عدنان غریفی، نویسنده اقلیم جنوب دور از زادگاهش درگذشت

عدنان غُریفی، نویسنده، شاعر و مترجم در ۷۹ سالگی در اثر کهولت سن دور از زادگاهش، در تبعید، در آمستردام درگذشت. پیکر او شنبه ۱۶ اردیبهشت در هلند به خاک سپرده می‌شود.  

غریفی در سال ۱۳۲۳ در خرمشهر متولد شد. او تحصیلات دانشگاهی‌اش را در دانشکده نفت آبادان نیمه‌کاره گذاشت. در سال ۱۳۴۳ همراه نویسندگانی چون محمد ایوبی، منصور خاکسار و ناصر تقوایی «جنگ هنر و ادبیات جنوب» را منتشر کرد اما بعد از دو سال حکومت پهلوی همه آنان را دستگیر و زندانی کرد. این نویسندگان به ویژه ناصر تقوایی تحت تاثیر صنعت نفت در جنوب، شاخه‌ای از ادبیات کارگری را بنیان گذاشتند.

غریفی درباره آن سال‌ها نوشته است:

من که در یک خانواده‌‌ مهربان بار آمده بودم، یک سال دانشکده را رها کردم رفتم تهران. در طی یک‌سالی که دانشکده را رها کردم دچار کابوس شدم. وارد محیطی شدم که در آن محیط کسی نبود به من مهربانی کند. در واقع من فکر می‌کنم ذهن کابوس‌وار، محصول این شرایط است. می‌دیدم در تهران مردم چقدر در مورد مسائل مادی با هم صریح‌اند و در ضمن چقدر تنها بودم. کسی را نداشتم و این احساس تنهایی یک‌باره ذهن من را برد توی یک وضعیت کابوسی. جایی که می‌خوابیدم مال من نبود؛ خانه‌‌ی دوستم می‌خوابیدم، از این کار خوشم نمی‌آمد، اما جایی نبود که من بروم. مع‌هذا دلم نمی‌خواست بروم توی شبانه‌روزی دانشکده بمانم. بدم می‌آمد. من توی این جوّ نبودم، من توی جوّ مبارزات اجتماعی بودم، می‌خواستم برای زحمت‌کشان، دنیای بهتری بسازم، در نتیجه رنج می‌بردم، می‌دیدم فلان دانشجو جوان است و به مسائل اجتماعی کشیده نمی‌شود. از طرفی به دانشکده هم نمی‌توانستم برگردم، خانه هم اگر می‌رفتم مادرم و دیگران ملامتم می‌کردند. ناچار پناه بردم به دوستانی که در تهران داشتم. فرار کردم رفتم تهران.

عدنان پس از آزادی از زندان به کار در رادیو و مجله تماشا پرداخت.

در سال‌های ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۷جامعه زیر تأثیر کانون ترقی در سمت گسترش روابط سرمایه‌داری متحول شد و طبقه متوسط در ایران رشد کرد. با گسترش دستگاه اداری بر شمار دانش‌آموختگان و متخصصان تحصیلکرده نیز افزوده شد. فر هنگ شهرنشینی و مدرنیته اندک اندک و سپس با شتابی بی‌سابقه رونق گرفت. داستان‌های غریفی  در چنین بستری از تحولات پرشتاب سیاسی، اقتصادی و اجتماعی با سورئالیسمی رنگ‌پذیرفته از اقلیم جنوب مشخص می‌شوند. او از ویلیام فاکنر متأثر است و مضمون آثارش را غم از بین رفتن مظاهر سنتی در هجوم صنعت وابسته شکل می‌دهد. او خود درباره رویکردش به این مضمون نوشته است:

من بی‌پول بودم، مجبور بودم برای درآوردن پول یک راهنمایی پیدا کنم، ولی خوب این تغیر جو، مرا آزرد و در نتیجه جو کابوسی در ذهن من به‌وجود آمد. این جو کابوسی منتهی شد به رجعت، رجعت به گذشته، رجعت به کودکی، به جوّهای مهربانانه‌‌ی مادر، جو مهربانانه‌‌ی خانواده، مثلاً دایی، خاله، عمو و … عربی حرف می‌زدند، همه شعر می‌گفتند، همه‌اش با هم به‌صورت شعر صحبت می‌کردند. تعارض واقعیت با ذهن، مرا به‌ این جوّهای زیبا راند و این قصه‌ها‌‌ی “شنل‌پوش در مه” از درون این جوهای از دست رفته به‌وجود آمدند.

جز مجموعه داستان «شنل‌پوش در مه» (۱۳۵۵)، مجموعه شعر «این سوی عطر قبیله» و  «یکی از کمدی‌ها»، «برای خرمشهر امضاء جمع می‌کنم»، «برنامه‌ حرکت: امروز، این جا»، «به موشک بستن فرشتگان»، «نخل مشتعل»، «فروغ»، «خطابه‌ آدم» و «ایران کجا است؟» ترجمه‌هایی از «شعرهای تبعید» عبدالوهاب البیاتی، رمان‌های «مردان در آفتاب» و «اّم سَعَد»  غسَان کَنَفانی و رمان «نظارت دقیق قطارها» نوشته بهومیل هرابال را هم منتشر کرده است.

غریفی بعد از انقلاب به هلند مهاجرت کرد و از سال ۱۳۷۱ شروع به نشر گاهنامه «فاخته» کرد. این نشریه که هر شماره‌اش به ادبیات یک کشور اختصاص داشت هشت شماره دوام آورد. «مرغ عشق»، «چهار آپارتمان در تهرانپارس» و «سکه‌ها»  را در هلند منتشر کرده است.

منبع خبر: رادیو زمانه

اخبار مرتبط: عدنان غریفی، شاعر و نویسنده ایرانی در سن ۷۹ سالگی در هلند درگذشت