مدیران یا از جای دیگری آمدند یا مناسبات مدیریت فرهنگی را نمیدانند!
گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو - حنانه فقیه منزه؛ صداوسیما به جهت نداشتن تعریف مشخص از سلبریتی، در برخورد با آنها دچار سردرگمی شده و سلبریتی نیز به دلیل نبود قوانین و مقررات مشخص، چارچوب روشنی برای رفتارهای اجتماعی و تعامل با صداوسیما ندارد. در همین خصوص با عباس قائمی، پژوهشگر مرکز رشد دانشگاه امام صادق، به گفتگو نشستیم.
سلبریتی چگونه و با چه روندی متولد میشود؟
در همه جای دنیا وقتی رسانه جمعی شکل میگیرد بحث فرهنگ شهرت مطرح میشود. شهرت به این شکل که در حال حاضر با آن مواجه هستیم، قبل از رسانههای جمعی وجود نداشته و قابل طرح نبوده است. انتهای شهرت این بوده که مثلا اشعاری دهان به دهان منتقل میشده و افراد مشهور تنها سیاستمداران و... بودند ولی فرهنگ شهرتی که با فرهنگ جدید و سبک زندگی مصرفی معنا میشود، با سرگرمی گره خورده است. یعنی فرد مشهور به واسطه این شناخته میشود که زمان اوقات فراغت مخاطب با آن سپری میشود.
سرگرم شدن مخاطب به وسیله سلبریتی حس مثبتی را نسبت به این افراد به وجود میآورد. این مسئله منجر به مرجعیت پیدا کردن سلبریتی میشود. مرجعیت یکی از منابع و نکات مهمی است که در نفوذ اجتماعی و تاثیرگذاری در باور و نگرش افراد، تاثیر میگذارد. پس در جامعهای که رسانه جمعی وجود دارد از فرهنگ شهرت و سلبریتی لاجرم هستیم. در حال حاضر بین مداحها و مجریهای مورد تایید تلویزیون نیز سلبریتی داریم، ولی درباره اینها موضعگیری نمیشود؛ چون در مدار هستند و احساس خطری نسبت به آنها وجود ندارد. در نهایت از وجود جریان سلبریتی، لاجرم است و وقتی رسانه جمعی وجود دارد، یک عده افراد بین مردم مشهور و محبوب میشوند و مرجعیت پیدا میکنند.
سلبریتیها چگونه میتوانند در جایگاه مرجعیت، کارکرد مثبت داشته باشند؟
یکی از کارکردهای مهم رسانه که در نظریات رسانهای نیز مطرح میشود، ایجاد همبستگی ملی است. چه چیزی باعث میشود من به عنوان کسی که در تهران زندگی میکنم و مختصات شهروندی مخصوص به خود را دارم، با کسی که در اهواز یا سیستان و بلوچستان زندگی میکند، احساس هموطن بودن داشته باشیم؟ مهمترین مفهوم، ملیت است. ارزشها و فرهنگ مشترک باعث شکلگیری این مفهوم میشوند.
دو نهاد بسیار مهم وجود دارند که مفهوم ملیت را بازتولید میکنند. اول آموزش و پرورش و دوم رسانه است. رسانه که شامل سلبریتیها هم میشود باعث میشود ما به معانی مشترک برسیم. سلبریتیها نیروهایی هستند که باعث همبستگی میشوند. اگر اینها را ریشهکن کنیم و از بین ببریم، در واقع به آن نیروهایی که همبستگی را ایجاد میکردند، ضربه میزنیم. در اعتراضات اخیر، در نتیجه اقدامات دشمن، باور کردن گروهی از جامعه و عوامل دیگر، رسیدیم به دعوایی به اسم جنبش زن، زندگی، آزادی. وقتی این دعوا اتفاق افتاده، نیروهایی باید وجود داشته باشند که بتوانند آن را فیصله بدهند. یکسری خطوط قرمزی را قبول داشته باشند که مثلا بگویند خط قرمز ما ایران است. به پرچم ایران، به سرود ملی ایران توهین نشود. این بخش در جامعه ما تهی شده است. من نمیخواهم تقصیر را گردن مدیران صداوسیما یا شخص خاصی بیاندازم، چون خیلی از ریزشها تقصیر فرد خاصی نبوده و بخاطر خودشان بوده است. یعنی شخص آمده یک موضعگیری افراطی انجام داده و بعد از این موضعگیری دیگر نمیشود کاری انجام داد.
در تعامل میان صداوسیما و سلبریتی خلاء سیاستگذاری منجر به مشکلاتی شده و هردو گروه از آن متضرر میشوند. چرا مراکز علمی به واسطه کار علمی، سعی در برطرف کردن این مشکلات ندارند؟
پژوهشهایی در حوزه سلبریتی انجام شده است. با اینکه نمیتواند مبانی عمل برای تصمیم سیاستگذار باشد، ولی به هر حال انجام شده است. بیشتر رویکردها کیفی و پدیدارشناسی به مسئله نگاه کرده و فضای فلسفی و اندیشهای آن قویتر است. حتی دست فرد تصمیمگیرنده هم برای اینکه معایب فرهنگ شهرت را کم و مزایای آن را زیاد کند، خالی است. این متاسفانه هنوز وجود ندارد.
چرا صداوسیما به عنوان نهادی که از این امر متضرر میشود، ارادهای مبنی بر برنامهریزی برای مدیریت و تعامل با سلبریتیهایش ندارد؟
یک بخش از آن مربوط به منتقل نشدن تجربه است. در حوزه مدیریت سلبریتیها تجربههای خوب کم نبوده است. شکاف و فاصلهای که در چند بحران اجتماعی اخیر مانند آبان ۹۸ یا پاییز ۱۴۰۱ اتفاق افتاد، خیلی جدیتر نشان داد که در این حوزه تا چه اندازه خلاء داریم. نکتهای که از آن غافل میشویم این است که در فضای رسانهای حزباللهی و جریانات انقلابی، نگرش بسیار منفی نسبت به موضوع سلبریتی وجود دارد. مشهور شدن این افراد که از ظرفیت نظام استفاده میکنند و پس از آن ضربه میزنند، نباید باعث شود که ما از وجه مثبت آنها غافل شویم.
مدیری که دغدغه همبستگی اجتماعی داشته باشد به بهانهی اینکه میخواهد ارزشها در کشور ترویج شود، اگر در رسانه ملی به یک بخش از جامعه سهم بیشتری بدهد و دسترسی بخش دیگر را کاهش دهد، تصور تبعیض به وجود میآید. این مسئله باعث میشود بخشی که احساس میکرد من میتوانم از طریق اصلاحی در سیستم به حق خودم برسم، ناامید شود. در این حالت زمین بازی که باید بتواند همه را در خودش جمع کند، از دست میرود.
پس بخش مهمی از این مسئله برعهده مدیران است!
بله؛ بخش زیادی از مدیریت سلبریتیها هم به رویکرد خود مدیران برمیگردد؛ یعنی من به عنوان یک مدیر اگر دغدغه این را داشته باشم که این نیروها میتوانند مفید باشند و کارکرد کلیتری نسبت به جامعه ایران داشته باشند، باید تلاش کنم تا اینها را حفظ کنم. ولی متاسفانه هیچ تلاش خاص و رویکردی نمیبینیم که حتیالمقدور این اتفاق بیفتد.
چه پیشنهادی برای برون رفت از این وضعیت دارید؟
باید به مسئله سلبریتی کلانتر نگاه کنیم و توجهمان فقط به مضرات آن نباشد. اگر نشده بخشی از اینها را نگه داریم. یک دلیل بخاطر رویکرد مدیران صداوسیما بوده که برای نگه داشتن آنها تلاشی نکردند. دلیل دیگر از دلایل آن روحیه لطیف هنرمندان است که حفظ این افراد را پیچیده میکند. این افراد روحیاتی دارند که احساسات در آن مهم است و خیلی وقتها استدلال، منابع و امکاناتی که به دست یک هنرمند میدهیم خیلی کمتر از مدیری که بتواند درست ارتباط بگیرد اهمیت دارد.
متاسفانه مدیران فرهنگی و هنری ما یا از بخشهای دیگری آمدند یا مناسبات و ملاحضات مربوط به مدیریت فرهنگی و سلبریتی را نمیدانند و نتیجه میشود وضعیتی مانند جامعه امروز ما که سلبریتی به جای اینکه مدافع بشود، موضعگیری میکند. این نوع از ارتباطگیری به یک مدل نرسیده است. یعنی ما مدیران موفقی را داشتیم که انقلابی هم بودند، ولی توانستند با قشرهای خیلی متنوعی از مردم و همین سلبریتیها ارتباط برقرار کنند. اما متاسفانه از تجربه اینها استفاده نشد، به اسم اینکه ما ارزشیتر و اتقلابیتر هستیم. این رویکردها و این مدیران طرد شدند. گفته شد که اینها میانهرو و وسط باز بودند و میخواستند رضایت سلبریتیها را جلب کنند. هنگامی که نتیجه را نگاه میکنیم میفهمیم مدیری انقلابیتر است که بتواند این سرمایه را برای نظام حفظ کند. به هر حال این سلبریتیها سرمایه هستند و هیچکس خوشحال نمیشود که سرمایههای نظام از بین برود. هیچکس خوشحال نمیشود کسی که در همین نظام و صداوسیما به شهرت رسیده است به اعتبار خودش و صداوسیما ضربه بزند.
در میان مسائل مرتبط با سلبریتی، کدام یک از مسائل باید در اولویت رسیدگی و کار تخصصی، قرار بگیرند؟
زایش سلبریتی نقطه اساسی ما است. نباید زایش سلبریتی را به دست دشمن واگذار کنیم. یکی از تهیهکنندگان برنامه رمضان بود که گفته بود به دنبال سلبریتی مذهبی بودیم. خود این تغییر نگرشی است که مثبت است. همین که شهرت و سرگرم کردن مردم الزاما امر منفی پنداشته نشود، نوعی رشد و پیشرفت است. ولی اینکه بتوانیم یک موتور محرک و یک برنامه برای تولید و تربیت نیروی هنرمند و خلاق انقلابی داشته باشیم، اولویت اول این حوزه است.
مسئله دوم نحوه ارتباط و فهم زبان سلبریتیها است. این نقطهای است که خیلی ضربه میخوریم و از کلیت بحث سیاستگذاری مهمتر است. اولویت سوم بحث نظری و پژوهشی این حوزه است. در این حیطه پژوهشهایی انجام میشود که به لحاظ علمی ارزش دارد، ولی به لحاظ عملی نیز باید بتوانند راهنما باشند. یعنی تکلیف صداوسیما را با سلبریتی روشن کند. در حال حاضر تکلیف صداوسیما با سلبریتی روشن نیست و چون تکلیف مشخص نیست گزینشی رفتار میشود. پژوهشها باید یک مبنای علمی و اجماع کننده ارائه کنند که بتوانیم بگوییم جایگاه رسانه، سرگرمی و سلبریتی برای ما چگونه است.
منبع خبر: خبرگزاری دانشجو
اخبار مرتبط: مدیران یا از جای دیگری آمدند یا مناسبات مدیریت فرهنگی را نمیدانند!
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران