفجر مقدماتی و یک که کارنامه لشکر ۲۷ محمدرسول‌الله (ص) در آن‌ها در کتاب «زمین‌های مسلح» چاپ شده، پس از چهل‌سال زوایا و ناگفته‌های زیادی برای بررسی و کندوکاو دارند.

چهلمین‌سالگرد انجام عملیات والفجر مقدماتی در اسفندماه ۱۴۰۱، بهانه خوبی برای برگزاری میزگرد بررسی کتاب «زمین‌های مسلح» نوشته گلعلی بابایی بود. طبق روال میزگردهای پیشین پرونده «جنگ بی‌تعارف» پس از انتشار مقالات نقد و بررسی، این‌جلسه هم با حضور تعدادی از راویان حاضر در کتاب مورد نظر برگزار شد؛ گلعلی بابایی نویسنده کتاب و کادر گردان جعفر طیار در لشکر ۲۷، سعید قاسمی مسئول اطلاعات عملیات لشکر ۲۷، محمود امینی فرمانده گردان خندق لشکر ۲۷ در عملیات والفجر یک، احمد بویانی از رزمندگان گردان کمیل در لشکر ۲۷ و یکی از معدود نفرات زنده‌مانده در کانال کمیل و علی زنده‌دل از نیروهای قدیمی تبلیغات لشکر ۲۷.

تا پیش از برگزاری میزگرد و انجام گفتگو، ۵ مقاله درباره زمین‌های مسلح منتشر کردیم که مرورشان باعث می‌شود از مقدمه بکاهیم و به‌سرعت وارد مطالعه گزارش میزگرد شویم. این‌۵ مقاله در پیوندهای زیر قابل دسترسی و مطالعه هستند:

۱- «چندکشور در والفجر مقدماتی با ما جنگیدند؟ / مژده مسئولان برای پایان جنگ و افشای عملیات توسط منافقین»

۲- «خوارج جدید و خط سومی‌ها که بودند؟ / پولی که بنی‌صدر در موناکو گرفت»

۳- «انتقاد شدید همت از ناکارآمدی فرمانده‌گردان‌ها در والفجر مقدماتی / سه‌بار تک ایران و سی‌بار پاتک عراق»

۴- «وقتی محسن رضایی همت را به‌دلیل برخوردش با صیاد شیرازی بازداشت کرد»

۵- «گلایه‌های همت در والفجرِ یک / این‌شیوه خیانت به اسلام وخون شهداست!»

در ادامه مشروح اولین‌قسمت از گزارش میزگرد «زمین‌های مسلح» را می‌خوانیم؛

* جناب بابایی، «زمین‌های مسلح» بعد از «شراره‌های خورشید» و «کوهستان آتش» منتشر شد؛ در حالی‌که از نظر زمانی عملیات‌های مورد بررسی در آن، زودتر از خیبر و والفجرهای ۳ و ۴ انجام شدند. علتش را از شما بشنویم.

بابایی: بسم‌الله الرحمن الرحیم. این‌کتاب به دو عملیات خیلی سخت و پرابهام و پرتلفات ما مربوط می‌شد؛ والفجرهای مقدماتی و یک. به همین‌دلیل رفتن به سمتش مشکل بود و دل شیر می‌خواست. اگر یادتان باشد، سال ۱۳۸۳ و ۸۴ انتهای «ضربت متقابل» نوشته شده بود «کتاب بعدی زمین‌های مسلح». یعنی از آن‌موقع قولش را داده بودیم ولی این‌کتاب ۱۸ سال بعد درآمد. اما بالاخره مدارک و منابع و مستندات جور شدند و زدیم به دل این‌دریا که کتاب را منتشر کنیم.

* شهید حسن باقری جمله‌ای دارد که در کتاب هم به آن اشاره شده است. باقری گفته بعد از عملیات مُحرم، یک‌رکود در تصمیم‌گیری مدیران جنگ به وجود آمد که ناشی از این بود که سیاست مشخصی برای ادامه جنگ در آن‌برهه نداشتیم. شهید صیاد شیرازی هم در خاطراتش، محرم را عملیات چندان موفقی نمی‌داند. شروع بحث را از این‌جا داشته باشیم. آن‌شرایط را که حسن باقری می‌گوید برای یک‌جوان امروزی تشریح کنیم.

بابایی: در آن‌مقطع، چندعملیات پشت سر هم داشتیم. بعد از آزادسازی خرمشهر به فاصله یک‌ماه و دو ماه بعد، «رمضان» را داریم. بعدش یکی دو ماه بعد، «مسلم‌بن عقیل» را داریم. یک‌ماه بعد «زین‌العابدین» را داریم که همزمان با آن در محور دیگری عملیات «محرم» داشت انجام می‌شد. یعنی وقفه‌ای در انجام عملیات‌ها نداشتیم. عملیات رمضان هم شاید از نظر تصرف یا آزادسازی زمین، عملیات موفقی نبود اما در زمینه تلفات و زدن ماشین نظامی دشمن خیلی عملیات موفقی بود. بچه‌های ما در یک‌شب ۴۰۰ تانک دشمن را زدند. این‌کار خیلی بزرگ و عظیم بود.

* اتفاقاً صیاد شیرازی هم در خاطراتش همین را می‌گوید.

بله. ولی با این‌حال چون (رمضان) تصرف زمین نداشت، اسیر زیادی نگرفتیم و برای اولین‌بار تعدادی از شهدای ما در منطقه جا ماندند، عملیات عدم‌الفتح نامیده می‌شود. روی همین‌حساب، عملیات والفجر هم در مقطعی نبود که به بن‌بست رسیده باشیم. آن‌موقع ما در آسمان و ابرها سیر می‌کردیم و در نمازجمعه هم اعلام می‌شد که والفجر آخرین عملیات جنگ است. یعنی شرایطش مثل (عملیات) خیبر نبود که یک‌سال رکود داشته باشی و برای شکستن بن‌بست عملیات کنی. مقدماتی این‌طور نبود. یک‌ماه دوماه قبلش عملیات بود. روی این‌حساب، شاید باید بگوییم خیلی سرمستانه انجامش دادیم و عدد نیروهایی هم که برای عملیات آمده بودند، خیلی زیاد بود. لشکر ۲۷ برای خودش ۲۴ گردان داشت. یک‌لشکر در حالت عادی ده دوازده‌گردان دارد. ولی در لشکر ما ۲۴ گردان برای والفجر مقدماتی سازماندهی شده بودند.

آن‌موقع ما در آسمان و ابرها سیر می‌کردیم و در نمازجمعه هم اعلام می‌شد که والفجر آخرین عملیات جنگ است. یعنی شرایطش مثل (عملیات) خیبر نبود که یک‌سال رکود داشته باشی و برای شکستن بن‌بست عملیات کنی. مقدماتی این‌طور نبود. یک‌ماه دوماه قبلش عملیات بود. روی این‌حساب، شاید باید بگوییم خیلی سرمستانه انجامش دادیم و عدد نیروهایی هم که برای عملیات آمده بودند، خیلی زیاد بود بنابراین در آن‌شرایط، هم باد نخوت و غرور نیروها و هم پیروزی‌ها و حالت سرمستی ناشی از آن‌ها وجود داشت و اصلاً این‌ابهام وجود نداشت که برویم یا نه. حتی اتفاقاتی هم که پیش از عملیات رخ دادند، باعث تشدید این‌ابهام نشدند؛ مثل پناهنده‌شدن عنصر نفوذی منافقین به عراقی‌ها...

* محسن سرواهرابی.

بله و همین‌طور اسیرشدن چندنفر از بچه‌های اطلاعات عملیات. این‌اتفاقات نتوانستند مانع فرماندهان شوند. احساس نمی‌کردند قرار است به نقطه سختی بزنند و ناامید نبودند. خیلی راحت در پادگان دوکوهه سنگچین عملیات را درست کرده بودند و گردان‌ها را توجیه می‌کردند. خیلی عجیب بود. یعنی اگر یک‌نفر نفوذی در محوطه عمومی دوکوهه بود، نیازی نبود بین نیروهای اطلاعات عملیات باشد. از روی توجیهی که فرمانده تیپ مثل شهید (اکبر) حاجی‌پور می‌کرد، می‌فهمید بناست نیروها کجا بروند.

