برای انتخاب پوشش شخصیتسازی، فرهنگسازی و پرستیژسازی کنیم
برگزیدگان سالانه طراحی لباس صحنه، لوحی را به هنگام تقدیر دریافت میکنند که چهره استاد ادنا زینلیان بر آن نقش بسته، متولد اردیبهشت 1333 در تهران، دانشآموخته رشته طراحی لباس و مد از دانشگاه الزهراست.
او اردیبهشت 56 در بخش اپرای تالار رودکی استخدام شد، سال 58 آغاز طراحی لباس برای تئاتر و سپس همکاری با بزرگان این هنر؛ مصطفی اسکویی، حمید سمندریان، رضا کرمرضایی، اکبر زنجانپور، قطب الذین صادقی، و... را در کارنامه دارد و در بیش از 100 نمایش و چند اپرا حضور داشتهاست.
فعالیت در جشنوارهها و نمایشگاههای مختلف و 37 سال تدریس در دانشگاههای تربیت مدرس، دانشگاه هنر، دانشگاه الزهرا، آزاد و سوره را پشتسرگذاشته و در کنار آن، تقدیر از پنج وزیر و ریاست جمهوری را هم در پرونده کاری خود دارد. استاد زینلیان در زمینه فیلم و سریال و تلهتئاتر نیز فعالیت داشته، ولی آن تنش صحنه، نفسهای بازیگر و هیجان جاری در پشت صحنه را بیشتر دوست دارد؛ به گفته خودش چون صحنه زنده است. از آنجا که هنر تولید پارچه و طراحی مناسب و دوخت پوشاک، آن هم با تنوع و گسترهای بسیار گوناگون و چشمنواز و دلپذیر از دستاوردهای باآفرین و تحسینبرانگیز و تاثیرگذار تمدن و فرهنگ کشور باستانیمان ایران است و همانند دیگر ساحتها و قلمروهای فرهنگی در این زمینه هم کمکاری شده و کارهایی که صورتپذیرفته انگار چندان طنین تاثیرگذاری در جامعه نداشته و پذیرای عموم نبوده، البته این افق بر آن نیست به سیاهنمایی بپردازد؛ بیشتر دغدغه یکی از مهمترین «بایست»ها را میپژوهد و بایدیهایش را میکاود تا به راهکارهای روشن و کاربردی و درخور برسد. با این فرازها به همسخنی با ادنا زیلنیان نشستیم که در ادامه میخوانید.
به دیرینگی و دارندگی فرهنگ ایرانی پوشش آیا بیتوجه بودهایم که اکنون شاهد این گونه پوشش هستیم؟
همانند اهمیت دادن به خورد و خوراک به پوشش هم اهمیت میدهیم. پوشش نوع تفکر، دیدگاه، نظم و انضباط را در افراد نشان میدهد؛ البته به نظر من از روی پوشش تا حدودی میتوانید شخصیت هر فرد را حتی از روی رنگ لباسش دریابید. هرچند امروز هر فرد میتواند هر رنگی را برگزیند اما حدود 20 سال پیش خیلی بیشتر از امروز محدودیت رنگی داشتیم، یعنی کم دیده میشد یک آقا کت و شلوار سفید یا یک خانم مانتو قرمز پوشیدهباشد اما به مرور زمان به این نتیجه رسیدیم که خدا این همه رنگ خلق کرده و میتوانیم استفاده کنیم. اینکه چه رنگ و طرحی را در چه شرایطی و سنی و محیطی میشود پوشید، به شخصیت و تربیت و دید رنگی هر فرد برمیگردد. پس نمیتوان از پوشش اشخاص ایراد گرفت؛ زیرا پیش از توقع داشتن از جامعه یا افراد درباره انتخاب پوشششان، باید در درجه نخست شخصیتسازی و فرهنگسازی کنیم.
فرهنگ ما و اقوام ما چه برای گزینش پوشش مناسب و رنگش برای حضور در جامعه و شرکت در آیینها و گردهماییها و مهمانیها و... پاسخ مناسب داشته، گویا امروز از داشتههایمان خیلی فاصله گرفتهایم و انگار به نوعی سردرگم هستیم؟
کلی بگویم، خوشبختانه در ایران قومیتهای مختلفی زندگی میکنند؛ کرد، بلوچ، ترکمن و... که همین یکی از نعمتهای بزرگ است، یعنی تنوع پوششی وجود دارد و هرکدام دارای پشتوانه خیلی قوی است که در هر قوم جایگاه ویژهای دارد.
اقوام ایرانی در اقلیمهای مختلفی زندگی میکنند، مثلا فرشهای دستبافی که با وجود کپیکاریهای ترکیه، اعراب، چین و... تاکنون حرف اول را میزده و اگر توجه کردهباشید، فرشها رنگی است، یعنی از طبیعت پیرامون و زندگیشان گرفتهشده، تاثیر این محیط زندگی، تفکرات و خالص بودنش در نقش و رنگهای فرشها متجلی است. در مناطق ایران دارای آیینها و سنتهایی بومی هستیم که هرچند کمرنگ شدهباشد اما باز انجام میگیرد و برای این آیینها و سنتها، لباسهای مناسبشان را میپوشیدند.
بله مثلا لباس رزمی فلزی و زرهپوش و مفتولی دوران رنسانس و بیزانس نبوده و لباس رزم بیشتر چرم و پارچه بوده چنانکه در شاهنامه و داستانهای مردمی مثل سمک عیار و اسکندرنامه آمده؟
وقتی در تعزیه رنگ سبز را برای شبیه ائمهاطهار یا رنگ قرمز را برای امثال شمر و اطرافیانش میپوشیدند، ممکن است در واقعیت، شمر در زندگیش رنگ قرمز (بهعنوان شعار و نماد) نپوشیدهباشد آن موقع در کویر که چکمه زیپدار نمیپوشیدند. پس زمانه در آیین و رسوم نقش و تاثیر گذاشته حتی شبیهخوانان اگر با همان لباسهای واقعی صدر اسلام تعزیه اجرا کنند ممکن است مردم با تعزیه ارتباط نگیرند و عکسالعمل نشان ندهند.
چه کنیم این سردرگمی پوشش را در اجتماع بسامان کنیم؟
سده گذشته از روابط اجتماعی و فرم زندگانی و نوع پوشش تفاوت داشت مثلا همه همدیگر را در محله میشناختند منطقهبندی بود و هر منطقه بزرگانی داشت اما الان که همسایه از همسایه بیخبر است البته خوشبختانه هنوز عید و نوروز و رسمهایی هست که ارتباطهای فامیلی از میان نرود و دستکم سالی یکبار همدیگر را میبینند. آیا آدمها همان آدمهایند یا تغییر کردهاند. زندگی ماشینی و بهویژه گسترش شهرها و دگر مؤلفههای روزآمد تاثیرگذار است چطور این واقعیتهای ناگزیر را میپذیریم، ولی پوشش را نمیپذیریم! نباید فراموش کنیم در زندگی صنعتی دیگر لباسها تکدوزی نیست که مثلا خیاط به خانه دعوت شود و اگر لازم بود چند روز هم بماند تا برای تکتک اعضای خانواده لباس بدوزد. دیگر همه چیز تولیدی شدهاست و انتخاب شما گرچه 100درصد هم نباشد با جمعبندی بین موجودیها و دادههاست.
پیش از انقلاب با توجه به هماهنگی پوشش خانم یا آقا حدودا میتوانستید تشخیص بدهید یک فرد چه شغلی دارد آیا آرتیست، معلم یا مدرس دانشگاه یا دانشجوست. الان تمام معیارها بههم خوردهاست. یک خانم مانتو را روی هرچه که پوشیده، میکشد و در نهایت یک هماهنگی میان روسری و مانتو ایجاد میکند و همین فرم لباس کار، مهمانی و... است. دیگر جزئیات یا لباسهای بقیه مطرح نیست.
انگار کشف حجاب و بحرانسازیاش نگذاشته پذیرش و مناسبگزینی و انتقال در فرهنگ محلی و جهانی پوشش در کشور ما روند طبیعیاش را طی کند و ما با خلاقیت برپایه سنتهای پوششیمان از این بهتر جهانپذیریمان را نشان میدادیم؟
فراموش نکنیم امکان نداشت آن لباسها ادامه پیدا کند، زیرا آن زمانها خانمها بیشتر خانهدار بودند و درصد خیلی کمی شاغل بودند پس خانمهای شاغل معاصر، لباسی نیاز دارد که دست و بالش را نگیرد، زیرا جامعه ما بومی و کشاورزی نیست به سوی صنعتیشدن پیش میرود.
تغییر در شهرهای بزرگ زودتر شکل میگیرد زمان کشف حجاب (منابع مأخذ موجود است) که در استادیوم ورزشی میگویند چادرها را بردارند پوشششان خیلی مرتب بوده مثلا دامنهای شلیته نبوده، کت و دامنها و لباسهاشان البته جلف نبوده. پس شیک پوشیدن برمیگردد به شخصیت هر فرد و هرچقدر هم آزادی داشتهباشد اگر دارای تربیت درست و دانش فرهنگی باشد، میداند چی بپوشد، زیباتر و برازندهتر به نظرآمدن با جلف بودن و فقط جلب توجه کردن مانند لبه چاقوی تیز است. هرچقدر دانش و سواد هر فرد بیشتر رشد کند بیشتر رو به پوشش کلاسیک میرود و ترجیح میدهد با دانش خود مورد توجه قرار بگیرد هرچند نباید فراموش کنیم که قشر جوان داریم و جوان هم جوانی میکند. بانوی 40 یا 50ساله با تجربه و دانشی که دارد با یک دختر تینایجر مقایسه نمیشود. بالاخره جوان هم بزرگ میشود، ولی نباید با عقده بزرگ شود وقتی خطکش میگذاریم که این را بپوش یا نپوش باید نکات ظریف اینچنینی را هم در نظرگرفت که هر سنی لباسها و رنگهای خودش را میخواهد.
شاید کمکاریهای ما در قلمرو فرهنگپروری و فرهنگسازی...؟
نمیشود گفت چیزی انجام نگرفته و کاری نشده، من در تخصص خودم میتوانم سخن بگویم کارهایی انجام گرفته و نمیشود گفت کمکاری و مسائل اقتصادی دخیل بوده همه اینها یک مجموعهای از مؤلفههای گوناگون است. هر نهادی که بخواهد در عرصه پوشش فعالیت داشتهباشد مطمئنا نیاز به حمایت کامل در همه ردهها دارد از مجلس و وزیر گرفته تا پایین؛ نیاز به بودجه و کار مستمر دارد نه کوششهای مقطعی بهویژه که درباره لباس که تا حالا هرگونه که بوده آیا از این پس میخواهیم چه کار کنیم بهتر آن است به دانشگاه و رشتههای اینچنینی (لباسی) با برنامه و کارشناسانه توجه شود.
لباسهایی براساس داشتههای سنتی طراحی و ارائه شد و ازسوی بانوان هنرپیشه در جشنوارههای جهانی معرفی و تبلیغ هم شد؛ مثلا لباس لیلا حاتمی در یکی از همین جشنوارهها که ستارگان هالیوودی هم با آن عقبه بودند، برگزیده نخست شد اما در ایران نه استقبالی از آن لباسها شد نه تاثیری داشت که به چشم بیاید؛ شاید بهدلیل نارساییهای خط تولید لباس یا؟
ببینید باید روی این قضیه کار مداوم شود نه فصلی و مقطعی! اشاره شد که بایستی تیمی تشکیل شود با تمام امکانات اجرایی و بهویژه نظارت یعنی استادانی باشند که هر دوره دانشجویان رشتههای مربوط را راهنمایی و کمک کنند. از شناخت مواد تا انواع هنرهای دستی ایرانی آموزش داده شود. در این میان آیا هنرها و صنایعدستی ما رشد کرده یا افت داشته! مثلا از سوزندوزی، سرمهدوزی، ابریشمدوزی و... تاکنون حمایت درستی نشده و باید به کارهای دستی که بسیار زمانبر است بها داده شود و سازمانی یا جایی باشد که هنرمندان صنایعدستی همه در شکل حرفهای گردهم باشند تا بتوان به نتایج تاثیرگذاری رسید.
پس کارگروه ساماندهی مد و لباس...؟
سخن من از یک مجموعه با حمایت دولتی برای رفع همه نیازهای اولیه است تا کار اصلی همانا بر ایدهپردازی تمرکز داشتهباشد. از طراحی تا داده نهایی. از دانشجوی بدونپشتوانه نمیتوان انتظار تاثیرگذاری داشت.
برگردیم به تغییر ناگزیر در پوشش بهخاطر دگرگونی واقعیتهای زندگی امروز؟
در راستای سخن شما از قرن بیستم با متحدالشکل شدن لباسها، تاثیر قومیتها و کشورها را دیگر در میان لباسها به آنگونه که بود، نداریم و بهدلیل همین تاثیر جهانی نمیتوانیم با لباس، یک انگلیسی را از آلمانی تشخیص بدهیم. چیزی به نام «مد» بهوجود آمد که بهویژه پس از جنگ جهانی دوم تاثیرش را به روشنی میبینیم.
