عقیم‌سازی اجباری: تجسم درد و ظلم

«الیور وندل هلمز» قاضی آمریکایی پس از صدور حکم عقیم‌سازی اجباری «کری باک»، دختر ۱۶ ساله‌ای که در پی تجاوز باردار شده بود، در پرونده معروف «باک علیه بل» اعلام کرد: «رفاه او و جامعه با عقیم‌سازی‌اش ارتقا خواهد یافت.»

از زمان تصویب قانون عقیم‌سازی اصلاح نژادی در سال ۱۹۲۷، باک اولین ویرجینیایی بود که به اجبار عقیم شد. گفته می‌شود که قانون عقیم‌سازی ویرجینیا، الهام‌بخش عقیم‌سازی آلمان نازی بوده است.

تاریخچه‌ عقیم‌سازی اجباری

مفهوم «عقیم‌سازی اجباری» در اواخر قرن نوزدهم ظهور کرد. فرانسیس گالتون، دانشمند ویکتوریایی، در سال ۱۸۸۳، اصطلاح «اصلاح نژاد» از ریشه یونانی به معنای «زایش شایسته» ۱ را ابداع کرد. گالتون تحت تاثیر «چارلز داروین» (از بستگان درجه‌ اولش)، «توماس رابرت مالتوس»، کشیش برجسته‌ انگلیسی و «هربرت اسپنسر»، متفکر اجتماعی مهم اواسط قرن نوزدهم و مبدع عبارت «برترین‌ها زنده می‌مانند»۲ از جمله‌ی افرادی بودند که بر گالتون تاثیر قابل توجهی گذاشتند. نگرانی اصلی گالتون این بود که خانواده‌های با ژنِ بریتانیایی به نسبت خانواده‌هایی که از لحاظ سلسله مراتب اجتماعی همچون آموزش، در رده‌های پایین‌تری بودند، فرزندان کمتری به دنیا می‌آورند. گالتون مطالعات گسترده‌ای در زمینه نسل‌های خانواده‌های سطح بالای انگلیسی آغاز کرد و به این نتیجه رسید که بحرانی اجتماعی در راه است. این تز طرفداران بسیاری در میان طبقات سطح بالا پیدا کرد. گالتون می‌خواست «شایسته‌ها» فرزندان بیشتری داشته باشند.

این ایده در دهه‌های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ در ایالت‌های غربِ میانه آمریکا شکوفا شد. اما این کشور سوئیس بود که همراه با برخی از ایالت‌های آمریکا در سال ۱۹۲۷ قانون عقیم‌سازی اجباری را تصویب کرد. جامعه‌ هدف در این برنامه‌ها عمدتاً افراد دارای معلولیت یا بیماری‌های روان بودند. فرض می‌شد این افراد به عنوان تهدیدی برای سلامت و پویایی جامعه هستند. تحت تأثیر ایالات متحده آمریکا در دهه‌ ۱۹۳۰، کشورهای اسکاندیناوی و آلمان، قوانین عقیم‌سازی را تصویب کردند. دانمارک در سال ۱۹۲۹ عقیم‌سازی داوطلبانه را مجاز و در سال ۱۹۳۴ برای افراد کم‌توان ذهنی اجباری اعلام کرد. نروژ و سوئد در سال ۱۹۳۴ و فنلاند در سال ۱۹۳۵ و ایسلند در سال ۱۹۳۸، عقیم‌سازی را قانونی کردند. در این کشورها، برخلاف آلمان نازی، این قانون به‌عنوان بخشی از سیاست‌های دولت رفاه اجرا شد. چنانکه پس از پایان جنگ جهانی دوم همچنان عقیم‌سازی بدون اجازه یا حتی اطلاع افراد انجام می‌شد. در دانمارک، بین سال‌های ۱۹۴۵ تا ۱۹۲۹ حدود ۳۸۰۰ نفر عقیم شدند.

اهداف عقیم‌سازی اجباری/سیاست‌های عقیم‌سازی اجباری در کشورهای مختلف و با اهداف متفاوتی اجرا شده است، از مهم ترین دلایل عقیم‌سازی اجباری می‌توان به اصلاح نژادی، نسل‌کشی، کنترل جمعیت و محدود کردن گسترش برخی از بیماری‌ها از جمله اچ‌آی‌وی اشاره کرد. عقیم‌سازی اجباری اغلب از طریق جراحی مانند بستن لوله‌ها یا وازکتومی انجام می‌شد.

اصلاح نژاد

در اوایل قرن بیستم اصلاح نژادی یک ایدئولوژی رایج در برخی از کشورها از جمله آمریکا، برزیل، آلمان، کانادا و سوئد بود. عقیم‌سازی اجباری اغلب به‌عنوان سیاستی برای کنترل یا حذف گروه‌ها یا افراد خاصی انجام می‌شد که برای تولید مثل نامطلوب یا «ناشایست» تشخیص داده می‌شدند. این گروه شامل افراد دارای معلولیت جسمی و ذهنی، بیماری‌های روان و افرادی که از نظر اجتماعی یا اخلاقی منحرف تشخیص داده می‌شدند، مانند روسپی‌ها و پدوفیل‌ها بود.

کنترل جمعیت

برخی کشورها همچون دانمارک، هند، بنگلادش، ازبکستان و کلمبیا از سیاست عقیم‌سازی اجباری به عنوان ابزاری برای کنترل جمعیت استفاده کردند. از این روش به عنوان راهی برای محدود کردن رشد جمعیت افرادی که از نظر اقتصادی یا اجتماعی آسیب دیده تلقی می‌شدند، استفاده شد.

به عنوان مثال، کشور هند در طول دهه‌ ۱۹۷۰ عقیم‌سازی اجباری را به عنوان بخشی از طرح گسترده تنظیم خانواده اجرا کرد. این سیاست در طول سال‌های ۱۹۷۷-۱۹۷۵ و در زمان نخست‌وزیر ایندیرا گاندی انجام شد. دولت معتقد بود که رشد سریع جمعیت هند مانع اساسی توسعه اقتصادی کشور است و از این رو با هدف تشویق تنظیم خانواده و محدود کردن تعداد فرزندان در هر خانواده عمدتاً افراد کم‌درآمد و جوامع به حاشیه‌رانده شده تحت برنامه‌ عقیم‌سازی اجباری قرار گرفتند. برنامه‌های عقیم‌سازی اغلب شامل عقیم‌سازی اجباری و حتی گاهی بدون رضایت بود. عقیم‌سازی‌ها عمدتاً بر روی زنان انجام شده و رایج‌ترین روش بستن لوله‌ها بود. در برخی از موارد، مردان تحت عمل وازکتومی قرار گرفتند. این کمپین‌ها از طریق ترکیبی از انگیزه‌های مالی، فشار از سوی مقامات محلی و گاهی اوقات با اعمال زور اجرا می‌شدند. با پایان دوران اضطراری در سال ۱۹۷۷ و با توجه به انتقادات و مقاومت‌های گسترده مردمی، دولت رسماً کمپین‌ها را متوقف کرد.

نسل‌کشی

عقیم‌سازی اجباری به عنوان ابزاری برای نسل کشی قومی و با هدف قرار دادن و حذف خاص گروه‌های قومی یا نژادی اجرا می‌شد. آلمان نازی، پرو، کانادا، بوسنی و هرزگوین و چین از جمله کشورهایی هستند که با هدف پاکسازی قومی، نژادی و مذهبی اقدام به عقیم‌سازی اجباری کرده‌اند.

آلمان نازی

برنامه عقیم‌سازی اجباری در آلمان نازی با قانون «پیشگیری از تولد نوزاد دارای بیماری مادرزادی»، مصوب ۱۴ ژوئیه ۱۹۳۳ آغاز شد. این برنامه در راستای ایدئولوژی به‌نژادی نازی‌ها و حذف افرادی بود که از نظر ژنتیکی «نامطلوب» یا «ناشایست» تلقی می‌شدند. در ابتدا با هدف ایجاد جامعه‌ نژادی «خالص» و جلوگیری از تولید مثل افرادی که به طور ارثی بیمار بودند آغاز شد و بعدتر با نسل‌کشی اقوام و نژادهای پست ادامه یافت. افراد دارای ناتوانی‌های جسمی یا ذهنی، بیماری‌های وراثتی و بیماری‌های روان مواردی بود که رژیم نازی «از نظر ژنتیکی پست» تلقی می‌کرد و بعدتر، در راستای به‌نژادی آلمانی‌های آریایی، اقدام به کشتار سیستماتیک یهودیان، رومی‌ها (کولی‌ها)، اسلاوها، اسیران جنگی شوروی و آفریقایی-ژرمن‌ها کرد. از نظر نازی‌ها مخالفان سیاسی، شاهدان یهوه و همجنس‌گرایان از منظر نژادی یا قومی فرومایه و پست شمرده می‌شدند.

