داستان یک معلم و شاگرد استثنائیش

داستان یک معلم و شاگرد استثنائیش
تابناک

به گزارش «تابناک» به نقل از ایسنا، به سراغ سجاد امیراحمدی، یک معلم جوان اهل شهرستان مراغه از توابع آذربایجان شرقی می‌رویم که سال‌هاست در شهرستان هشترود و منطقه نظرکهریزی به ایفای نقش معلمی می‌پردازد. این معلم برای رسیدن به مدرسه و کلاس درس، هر روز مسافت طولانی را از مراغه به هشترود طی می‌کند و بماند که در فصل زمستان با آن بارش‌های چندین متری برف، چند بار در راه مانده است.

این آقا معلم مثل دیگر معلمان، چند دانش آموز دارد که در مدرسه مشغول تحصیل هستند اما تفاوت آن ، داشتن شاگردی است که به خاطر شرایط جسمی‌اش در خانه و به دور از مدرسه تحصیل می‌کند. 

در ادامه متن گفت‌وگوی ایسنا با این معلم مراغه‌ای را می‌خوانیم:

لطفا در ابتدا خودتان را معرفی بفرمایید

من سجاد امیراحمدی متولد سال ۱۳۶۷ از شهرستان مراغه هستم که اکنون در روستای پاشابیگ بخش نظرکهریز به عنوان مدیر آموزشگار خدمت می‌کنم. 

چه شد که به شغل معلمی روی آوردید

از زمان کودکی به معلم شدن علاقه داشتم. وقتی معلم‌های کلاسمان را می‌دیدم که چگونه با رفتار و صحبت‌هایشان به بسیاری از سوالات ما، پاسخ می‌دهند و ما را با دنیای دیگری آشنا می‌کنند، رفته رفته علاقه‌ام به معلمی بیشتر شد و در نهایت نیز قسمت شد و به شغل شریف معلمی رسیدم. 

از تاثیری که معلمانتان در انتخاب این شغل بر شما داشتند، بفرمایید 

 رفتار، دلسوزی و وجدان کاری معلمان قطعا در انتخاب شغل معلمی من تاثیر داشته است. من در یک محیط روستایی به دنیا آمده و تا زمان ورود به دانشگاه فرهنگیان نیز از مقطع ابتدایی تا دبیرستان در این محیط تحصیل کرده‌ام. به روستایی بودنم هم افتخار می‌کنم و شاید به خاطر همین است که ۱۵ سال به بچه‌های روستایی تدریس می‌کنم.

تاکنون در کدام مقاطع تدریس کرده‌اید

هفت سال دبیر متوسطه اول بودم اما چندین سال است که توفیقی نصیبم شده و به مقطع ابتدایی هم تدریس می‌کنم.

شما یک شاگرد استثنایی هم دارید، از داستان تدریس به این شاگردتان بگویید

داستان آشنایی من با امیرحسین عبدی به سال اول تدریسم در روستای پاشابیگ بازمی‌گردد. وقتی من به عنوان مدیر آموزگار در این روستا شروع به خدمت کردم، امیرحسین ۹ سال داشت. اولین روزی که در مدرسه حاضر شدم، کتاب‌های دانش آموزان را از اداره تحویل گرفته بودم تا بین بچه‌ها توزیع کنم. از طرفی امیر حسین که یک فرزند دارای معلولیت جسمی حرکتی است نیز همراه پدرش در مدرسه بود و من بدون توجه به شرایطش، یک سری از کتاب‌ها را به عنوان دانش آموز مدرسه به او دادم. در آخر متوجه شدم که یک سری از کتاب‌ها کمتر از آمار مدرسه است که فکر کردم یا مدرسه در دادن آمار کوتاهی کرده و یا من اشتباهی کتاب‌ها را به این دانش آموز دارای معلولیت تحویل داده‌ام چرا که او یک دانش آموز استثنایی است و شاید کتاب‌هایش باید متفاوت می‌بود. برای این امر به خانه امیرحسین رفتم و از نزدیک با خانواده‌اش آشنا شدم و داستان آشنایی ما آغاز شد.

از آشنایی با خانواده امیرحسین بگویید

امیرحسین از همان ابتدای تولد، مشکل حرکتی داشته است. وقتی که شش ماهه و نارس به دنیا آمده، دیگر نتوانسته رشد بدن خود را تکمیل کند، در نتیجه از آن زمان تاکنون نمی‌تواند از پاهایش استفاده کند. در این دیدار، پدر امیرحسین، درباره وضعیت جسمی فرزندش و نحوه تدریس به او برایم گفت که او به خاطر شرایطش باید در خانه تحصیل کند و آمدن به مدرسه برایش سخت است. از لحاظ ذهنی و درک مطالب هیچ مشکلی ندارد و تنها مشکلش ناتوانی در حرکت و نیاز به کمک پدر بود. برای همین تصمیم گرفتیم که تدریس را در خانه شروع کنیم و در این راستا توفیقی شد که سال اول آشنایی با امیرحسین که کلاس سوم ابتدایی بود تا امروز که کلاس هفتم است را در کنار هم در خانه درس بخوانیم. 

ارتباط دوستانه داریم/اختلاف سنی تاثیری در روابط ما ندارد

شما اکنون تمامی کتاب‌های متوسطه را برای امیرحسین تدریس می‌کنید؟

به دلیل پراکندگی جمعیت در منطقه نظرکهریز و صعب العبور بودن و سختی تردد در منطقه به خصوص در فصل زمستان، معمولا یک معلم همزمان کتاب‌های مختلف را در دوره ابتدایی و متوسطه‌ به دانش آموزانش تدریس می‌کند. هفت سالی که در مقطع متوسطه اول تدریس کرده بودم، با این درس‌ها آشنایی داشتم در نتیجه اکنون تمامی درس‌های مقطع متوسطه را برای امیرحسین تدریس می‌کنم. در این پنج سال با امیرحسین یک ارتباط دوستانه برقرار کردیم و صمیمی و دوست هستیم و اختلاف سنی هم در روابط ما تاثیری ندارد و حتی رفت و آمد خانوادگی داریم. 

درباره احساستان از اولین تدریس به امیرحسین بگویید

از همان روز اولی که شروع به تدریس کردم، احساسم این بود که می‌توانم به این فرزند و هم نوعمان که حتی با آن شرایط در پی یادگیری است، کمک کنم، از این کار خود رضایت داشتم و تا به امروز نیز سعی کردم که هر چه در توان دارم برای یادگیری علم و دانش به امیرحسین و سایر دانش آموزانم انتقال دهم. 

امیرحسین ویلچر ندارد

تدریس به یک کودک دارای معلولیت چه تفاوتی نسبت به سایر کودکان دارد؟

قطعا تفاوت‌هایی دارد. کودکی که به خاطر معلولیت نمی‌تواند از خانه خارج شود و از محیط دوستان و گذراندن اوقات خوش با دوستانش در مدرسه محروم است، معصومیت بی وصفی دارد. از سویی خانواده امیرحسین تمکن مالی چندان خوبی ندارند و با مشکلات مالی بسیاری درگیر هستند. امیرحسین اکنون که کلاس هفتم است، حتی یک ویلچر هم ندارد و در آغوش پدرش جا به جا می‌شود. 

امکانات کمک اموزشی در روستا در حد صفر است

امیر حسین بچه درس خوانی است؟

درس امیرحسین خیلی خوب است. هر چه که می‌گویم را خودش پس از کلاس در خانه تمرین و تلاش می‌کند اما یکی از مشکلات اساسی او و سایر دانش آموزان منطقه مربوط به وسایل کمک آموزشی است. می‌توان گفت که وسایل کمک آموزشی در مناطق روستایی و محروم تقریبا صفر است و چنین شرایطی برای دانش آموزانی که در شهر تحصیل می‌کنند، غیر قابل تصور است. وقتی باران می‌بارد، بچه‌ها تا زمان رسیدن به کلاس، در گل و لای گرفتار می‌شوند و مجبور هستند تا زمان اتمام کلاس با کفش‌های گلی و لباس‌های خیس در کلاس بنشینند. ما حتی از داشتن کامپیوتر مناسب هم محروم هستیم. در درس کار و فناوری که نیاز به کامپیوتر دارد، عملا فقط کتاب را روخوانی می‌کنیم. در تالیف این کتاب‌ها، همواره به سطوح بالا و در سطح شهرهایی نظیر تهران و تبریز توجه شده و توجهی به مناطق محروم نشده است در حالی که ما امکانات نداریم و حتی کامپیوتر هم نداریم که نشان بدهیم چگونه خاموش و روشن می‌شود.

امیرحسین، پتانسیل ورود به دانشگاه را دارد اما مشکلات مالی اجازه نمی‌دهد

آینده امیرحسین را چگونه می‌بینید؟

آینده امیرحسین به خواسته خودش و شرایط خانواده‌اش بستگی دارد. توانایی ادامه تحصیل و حتی ورود به دانشگاه را در او می‌بینم اما متاسفانه خانواده این فرزندمان، شرایط مالی خوبی نداشته و کم برخوردار هستند و شاید در حد متوسطه اول بتوانند کمک کنند اما بعد از آن اگر از سوی عوامل بیرونی مثل ارگان‌های حامی، حمایت نشود، به احتمال زیاد نتواند تحصیل را حتی در مقطع متوسطه دوم ادامه دهد. 

آرزویش پوشیدن لباس پلیس است

ویژگی منحصر به فرد امیرحسین چیست؟

امیرحسین شاعر است. اگر کنارش یک بار شعر ترکی بخوانی بلافاصله در خاطرش می‌مانند و همیشه به زبان فارسی و به خصوص ترکی شعر می‌خواند. هم‌چنین به موسیقی هم علاقه دارد و تار می‌زند. آرزوی پوشیدن لباس پلیس دارد و حتی اگر هم شده یک روز پلیس شود.

آقای معلم، چه عجب که ۱۵ سال است فقط در مناطق روستایی تدریس می‌کنید آیا علاقه‌ای به آمدن به منطقه شهری ندارید؟

من به تدریس در منطقه روستایی علاقه دارم. شاید این علاقه‌ام از روستا زاده بودم نشات می‌گیرد. می‌خواهم برای این بچه‌هایی که از امکانات دور هستند، هر چند اندک اما مفید باشم و آن‌ها را در بالاترین پله‌های ترقی و پیشرفت ببینم. 

چالش‌های یک معلم در زمان کنونی چیست؟

اولین و مهمترین چالش‌ یک معلم آنچه که در جامعه نیز مشهود است و همه به آن اشرافیت دارند، مباحث مالی است. یک معلم خواه ناخواه با این مسائل درگیر است و مشکلات معیشتی دارد شاید در زمانی که در کلاس نشسته و یا در حال تدریس است، زمان پرداخت اجاره، قبوض خانه و اقساط وام، ذهنش را درگیر می‌کند.  

و سخن پایانی

امیدوارم توجه بیشتری به فرزندانی که پتانسیل بالایی در تحصیل و پیشرفت دارند اما به خاطر حضور در مناطق محروم و یا شرایط مالی نامناسب نمی‌توانند از این پتانسیل خود استفاده کنند، داشته باشیم. چه امیرحسین‌های زیادی که در نقاط مختلف استان و کشور داریم که منتظر یک دست یاری هستند.

 

منبع خبر: تابناک

اخبار مرتبط: داستان یک معلم و شاگرد استثنائیش