دختر نوجوان ۱۷ سالهای که پس از پدرش به دار آویخته شد - Gooya News
«نمیدانستم که این آخرین ملاقات است و هر وقت به آن روز فکر میکنم صورت زیبای خواهرم به یادم میآید که چگونه بوسه بر دست خودش میزد و بر شیشه میچسباند تا از این طریق محبت بیکران خودش را به من نشان دهد. من هم متعاقبا بوسه بر دست خود میزدم و درست در مقابل دست خواهرم قرار میدادم. با وجود اینکه در بین دو دست ما شیشهی قطور دو سه سانتی بود، اما گرمای محبتمان به یکدیگر به اعماق قلبمان میرسید و آتشی بر وجودمان میزد که شرارهاش تا ابد فروزنده خواهد ماند.»
بخشی از گفتههای ترانه، خواهر مونا محمودنژاد، دختر ۱۷ ساله بهایی که در ۲۸ خرداد ۱۳۶۲ به همراه نُه زن بهایی دیگر به اتهام اعتقادات دینی خود در شیراز اعدام شدند.
کیان ثابتی - ایران وایر
دوران کودکی و نوجوانی مونا
مونا محمودنژاد در ۱۹ شهریور ۱۳۴۴ در شهر عدن در کشور یمن به دنیا آمد. در آن زمان، خانواده محمودنژاد در شهر «لحج» (Lahij) مهاجر بودند و زندگیشان از نظر مالی در سطح پایینی قرار داشت. پیش از تولد مونا، پدر و مادر فرزند دوم خود را که پسر بود، بر اثر سهلنگاری تنها پزشک شهر در طی زایمان از دست داده بودند. آنان نمیخواستند فرزند جدیدشان هم به سرنوشت فرزند از دست رفتهشان دچار شود. با آنکه تاریخ تولد مونا مقارن با جنگ اعراب و انگلیس بود و در همه منطقه حکومت نظامی برقرار بود ولی آنان خود را به عدن رساندند و در آن شهر مونا به دنیا آمد.
«یدالله محمودنژاد»، پدر مونا در سال ۱۳۱۱ در شهر تبریز در خانوادهای مسلمان به دنیا آمد. او را همه جمشید صدا میزدند. جمشید در جوانی بهایی شد و سپس به کشورهای عربی مهاجرت کرد.
مونا چهار یا پنج ساله بود که همراه خانواده به ایران بازگشت. پدرش ابتدا در اصفهان مشغول به کار شد ولی بعد به کرمانشاه و تبریز منتقل شد و سرانجام در شیراز اقامت گزیدند. جمشید در شیراز ابتدا در یک عینکسازی و بعد در یک مغازه تعمیرات رادیو و تلویزیون و پیش از دستگیری به عنوان حسابدار مشغول به کار بود.
انشای مونا با موضوع آزادی
مونا قلم روان و رسایی داشت. او از کودکی احساسات خود را با صراحت و شیوایی بر روی کاغذ میآورد. مونا کلاس یازدهم دبیرستان «پیرنیا» بود که معلم موضوع «میوه اسلام ،آزادی و آزادمنشی است، هر که طعم آن را چشید، بهره برد» تعیین کرد. روز دیگر، انشای مونا باعث بههم ریختن کلاس درس شد. معلم مونا را به دفتر مدرسه فرستاد و در آنجا مدیر و ناظم مدرسه او را مورد استنطاق قرار میدهند، ولی مونا با شجاعت و صراحت آنها را مجاب میکند. سرانجام، پدر و مادر مونا به مدرسه احضار میشوند و آنان دخترشان را آرام میکنند.
👈مطالب بیشتر در سایت ایران وایر
مونا محمودنژاد در این انشا نوشته است:
«آزادی کلمهای است پر فروغ میان همه کلمات درخشنده موجود در دنیا. انسان همیشه خواستار آزادی بوده و هست. پس چرا این آزادی از او سلب شد چرا از آغاز زندگی انسان، آزادی وجود نداشت چرا همیشه افرادی زورگو در دنیا هستند. چرا افرادی برای حفظ منافع خود دست به هرگونه زور و ستمی میزنند... چرا شما نمیگذارید من آزاد باشم تا ... بگویم که هستم و چه میخواهم، دینم را بشناسانم. چرا به من اجازه بیان و قلم نمیدهید که در مطبوعات بنویسم و در رادیو تلویزیون سخن بگویم. بلی آزادی موهبتی الهی است و این موهبت الهی باید شامل حال ما هم باشد. اما شماها نمیگذارید. چرا نمیگذارید تا من هم بهعنوان یک فرد بهایی آزادانه سخن بگویم.»
منبع خبر: گویا
اخبار مرتبط: مونا محمودنژاد؛ سپاهیان نوجوان ۱۷ساله را پس از پدرش به دار آویختند
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران