سریال قهوه ترک قسمت ۱ – پاورقی
خلاصه قسمت 1 سریال قهوه ترک
سریال با یک نما از خیابان و بعد صدای ذهن ترانه شروع میشود. ذهن او از پرواز خواستن و پیش رفتن به سمت رویاها میگوید و معتقده که باید خودش را اثبات کند.
چند لحظه بعد ترانه را در حال فرار میبینیم، ترانه نوازنده یک گروه موسیقی خیابانی است که انگار پلیس به آنها حمله کرده.
کمی بعد ترانه را در حالی میبینیم که با شخصی عین خودش حرف میزند، او خواهر دوقلویش طنین است.
ترانه از عدم تمایلش برای بازگشت به کار میگوید. هر دو فال قهوه میگیرند و فال برای جفتشان یکسان است و اشاره به سفر و یک پری دریایی دارد.
پدر ترانه به او میگوید از بانک به من زنگ زدن و گفتن سه تا قسط آخر را پرداخت نکردی و از حقوق من برداشتن، بحث بین ترانه و پدرش بالا میگیرد، پدر اشاره به این دارد که ترانه را وام برای پیش خرید خونه گرفته و به او میگوید پول چیشد؟ ترانه هم جواب میدهد که با وام دلار خریده است و پدر میگوید اجازه نمیدم از ایران بری و حق نداری که این کارو کنی. کمی بعد با خروج طنین از اتاق مشخص میشود که این سکانس پدر و ترانه، در خیال پدر اتفاق افتاده است. طنین میگوید بابا کِی میخوای باور کنی که ترانه از پیشمون رفته و پدر هم میگوید برمیگرده اون ممنوع الخروجه و جایی رو نداره که بره.
ترانه در یک کامیون است و به مرز که میرسد پیاده میشود تا با کمک قاچاقچی ها از مرز خارج شود و ناگهان صدای شلیک های متوالی به گوش میرسد و عدهای زخمی میشوند که انگار این شلیک از سمت ماموران است.
شب که میشود یکی از قاچاقچی ها به ترانه میگوید رسیدی وان برو رستوران مهمت و سراغ فرزان پسر عموم رو بگیر اون کمکت میکنه بری استانبول و هر چی هم گفت نصفش رو بهش بده و حواست بهش باشه چون ادم خوبی نیست.
ترانه به وان میرسد و وارد یه رستوران میشود، با حال خوش سلام میکند و به ترکی سخت صحبت میکند و سراغ فرزان را میگیرد و بعد ازین که آب نوشید به کمک گارسون رستوران، فرزان را در ساحل ملاقات میکند.
فرزان به ترانه از سختی رفتن به استانبول میگوید و سعی در منصرف کردنش دارد اما ترانه مصمم است و میگوید باید فردا استانبول باشم، فرزان برای او شرط میگذارد که باید یه دختر بچه هم با خودش ببرد و ترانه هم بعد از کمی بحث قبول میکند.
شب که میشود و وقت رفتن میشود ترانه همراه فرزان با کشتی راهی میشود.
فرزان سعی دارد که بفهمد ترانه برای چه قصد سفر به استانبول را دارد و ترانه که میل چندانی به صحبت ندارد میگوید با شوهرش از استانبول میخواد آلمان بره.
بیشتر ببینید:سریال جناب عالی قسمت ۳ سه
مه 28, 2023بهترین کانال تلگرام دانلود سریال ایرانی
مه 16, 2022سریال فلش بک میزند به دیدار دو نفره طنین و ترانه که مشخص میشود اسم پسری که ترانه دوست دارد پرهام است و طنین سعی در منصرف کردنش دارد و از معامله پر منفعت ترانه میگوید چون ترانه آلمان را میخواهد و پرهام هم پرستار. طنین به ترانه میگوید من و تو هیچوقت از دست هم خلاص نمیشیم چون ما یک نفریم.
فرزان ترانه را با دختری که قرار است ببرد آشنا میکند، دختری کرد و حامله که تمام قوم و خویشش را داعش کشته است.
فرزان بقیه پولش را میخواهد و میگوید ادامه مسیر همراهش نیست، ترانه روی فرزان چاقو میکشد و میگوید چیزی برای از دست دادن ندارد، فرزان میگوید اینطور کارش پیش نمیره و همه مثل من نیستن.
فرزان به او میگوید برگردد و پول برگشتت با من، ترانه میگوید حس هموطنیت گل کرده یا مردونگیت و فرزان میگوید یک رگم کرده یک رگم ترکه هیچوقت نفهمیدم چی ام، خودم هموطن خودمم و تو هم تا گذرنامه تو جیبته نمیتونی بگی چیزی برای از دست دادن نداری. برای فرزان پیام میآید که ده دقیقه دیگه کامیون میرسه و ترانه از فرزان میخواهد تا با گوشیش تماس بگیرد و به پرهام زنگ میزند تا او را از سفرش به استانبول با خبر کند.
فرزان میگوید اگر کارت تو استانبول گیر کرد برو پیش برادرم اورهان جلوی مسجد سلطان احمد.
ترانه و دختر کرد راهی جاده میشوند.
پلیس جلوی ماشین را میگیرد، ترانه میترسد اما انگار هماهنگ شده و عبور میکنند اما جلوتر راننده آن ها را پیاده میکند چون انگار خبری از یک گشت تازه است و ترانه و دختر راهی جنگل میشوند تا دوباره سوار کامیون شوند.
طنین را در اتوبوس میبینیم که در ذهنش ترانه را در اداره پلیس میبیند.
وقتی طنین به خونه میرسد همکار ترانه در گروه موسیقی و بیمارستان را میبیند که دنبال ترانه میگردد و متوجه میشود ترانه به سفر رفته و یک نامه از طرف بیمارستان برای ترانه میآورد که باید به دادگاه برود و از خودش دفاع کند.
طنین در ذهنش به گذشته میرود جایی که ترانه غمگین است و به او میگوید فعلا نباید برم سر کار، طنین ناراحت میشود و ترانه میگوید با هم یه کاریش میکنیم.
ترانه و دختر به استانبول رسیدن و جلوتر دختر کرد پیاده میشود و سوار ماشینی که دنبالش امده است میشود.
ترانه به هتل میرود و اینقدر خسته است که حتی حرفهای پذیرش هتل را به سختی میشنود. وقتی در اتاق را باز میکند به شدت غافلگیر میشود، او با ترکیب زیبا و عاشقانهای از شمع و گل مواجه میشود. فردا صبح برای پرهام وویس میفرستد و از او بابت این غافلگیری تشکر میکند و میخواهد که پرهام زودتر بیاید.
مرتبط
منبع خبر: پندار
اخبار مرتبط: سریال قهوه ترک قسمت ۱ – پاورقی
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۵ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران