طرح مسعود رجوی برای ترور امام خمینی در اردیبهشت ۱۳۶۰
خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه- فاطمه علی آبادی: پس از ضربات ساواک به مجاهدین خلق در ابتدا و اواسط دهه پنجاه، در ماه های پیش از پیروزی انقلاب، سازمان هیچ فعالیتی نداشت و تعطیل شده بود.درست یک روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی، سازمان مجاهدین خلق طی اطلاعیهای به تاریخ ۲۳ بهمن ۵۷، اعلام موجودیت کرده و آمادگی خود را برای عضوگیری اعلام کرد. مسعود رجوی که به توصیه سازمان اطلاعات و امنیت کشور از زیر حکم اعدام فرار کرده بود، به همراه موسی خیابانی اعضای اصلی رهبری این دوره از سازمان را در اختیار داشتند. گرچه آنها از همان ابتدا به مخالفت با سیاست های انقلاب پرداختند، ولی ۳ سال فرصت لازم بود تا ماهیت اصلی آنان هویدا شود و از سال ۶۰ به دنبال ۳ سال کش و قوس بالاخره مشی مسلحانه را علیه جمهوری اسلامی ایران برگزیدند. متعاقب آن سران این گروه به فرانسه سپس به عراقی که آن روزها به خاک ایران تجاوز کرده بود پناهنده شدند و خود را به صورت کامل در راستای سیاستهای دولت صدام قرار دادند و علیه منافع ملی و میهنی مردم و سرزمین ایران قرار گرفتند.روزهایی که بیش از هر زمان دیگر سازمان منافقین به فرقه شدن نزدیک می شد.
شاید بتوان یکی از شاخصترین ویژگی های فرقهها را، تهدید کسانی عنوان کرد که به هر شکلی با رهبر فرقه یا مریدان درافتاده و با روند کار آنها مخالفت دارند. معمولاً عوامل فرقهگرا در این موارد با این افراد به شدت برخورد مینمایند و در ابتدا شخص را بایکوت کرده و حتی تا مرحله حذف فیزیکی نیز پیش میروند. مثالهای بسیاری از این گونه رفتار فرقهگرایان میتوان عنوان کرد. از جمله اینها، حسن صباح و گروههای ترور مستقر در قلعه الموت بودند.کاری که مسعود و مریم رجوی در اردوگاه اشرف آن را اجرایی کردند.
بر همین اساس برای آشنایی بیشتر با فعالیتهای این سازمان تروریستی با قاسم تبریزی پژوهشگر و محقق تاریخ معاصر به گفتگو پرداختیم که بخش سوم آن تقدیم مخاطبان میشود:
*در گفتگوی قبل فرمودید بعد از انتخابات در سال ۱۳۵۸ فعالیت سازمان در دو نیمه، دو بخش مهم داشت. در نیمه اول تخریب و مبارزه تبلیغاتی علیه یاران امام، ائمه جمعه، نهادها و نیروهای انقلابی در دستور کارشان بود و نیمه دوم سال سعی کردند به ابوالحسن بنیصدر نخستین رئیس جمهور، نزدیک شوند؛ این نزدیک شدن چه تأثیری بر ایجاد شکاف و درگیریهایی که پیرامون بنی صدر وجود داشت، می گذارد؟
بنیصدر در ۱۷ شهریور سال ۱۳۵۹ در میدان شهدا یک سخنرانی علیه یاران امام، شهید آیت الله دکتر بهشتی، آیت الله خامنهای و مجموعه نهادهای انقلابی میکند و اختلافاتی را به وجود میآورد. امام (ره) خیلی تلاش میکنند که این اختلافات گسترده نشود. سخنرانی ابوالحسن بنیصدر درست ۱۵ روز قبل از حمله عراق است. این دوره، دوره دولت شهید محمدعلی رجایی است که بنیصدر با او سر ناسازگاری دارد و وزرا را تعیین نمیکند.
گزارشات متعددی وجود دارد که رجوی و افراد سازمان مجاهدین خلق در نیمه دوم سال در دفتر بنیصدر رفت و آمد داشتند. البته با دفتر بنیصدر حزب ایران، حزب ملت ایران، نهضت آزادی، حزب رنجبران و امثال اینها هم ارتباط داشتند، برخی از آنها هم از دوران اروپا مرتبط بودند. بنیصدر در این دوره خطای دیگری هم دارد که البته ظاهرش خطا است و به احتمال قوی عمدی باشد. آن هم این بود که وقتی امام بیماری قلبی پیدا کردند ایشان را به تهران آوردند، گویا بنیصدر پرونده پزشکی امام را برای فرانسه فرستاده است، ظاهراً تیم پزشکی فرانسه هم نمیدانستند این پرونده چه کسی است و گفته بودند که این فرد ۶ ماه بیشتر زنده نیست.
اردیبهشت ماه ۶۰ رجوی نامهای به امام مینویسد که یک وقت ملاقاتی به ما بدهید، ما میخواهیم به دیدن شما بیاییم، فرزندان شما میخواهند با شما حرف بزنند. بعدها رجوی در اروپا مصاحبهای میکند و اعتراف میکند آن درخواست ملاقاتی که ما داشتیم با برنامهریزی بود و میخواستیم چند نفر از پاسداران پایین را خلع سلاح کنیم و بالا هم کار امام را یکسره و مسئله را حل کنیم
بنیصدر این موضوع را به حاج احمد آقا گفته بود. بر این اساس این احتمال وجود دارد که بنیصدر این اعمالش را به طمع این شروع کرد که امام ۶ ماه دیگر زنده نیست و اگر از دنیا برود او میتواند صاحب قدرت شود و یا اینکه به دلیل ارتباطاتی که با خارج از کشور داشته، رفتارهای اختلاف افکن خود را انجام داده است. به هر صورت بنیصدر بعد از ۱۷ شهریور تخریب مجلس، افراد و نهادهای انقلابی را آغاز میکند، به بچههای سپاه هم که درگیر جنگ بودند امکانات نمیرساند و از طرفی هم اعضای سازمان مجاهدین خلق را در اطراف خود نگاه میداشت و با آنها در ارتباط بود. آقای ابراهیم محمدزاده از اعضای فرماندهی سپاه تعریف میکرد: یک بار که از طرف شورای فرماندهی سپاه برای دیدار با بنیصدر وقت گرفته بودم، به من گفتند منتظر باشید آقای بنیصدر جلسه دارند بعد از ۲ ساعت و نیم که منتظر بودم رجوی از دفتر بنیصدر بیرون آمد و رفت.
سازمان، روند اتخاذ شده توسط بنیصدر را در ایجاد شکاف و درگیری و تشنج تندتر کرد، در این مسیر سازمان پشت رئیس جمهور بود، بنیصدر هم فکر میکرد سازمان یک قدرتی است و در شهرستانها میلیشیا و نیرو و امکانات دارد، گزارشاتی هم وجود دارد که بنیصدر به سازمان اسلحه هم میرساند، گویا یک بار امام (ره) هم به بنیصدر گفته بود به اینها اسلحه ندهید و او جواب داده که من برای دفاع از خودشان میدهم.
۱۴ اسفند ماه به مناسبت سالگرد فوت دکتر محمد مصدق جلسهای در دانشگاه تشکیل دادند، در این جلسه اگر چه نهضت آزادی، حزب ایران و حزب ملت ایران هم بودند اما مجموعه جلسه را نیروهای سازمان مجاهدین خلق مدیریت کردند. بنیصدر شروع کرد علیه شهید بهشتی و ائمه جمعه صحبت کردن، چند نفر از بچهها شروع کردند علیه او شعار دادن که بنیصدر دستور برخورد با آنها را داد. بچههای سازمان هم که همیشه آماده زدن بودند شروع کردن به زد و خورد. در همین ایام بود که مسعود رجوی یک سفر به پاکستان و از آنجا به فرانسه میرود، سفر رجوی حدود بیست روز طول میکشد، مشخص نیست که رجوی در این سفر چه هدفی را دنبال کرده، اما برخی معتقدند او درباره بنیصدر و عبدالرحمن قاسملو رهبر حزب دموکرات کردستان با سیستم اطلاعاتی فرانسه صحبت کرده است. به هر حال رجوی با آنها دیدار میکند، از آن دیدار اطلاع دقیقی در دست نیست. در ایران هم روزنامهها عمداً نوشتند رجوی ناپدید شده است. بعد از دو هفته رجوی آمد و در یک سخنرانی اعلام کرد در تهران شایع شد من نیستم. به هر صورت آنچه مسلم است از نیمه دوم سال ارتباطاتی با بیرون از مرزها صورت گرفته است. از طرف دیگر عراق هم مرتب ایران را بمباران میکند و درگیریها شدید است.
تا سال ۶۰ هر چه امام نصیحت کرد، اثر نگذاشت، تا اینکه در فروردین سال ۶۰ امام حاکمیت قانون را اعلام کرد و فرمود همه افراد در هر جایگاهی که هستند باید به قانون عمل کنند چه رئیس جمهور، رئیس مجلس، شورای عالی قضائی، احزاب و مطبوعات. اتفاقاً مجاهدین تشنج را گستردهتر کردند. اردیبهشت ماه ۶۰ رجوی نامهای به امام مینویسد که یک وقت ملاقاتی به ما بدهید، ما میخواهیم به دیدن شما بیاییم، فرزندان شما میخواهند با شما حرف بزنند. ما یک قدرتی هستیم، نیروی کارآمد و توانی داریم. اما در جواب نامه رجوی امام در در سخنرانی مورخ ۲۱ اردیبهشت ۶۰ میفرمایند من یک طلبه هستم، اسلحه را کنار بگذارید به دیدن شما میآیم، ما چه کنیم که شما اسلحه را پشت خود پنهان کردید و تهدید میکنید. بعدها رجوی در اروپا مصاحبهای میکند و اعتراف میکند آن درخواست ملاقاتی که ما داشتیم با برنامهریزی بود و میخواستیم چند نفر از پاسداران پایین را خلع سلاح کنیم و بالا هم کار امام را یکسره و مسئله را حل کنیم.
منبع خبر: خبرگزاری مهر
اخبار مرتبط: طرح مسعود رجوی برای ترور امام خمینی در اردیبهشت ۱۳۶۰
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران