الگوی مدیریتی شهید بروجردی، چاره مشکلات امروز

در تواضع و فروتنی مثال‌زدنی بود. به حدی بی‌آلایش و با متانت در شهر ظاهر می‌شد که گاهی مردم یادشان می‌رفت او فرمانده سپاه کردستان است. به‌خصوص آن زمانی که به جمع کودکان می‌رفت و آن‌ها دورش حلقه می‌زدند و سرگرم شوخی و بازی با او می‌شدند.

تبسم بخش جدایی‌ناپذیر لب‌هایش بود؛ حتی آن زمانی که سربازی برای مرخصی سیلی محکمی نثار صورتش کرد و او باز هم با همان تبسم همیشگی آن طرف صورتش را جلو برد و با همان چهره آرام همیشگی گفت: دست سنگینی داری پسر، یکی هم این طرف بزن تا میزان بشه. با همه این رافت و نجابت، در دفاع از مظلوم با کسی تعارف نشد و چون سدی محکم و بنیانی مرصوص در برابر توطئه‌ها می‌ایستاد. لقب«ناجی کردستان» را برای همین مردم این دیار به او دادند. همان زمان که در برابر فوج جنایات و ددمنشی گروهک منسوخی چون کومله که شرح حال‌شان هنوز هم بر کالبد کردستان نقش بسته، یک تنه ایستاد. صحبت از محمد بروجردی است. همان کسی که مادرش او را میرزا لقب داده بود و مردم کردستان «مسیح» ‌خواندندش. ۴۰سال از پرواز عارفانه‌اش می‌گذشت که حامد عنقا فیلمنامه‌ای نوشت و محمدحسین لطیفی فیلمی ساخت تا شاید مردم یادشان بیاید اسطوره‌های ما چه کسانی بودند و چه کردند. فیلمی که گرچه خیلی دیر ساخته شد اما آنقدر جذاب و دیدنی است که بتواند تبیین‌‌گر زوایایی از شخصیت ناجی کردستان و دیگر همرزمان باوفا و ایثارگرش باشد.

یکی از موتیف‌های اکثر فیلم‌های شما توجه به فرهنگ، ارزش‌ها و ریشه‌های ایرانی-ملی به ویژه بازه زمانی انقلاب است مثل فیلم سرعت، از پاریس تا پاریس، مرد نقره‌ای، زیر پرچم ایران، روز سوم و .... گونه‌ای که زیر تعریف سینمای ملی قرار می‌گیرد. چقدر تاکید بر وقایع و موقعیت‌های ملی برای شما اهمیت دارد و بر آنها متمرکز هستید؟

این مباحث چیزی نیستند که دنبال‌شان بروم یا در موردشان فکر کنم؛ چون در ضمیر وجودم هستند. پس چون با من است در من نمود پیدا می‌کند. دلیلش فقط این است. من نباید از خودم بگویم اما این را کسانی که آثار مرا اعم از جدی و کمدی دیدند، اذعان می‌کنند. حتی سریال «دودکش» که اثری طنز است را در ارتباط با هویت ایرانی و انسانی قیاس می‌کنند. همانطور که گفتم توجه به فرهنگ ایرانی و ملی چون با من است و از من دور نیست در وجود من نهادینه شده است سراغ هر چیزی که بروم دنبال این لحظات ناب هستم. مثلا اگر در دودکش می‌بینیم که قبل از سفره‌ غذا همه به آسمان نگاه می‌کنند و خدا را شکر می‌کنند این همان چیزی است که ما در فیلم‌های فرنگی می‌بینیم اینها آن لحظاتی است که به من تلنگر می‌زند که حسین الان این موقعیت دست تو افتاده است از آن استفاده بهینه کن.

و موضوعی که اشاره کردید همان مضمونی است که در دل هنر متعهد نهفته است. فکر می‌کنید چقدر آثارتان در مسیر ارزش‌های حاکم جامعه حرکت می‌کنند؟

من اعتقاد به اصالت انسان دارم و به عنوان هنرمند معتقدم باید با خلق هنر با هم گفت‌وگو کنیم. به عقیده من‌ باب گفت‌وگو با خلق آثار هنری باز می‌شود و ذات هنر است که این وظیفه را به خوبی می‌تواند به عهده بگیرد. اگر روی موضوعات جهان شمول کار کنیم، ارزش‌های انسانی در هرجای دنیا که کار شود هیچ تفاوتی ندارد و مهم نیست که به این فکر کنیم اسمی از ایران یا اسمی از اسلام به میان بیاید. هم این‌که بتوانیم جامعه را به سمت یک امید یا صلاح هدایت کنیم به عقیده من یک فیلم اثر ارزشی خواهد بود. هر فیلمی که انسانیت و محبت و عشق را منتقل کند فیلم ارزشی محسوب می‌شود. هر فیلمی که آگاهی دهد و به سمت درستی ببرد فیلم ارزشی است. مثلا کت جادویی از نظر من یک سریال ارزشی است با این‌که در قالب طنز بیان می‌شود.

در فیلم غریب شاید به نوعی بتوان گفت بیش از سایر آثارتان بر هویت سازی فرهنگی ما متمرکز است. چراکه مهمترین ویژگی این فیلم معرفی یک اسطوره معاصر هستید. شخصیتی که بی‌شک جامعه امروز به شناخت او و امثالهم نیاز مبرم دارد و شاید به نوعی می‌توان ناهمواری هویت‌سازی در جامعه امروز را به نوعی در عدم شناخت آنها مرتبط دانست. چه شد که به سمت ساخت این فیلم رفتید؟

بارها و بارها پیشنهاد ساخت فیلم دفاع مقدسی داشتم و اعتقادم این بود که کار من نیست و نباید وارد این حوزه شوم. وقتی حامد عنقا پیشنهاد ساخت فیلمی با محوریت شهید بروجردی را به من دادند، من احساس نزدیکی بسیار زیادی نسبت به شخصیت شهید بروجردی در وجود خودم می‌کردم. ولی باز هم این دلیل کافی برای من نبود، بنابراین به شرط این‌که خود حامد عنقا فیلمنامه را بنویسد، ساخت آن را قبول کردم.

علت چه بود؟

اساسا حاضر نبودم به سمت تاریخ معاصر و فیلم بیوگرافی حرکت کنم، هرچند درباره شهید بروجردی به‌خاطر شناخت قبلی که نسبت به ایشان داشتم، موضوع فرق می‌کرد. شهید بروجردی جزو آن دسته از شهدای آغازین ماست که توانست جریان‌ساز شود. ما شهدای زیادی داریم که در دسته‌ای، رسته‌ای، گردانی و ... تحت فرمان فرماندهی در جبهه‌ها حضور داشتند و شهید شدند و مطمئنا در پیشگاه خداوند ارزش آنها به هیچ وجه کمتر از شهدای دیگر نیست اما ما برای خودمان و در کشور خودمان می‌توانیم دسته‌بندی داشته باشیم و مثلا بگوییم که برخی شهدا جریان‌ساز بودند و برخی پیرو بودند. شهید بروجردی از فرماندهان جریان‌ساز است و اکثر شهدا و فرماندهانی که درباره‎شان صحبت می‌کنیم، دست‌پرورده ایشان هستند. او با دیدگاه کاملا رئوف وارد جبهه‌های جنگ می‌شود و شخصیتش جنگجو نیست. ایشان جزو شخصیت‌هایی بود که من می‌توانستم او و سیره‌اش را درک و فهم کنم. به همین دلیل احساس کردم امکان این‌که کمتر خطا کنم زیاد است لذا وقتی اینکار به من پیشنهاد شد احساس کردم خداوند به من کمک خواهد کرد و می‌توانم آن را بسازم.

شهرت اصلی شهید بروجردی، مسیح کردستان است و حتی با عنوان ناجی کردستان نیز از او یاد می‌شود. اما شما نام «غریب» را برای معرفی ایشان انتخاب کردید...

به نظرم غریب بودن ایشان از آغاز فیلم به خوبی مشخص و مبرهن بود. دیدگاه شهید بروجردی، نقطه نظرات و جهان‌بینی ایشان خیلی جاها حتی با هم لباس‌های خودش یکی نیست. به نظر من آدم در میان دوستان خودش اگر تنها باشد خیلی غریب است. در فیلم چندین بار می‌شنویم که شهید بروجردی می‌گوید «گور پدر همه گزارش‌هایی که برعلیه من دارند می‌نویسند». شهید بروجردی غریب بود. نزدیک شدن به عمق وجود این شخصیت و فهم ایشان خیلی کار دشواری است. حالا این فهم در مرحله بعد باید به تصویر بیاید. تصویر کردن این شخصیت، برای نویسنده و کارگردان کار سنگین‌تری است که کجاها انگشت بگذاریم و درست عمل کنیم که به هدفمان که همان غربت است، برسیم. فکر می‌کنم حس غربت را مخاطب به خوبی از فیلم می‌گیرد.

تولید اثر از شخصیت‌های بزرگی که مردم با آنها آشنایی نسبی دارند بی‌شک کار سختی است و فیلمساز را بی‌شک با چالش‌هایی روبه‌رو می‌کند. به همین دلیل تیم اجرایی باید خیلی جوانب را مدنظر بگیرد که شاید داستان‌پردازی و خلاقیت را محدود می‌کند. با این مشکل چطور کنار آمدید؟

بله مطمئنا روایت داستان معاصر کار بسیار سخت و دشواری است و ما به اصطلاح می‌گوییم صاحب دارد و صاحبش ممکن است ناراضی باشد. من یک زمانی فیلم درام می‌سازم و هیچ کسی نیست در آن بحثی وارد کند؛ ولی وقتی فیلم معاصر می‌سازم، راجع به شخصیت سوژه باید جواب خیلی‌ها را بدهم. تردید نکنید بیشترین چیزی که قبل از ساخت غریب ذهنم را مشغول کرده بود، فقط همین بود که بتوانم شخصیت را به شکل یک فیلم سینمایی درست به مخاطب معرفی کنم. معیار من هم خانواده محترم ایشان بود. چون آنها به راحتی می‌‌توانستند بگویند این فرد پدر ما نبود و این دروغ است. وقتی خانواده شهید بروجردی هیچ ایرادی از فیلم نمی‌گیرند و برخوردشان مثبت است، یعنی این‌که ما به بیراهه نرفته‌ایم.

فیلم غریب با این‌که وقایع اوایل انقلاب را روایت می‌کند اما مابه‌ازاهای خوبی به‌عنوان پاسخ به سوال‌های امروز هم دارد مثل اتحاد، وفاق و همدلی بین اقوام و ... این مضامین به‌‌خوبی در قصه حامد عنقا متبلور شده است؟

در فیلمنامه کاملا مطرح شده بود ولی همانطور که همه می‌دانند یک فیلمنامه را اگر به پنج کارگردان بدهید پنج حس متفاوت از آن بیرون می‌آید. آن حس لحظات شاید برای من باشد اما اساس و برنامه‌ریزی آن که در فیلمنامه چطور نقش بگیرد کار نویسنده است.

گذری به انتخاب بازیگر داشته باشیم، از همان ابتدای نگارش فیلمنامه بابک حمیدیان به عنوان بازیگر شخصیت شهید بروجردی در ذهن شما بود؟

من همان ابتدا برای نقش محمد بروجردی به او فکر می‌کردم. چون اولا ایشان از هنرمندان توانمند کشور هستند، از لحاظ چهره هم به شدت به این شهید نزدیک بود. شباهتی که به دلیل سابقه‌ام در گریم به آن رسیده بودم. جالب آن‌که اولین بار که خانواده شهید سرصحنه آمدند چند دقیقه مات بابک حمیدیان شدند. دلیل دیگر آن‌که بابک حمیدیان خیلی خوب شهید بروجردی را می‌شناخت و به او به علاقه داشت.

توجه به شباهت چهره کاراکترها در این فیلم با شخصیت‌های واقعی رویداد، چقدر مدنظر شما بود. ما در چهره شخصیت اول اثر شباهت بی‌نظیری بین بابک حمیدیان و شهید بروجردی می‌بینیم اما در شخصیت‌های دیگر اثر آنگونه که باید به این موضوع توجه نشده بود ...

من با نگاه شما موافق نیستم. حتی اگر من می خواستم برای شباهت اقدامی نکنم شهرام خلج مطمئنا این کار را می کرد. فرهاد قائمیان را ببینید اگر تصویر شهید نصرت‌زاد را نگاه کنید واقعا بالای شصت درصد شباهت دارند. سبیل‌، مویی که نداشتند، فرم چشم، جثه و ... هرچند شهید نصرت‌زاد فرزند خطه شمال هستند و فرهاد قائمیان اصلیت آذربایجانی دارد. در مجموع نیز تلاش ما این بود که اکثر شخصیت‌ها شباهتی نزدیک داشته باشند.

این فیلم در معرفی شخصیت شهید بروجردی به جامعه موثر است.

در آن مقطع از تاریخ کشورمان شهید بروجردی مرهمی بر زخم‌های مردم داغ‌دیده و دردکشیده کردستان بود. وقتی زندگی شهید بروجردی را مطالعه می‌کنید، رفتار و نوع زندگی‌کردنشان تأمل‌برانگیز است. تفاوت این آدم‌ها در لحظاتی است که می‌گوید من در تمام زندگی‌ام با اسلحه بزرگ شدم، بلدم بجنگم ولی اول باید ببینم با کی دارم می‌جنگم. محمد بروجردی به‌رغم سن کم یک استراتژیست نظامی بود. اما آنچه به کمکش آمد نه اسلحه و زور بود، بلکه با منش خود توانست مردم را با آرمان‌های انقلاب همراه کند. وجه تمایزهایی از این آدم هست که او را از سایر فرماندهان آن زمان متفاوت می‌کند. شهید بروجردی در آن مقطع نقش مهم و مؤثری ایفا کرد و نشان داد وقتی به مردم اعتماد می‌کنیم، نتیجه درخشانی حاصل می‌شود. به نظرم این یک الگوی رفتاری درجه یک است. معتقدم «غریب» باید در همین روزگار ساخته می‌شد که باور کنیم باید به مردم اعتماد کرد و با آنها خوب رفتار کنیم.

ببینید این حیات چطور ادامه پیدا کرد. من در طول ساخت فیلم چیزهایی شنیدم و دیدم که حیرت کردم. پلان آخر فیلم را به خاطر بیاورید. جایی که وقتی از شهید سوال می‌کنند ما بدون شما چه ‌کنیم. به بچه سیروان‌ اشاره می‌کند و می‌گوید این بچه شما را حفظ می‌کند. آن بچه کیست؟ او به بچه آدمی که یک روز مخالفش بوده، اشاره می‌کند و به او احترام می‌گذارد و اعتماد می‌کند. این مواردی است که من و حامد عنقا تلاش کردیم به آن بپردازیم.

به نظرتان چرا تمایل به ساخت اینگونه آثار کم است و چرا روایت زندگی شهید بروجردی این همه سال به تعویق افتاد؟

موضوع این است که هر‌کسی دوست دارد شهیدی را که از نظر او درست است و با حرف‌های او مصداق دارد معرفی و آن‌طور که دوست دارد هزینه کند لذا به نظرم دلیل این‌که در تمام این سال‌ها در مورد این شهید جدی کار نشده و علی‌رغم این‌که کارگردان‌های بسیاری برای ساخت فیلم درباره شهید بروجردی خیز برداشتند، اما تلاش‌شان ممکن نشد، به این دلیل بود که دچار بی‌مهری‌هایی شدند یا برخی ضعیف عمل کردند. در ساخت این اثر هم فشارهایی بود خوشبختانه حامد عنقا پیگیر بود و روی هدفش ایستادگی کرد و به چیزی که در‌نظر داشت رسید. سازمان اوج هم دنبال خلق اثری ماندگار بود. آنها هم مثل تهیه‌کننده، پای کار ایستادند.

فیلم اکران شد و حالا هم در اکران آنلاین است و جالب آن‌که بلافاصله نسخه غیرقانونی آن پخش شد و طیف وسیعی مخاطب آن شدند. ارتباط فیلم با مخاطب را چطور ارزیابی کردید. آیا به نظرتان این فیلم در این خصوص توانست به اهدافی که داشت برسد؟

بله. همه تلاش عوامل سازنده در این راستا بود. برای خود من جالب بود که مخاطب عام هم در مورد فیلم حرف دارد و با قصه و رنگ و لعاب قهرمان این داستان ارتباط خوبی برقرار کرده است. ‌خیلی‌ها در این خصوص با من صحبت کردند و گفتند بعد از این فیلم تمایل پیدا کرده‌اند درباره این شخصیت بیشتر بدانند. با مقاطع دیگر زندگی ایشان آشنا شوند و این موضوع را من در مخاطب دیدم.

در ابتدای گفت‌وگو عنوان کردید علاقه‌مند به ساخت اثر از فرماندهان جریان‌ساز هستید. در کنار شهید بروجردی پیشنهاد کدام شهید جریان ساز را به شما بدهند، می‌پذیرید؟

قبل از این‌که غریب را بسازم خیلی دوست داشتم فیلمی از چمران بسازم که آقای حاتمی‌کیا کار کردند. شهید چمران نیز شخصیت بسیار رئوفی داشتند و به شهید بروجردی از این حیث خیلی نزدیک بودند.

پایان بخش سوالات ما بر کار جدید شما متمرکز است. زمزمه‌هایی از تلاش شما برای ساخت یک سریال درباره خرمشهر به گوش می‌رسد. آیا این موضوع صحت دارد.

قرار بود نطفه این سریال از ۱۷سال پیش بسته شود اما انگار در پژوهشگاه رویان «فریز» شده است! من در مصاحبه‌ای چندی پیش گفتم آرزوی من ساختن این فیلم است و ساخت آن خیلی برایم اهمیت دارد ولی هنوز پیشنهادی به من نشده است. اگر این موقعیت که برای آن تلاش می‌کنیم بشود می‌سازم اما اگر نشود مثل ۱۶سال پیش سهم یکی دیگر خواهد شد و یک روزی خواهد ساخت.

همچنان محبوب در کردستان

چندی پیش که به کردستان رفته بودم دیدم همچنان مردم این خطه از او به نیکی یاد می‌کنند؛ چون بروجردی وارد قلب‌ها شده است. این همه درایت حیرت‌انگیز است که یک جوان بتواند حتی با دشمن خود مهربان باشد و اجازه بازگشت به او بدهد. بروجردی مهربان بود اما وقتی می‌دید دشمن را نمی‌تواند با منطق و گفت‌وگو مجاب کند، روی دیگری از خود نشان می‌داد و در قامت یک چریک زبده ظاهر می‌شد. اینها را گفتم تا یادمان بیاید با چه شخصیت خاصی مواجه هستیم. سینمای ما باید سراغ چنین چهره‌هایی برود چون زندگی آنها برای تمام نسل‌ها درس‌آموز است. به نظرم الگوی مدیریتی شهید بروجردی چاره مشکلات امروز است و رجوع به آن می‌تواند گره‌های زیادی را باز کند.

منبع خبر: جام جم

اخبار مرتبط: الگوی مدیریتی شهید بروجردی، چاره مشکلات امروز