(مسئولان) روی والفجر مقدماتی خیلی حساب باز کرده بودند و تصور می‌کردند موفق می‌شود. به‌همین‌دلیل هم وقتی من زیر یک‌خم نوشتن کارنامه عملیات لشکر را در این‌عملیات و والفجر یک گرفتم، دیدم کار سختی است. وقتی هم نوشتن کتاب را تمام کردم، مانده بودم چه کنم! به نظرم می‌آمد یک‌کتاب ضدجنگ و ضد سیاست‌های جنگی خودمان می‌شود. به همین‌دلیل جا دارد از سرلشکر (غلامعلی) رشید تشکر کنم. رفتم پیش ایشان و گفتم کتاب را نوشته‌ام ولی نمی‌دانم چه‌طور تمامش کنم. همه‌جایش بوی سوءمدیریت و شکست و بی‌توجهی به بدیهیات می‌آید. ایشان راهنمایی‌های زیادی کرد و منابع مختلفی را به من معرفی کرد که در نتیجه‌اش کتاب با این‌شکل و شمایل منتشر شد. خدا را شکر، دوستانی که بی‌طرف بودند و کتاب را خوانده‌اند می‌گویند آن‌زهر و تلخی شکست در آن نیست. بقیه‌اش را باقی دوستان حاضر در جلسه باید بگویند.

* این باد نخوت و غرور که به آن اشاره کردید، مطابق همان‌حرف رضا چراغی است که می‌گفت ما دچار غرور شده بودیم؛ غفلت از خط، توجه به عمق.

بله. اصلاً توجه نمی‌کردیم در خط چه خبر است. می‌خواستیم سریع عمق را بگیریم. چراغی همین را می‌گوید؛ این‌که «در جلسه مطرح کردیم و این‌جواب را شنیدیم که آقا تو چه‌کار به خط داری؟ رفاعیه و العماره را بچسب!» در حالی که همان‌جا در خط گیر کردیم.

* بله. این تیتر فصل پنجم کتاب بود: تمرکز بر عمق، غفلت از خط! یک‌نکته جالب برایم، سخنرانی‌های شهید همت پیش از اجرای عملیات و اطلاعات جغرافیایی‌اش درباره نوع رودخانه‌ها و بسترشان بود. گویی یک‌دانشمند زمین‌شناس این‌حرف‌ها را می‌زند.

موقع بیان این‌حرف‌ها، حتی یک‌یادداشت هم دستش نبود. اگر تصاویر و فیلم‌هایش را ببینید، در این‌یک‌ساعت و یک‌ساعت و نیم‌سخنرانی‌هایش، همین‌طور بدون یک‌برگ یادداشت به نیروها اطلاعات می‌دهد؛ چه‌اطلاعات نظامی، چه جغرافیایی، چه جزئیات عقبه و خط دشمن.

* شهیدهمت واقعاً نابغه بوده و جمع‌شدن جمیع خصلت‌ها در او واقعاً جالب است.

بابایی: حالا دوباره چیزی نگویید حاج‌سعید (قاسمی) احساساتی بشود و چیزی بگوید! [می‌خندد.]

* آخر یک‌چنین نگاهی نسبت به فرمانده‌های سپاه وجود نداشته است. در خاطرات شهید صیاد شیرازی هم با وجود این‌که دید بسیار مثبتی نسبت به سپاه داشته، گفته می‌شود انگیزه و ایمان و اعتقاد از سپاه می‌آمد و تجربه و علم مبارزه از ارتش. ولی همت واقعاً عجیب و غریب است. حسن باقری هم همین‌طور بوده.

بابایی: حاج‌محمودآقای امینی که در چندعملیات لشکر فرمانده گردان بوده، در جلسات مختلفی با حاج‌همت بوده است. در (والفجر) مقدماتی هم فرمانده گردان خندق بود که البته عمل نکردند ولی در والفجر یک، لت و پار شدند. ایشان باید درباره این‌ویژگی حاج‌همت صحبت کند.

منبع خبر: خبرگزاری مهر

اخبار مرتبط: نفوذی‌های انجمن حجتیه و منافقین در والفجر مقدماتی خیلی ضربه زدند