نگرانی خامنه ای از بی ایمانی و ناامیدی مردم
نگرانی خامنهای از بیایمانی و ناامیدی مردم
یکشنبۀ گذشته چهاردهم خرداد، علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، در سخنرانیاش به مناسبت سالگرد مرگ خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی، به تفصیل دربارۀ جنبش «زن، زندگی، آزادی» سخن گفت و از آن زیر عنوان «اغتشاشهای پاییز گذشته» یاد کرد. به گفتۀ او، کنشگران این جنبش، ترکیبی از آدمهای مغرض، انبوهی از آدمهای غافل و احساساتی و جمعی اراذل و اوباش بودند. او این جنبشِ گستردۀ بیسابقه را که پس از کشته شدن مهسا امینی به راه افتاد و چندین ماه پایههای جمهوری اسلامی را لرزاند، جنبشی طراحی شده در اتاقهای فکر کشورهای غربی خواند. خامنهای از جمله گفت: هدف اصلی دشمن از میان بردن «ایمان و امید» مردم است و به نخبگان سیاسی و انقلابیان توصیه کرد که در تقویت ایمان و امید مردم بکوشند. زیرا پایداریِ جمهوری اسلامی در گرو حفظ ایمان و امید در میان مردم است. چرا رهبر جمهوری اسلامی اینچنین نگران «ایمان و امید» مردم است؟ جمهوری اسلامی، چنان که از نامش پیداست، بر پایۀ اسلام و قواعد اسلامی نهاده است. قواعد اسلام را، در بهترین حالت، در جامعهای میتوان جاری کرد که باشندگانش به اسلام در کلیت آن اعتقاد داشته باشند. اما اکثریت مردم ایران، چنان که تحقیقات نهادهای خود رژیم نشان میدهند، مدتهاست از اسلام روی برگرداندهاند. رهبر جمهوری اسلامی علتهای این رویگردانی را به عمد در جای دیگری جست و جو میکند و بدینسان، به هواداران خود دلداری میدهد. دولتهای خارجی به ویژه دولتهای غربی نقشی در زوال ایمان دینی مردم ندارند. فروریزی شتابان پایههای دین در ایران از همان فردای انقلاب اسلامی آغاز شد. جمهوری اسلامی خود یکی از علتهای اصلی دینگریزی مردم است. این نظام، به گفتۀ مورخان، از همان آغاز نظامی نابهنگام یا آناکرونیک بود. فقها، مجتهدان و به طور کلی کارگزاران دین در ایران، مقام و منزلتشان را مدیون نقش معنوی، اجتماعی و سیاسیشان در چند قرن اخیر بودند. آنان در بسیاری از جنبشهای اجتماعی و سیاسی از جمله در جنبش مشروطهخواهی شرکت فعال داشتند. در جنگ با بیگانگان پادشاهان ایران برای بسیج مردم و جنگجویان ایلات به آنان متوسل میشدند. حتی احمد کسروی که دشمن آخوندها بود، در تاریخ مشروطه مینویسد که بدون شرکت فعال مجتهدان و فقهای مشروطه خواه جنبش مشروطه خواهی به نتیجه نمیرسید. با توجه به اعتبار و نفوذ آنها در میان مردم بود که کسانی مانند میرزا ملکم خان به منظور جلب پشتیبانی آنان از اندیشههای جدید اروپایی به دروغ مدعی بودند که آن اندیشهها را اروپاییان از اسلام گرفتهاند. بنابراین، آن گروه از ایرانیانی که با احساسهای امروزشان به کارنامۀ ملکم و روشنفکران دورۀ مشروطه مینگرند، دچار نابهنگامی یا آناکرونیسماند. ضربۀ کشنده را به اسلام و اعتقادات دینی مردم، آخوندهایی مانند خمینی و مطهری و غیرمعممهایی مانند علی شریعتی زدند که پیش از انقلاب، «حکومت اسلامی» را به عنوان بدیل یا جایگزین «حکومت عُرفی» مطرح و تبلیغ کردند. مطرح شدن اندیشۀ حکومت اسلامی در دوران جدید در جهان اسلام سُنی نتیجۀ بحرانی بود که الغای خلافت در عثمانی پدید آورده بود. اما در ایران، حکومت اسلامی به گونهای که امروز میشناسیم، پس از جنبش مشروطهخواهی مطرح شد. البته مورخان سرآغاز این فکر را به ملا احمد نراقی میرسانند که نظریه ولایت فقیه را در زمان فتحعلی شاه قاجار مطرح کرد. در انقلاب مشروطیت بود که کشاکش میان فرهنگ سنتی اسلامی و فرهنگ جدید غربی به طور جدّی آغاز شد. البته پیش از مشروطیت بعضی از زمامداران کشور مانند میرزا تقیخان امیرکبیر، گامهای اساسی و حیاتی در جهت به حاشیه راندن کارگزاران دین برداشته بودند. منظور اقداماتی مانند ایجاد دارالفنون برای آموزش علوم و فنون جدید در ایران نیست، بلکه کارهایی مانند تمرکز بخشیدن به نظام عدلیه، محدود کردن اختیارات امام جمعه یا لغو بستنشینی است که از حقوق مسلم روحانیان شمرده میشد. اصلاحات سپهسالار نیز اصلاحاتی در جهت محدود کردن اختیارات مجتهدان و فقها بود. در زمان رضا شاه دست کارگزاران دین از قدرت سیاسی کم و بیش کوتاه شد. در زمان محمدرضاشاه نیز حکومتها در دورههایی که زورشان میچربید در مجموع کوشیدند از نفوذ آخوندها و به طور کلی اهل دین در دولت و تصمیمگیریهای دولتی بکاهند. اما در دو دهۀ پایانی پادشاهی محمدرضاشاه امکانات فراوان در اختیار اهل دین قرار گرفت و اسلام سیاسی از این فرصت فراوان سود جست. انقلاب اسلامی همۀ رشتههای سرآمدانِ فرهنگی و سیاسی سراسر دوران پس از مشروطه را پنبه کرد. آخوندها با به دست گرفتن زمام امور کشور میبایست از منطق قدرت پیروی کنند. و چنین بود که هم به اعتبار دین در میان مردم ضربه زدند و هم اعتماد و اطمینان مردم را نسبت به خود از میان بردند. قدرت منطق بیرحمی دارد. خمینی میگفت : حفظ جمهوری اسلامی حتی از حفظ جان امام زمان نیز مهم تر است. بیرحمی نهفته در این سخن نمیتوانست مؤمنان را از دین رویگردان نکند. جنگ قدرت که از فردای انقلاب آغاز شد دیگر اعتبار و آبرویی برای کارگزاران دین باقی نگذاشت. دیدیم که چگونه خمینی و دستیارانش برای حفظ قدرت، آیتاللههایی همچون شریعتمداری، طالقانی، منتظری و دیگران را سکۀ یک پول کردند و زمینه ساز دین گریزی مردم شدند. آخوندها از جمله رهبر کنونی جمهوری اسلامی گمان نمیکردند که با گسترش شهرنشینی پس از انقلاب و توسعۀ رسانههای برون مرزی و شبکههای اجتماعی، مردم ایران دیگر موعظههای آنان را به پشیزی نمیگیرند. در چنین اوضاع و احوالی است که پژوهشگران به این نتیجه رسیدهاند که گسترش شهرنشینی در ایرانِ پس از انقلاب آسیب فراوان به دین و باورهای دینی زده است. برپایۀ مطالعاتی که جامعهشناسانِ جمعیتی و شهرسازی در ایران انجام دادهاند امروز بیش از ۷۰ درصد جمعیت کشور شهرنشین اند، در حالی که پیش از انقلاب تنها ۳۰ درصد مردم شهرنشین بودند. اما دین گریزی مردم را تنها با گسترش شهرنشینی نمیتوان توضیح داد. به قدرت رسیدن آخوندها و رفتاری که آنان با مخالفان مذهبی و غیرمذهبی خود در پیش گرفتند ، نخستین علت زوال ایمان در جامعه است. علیرضا مناف زاده / رادیو فرانسه
فیلمها و خبرهای بیشتر در کانال تلگرام پیک ایران
منبع خبر: پیک ایران
اخبار مرتبط: نگرانی خامنه ای از بی ایمانی و ناامیدی مردم
موضوعات مرتبط: رهبر جمهوری اسلامی فتحعلی شاه قاجار علیرضا مناف زاده نظریه ولایت فقیه انقلاب مشروطیت ملا احمد نراقی انقلاب اسلامی پیش از انقلاب رادیو فرانسه حکومت اسلامی اسلام سیاسی شریعتمداری محمدرضاشاه جهان اسلام مردم ایران آموزش علوم پژوهشگران کارگزاران دارالفنون حفظ ایمان
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران