بررسی سفر رئیسی به آمریکای لاتین؛ چرا برزیل جز کشورهای مقصد نبود؟

بررسی سفر رئیسی به آمریکای لاتین؛ چرا برزیل جز کشورهای مقصد نبود؟
خبر آنلاین

سید ابراهیم رییسی، رییس‌جمهور اسلامی ایران دوشنبه هفته گذشته سفر پنج‌روزه خود را به امریکای جنوبی آغاز کرد. رییسی در این سفر به سه کشور امریکای لاتین یعنی ونزوئلا، نیکاراگوئه و کوبا رفت و با رهبران این سه کشور دیدار و گفت‌وگو کرد. علی‌رضا سلطانی، کارشناس مسائل امریکای لاتین، هر چند معتقد است که در شرایط کنونی پویایی و تحرک در حوزه سیاست خارجی به‌شدت برای کشور مورد نیاز است، اما نسبت به انتخاب مقاصد سفر رییس‌جمهور انتقاد دارد. سلطانی معتقد است که دولت جمهوری اسلامی ایران باید در اولویت‌بندی روابط سیاسی خود با کشورهای امریکای لاتین تجدیدنظر کند و ظرفیت‌های سیاسی و اقتصادی این کشورها را برای تامین منافع ملی ایران در نظر بگیرد.

در ادامه متن کامل گفت‌وگوی «اعتماد» را با علی‌رضا سلطانی، استاد دانشگاه و کارشناس مسائل امریکا لاتین، مطالعه می‌کنید.

فکر می‌کنید سفر رییس‌جمهور به امریکای لاتین در این مقطع چه نتایجی برای کشور داشته‌باشد؟

تحرک دیپلماتیک در شرایط کنونی، یکی از واجبات کشور برای خروج از محدودیت‌ها و چالش‌های سیاست خارجی است. بیش از ۱۰ سال است که ایران و ساختارهای اقتصادی و اجتماعی ایران متاثر از مخاطرات و چالش‌های سیاست خارجی است. بدون گشایش در سیاست خارجی و تحرکات دیپلماتیک، گشایشی در دیگر ساختارها به ویژه در اقتصاد که وارد رکود و توقف و عقبگرد شده است، صورت نمی‌گیرد. تحرک اخیر در سیاست خارجی منطقه‌ای و بهبود مناسبات با عربستان و دیگر کشورهای عربی، اقدامی موثر و شروعی خوب برای کمک به شرایط داخلی ارزیابی می‌شود. احیای مناسبات ایران و عربستان را می‌توان بزرگ‌ترین دستاورد سیاست خارجی در دوران ۲ ساله سید ابراهیم رییسی برشمرد. این مهم باید به دیگر کشورها و مناطق تسری پیدا کند. بدون تردید امریکای لاتین هم می‌تواند در سیاست خارجی ایران مهم باشد.


آیا این منطقه و کشورهایی که مقصد سفر اخیر رییس‌جمهور بود، در اولویت سیاست خارجی ایران قرار دارد؟ آیا این سفر می‌تواند روند گشایش در سیاست خارجی ایران را تقویت کند یا اینکه برعکس ممکن است دستاوردهای اخیر سیاست خارجی در سطح منطقه را هم خنثی یا تضعیف کند؟

برای کشوری مانند ایران که دچار چالش‌های متعدد سیاست خارجی است و درصدد یافتن راه یا راه‌هایی برای برون‌رفت از این چالش‌هاست، امریکای لاتین نمی‌تواند در اولویت باشد. اگر هم این منطقه در اولویت است، کشورهایی که مقصد رییس‌جمهور بودند، نمی‌توانند در اولویت سیاست خارجی ایران باشند. از چند ماه پیش رویکرد جدیدی در سیاست خارجی ایران برای تحرک و یافتن راه‌های برون‌رفت از چالش شکل گرفته است که این مساله مهم و قابل دفاع است. اما این رویکرد باید هدفمند و با برنامه باشد. کشوری مانند ایران در حال حاضر و برای ایجاد فرصت‌ها و ظرفیت‌های جدید در سیاست خارجی به تعامل و همکاری با ۲ دسته کشور بیشتر نیاز دارد.

در واقع باید ظرفیت ۲ دسته کشور را در سیاست خارجی خود فعال کند. دسته اول کشورهایی هستند که از ظرفیت اقتصادی و توسعه‌ای بالایی برخوردارند. این کشورها به لحاظ اولویت اقتصادی می‌توانند کانال‌های جدیدی را برای همکاری اقتصادی باز و تا حدی به رفع مخاطرات اقتصادی ایران کمک کنند. ایجاد و تداوم کانال‌های ارتباطی با این دسته مشروط به رفع چالش‌های سیاسی با غرب و امریکا و عبور از تحریم‌های اقتصادی است. در این زمینه کشورهای نوظهور اقتصادی در اولویت هستند که دولت باید با فرض رفع چالش‌های سیاسی با امریکا و رفع تحریم‌ها از هم‌اکنون به فکر ایجاد زیرساخت‌های مناسب برای توسعه روابط اقتصادی و تجاری با قدرت‌های نوظهور باشد. طبیعتا سفرهای دیپلماتیک در سطوح مختلف از عالی تا میانی باید با این هدف صورت گیرد و این کشورها در اولویت سفر باشند.

دسته دوم، کشورهایی هستند که از ظرفیت سیاسی خوبی برای میانجیگری یا برقراری کانال‌های سیاسی بین ایران با کشورهای رقیب یا متخاصم برخوردار باشند. تعامل و گسترش مناسبات با این کشورها چنانکه تجربه گذشته ثابت کرده نقش بسیار زیادی در کاهش هزینه‌ها و مخاطرات در روند بهبود مناسبات با کشورهای رقیب یا متخاصم، از جمله امریکا دارد. در حال حاضر این رویکرد در رابطه با کشورهایی مانند عمان و قطر در حال پیگیری است که دستاوردهای خوبی هم در پی داشته است. در گذشته کشورهایی مانند ژاپن هم برای رسیدن به این اهداف مورد توجه ایران قرار داشتند.

آیا کشورهای امریکای لاتین را می‌توان در این دو دسته‌ای که برشمردید طبقه‌بندی کرد؟ این سه کشور خاصی که برای سفر رییس‌جمهور انتخاب شدند، چطور؟

کشورهای امریکای لاتین با توجه به جایگاهی که در ۳ دهه اخیر در اقتصاد و سیاست جهانی پیدا کرده‌اند به‌طور قطع در این ۲ دسته قرار می‌گیرند اما نه همه کشورهای این منطقه. امروزه کشورهایی مانند برزیل، مکزیک، شیلی و آرژانتین کشورهای مطرح و موثری در عرصه بین‌المللی، به ویژه در حوزه اقتصادی به شمار می‌آیند. در این میان کشور برزیل در زمره سرآمدان اقتصادهای نوظهور قرار دارد. انتظار می‌رفت با توجه به جایگاه برزیل به عنوان یک قدرت نوظهور اقتصادی، این کشور یکی از مقاصد رییس‌جمهور ایران در این سفر باشد؛ به ویژه در شرایطی که دولت دست راستی ژاییر بولسانارو کنار رفته و دولت چپگرای میانه‌روی لولا داسیلوا قدرت را در دست گرفته است. دولت داسیلوا در گذشته روابط بسیار خوب و حسنه‌ای با تهران داشت. در این شرایط برزیل باید در اولویت باشد. برزیل علاوه بر فرصت‌های سیاسی، واجد فرصت‌های اقتصادی بالایی برای گسترش روابط با ایران است. کشورهایی مانند مکزیک، شیلی و آرژانتین هم کلا به فراموشی سپرده شده‌اند. در غیاب این کشورها، کشورهایی مورد توجه و اولویت هستند که حداقل در ۲ دهه گذشته نه تنها دستاورد اقتصادی و تجاری برای ایران نداشتند بلکه هزینه‌های اقتصادی و سیاسی زیادی را نیز به ایران تحمیل کرده‌اند.

واکنش‌های سیاسی و اقتصادی به این سفر را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

هیچ کشوری در عرصه بین‌المللی برای دیگر کشورها مطلقا بد یا مطلقا خوب نیست. مهم آن است که کشورها چه نفع مشترکی می‌توانند از یکدیگر آن هم براساس منافع ملی خود ببرند. ۳ کشور ونزوئلا، کوبا و نیکاراگوئه مطلقا برای ایران بد نیستند. مساله آن است که در شرایط کنونی، این ۳ کشور چه خلیی از سیاست خارجی ایران را پر می‌کنند یا چگونه می‌توانند به بهبود شرایط اقتصادی کشور و بازگشت اعتماد و ایجاد امید در اقتصاد کشور کمک کنند. در جواب این سوال که این سفر چه پیامی را به این بازارهای ایران مخابره کرد و بازارها چه واکنشی به این سفر داشتند اگر نگوییم واکنش منفی بود، در خوشبینانه‌ترین حالت، معتقدم که واکنشی خنثی و بی‌تفاوت نشان داده‌شد. رییس‌جمهور ۵ روز از بهترین زمان خود، دولت و ملت را برای سفر به این کشورها صرف کرده است. این سفر با چه هدف و دستاوردی انجام شد؟ به جز اهداف سیاسی چه هدف دیگری برای این سفر می‌توان برشمرد؟ به نظر من این سفر نمی‌تواند حتی دستاورد سیاسی خوبی برای کشور داشته باشد. البته باید گفت که سه کشور ونزوئلا، نیکاراگوئه و کوبا، دیگر آن کشورهایی که ایران به لحاظ سیاسی روی آنها حساب می‌کرد، نیستند. چرا که قبلا کشورهایی مانند بولیوی تحت حاکمیت او مورالس یا اکوادور هم قرار داشتند که این دو کشور چندسالی است با تغییر دولت‌های آنها از دایره ارتباط سیاسی ایران در امریکای لاتین خارج شده‌اند.

سطح روابط اقتصادی و تجاری این سه کشور امریکای لاتین با ایران در چه حد است؟

واقعیت این است که در طول ۲ دهه گذشته کشورهایی مانند ونزوئلا، کوبا و نیکاراگوئه نتوانسته‌اند روابط اقتصادی پایدار و قابل توجهی با ایران داشته باشند. به‌رغم اراده سیاسی دولت‌های طرفین، سطح مناسبات تجاری ایران با این کشورها بسیار پایین بود و به گفته سخنگوی کمیسیون خانه صنعت صمت به‌طور مشخص در سال ۱۴۰۱، تنها اندکی بیشتر از ۴۹ هزار تن کالای غیرنفتی به ارزش ۱۱۸ میلیون و ۱۰۱ هزار و ۸۳۲ دلار به ونزوئلا صادر شده که این میزان ۴۱۶ درصد نسبت به سال قبل‌تر افزایش داشته است. نکته جالب اینکه در سال گذشته هیچ صادراتی به کوبا و نیکاراگوئه انجام نشده است. واردات ایران از ونزوئلا نیز در سال ۱۴۰۱ حدود هشت تن به ارزش ۸۱۶ هزار دلار و از کشور کوبا حدود ۱۸۸ تن به ارزش ۱۱ میلیون و ۸۵۸ هزار دلار بوده، اما در ده سال اخیر از کشور نیکاراگوئه هیچ کالایی به ایران به صورت مستقیم وارد نشده و از ایران نیز کالای غیرنفتی به این کشور صادر نشده است. این آمار و ارقام حاوی چه پیامی است؟ واقعیت این است که ۳ کشور مورد اشاره هیچ کمکی برای اقتصاد و تجارت تحریم‌زده ایران نداشتند و گامی هم در این راستا برنداشتند؛ نه اینکه نخواستند بلکه نمی‌توانستند.

گویا در سفر رییس‌جمهور به ونزوئلا ۱۹ تفاهمنامه امضا شده و سخن از این بوده که مناسبات اقتصادی در آینده به ۲۰ میلیارد دلار برسد. فکر می‌کنید چنین ارقام قابل تحقق است؟

شواهد و قرائن کنونی و تجربه گذشته نشان می‌دهد که تحقق این رقم بسیار ضعیف است، چراکه ایران و ونزوئلا فاقد شرایط مناسبات تکمیلی اقتصادی هستند. بهترین زمینه برای همکاری‌های اقتصادی دو کشور نفت و گاز است. ونزوئلا با توجه به اینکه کشوری نفت‌خیز است، می‌تواند میزبان خوبی برای صادارت خدمات فنی و مهندسی ایران در حوزه نفت و گاز باشد اما این مستلزم عقد قراردادهای اجرایی تضمین‌شده و موثر است که البته تاکنون در این زمینه گام‌هایی برداشته شده است. چنانکه بیان شد اراده سیاسی ایران و ونزوئلا به‌طور خاص در ۲ دهه گذشته بر گسترش مناسبات اقتصادی و تعمیق آن استوار بوده اما برای ایجاد روابط اقتصادی پایدار و گسترده فقط اراده سیاسی کافی نیست، بلکه باید فعالان اقتصادی و نیروهای اقتصادی دوطرف بخواهند و بتوانند این مناسبات را ایجاد کرده و گسترش دهند. زمینه این مساله در گذشته ایجاد نشده و ضعیف به نظر می‌رسد، اگر زمینه همکاری میان نیروها و فعالان اقتصادی در آینده هم ایجاد شود مگر اینکه دولت‌های دوطرف حاضر به پرداخت سوبسید در این زمینه باشند که با توجه به شرایط اقتصادی دو کشور باز هم امکان رسیدن به آمار و ارقام مورد اشاره بسیار ضعیف به نظر می‌رسد.

برای کشوری مانند ایران که دچار چالش‌های متعدد سیاست خارجی است و درصدد یافتن راه یا راه‌هایی برای برون‌رفت از این چالش‌هاست، امریکای لاتین نمی‌تواند در اولویت باشد. اگر هم این منطقه در اولویت است، کشورهایی که مقصد رییس‌جمهور بودند، نمی‌توانند در اولویت سیاست خارجی ایران باشند.

انتظار می‌رفت با توجه به جایگاه برزیل به عنوان یک قدرت نوظهور اقتصادی، این کشور یکی از مقاصد رییس‌جمهور ایران در این سفر باشد؛ به ویژه در شرایطی که دولت دست راستی ژاییر بولسانارو کنار رفته و دولت چپگرای میانه‌روی لولا داسیلوا قدرت را در دست گرفته است. دولت داسیلوا در گذشته روابط بسیار خوب و حسنه‌ای با تهران داشت.

کشورهایی مورد توجه و اولویت هستند که حداقل در ۲ دهه گذشته نه تنها دستاورد اقتصادی و تجاری برای ایران نداشتند بلکه هزینه‌های اقتصادی و سیاسی زیادی را نیز به ایران تحمیل کرده‌اند.
۳ کشور مورد اشاره هیچ کمکی برای اقتصاد و تجارت تحریم‌زده ایران نداشتند و گامی هم در این راستا برنداشتند؛ نه اینکه نخواستند بلکه نمی‌توانستند.

311311

منبع خبر: خبر آنلاین

اخبار مرتبط: بررسی سفر رئیسی به آمریکای لاتین؛ چرا برزیل جز کشورهای مقصد نبود؟