از پایهگذاران مد مانند چارلز فردریک وُرث یا کریستیان دیور یا کوکوشانل را میتوان نام برد که به اولی پدر طراحی پوشاک زنانه میگویند. اینها نظرهای لباسی تاثیرگذاری داشتهاند اما این همه پیشینه و غنای ما انگار خنثی شده و ما هیچ تاثیری در اینباره هیچگاه نداشته و فقط مصرفکننده بودهایم؟
چون دیگر ارتباطات مانند سابق نیست و به آنی میتوانید از رخدادهای آنسوی کره زمین آگاه شوید. چیزی که تولید میشود مورد استفاده عام قرار میگیرد و هرکسی با سلیقه خودش برمیگزیند. این ارتباطات به قدری قوی شده که نمیتوانیم چارچوب درها را ببندیم و بگوییم اینها نمیتوانند روی ما تاثیر بگذارند. تنها چیزی که میتوانیم آرزو کنیم این است که چیزی بر ما تاثیر بگذارد که دارای شخصیت باشد، یعنی از کشوری دارای فرهنگ باشد نه اینکه گزینش آن باری به هرجهت یا به صرف تنوعطلبی باشد.
تنوعطلبی که از گرایشهای اولیه انسان است؟
بله، انسان موجودی تنوعطلب است و ما میتوانیم در این زمینه با شناخت چارچوبهای خودی و اشاره و تاکید بر آنها یک پیشنهاددهنده باشیم بهویژه با پشتوانه خوبی که درباره پوشش در ایران داشتهایم، میتواند یک پیشنهاددهنده باشد ولی این که طراح یا... بخواهد اجبار کند باید این را بپوشید ولاغیر! مطمئنا هرچیزی که با اجبار و فشار باشد در جامعه انعکاس دلخواه را ندارد و نتیجه برعکس خواهدبود.
تمدنی که درهایش را روی دیگر تمدن و فرهنگها ببندد، محکوم به زوال است. این یک تجربه تاریخی است.
این را اشاره کردم بله، این ارتباطات قومیتها و فرهنگها باید باشد. یک قوم با فرهنگش تمدنی را میپرورد، مثلا تمدن هلنیها که بر یونان تاثیر میگذارد، سپس به ایتالیا میرسد و... به هرحال هر کشوری ارزشهایی دارد که پشتوانهاش است و رنگ و فرمها و جایگاهشان بهویژه در پوشاک هر کشور برگرفته از فرهنگ و تمدن و ارزشهای اجتماعی، دینی، آیینی و... است، پس میتوان پیشنهاد کرد اما اجبار کردن پوششهایی با حتی دلایل پسندیده و خوب جواب نمیدهد. هرچقدر آدم وجود دارد همانقدر سلیقه هست و هرکسی از میان دادهها با سلیقه خودش برمیگزیند.
اما دست ما از پیشنهاد خیلی خالی است، چون در این چند دهه کاری نکردهایم، مثلا با تبلیغات هالیوودی یا رسانهها، پوشاکهایی مد میشود. با آن دسته از لباسها چه کنیم که با فرهنگ پوششی، اجتماعی، ملی و مذهبی ما هماهنگی ندارد؟
هر وقت فردی به هر دلیلی مطرح میشود مانند چهرههای هنری، سیاسی یا ... ، پوششان بر هواداران تاثیر دارد. زمانی گاندی را داشتیم که پوشش و جنس لباس او در مملکت و قوم خودش چقدر موثر بود. در هر حال آدمهایی که مورد تایید قرار میگیرند، نوع پوشش آنها بر هوادارانشان خیلی تاثیرگذار است.
ولی دست ما واقعا خالی است. شما به عنوان فردی حرفهای، برای پوشش و پوشاک به یک بانوی جوان ایرانی مومن و سرشار از فرهنگ خودی که جهانی میاندیشد و محلی زندگی میکند، چه پیشنهادی دارید؟
تطبیق این دو موضوع را میبینید؛ به روز زندگی میکند و همچنان تفکر خودش را دارد. با فناوری روز زندگی میکند و تمام وسایل اطرافش مدرن است. این فناوری و تنوع بر طراحی تا تزئینات لباس هم تاثیر دارد. همانطور که میدانید صنعت نساجی ما دیگر مانند گذشته نیست که جای افسوس فراوان دارد. پارچهبافی ما به روز نیست. پیش از پرداختن به چیستی لباس، باید برگردیم به پشتوانهاش یعنی آیا پارچه ایرانی مناسب هست تا من در خدمت این طرح قرار بدهم؟ تمام پارچهها وارداتی است. موضوع صحبت ما فقط پوشش نیست پشتوانه و دادههایی است که باید باشد. خانمی که شما میفرمایید پوشش چادر دارد آیا پارچهای که میخرد با چه تنوع و قیمتهایی در بازار وجود دارد و تولید کجاست. شما حتی مد را رعایت نکنی پارچهای که خریدی جیب چه کسانی را پر کردهاست؟
پس خانه از پایبست ویران است؟
دقیقا. یادم است نساجیهای خوبی داشتیم.
