هرفصل به‌مثابه کلاس درس و گفتگو/نگاهی به «ستاره‌ها چیدنی نیستند»

هرفصل به‌مثابه کلاس درس و گفتگو/نگاهی به «ستاره‌ها چیدنی نیستند»
خبرگزاری مهر

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ الناز رحمت نژاد: کتاب «ستاره ها چیدنی نیستند» چندی است توسط نشر معارف در ۳۶۴ صفحه منتشر شده است. این کتاب به قلم محمدعلی حبیب اللهیان برگرفته از زندگی یک دختر آمریکایی است که فعال حقوق بشر در حوزه زنان است. این‌کتاب ازجمله آثاری است که در بازدید امسال رهبر انقلاب از (سی و چهارمین) نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران توسط ایشان تورق شد.

در ابتدای این‌کتاب، سارا شخصیت اصلی کتاب و همکارانش در سایت عشرتکده و صدای زن از سایت‌های غربی حقوق زنان سعی دارند با شعار آزادی و نجات زن‌های شرقی از شبکه‌های اجتماعی برای نجات این زنان استفاده کنند. حق مرد برای کتک زدن زن، اختیار طلاق دادن زن، چندهمسری، نصف بودن دیه و ارث زن، ناقص العقل پنداشتن زن، زن طوری لباس بپوشد که مردش می‌خواهد، کلفت شمرده شدن زن از نگاه مرد، موظف بودن زن به بچه آوری و محرومیت زنان از روابط آزاد موضوعاتی هستند که در قالب یادداشت، مقاله و کلیپ به آن‌ها می‌پردازند و افسانه نیروی جدید محتوایی از ایران به این مؤسسه اضافه می‌شود.

یکی از شخصیت‌های کتاب، افسانه نام دارد که در رشته علوم سیاسی دانشگاه تهران و فریده دخترعمویش در رشته علوم پزشکی دانشگاه علوم پزشکی سال ۱۳۷۴ قبول شده‌اند. فریده فعالیت سیاسی اجتماعی نداشت ولی افسانه عضو انجمن اسلامی بود و فعالیت‌های زیادی انجام می‌داد و رفته رفته رسانه‌ای هم شد و عکس و مطالبش در روزنامه‌ها به چاپ رسید.

با نزدیک شدن انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۷۶ ایران که سال دوم دانشگاه افسانه بود، وارد وارد ستاد انتخاباتی یکی از نامزدها شد و جزو فعال‌ترین نیروهای زن ستاد بود. افسانه چادرش را کنار گذاشت و غیراز روزهایی که برای سرزدن به خانواده اش به شهرستان گیلان می‌رفت برای دل مادرش مانتو می‌پوشید. بعد از روی کار آمدن دولت اصلاحات هم وارد نهاد ریاست جمهوری شد. چون داشت در یک نهاد رسمی در جمهوری اسلامی صاحب جایگاهی می‌شد باید دوباره چادر سر می‌کرد. افسانه با حجابی بیشتر از قبل وارد نهاد شد و در تهیه بولتن و خبر شروع به کار کرد.

افسانه در فکر گرفتن یک بورسیه تحصیلی بود تا به یکی از کشورهای اروپایی یا آمریکایی برود اما نتوانست. دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی به پایان رسید و افسانه از کار برکنار شد. افسانه هر چند در روزهای فعالیتش در نهاد ریاست جمهوری توانسته بود کارشناسی ارشد روزنامه نگاری را از دانشگاه آزاد دریافت کند، اما هر چه تلاش کرد نتوانست بورسیه تحصیلی بگیرد و افسانه بالاخره به این نتیجه رسید که تنها راه رفتن به خارج برای او این است که به عنوان یک فعال سیاسی به یکی از کشورها پناهنده شود. تااینکه سال ۱۳۸۸ زمینه فعالیت‌های تند سیاسی برای افسانه فراهم شد. او یکی از کسانی بود که باید به بهانه تقلب در انتخابات خودی نشان می‌داد تا بتواند پناهندگی سیاسی بگیرد و به آمریکا برود. این شد آغاز فعالیت‌های پی در پی سیاسی او مثل تجمعات و راهپیمایی‌های غیرقانونی و امضای بیانیه‌های تند ساختارشکنانه. سرانجام بعد از گذشت چندماه او به صورت غیرقانونی از ایران خارج شد و به آمریکا رفت تا درخواست پناهندگی دهد و مجوز اقامت بگیرد.

در اداره مهاجرت مسئول قسمت پناهندگی از افسانه علت تقاضا را می پرسد و افسانه می‌گوید: من فعال سیاسی بودم. به نتیجه انتخابات در ایران معترض بودم در راهپیمایی‌های بعد از انتخابات شرکت می‌کردم و بیانیه‌ها را امضا می‌کردم. روزی هم که ندا آقا سلطان کشته شد نزدیکش بودم. وقتی صدای تیر اومد فرار کردم. فیلم فرارم پخش شد و به من گفتند باید از ایران بروی. گفتند اگر دستگیر بشوی به عنوان عامل قتل ندا محاکمه‌ات می‌کنند و اعدام می‌شوی.

مسئول قسمت پناهندگی این دلایل را کافی نمی‌داند و روبه افسانه می‌گوید: تو هیچ فعالیت سیاسی ساختارشکنانه ای در ایران نداشتی که برائت خطر جانی داشته باشد یا آزادی ات را تهدید کند. باید برای ما ثابت بشود که تو دیگر برای بازگشت به ایران به خاطر مخالفت جدی با سیاست‌هایشان امنیت جانی نداری. ما تو را وصل می‌کنیم به سارا تا به کمک او در سایت‌ها و نشریات مرتبط با حقوق بشر و زن فعالیت کنی. در نقد و محکومیت وحشی گری‌هایی که در حق زنان ایرانی می‌شود مطلب بنویسی تا به عنوان فعال حقوق بشر شناخته بشوی.

افسانه اولین نوشته‌اش را با مقدمه «… این تحقیق از مظلومیت زن در ایران، مخصوصاً پس از انقلاب آخوندی ۵۷ می‌گوید؛ که چه طور یک حکومت ایدئولوژیک و دینی می‌خواهد هر چه اسلام برای تحقیر زن دستور داده است را محقق کند…» برای سارا می‌فرستد و سارا تأیید می‌کند.

سارا در گوگل برای مقاله‌اش دنبال منبع بود که خبر «شما هم دغوتید به سلسله نشست‌هایی برای همه ی خانم‌های دنیا، با موضوعات جایگاه و حقوق زن. این نشست‌ها یکشنبه‌های هر هفته، در مرکز اسلامی نیویورک، برگزار خواهد شد. وعده ما: یک‌شنبه آینده. ساعت ۹ صبح. خیابان چهاردهم.» را می بیند. از آنجایی که دوست دارد با زنان شرقی به خصوص مسلمانان آشنا شود آدرس مرکز را در گوشی اش یادداشت می‌کند تا یکشنبه آینده به مرکز برود اما می ترسد این مرکز به گروه‌های تروریستی مرتبط باشد یا اینکه بفهمند سارا فعال حقوق بشر در حوزه زنان است.

سلسله نشست‌های مرکزاسلامی نیویورک در ۱۱ جلسه برگزار می‌شود، به همین دلیل ۱۱ فصل این کتاب با توجه به این سلسله نشست‌ها نوشته و نامگذاری شده و به گفته حبیب اللهیان «ستاره ها چیدنی نیستند» تلفیقی از واقعیت، حقیقت و داستان پردازی است. اصل این داستان از حجت الاسلام والمسلمین مرتضی آقا تهرانی در زمانی که امام جمعه نیویورک بودند نقل شده که محمدعلی حبیب اللهیان آن را پرورش داده و در قالب یک داستان تدوین کرده است.

نگاه سیاه فصل اول، نگاه سفید فصل دوم، تقابل نگاه سیاه و سفید فصل سوم، از خاتون تا بانو فصل چهارم، گل و گلاب فصل پنجم، من برهنه نیستم فصل ششم، مدرن و غفیف فصل هشتم، واجب تر از نان شب فصل نهم، توطئه بزرگ فصل دهم و الهه خانه فصل یازدهم این کتاب است.

نظام حقوق زن در اسلام، صحیفه سجادیه و ریاحین الشریعه منابع معتبر و مهمی هستند که پاسخ گوی خیلی از شبهات جامعه امروز هستند اما مورد غفلت واقع شده‌اند و در کتابخانه ها و طاقچه‌ها خاک می‌خورند، نویسنده این اثر توانسته است از این منابع به خوبی در کارش استفاده و معرفی کند تا هم سارا داستان هم ما به سراغشان برویم.

هر فصل این اثر مانند کلاس درس یا یک نشست تخصصی گفتگو محور و دو طرفه بین سخنران و حضار است که مباحثی پیرامون شخصیت زنان و پوشش آنها بیان می‌شود. خانم دکتر مجیدی که سخنران سلسله نشست‌های برای همه خانم‌های دنیا است تمام صحبت‌ها و مطالبی که ارائه می‌دهند نقل قول از بزرگان و اندیشمندان مسلمان و غیرمسلمان در حوزه زنان است، این نقل قول و آشنایی با بیاناتشان در حوزه زنان خوب است اما حوصله مخاطب را سر می‌برد و مخاطب دوست دارد سخنران هم چیزی از خودش بگوید و صرفاً نقل نخواند.

در طول ۱۱ فصل کتاب کم پیش آمد که حاضرین در نشست سوال‌های چالشی بپرسند، اگر هم می‌پرسیدند باز خانم دکتر با نقل قول پاسخ می‌دادند و شخصی که مثلاً سوال چالشی یا سوالی متناسب با شبهات روز پرسیده بود با همان نقل قول قانع می‌شد و می‌نشست یا اینکه خودش هم مانند خانم دکتر چند نقل قول بیان می‌کرد و می‌نشست. با همه این تفاسیر این‌طور به نظر می‌رسد که نویسنده این سلسله نشست‌ها را به صورت بسته و هدایت شده تنظیم کرده است.

مشروح موارد و عناوین مهم این کتاب به شرح زیر است:

نگاه سیاه و نگاه سفید

در طول تاریخ بشر، نگاه‌ها، اظهار نظرها و رفتارهای بسیار متفاوتی درباره زن وجود داشته. هر قوم، ملت، مکتب، ایدئولوژی و مذهبی نظریاتی خاص در مورد زن ارائه کرده‌اند که همه این مطالب را می‌شود در دو نگاه کلی خلاصه کنیم: نگاه مثبت و سفید و نگاه منفی وسیاه. نگاه سیاه به زن در دو مرحله است. در مرحله اول در طی چند هزارسال، هیچ حرمتی برای زن قائل نبود و او را در ردیف حیوانات قرار می‌داد. در مرحله دوم که حدود دویست سال از شروع آن می‌گذرد، به ظاهر زن را تکریم می‌کند اما در حقیقت او را ابزاری برای رسیدن سرمایه داران به اهداف پلیدشان قرار داده است. این در حالی است که نگاه سفید به زن، زن و مرد را در کنار هم و مکمل یکدیگر معرفی می‌کند.

این دو نگاه در مسائل مختلفی از جمله پوشش تفاوت‌های اساسی با یکدیگر دارند. نگاه منفی و همه ویژگی‌های آن مثل مبارزه با ازدواج و خانواده، ترویج سقط جنین و طلاق، روابط جنسی آزاد، همجنس گرایی، بدحجابی و بی حجابی، معرفی مردان به عنوان دشمنان زنان و مساوی دانستن خانه داری با بردگی یک نگاه کاملاً غیرفطری و مخالف با نظام آفرینش است. همین برای ما انسان‌ها کافی است تا از این نگاه فاصله بگیریم.

نگاه منفی دو کار عمده انجام می‌دهد، از یک طرف مطالب باطل خودش را با بهترین رنگ و لعاب و شعارهایی عوام فریب همراه می‌کند از طرف دیگر از برخی نکات نگاه سفید به عنوان ابزاری برای تخریب این نگاه بهره می‌گیرد.

تقابل نگاه سیاه و سفید

نگاه سیاه و سفید اختلافاتی اساسی با هم دارند. یکی از اختلافات مهم مساله پوشش زن، بلکه پوشش انسان است. نگاه منفی پوشش را مضر می‌داند و نگاه مثبت پوشش مناسب را نه تنها مفید بلکه لازم و جز انسانیت انسان می‌داند.

توهین‌ها، تحقیرها و سرزنش‌هایی که در نگاه منفی نسبت به زن وجود دارد کافی ست تا انسان حقانیت نگاه مثبت را درباره پوشش درک کند.

تاریخ بشریت، امنیت اجتماعی، امنیت و استحکام خانوادگی، فطرت، بهداشت و سلامت جسم، بهداشت روح و روان، مبارزه با دشمن مشترک بشریت حفظ شخصیت و جایگاه زن و عقل و خردبشری دلایلی برای ضرورت پوشش می‌باشند.

مدرن و غفیف

یه روز با مادرم پَم و خواهرم رابین و یکی از دوستانم به فروشگاه بزرگ نُردستروم رفتیم تا لباس بخریم. خواهرم یک شلوار جین برداشت اما چون تنگ و بدن نما بود، یک سایز بزرگ‌تر می‌خواست. فروشنده با تعجب و همراه با تمسخر گفت: «اون سایز به دردت نمی خوره، همون سایز کوچیک تر برات خوبه. الآن لباس تنگ مُده.» رابین ناراحت شد و بی توجه به حرف فروشنده همان سایز بزرگ را برداشت. حس بدی از این اتفاق به من منتقل شد و به مدیر فروشگاه آقای نُردستروم نامه‌ای اعتراضی نوشتم. مادرم با اینکه از تأثیر نامه ناامید بود، اما نامه را برایم پست کرد. در بخشی از این نامه نوشته بودم: «مستر نُردستروم عزیز! من دختر یازده ساله‌ای هستم که برای خرید لباس و شلوار لی، به فروشگاه شما آمدم. اما همه آنها تنگ بودند. سایز بعدی هم بیش از اندازه برایم بزرگ بود. فروشندگان شما می‌گویند: فقط یک مد مناسب وجود دارد. اگر این حرف درست باشد، پس دختران باید نیمه عریان در خیابان‌ها راه بروند. لازم است این روش را تغییر دهید.» ما انتظار پاسخ نداشتیم و تقریباً نامه را فراموش کرده بودیم. چند ماه بعد در کمال ناباوری پاسخ نامه آمد که در آن به خاطر برخورد فروشنده از ما عذرخواهی کرده بود و قول داده بودند که راه حلی پیدا کنند. آمدن جواب نامه با هیاهو رسانه‌ای زیادی همراه شد! روزنامه‌ها، مجلات، و خبرگزاری‌های مختلف نامه و جواب آن را به طور گسترده انعکاس دادند و مصاحبه‌های زیادی با من انجام شد. حتی مستر نُردستروم به شبکه سی. ان. ان مشهورترین شبکه تلویزیونی جهان دعوت شد و به مجری برنامه گفت: «ما از نامه اِلاء تعجب نکردیم، چون سال هاست شکایت‌های مشابهی را از دختران نوجوان دریافت می‌کنیم.» بحث و کرسی‌های آزاداندیشی زیادی در برخی دانشگاه‌های آمریکا و اروپا درباره کیفیت مد لباس در غرب شکل گرفت. نامه‌های زیادی از جاهای مختلف دنیا در حمایت از نامه‌ام برایم ارسال شد. این نامه‌ها از دخترهای هم سن و سال خودم بود که بعد از خواندن، آنها را در سبد بزرگی بیرون خانه می‌گذاشتیم. نامه من در واقع حرف دل تعداد زیادی از بچه‌های نسل جدید آمریکا بود و اروپا بود. بعد از آن در سایت فروشگاه نُردستروم یک گزینه با عنوان مدرن و عفیف برای مشتریان جوان و نوجوان اضافه شد و این آغاز یک مطالبه عمومی بود.

منبع خبر: خبرگزاری مهر

اخبار مرتبط: هرفصل به‌مثابه کلاس درس و گفتگو/نگاهی به «ستاره‌ها چیدنی نیستند»