ایالت متحده‌ آمریکا

از زمان تصویب اولین قانون عقیم‌سازی اجباری در سال ۱۹۰۷ در ایالت ایندیانا تا دهه‌ ۱۹۶۰، ایالات متحده عقیم‌سازی اجباری بیش از ۶۰ هزار نفر را قانونی اعلام کرد. عقیم‌سازی اجباری بر روی مردان و زنان در مقاطع زمانی مختلف و به دلایل متفاوتی انجام شد. دو سوم این عقیم‌سازی‌ها بر روی زنان انجام شد. مابین سال‌های ۱۹۳۲-۱۹۲۸ و در زمان عقیم‌سازی اجباری «تغییر چشمگیری» در جنسیت افراد رخ داد و زنان بیشتر هدف این سیاست قرار گرفتند. عقیم‌سازی زنان راهی برای کنترل و تنظیم روابط جنسی و تولید مثل زنان فقیر، ناتوان و غیر سفید بود. مادران مجرد فقیر، زنان جوانی که از لحاظ جنسی «بی‌بند و بار» شمرده می‌شدند و و زنانی که «شایسته فرزندآوری» نبودند، تحت این سیاست به اجبار عقیم شدند. اجراکنندگان این سیاست، زنان را برای بازتولید اعضای کمتر «مطلوب» جامعه، بیشتر از مردان مسئول می‌دانستند. بنابراین، عمدتاً در تلاش‌هایشان برای تنظیم نرخ‌زاد و ولد، «حفاظت» از سلامت نژاد سفید پوست، و از بین بردن «نقص» جامعه زنان را هدف قرار دادند.

عقیم‌سازی اجباری در کشورهای مختلف و با اهداف متفاوتی اجرا شده. مهم‌ترین دلایل آن اصلاح نژادی، نسل‌کشی، کنترل جمعیت و محدود کردن گسترش برخی از بیماری‌ها از جمله اچ‌آی‌وی بوده

تا بعد از جنگ جهانی دوم، در مؤسسات دولتی که افراد «معلول ذهنی» یا «دیوانه» در آن بستری بودند، برنامه‌های عقیم‌سازی اصلاح نژاد انجام می‌شد. پس از برگزاری دادگاه نورنبرگ در سال ۱۹۴۵ و گزارش اردوگاه‌های مرگ نازی‌ها، افکار عمومی نسبت به اصلاح نژاد و برنامه‌های عقیم‌سازی تغییر کرد و اکثر برنامه‌های عقیم‌سازی مبتنی بر اصلاح نژادی در آمریکا بی‌سر و صدا خاتمه یافت. اگرچه برنامه‌ عقیم‌سازی به دلایل دیگری همچون کاهش جمعیت بومیان آمریکا و و سایر نژادهای غیر سفید ادامه یافت.

از سال ۱۹۷۰ تا ۱۹۸۰، نرخ‌زاد و ولد برای زنان بومی آمریکایی هفت برابر کمتر از زنان سفیدپوست آمریکایی بود. بنا به تخمین‌ها حدود ۳.۴۰۶ زن بومی آمریکایی بدون اطلاع عقیم شده‌اند. همچنین شواهد قابل توجهی حاکی از آن است که در کالیفرنیای اوایل دهه ۱۹۷۰، چندین متخصص زنان و زایمان که در برنامه‌های تنظیم خانواده و با بودجه فدرال کار می‌کردند، زنان مهاجر مکزیکی را بدون کسب رضایت آن‌ها عقیم کردند. در طول دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰، عقیم‌سازی اجباری زنان سیاه‌پوست به قدری در جنوب آمریکا رایج بود که از آن به عنوان «آپاندکتومی می‌سی‌سی‌پی» یاد می‌شود. در این دوران و در بیمارستان‌های آموزشی، دستیاران پزشکی برای تمرین، بدون رضایت زنان فقیر سیاه‌پوست عمل هیسترکتومی‌های غیرضروری انجام دادند.

عقیم‌سازی اجباری مردان و زنان آمریکایی تا به امروز ادامه دارد. در سال ۲۰۱۳، گزارش شد که مابین سال‌های ۲۰۰۶-۲۰۱۰ و در برنامه‌ای به ظاهر دواطلبانه ۱۴۸ زندانی زن در دو زندان کالیفرنیا عقیم شده‌اند، بعدتر اما مشخص شد که زندانیان با این اقدام موافقت نکرده‌اند.

عقیم‌سازی اجباری اقلیت‌های جنسی و نژادی

در طول تاریخ گروه‌های به حاشیه رانده شده از جمله اقلیت‌های جنسی و نژادی نیز هدف عقیم‌سازی اجباری قرار گرفته‌اند. این سیاست‌ها را اغلب ایدئولوژی‌های تبعیض آمیز، اصلاح نژادی، یا تلاش برای کنترل و سرکوب برخی از جمعیت‌ها هدایت می‌کردند.

جامعه‌ی LGBTQ+:

جامعه LGBTQ+: در طول تاریخ به دلیل تعصبات اجتماعی ریشه‌دار، ایدئولوژی‌های تعصب‌آمیز و تبعیض‌آمیز و تلاش برای کنترل یا ریشه‌کن کردن همجنس‌گرایی هدف عقیم‌سازی اجباری بوده است. افراد این جامعه به دلایل مختلف همچون قرار دادن آنان در زمره‌ بیماری‌های روان و اصلاح نژادی (رفتار افراد جامعه LGBTQ+: «نامطلوب» یا «ناشایست» در نظر گرفته می‌شد) و کنترل و سرکوب اجتماعی و جلوگیری از تولید مثل عناصر «ناشایست»، همواره هدف عقیم‌سازی اجباری بودند. در کشورهایی همچون ژاپن (همچنان)، سوئد (تا سال ۲۰۱۲)، فنلاند (تا سال ۲۰۲۳)، دانمارک (تا سال ۲۰۱۴) و نروژ (تا سال ۲۰۱۶) برای افرادی که می‌خواهند جنسیت‌شان را در اسناد رسمی تغییر دهند، عمل عقیم‌سازی اجباری بوده است.

جوامع بومی و اقلیت‌های نژادی

جوامع بومی و اقلیت‌های نژادی، به دلیل ترکیبی از نژادپرستی سیستماتیک، استعمار و ایدئولوژی‌های تبعیض‌آمیز و تعصب‌نژادی هدف عقیم‌سازی اجباری قرار گرفته‌اند. در اواسط قرن بیستم، کشور کانادا سیاست‌های عقیم‌سازی را اجرا کرد که عمدتاً زنان بومی و افراد سایر جوامع اقلیت را هدف قرار می‌داد. هدف این سیاست‌ها اصلاح نژادی، یکسان‌سازی و کنترل جمعیت بود. کشورهایی همچون آمریکا و پرو هم با ایدئولوژی اصلاح نژادی و تعصب نژادی قوانین عقیم‎‌سازی اجباری را اجرا کردند.

عقیم‌سازی اجباری هنوز تخت عناوین مختلف در بسیاری از کشورها انجام می‌شود. برای مثال در برخی از کشورها همچون مکزیک، السالوادور، نیکاراگوئه، کنیا و آفریقای جنوبی با هدف کنترل بیماری ایدز، زنانی که به ویروس اچ‌آی‌وی آلوده باشند، تحت عمل عقیم‌سازی جنسی قرار می‌گیرند.

با توجه به روند صعودی افزایش جمعیت در دنیا و کمبود روزافزون منابع اولیه و بحران تغییرات اقلیمی، و با توجه به آینده‌ی دیستوپیایی کره‌ی زمین، برنامه‌ عقیم‌سازی اجباری یا غیرارادی افراد، با هدف کاهش جمعیت جهان و با همکاری دولت‌ها محتمل به نظر می‌رسد.

پی‌نوشت‌ها:

۱-  good birth

۲-  survival of the fittest

منبع خبر: رادیو زمانه

اخبار مرتبط: عقیم‌سازی اجباری: تجسم درد و ظلم