چهار رویکرد محققان آکادمیک غربی درباره سیره‌نگاری پیامبر اکرم(ص)

چهار رویکرد محققان آکادمیک غربی درباره سیره‌نگاری پیامبر اکرم(ص)
خبر آنلاین

به گزارش مبلغ، در جلسه سوم از مجموعه «مباحثی در سیره‌نگاری و سیره پیامبر اسلام(ص)» فرهاد قدوسی، عضو پژوهشی دانشگاه ایالتی وین در میشیگان آمریکا طی سخنانی به بررسی مختصر ۳ رویکرد از ۴ رویکرد اتخاذ شده از سوی محققان آکادمیک غربی در رابطه با تاریخ اولیه اسلام به طور عام و زندگانی پیامبر اسلام به‌طور خاص پرداخت.

قدوسی توضیح داد: این ۴ رویکرد از سوی فرد دانر به ترتیب رویکرد توصیفی (Descriptive)، منبع ـ انتقادی(کتبی) (Source-Critical)، روایت ـ انتقادی(شفاهی)(Critical-Tradition) و چهارم رویکرد شکاکانه(Skeptical) نامگذاری شده‌اند.

وی ادامه داد: این چهار رویکرد در طول زمان به‌طور متوالی به وجود آمدند، اما تا به امروز در کنار یکدیگر وجود دارند و در واقع رویکرد هر محققی با درصدهای کمتر و بیشتری ترکیبی از هر ۴ نوع رویکرد است. بحث درباره این رویکردها عمدتاً بر اساس بحث ایروینگ ام. زایتلین تحت عنوان «محمد تاریخی» انجام می‌شود که خود عمدتاً بر اساس کار فرد دانر است. این به معنای نظرات مطرح شده توسط دانر و زیتلین نیست.

قدوسی تصریح کرد: رویکرد توصیفی اولین رویکردی است که محققان آکادمیک غربی نسبت به تاریخ اولیه اسلامی اتخاذ کردند، پذیرش کلی تصویر ارائه شده توسط منابع اسلامی در مورد تاریخ پیدایش اسلام و زندگانی پیامبر اسلام بود. این رویکرد پیشرفتی قاطع در اتخاذ رهیافتی تاریخی نسبت به رهیافت جدلی ضد اسلامی بود که از قرون وسطی تا قرن هجدهم بر نوشته‌های غربیان درباره اسلام غالب بود و منابع مسلمانان را نادیده می‌گرفت. هنگامی که محققان غربی شروع به تلاش برای عینی‌تر کردن تحقیقات خود کردند، با سه فرض اصلی در مورد منابع مسلمان کار کردند: نخست اینکه متن قرآن حاوی ارزش اسنادی برای زندگی و تعالیم حضرت پیامبر(ص) است، دوم اینکه اخبار یا گزارش‌های فراوانی که روایات مربوط به ریشه‌های اسلامی در تواریخ مسلمانان را تشکیل می‌دهند، برای بازسازی «آنچه واقعاً اتفاق افتاده» قابل اعتماد هستند و سوم اینکه بسیاری از احادیث منسوب به پیامبر(ص)، ادبیات دینی متمایز از اخبار بوده و بنابراین مستقیماً به وظیفه بازسازی تاریخی دوره اولیه اسلامی مربوط نمی‌شود. بیشتر کتب تاریخ زندگانی پیامبر اسلام(ص) به زبان‌های اروپایی با این رهیافت نوشته شده‌اند.

قدوسی گفت: اما، به نقل فرد دانر در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم بیش از پیش آشکار شد که متون اخبار و تاریخ اسلامی حاوی تناقضات بین منابع مختلف، پریشان زمانی‌ها و سوگیری‌های سیاسی و فرقه‌ای است. این امر منجر به اتخاذ رویکرد دومی شد که دانر آن را رویکرد منبع ـ انتقادی می‌نامد. فرض اولیه و اصلی این «مکتب» این بود که منابع تاریخی موجود حاوی مطالب تاریخی بسیار دقیق و اولیه است، اما با مطالب غیرقابل اعتماد، احتمالاً از همان آغاز تدوین، آمیخته شده است.

عضو پژوهشی دانشگاه ایالتی وین افزود: بنابراین، هدف به نوعی تمایز قائل شدن بین روایت‌های تاریخی قابل اعتماد، کمتر قابل اعتماد و غیرقابل اعتماد بود. فرض دوم این بود که منابع غیرمسلمان(به‌ویژه منابع مسیحی به زبان سریانی و یونانی) منبع مستقلی از شواهد ارائه می‌دهند که می‌توان با مقایسه روایت‌های خاص در روایات مسلمانان، مشخص کرد که آیا آن‌ها قابل اعتماد هستند یا خیر. فرض سوم و چهارم این مکتب این بود که مطالب حدیثی به دلیل دغدغه‌های غیر تاریخی و مذهبی، اهمیت حاشیه‌ای دارد. محققان مشهوری مانند جولیوس ولهاوزن در پی تشخیص منابع موثق از غیر موثق بر آمدند و سعی کردند معیارهایی به این منظور تدوین کنند.

قدوسی تصریح کرد: اگرچه رویکرد منبع ـ انتقادی یک پیشرفت بود، اما بیشترین کاربرد را تنها در مواردی داشت که می‌توان با اطمینان فرض کرد که متون مورد بحث به صورت مکتوب منتقل شده‌اند.

وی گفت: منتهی تحقیقات نشان داد که در اولین دوره نگارش اسلامی یعنی در قرون اول و دوم هجری مطالب غالباً به صورت شفاهی یا فقط به صورت جزئی نوشتاری منتقل می‌شدند، بنابراین رویکرد روش‌شناختی جدیدی پدید آمد که دانر آن را روایت ـ انتقادی می‌نامد. رویکردی که در سال ۱۸۹۰ با انتشار مطالعه مهم ایگناز گلدزیهر درباره حدیث آغاز شد.

او توضیح داد: گلدزیهر به‌طور قانع‌کننده‌ای نشان داد که بسیاری از احادیث نمی‌توانند بیان پیامبر بوده باشند. علیرغم اینکه هر حدیث مجهز به یک سند یا زنجیره‌ای از مخبرین بود(اِسناد)، که ظاهراً کسانی بودند که از طریق آنها این سخن از پیامبر به نسل‌های بعدی جمع‌کنندگان حدیث متقل شده بود. به نظر او این احادیث عمدتاً منعکس کننده عقاید و علائق زمان‌های متأخرتر بودند. آنچه که یافته‌های گلدزیهر را قابل توجه می‌کرد این بود که او بعضاً احادیثی را که تحت عنوان «صحیح» طبقه‌بندی شده بودند تحلیل کرده بود که بنا بر استنتاج او یا جعلی و یا ویرایش شده بودند. با کارهای گلدزیهر از نظر بعضی محققان آکادمیک غربی کل مجموعه احادیث به همراه اِسناد وابسته به این احادیث در زیر سؤال رفت. گلدزیهر شخصاً، علیرغم تردید عمیق خود در مورد نقل احادیث، در مورد اعتبار سنت تاریخ‌نگاری اسلامی کاملاً مثبت باقی ماند.

قدوسی در پایان تصریح کرد: اما محققانی بعد از گلدزیهر به این امر اشاره کردند که اِسناد نه تنها در احادیث، بلکه در بسیاری از روایات تاریخی(اخبار) هم یافت می‌شوند و اگر بتوان نشان داد بعضی از احادیث سخنان پیامبر نیستند با وجود اینکه سلسله ناقلان ظاهراً بی‌عیب و نقص است، چگونه می‌توان مطمئن بود که روایات تاریخی (اخبار) نیز جعلی و یا ویرایش شده نیستند؟ در میان محققان غربی کارهای افرادی مثل هنری لامنس و جوزف شاخت، موجب توسیع محدوده شک به منابع تاریخ زندگانی پیامبر اسلام و در نهایت بوجود آمدن رهیافت شکاکانه (تجدید نظر طلبانه) شد. در جلسه چهارم ان‌شالله به پیدایش این رهیافت و راه‌کارهایی که در مقابله و برون‌رفت از بن‌بست شک نسبت به منابع تاریخی آغاز اسلام از طرف محققان غربی مطرح و انجام شده‌اند خواهیم پرداخت.

گفتنی است، فرهاد قدوسی در سال ۱۳۶۹ در رشته فیزیک از دانشگاه صنعتی شریف فارغ‌التحصیل شد. سپس برای تحصیل کارشناسی ارشد فیزیک به دانشگاه آلبرتا کانادا رفت و دکترایش را نیز در همین رشته از دانشگاه ایالتی وین در ایالت میشیگان آمریکا در سال ۲۰۰۳ اخذ کرد. از سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۵ استادیار در دانشگاه اوکلند بود.

وی از دوران کارشناسی تا به امروز مطالعات اسلامی داشته است و در دانشگاه‌های نام‌برده درس‌هایی را درباره فلسفه اسلامی، فلسفه علم، و تاریخ اسلام و مسیحیت گذرانده است. قدوسی از سال ۲۰۰۳ سخنران دینی و عضو فعال جامعه شیعیان کلانشهر دیترویت ایالت میشیگان بوده است.

منبع خبر: خبر آنلاین

اخبار مرتبط: چهار رویکرد محققان آکادمیک غربی درباره سیره‌نگاری پیامبر اکرم(ص)