ایران: لائیسیته شرط دمکراسی، جلال ایجادی - Gooya News

سکولاریزاسیون بمعنای عرفی شدن جامعه و روند تاریخی متمایز شدن عرصه‌های اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و حقوقی و اخلاقی و جداشدن این عرصه‌ها از تقدس دینی و امر آسمانی می‌باشد. در این روند ما با نهادهای سازی‌های مدرن روبرو هستیم که جای رفتارها و نهادهای دینی می‌نشیند. در این دگرگونی‌ها دین از بین نمی‌رود زیرا یک پدیده پیچیده روانشناختی و جامعه شناختی است ولی دین قدرت سازماندهی و معنای معنا بخشی را بمرور از دست می‌دهد. بعنوان نمونه خدمات اجتماعی و یا خدمات پزشکی که توسط دین سامان یافته یا سفارش می‌شد، به نهادهای غیر دینی و دولتی انتقال می‌یابد. بعنوان نمونه در برخی جامعه‌ها مراسم عقد از عرصه دینی خارج شده و به خدمات رسمی عمومی تبدیل می‌شود. نمونه دیگر توجه به افراد بی چیز، از فعالیت نهاد دینی کم و بیش خارج شده و سازمانها و انجمن‌ها و دولت به مدیریت آن می‌پردازند. نمونه دیگر مکتب‌های دینی جای خود را به مدرسه مدرن می‌دهد و «طب دینی» جای خود را به بیمارستان و دانش می‌دهد. در زمینه گوناگون در جامعه دین عقب نشینی می‌کند و روحیه و رفتار تازه در اجتماع رشد می‌کند. انسان‌ها از قدرت مطلقه آسمان کنده می‌شوند و در روند خودمختاری خردمندانه قرار می‌گیرند. در ایران این گونه روند سکولاریزاسیون و عرفی از دوران انقلاب مشروطه آغاز شد، در دوران رضا شاه و پهلوی گسترش یافت و در دوران جمهوری اسلامی ادامه پیدا کرد.

در غرب یکی از ویژگی سکولاریزاسیون در بسترمبارزه‌های فلسفی و سیاسی و فرهنگی، رشد لیبرالیسم سیاسی و جمهوری خواهی و قانون گرایی و حقوق شهروندی نیز بوده است. ولی وجود عامل استبداد سیاسی و عامل دین و دستگاه مذهبی و اولیگارشی دینی همیشه یک مانع بزرگ در برآمد و پیشرفت جامعه مدرن بوده است. در ایران نیز پیوسته این دو عامل، تاثیر مخرب یا کند کننده در روند گیتی مداری و عرفی شدن جامعه و رشد شهروندی داشته است. در بستر سکولاریزاسیون بقول مارسل گوشه دولت مدرن با سه قوه مستقل بوجود می‌آید و همچنین شهروند بعنوان عضو دولت از یکسو و از سوی دیگر فرد خصوصی پدیدار می‌شوند. جامعه قدسیت خود را از دست داده، زمینی گشته و قابل دسترس میگردد. سکولاریزاسیون بیان یک تحول ژرف در ساختار و الگوی جامعه شناختی و روانشناسی جامعه بشمار می‌آید.
در غرب الگوهای متفاوتی در رشد سکولاریزاسیون و دولت‌های عرفی مدرن سکولار و عقب نشینی دین وجود داشته است. آمریکا و انگلستان و ژاپن و ایتالیا و فرانسه از یک مسیر نگذشته‌اند زیرا فرهنگ و تاریخ و سیاست و دانش و اقتصاد و دین به شکل متفاوت عمل کرده‌اند. یکی از این مدل‌ها، سیاست لائیک در فرانسه است. بدنبال روند سکولاریزاسیون در طی چند قرن، انقلاب ۱۷۸۹ میلادی، اعدام لوئی شانزدهم و نیز مبارزه فلسفی دوران روشنگری، فرانسه ویژگی خود را پیدا کرد. در دوره پایانی قرن نوزدهم و ابتدای قرن بیستم، پس از یک مبارزه طولانی متفکران و اومانیست‌ها و سیاسیون جمهوری خواه و سوسیالیست و دمکراسی خواه با وجود اختلاف‌های بزرگ و با وجود مخالفت شدید نمایندگان کاتولیک، پروژه قانون لائیسیته ارائه شد. این قانون در مجلس با ۳۴۱ رای موافق و ۲۳۳ رای مخالف در سوم ژوئیه ۱۹۰۵ تصویب شد و سپس در سنا با ۱۸۱ رای موافق و ۱۰۲ رای مخالف در ۶ دسامبر ۱۹۰۵ مورد تائید قرار گرفت. افزون بر مخالفت‌های متعدد در کشور، این قانون بلافاصله مورد مخالفت شدید و آشکار واتیکان قرار گرفت و تا سال ۱۹۲۴ میلادی این جدال سخت ادامه یافت.
قانون لائیسیته فرانسه برای چه بود؟ جدایی دین از دولت، جدایی دین از نظام آموزشی، آزادی دین‌ها و آزادی در اجرای سنت دینی توسط افراد، آزادی وجدان و آزادی اندیشه، اصل بردباری در باور دینی داشتن یا ناباور بودن، جلوگیری از هر مداخله دین و مذهب در امور حکومتی و سیاست بیطرفی از جانب دولت.

منبع خبر: گویا

اخبار مرتبط: ایران: لائیسیته شرط دمکراسی، جلال ایجادی - Gooya News