بله مقدم، نساجی مازندران و...؟
تنوع پارچهای که داشتند خوب بود با کیفیت عالی نخی و با قیمتهای خیلی ارزان که همه میتوانستند تهیه کنند. گرایش به دوخت و دوز خیلی زیاد بود و مادران عموما دوخت و دوز بلد بودند و برای بچههایشان خودشان لباس میدوختند. گرایش به خودکفایی و کمک به هزینه خانواده مشهود بود. پارچهای با آن کیفیت و تنوع و قیمت وجود ندارد. بله الان در فلان خیابان همه جور پارچه هست اما کدامش ایرانی است؟
بانوان در پوششهای ایرانی برازنده و زیبا جلوه میکردند و فرهنگ ما برای این نیاز اساسی پاسخ درخور داشت.
من از شما پرسشی دارم یک خانم چه با سواد ابتدایی و خانهدار یا با تحصیلات عالی و فرهیخته، وقتی میرود یک روسری بخرد و سرش کند، میگوید آیا این به من میآید شما این اصطلاح را در نظر بگیر! چه معنایی دارد یعنی آیا من با این زیباتر و برازندهتر میشوم؟ انتخابش از میان صدجور پارچه بر اساس این رنگ به من نمیآید یا میآید؛ به گزینش دست میزند پس به این نتیجه میرسیم که انسان ذاتا دوست دارد زیباتر به نظر بیاید اگرشده با یک روسری که به صورت چارقد دور سرش ببندد. پس ما نمیتوانیم این غریزه را از بین ببریم یا نادیده بگیریم و چون و چرا کنیم. خانم و آقا هم ندارد.
تجربیات طراحان بزرگ مد را که بر جهان تاثیرگذار بودهاند چگونه جذب و درونی کنیم و از این رهگذر با طراحی و ارائه پوشاکی هماهنگ با فرهنگ و آیین خودمان بتوانیم به این نیاز چونان گذشتهها پاسخ بدهیم که چشم بیننده بر نقش و رودوزی لباسها متمرکز میشد نه چهره...؟
در این زمینه بخشی در وزارت ارشاد به نام کارگروه ساماندهی لباس و مد هست که هرسال طرحهای پیشنهادی بررسی میشود و مطمئنا این موضوع باید حمایت بیشتری داشتهباشد.
ببخشید همین وزارت ارشاد در دوره اصلاحات لباس و رنگ سیاه و تیره را برای دختران و مدارس اجباری کرد!
این اواخر مرکز مد و لباس که جزو معاونت هنری است از طرحهای پیشنهادی حمایت کرده، هرچند میبینیم کافی نیست. به طور کلی پیشنهاد طراحی لباس از سوی هر کسی با هر ایدهای هزینهساز است قربان! باید توان مالی داشتهباشد پارچه بخرد، ایدههایش را پیاده کند، مزد خیاطی را بپردازد و... هزینهبر است.
به ویژه هزینههای پژوهش و تحقیق اولیه در این باره که تقریبا تولید دانش و آگاهی در این زمینه فراموش شده که زمانبر هم است.
پیشنهادم این است جوانانی که در این رشته میخواهند فعالیت کنند، مورد حمایت جدی قرار بگیرند و از نظر مالی بهویژه کمک شوند تا بتوانند ایدهها و افکارشان را در این زمینه به ظهور برسانند. باید تجربه پیدا کنند و کسب تجربه بدون کمک مالی چندان دستیافتنی نیست. پس از 38سال تدریس در دانشگاه تاکید میکنم از جوانان و دانشجویان با استعداد در این رشته پشتیبانی و حمایت کنند و زمینهای فراهم کنند تا ایدههایشان را کاربردی کنند. باید این افراد را کمک کرد تا آزمون و خطا کنند و تجربه به دست بیاورند.
منبع خبر: جام جم
اخبار مرتبط: برای انتخاب پوشش شخصیتسازی، فرهنگسازی و پرستیژسازی کنیم
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران