نسبت فقر و نابرابری با خشونت - راهجویی، خشونت، هویت و فقر (بخش دوم)، آمارتیا سن، ترجمه شیریندخت دقیقیان - Gooya News
آمارتیا سن در این مقاله، کاستیهای نظریههایی را بررسی میکند که علت خشونت را به فقر و نابرابری اقتصادی تقلیل میدهند و نقش تفرقه افکنی و برانگیختن ستیزهای هویتی را نادیده میگیرند.
فشردهٴ بخش اول: مهندسی خونریزی بر اساس هویت
خشونت در دنیای پیرامون ما همه جا حضور دارد و نظریههای گوناگون به علتهای ریشهای خشونت جهانی معاصر میپردازند. با این حال، دو خط نظریه پردازی بیش از دیگران توجهها را به خود جلب کرده اند: یک رویکرد بر روی فرهنگ جوامع تمرکز میکند و رویکرد دوم، بر روی اقتصاد سیاسی فقر و نابرابری. هر یک از رویکردها از برخی نظرها اعتبار دارند، و با این حال هر دو در نهایت، نارسا و نیازمند تکمیل هستند. دراصل، هیچ کدام به تنهایی کار نمیکنند و ما باید هر دو مجموعهی تاثیرگذار را به گونهای ترکیب شده بررسی کنیم. آمارتیا سن کاستیهای مشهورترین رویکرد فرهنگ گرا یعنی نظریهٴ برخورد تمدنها را نشان میدهد. از دید او پافشاری بر رویکرد برخورد تمدنها یک دیدگاه تاریخی به شدت مصنوعی است که میگوید این تمدنهای متمایز، جدا از هم رشد کرده اند- مانند درختهایی در باغچههای مجزا- و همپوشانیها و برهمکنشهای اندکی با هم داشتهاند. بنا به این نظریه، امروز که این تمدنهای مجزا با تاریخهای متفاوت خود در دنیای جهانی شده با یکدیگر رویاروی شده اند، به شدت گرایش به برخورد و تصادم با یکدیگر دارند. آمارتیا سن این نظریه را افسانهای پرکشش دربارهی آنچه میتوان "نفرت در نگاه اول" نامید، میداند و میافزاید که تلاش برای فهم ریشههای خشونت در سطح جهان از پشت عینک تمدنهای درحال ستیز، دربرابر نقد و موشکافی چندان دوام نمیآورد، زیرا بر برهانهایی بس خام اندیش استوار است. از دید آمارتیا سن تقلیل جوامع به هویتهای تک، مسئول بخش عمدهی چیزی است که آنرا "خونریزی مهندسی شده" در سراسر دنیا مینامد و پیشینهٴ آن در سیاستهای استعماری "تفرقه بینداز و حکومت کن" است و مسئولیت کشتارهای بسیاری را به عهده دارد. آمارتیا سن به نقشههای عمدی "کاشتن و پرورش" هویتهای تک برای ایجاد جدایی و تجزیهٴ کشورها میپردازد.
آمارتیا سن در این مقاله، کاستیهای نظریههایی را بررسی میکند که علت خشونت را به فقر و نابرابری اقتصادی تقلیل میدهند و نقش توطئههای تفرقه افکنی و هویت سازیهای عمدی را نادیده میگیرند. سن در برخوردی تجربی نظریههای تقلیل علت خشونت به فقر و نابرابری را با مثالهایی آماری پی میگیرد.
نسبت فقر و نابرابری با خشونت
مثالی میزنم. اخیرا هنگام سخنرانی در مجموعه سمینارهای لویس مامفورد در کالج شهر نیویورک با عنوان "شهریت کلکته"، فرصت اشاره به نکتهای مهم را یافتم: این که کلکته تنها یکی از فقیرترین شهرهای هندوستان و درواقع جهان نیست، بلکه همچنین یکی از پایینترین نرخهای جرم و جنایت را دارد: مطلقا پایینترین نرخ خشونت در میان همهی شهرهای هند. این در مورد آدمکشی و قتل نیز صدق میکند. متوسط نرخ قتل در شهرهای هند (شامل ۳۵ شهر در همان مقوله) ۲,۷ در ازای هر ۱۰۰ هزار نفر است - ۲,۹ برای دهلی. نرخ برای کلکته ۰,۳ است و برای کل موارد سرپیچی از قانون جنایی هند، همین نرخ پایین خشونت دیده میشود. همین امر در مورد جنایت علیه زنان صدق میکند که در کلکته بسیار پایینتر از همهی شهرهای بزرگ هند است. [1] همچنین میبینیم که کلکته با آنکه شهری با پایینترین نرخ جنایت در هند است، اما نرخ قتل در شهرهای هند در کل به طرز قابل توجهی پایینتر از استانداردهای جهانی است و فقط شهرهای ثروتمند و مجهزی چون هنگ کنگ و سنگاپور با آن برابری میکنند. اینها برخی ارقام سال ۲۰۰۵ یا نزدیکترین سالی است که میتوانستیم دادههای آنرا دریافت کنیم: نرخ قتل در پاریس ۲,۳، در لندن ۲,۴ ، در داکا ۳,۶، در نیویورک ۵,۰، بوینس آیرس ۶,۴، لس آنجلس ۸,۸، مکزیکو سیتی ۱۷,۰، ژوهانسبورگ ۲۱,۵، سایوپولو ۲۴,۰، و ریودوژانیرو ۳۴,۹ که نرخی حیرت انگیز است.
منبع خبر: گویا
اخبار مرتبط: نسبت فقر و نابرابری با خشونت - راهجویی، خشونت، هویت و فقر (بخش دوم)، آمارتیا سن، ترجمه شیریندخت دقیقیان - Gooya News
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران