پلتفرمها قابل رقابت با تلویزیون نیستند
این آشنایی در ترکیب نمونههای مشابه خارجی با فرهنگ ایرانی و هنجارها و ارزشهای وطنی، جایگاه رئالیتیشو در ایران را تثبیت کرد و در ادامه هم ابوطالب با ساخت مسابقاتی چون شبهای مافیا، پدرخوانده و ارتش سری، باعث شد این گونه برنامهها به رقیب جدی سریالهای پرچهره شبکه نمایش خانگی تبدیل شود. با این حال اصرار او بر ساخت مستند ــ مسابقه با محوریت بازی استدلالی و استنتاجی و ادامههایی چون پدرخوانده و ارتش سری که نسخههای دیگری از شبهای مافیا به نظر میرسند، باعث انتقادهایی شده است و این سؤال را مطرح میکند چرا ابوطالب به جای این تکرار، سراغ مهارتها و تواناییهای دیگرش در عرصه نمیرود. انتشار گزارشی انتقادی با عنوان «سریسازی بیمحتوا در دو پلتفرم» با روتیتر «چگونه سعید ابوطالب بارها از آب مافیا کره گرفته است؟» به مذاق ابوطالب خوش نیامد و باعث گلایه و دلخوری او شد. ما هم برای اینکه یکطرفه به قاضی نرویم، با ابوطالب به گفتوگویی تخصصی و تفصیلی درباره رئالیتیشو در ایران نشستیم و به نقاط ضعف و قوت برنامههایی که ساخته پرداختیم. نکته جالب اینکه برخلاف تصور، ابوطالب بیشتر از اینکه پشت پلتفرمها و شبکه نمایش خانگی درآید، از تلویزیون و رسانهملی دفاع میکند و حتی ما در نقد سریالهای تلویزیونی نکتهای میگوییم، این ابوطالب است که بهصورت مستدل روشنگری کرده و تاکید میکند بسیاری از تولیدات تلویزیون به لحاظ کیفی از اغلب تولیدات شبکه نمایش خانگی بهتر است.
شبهای مافیا و مشتقات آن را تا چه زمانی ادامه میدهید؟
این سؤال قشنگ نیست!
شما جوابهای قشنگ بدهید.
(میخندد) سؤال کردن حق شماست اما اگر سؤال کنایهآمیز بپرسید جواب نمیدهم. اگر این جواب را هم در تنظیم مصاحبه بیاورید، ناراحت نمیشوم.
پس بگذارید سؤال دیگری بپرسم که حتما جواب آن برای مخاطبان شبهای مافیا جالب است. خودتان بازی مافیا را بلدید؟
خودم بلد نیستم آن را بازی کنم.
جدی؟ حتی بعد از ساخت این همه برنامه درباره این بازی؟
قواعد و سازوکار بازی و نقشها را بلدم و در تمرینات بازیکنان هم مشارکت دارم اما بازی نمیکنم.
اما اگر بازی کنید، احتمالا جزو بازیکنان حرفهای و کاربلد باشید.
(میخندد) میخواهید مصاحبه را شروع کنید؟
مصاحبه که شروع شده است.
دلیل اولین همکاری من با پلتفرم به خود تلویزیون برمیگردد و اینکه سالها پیش مجموعهای تلویزیونی به نام «سرزمین دانایی» برای شبکه پنج میساختم که همزمان شبکه مستند و شبکه جامجم هم آن را پخش میکردند. این برنامه یک رئالیتیشو جذاب و موفق بود و سازمان هم آن زمان خیلی از ساخت آن حمایت کرد. سرزمین دانایی در جشنواره جامجم هم جوایزی را به دست آورد، سه سال متوالی هم به جشنوارههای بینالمللی میرفت و مقام کسب میکرد. این مجموعه پایه علمی داشت و شعار آن هم این بود که علم را کاربردی و دوستداشتنی کنیم. آن زمان تعریف و مفهوم رئالیتیشو برای مدیران سازمان تازگی داشت و شناختی از اینگونه برنامه نداشتند. میپرسیدند رئالیتیشو همان بازسازی مستند است یا مستند ــ داستانی؟ میگفتم هیچکدام از اینها نیست، رئالیتیشو به مستند شباهت دارد ولی اصالتا یک گونه مستقل است. به دلیل اینکه تعریف رئالیتیشو برای دوستان ما در اداری و مالی سازمان مفهوم شود، اسم آن را مستند ــ مسابقه گذاشتیم. بعدا در سازمان جا افتاد که رئالیتیشو یعنی مستند ــ مسابقه، درحالی که در واقع مستند ــ مسابقه میتواند زیرمجموعه رئالیتیشو باشد. رئالیتی شو انواع متفاوت و متنوعی را شامل میشود.
اینکه برخی مدیران وقت از یک گونه برنامهسازی تثبیت شده و موفق جهانی شناخت نداشتند هم جالب است.
بله، واقعا از حوالی سال ۲۰۰۰ کارهای خیلی خوبی در این ژانر بدیع در بسیاری تلویزیونهای دنیا ساخته شده و میشود و به نمایش درآمده. اصالتا هم این گونه برنامه، یک ژانر تلویزیونی است و به درد سینما نمیخورد. با تغییر مدیریتی شبکه پنج، مدیر وقت گفت که این برنامه در اولویت ما نیست. برای همین من هم این ژانر را در شبکه نمایش خانگی دنبال کردم و مجموعهای رئالیتیشو به نام رالی ایرانی را با حضور بازیگران ساختم که خیلی از این برنامه استقبال شد. در فصل اول هنرمندانی چون محمدرضا فروتن، فرزاد حسنی، الناز شاکردوست، سیروان خسروی و ... حضور داشتند و همه رکوردهای مخاطب را جابهجا کرد. بعد از موفقیت این برنامه، شبکه افق از من دعوت کرد تا با موضوع مقاومت در لبنان، مجموعهای شبیه رالی ایرانی بسازم. من هم برنامه «هفت روز و هفت ساعت» را با حضور بازیگران ایرانی و لبنانی ساختم. منظور اینکه این ژانر در تلویزیون تثبیت، تقویت و مدلهای دیگری هم از آن تولید شد. از جمله بعدا مجموعه «فرمانده» ساخته شد و دوستانی که این برنامه را میساختند به دفتر من هم میآمدند و جلساتی با هم داشتیم. رئالیتیشوهایی از جنس رالی ایرانی امکانات فنی خاص خودش را دارد و مدل برنامهسازی، استودیوی داخل تلویزیون و سینما نیست. ما دوربینها را برای سرزمین دانایی خریده بودیم که در رالی ایرانی هم از آنها استفاده کردیم. بنابراین نه تنها در تولید ساختار متفاوت است، بلکه حتی عوامل این برنامهها هم باید خاص باشند، به عنوان مثال فیلمبردارهای استودیویی و سینمایی و داستانی نمیتوانستند با ما همکاری کنند. چون در این قالب برنامهسازی فیلمبردار باید ضمن حرفهایبودن در کارش مثلا غواصی بلد باشد و زیر آب برود، کوهنوری بلد باشد و از ارتفاع نترسد و خودش راپل کند و مهارتهایی از این دست. در واقع با این برنامهها، چنین توانایی هم درمیان عوامل کشف شد و گسترش پیدا کرد که حالا به کار پروژههای مختلف میآید. تدوین رئالیتیشوها هم قصه متفاوتی دارد و تدوینگر باید هنر و مهارت بالایی در تدوین تصاویر ۱۵ تا ۲۰ دوربینی داشته باشد که به طور همزمان فیلمبرداری کردهاند. در این کارهای متاخر مثل «ارتش سری» و «ضد» که به زودی منتشر خواهد شد، گروه فنی و کارگردانی فارغالتحصیل دانشگاههای برتر کشور مثل امیرکبیر، شریف و... هستند. ممکن است بگویید نیاز نیست فیلمبرداری یک رئالیتیشو را یک دانشآموخته شریف انجام دهد، ولی وقتی ما با دوربین ۳۶۰ درجه فیلمبرداری میکنیم و وقتی با ۲۰ دوربین همزمان فیلمبرداری را انجام میدهیم و در کمترین زمان ممکن انبوه تصاویر را تدوین میکنیم، مستلزم دانشی غیر از دانش فیلمسازی است. همه اینها را گفتم تا به اینجا برسم که خاستگاه رئالیتیشو تلویزیون بود و خودم آن را با سرزمین دانایی شروع کردم، با رالی ایرانی ادامه دادم و بعد هم سراغ برنامههای دیگر در این فضا رفتم. در این فعالیت مستمر، همیشه تجربیات شبکه نمایش خانگی را به تلویزیون آورده یا از تلویزیون به شبکه نمایش خانگی منتقل کردهام. همانطور که تجربه رالی ایرانی را در رئالیتیشو تلویزیونی «دستم را بگیر» استفاده کردم و از شبکه افق پخش شد. در ادامه هم شبکه نمایش پیشنهاد ساخت یک رئالیتیشو را با موضوع علمی و فنی و کاربردی به من داد. نتیجه تولید مجموعه بلندی به نام «۷۷ ساعت» شد که ۹۲ قسمت بود و طی سالهای ۱۳۹۹ تا ۱۴۰۱ به نمایش درآمد. با این پیشینه و رفت و برگشتهای مدام و انتقال تجربیات، به نظرم تقسیمبندی و دوگانهسازی فرضی بین تلویزیون به عنوان رسانهملی و شبکه نمایش خانگی غلط است. یعنی این دو مدیوم، رقیب همدیگر نیستند و صرفا دو رسانه گسترده هستند که میتوانند همپوشانی داشته باشند و به هم کمک کنند.
اما متاسفانه الان برخی پلتفرمها بر طبل رقابت میکوبند و چندان نشانههای رفاقت بروز نمیدهند.
من هیچ وقت درگیر این کشمکشها و صدور مجوزها نبودم.
قرار بود شبکه نمایش خانگی ضمن ایجاد رقابتی سالم و دست به دست تلویزیون و سینما، مردم را از پای شبکههای ماهوارهای به سمت تولیدات داخلی سوق دهد. البته نه به هر قیمتی، اما به نظر میرسد در این دو سه سال اخیر بیشتر رقیب تلویزیون و سینما شده و به لحاظ زرق و برق تولیدات، سعی میکند به هرقیمتی جذب مخاطب داشته باشد.
نه. اخیرا مصاحبهای از آقای جبلی خواندم که خیلی لذت بردم. ایشان گفتند که ما میتوانیم بعضی از محصولات شبکه نمایش خانگی را در تلویزیون هم استفاده کنیم، اگر با استانداردهای درستی ساخته شود. تاکید میکنم نباید شبکه نمایش خانگی را رقیب تلویزیون بدانیم. مثال میزنم؛ سریالی در تلویزیون ساخته میشود که طبق آمارهای سازمان کمبینندهترین سریال است. اما اغلب کممخاطبترین سریال در تلویزیون هم میلیونها نفر مخاطب دارد. یعنی حداقل مخاطب هر سریال و برنامه تلویزیونی، دو سه میلیون نفر است. در حالیکه در شبکه نمایش خانگی اغلب کارها بیش از دو سه میلیون مخاطب ندارد. پس پلتفرمها قابل رقابت با تلویزیون نیستند. منتهی چون این شبکه به بخش خصوصی مربوط میشود، همزمان با تولید از تبلیغات محیطی و مجازی هم استفاده میکند. اینکه چرا تلویزیون از این ظرفیت بهره نمیبرد، یک سؤال است. البته این اواخر در اتفاقی خوب، برای سریالهایی از جمله «گیلدخت» هم از تبلیغات محیطی استفاده شد. به نظرم وقتی فیلمهای سینمایی را در تلویزیون تبلیغ میکنند، محصولات شبکه نمایش خانگی هم میتواند در تلویزیون تبلیغ شود، البته آن محصولاتی که با هنجارها و استانداردهای تلویزیون مطابقت داشته باشد. بعدا هم میتوان این محصولات شبکه نمایش خانگی را در تلویزیون پخش کرد. این اتفاق، هزینههای تولید در سازمان را هم کاهش میدهد. چون به فرض تلویزیون میتواند به من تولید برنامهای را سفارش دهد و من آن را در شبکه نمایش خانگی پخش کنم که هزینه تولید برگردد و بعد هم تلویزیون آن را پخش کند. طبق تجربه تلوبیون، ممکن است یک سریال در زمان پخش یک تعداد بیننده داشته باشد اما شش ماه یا یک سال بعد از پخش، باز هم به شکل دیگری دیده شود و مخاطبان بیشتری آن را ببینند. بنابراین اگر سازمان کمی با تامل با موضوع برخورد کند، میتوان برنامههایی تولید کرد که همزمان یا بعد از پخش در شبکه نمایش خانگی در تلویزیون هم پخش شود. این مسأله از لحاظ اقتصادی هم بهصرفه است.
فارغ از این اشاره شما و نقل قول آقای جبلی که میتواند بر تعامل تلویزیون و شبکه نمایش خانگی تاثیر مثبت بگذارد و راهگشا باشد اما نگرانیهایی هم درباره محتوای آثار شبکه نمایش خانگی وجود دارد که با ملاحظات قانونی سازگار نیست و راه این تعامل و امیدواری را میبندد. از اظهارنظر خود آقای جبلی وام میگیرم که اوایل سال گذشته از محتوای آثار شبکه نمایش خانگی انتقاد کرده گفته بود: «هیچکدام از شما به هیچوجه همراه با خانواده حاضر به نشستن پای یک قسمت از سریالهایی که دارد در شبکه خانگی پخش میشود، نخواهید بود.» بس که از فضای رهای پیشآمده سوءاستفاده شد. با همین نگاه و ملاحظه، تصور پخش سریالهای فعلی نمایش خانگی مثل یاغی، قورباغه، زخم کاری و ... از تلویزیون ممکن نیست.
برای تولیدکنندگان آثار شبکه نمایش خانگی باید مزیت ایجاد کرد. اگر این اطمینان در سازندگان این محصولات ایجاد شود و آنها به مزیتهای پخش از تلویزیون پی ببرند، تولیدکنندگان ممکن است استانداردهای رسانهملی را هم بپذیرند و رعایت کنند. مسأله اصلی باز اینجاست که ما این دو رسانه را رقیب هم نبینیم. البته این موضوع کمی مسائل قانونی بالادستی دارد که باید حل شود و در صلاحیت من هم نیست.
اما شما یکی از همان تولیدکنندگانی هستید که دوست دارید علاوهبر شبکه نمایش خانگی، کارهایتان در تلویزیون هم دیده شود. از این نظر این امکان وجود دارد؟
بله، وجود دارد. به شرطی که از اول و پیش از تولید درباره آن اثر گفتوگو شود. یعنی اگر پلتفرم و سرمایهگذار میخواهد مجموعهای تولید کند، در جریان خواستهها و استانداردهای تلویزیون قرار بگیرد. من برنامهساز هستم، برای برنامهساز مهم دیده شدن کار است، چه در شبکه نمایش خانگی باشد و چه در تلویزیون و چه شبکههای اجتماعی و فضای مجازی. اگر ما بستر بزرگی مثل تلویزیون داریم، چرا باید آن را از دست دهیم؟ منتها قبل از آن، سازمان و پلتفرم باید به توافقاتی رسیده باشند. حتی پیشنهاد میکنم تلویزیون در تولید محصولات شبکه نمایش خانگی شریک شود.
بحث کمیت را قبول دارم اما از نظر زرق و برق و جذابیت و هیاهو، فکر نمیکنید برخی آثار شبکه نمایش خانگی وضعیت بهتری نسبت به بعضی آثار تلویزیون دارند؟
نه، قبول ندارم. از نظر زرق و برق، استاندارد و کیفیت، «گیلدخت» بالاتر است یا «جیران»؟ قطعا گیلدخت. سریال خیلی خوبی است. حالا «جادوگر» بهتر است یا گیلدخت؟
حتما گیلدخت.
تمام شد و رفت.
نظرم لزوما نه از نظر برتری کیفی نیست، بلکه به خاطر هیاهو و تبلیغات، پوست شیر، جیران، رهایم کن، سقوط، آکتور و ...
همین آکتور را که مثال زدید، با دقت دیدم. سریال شاخصی نیست.
مقصود من کیفیت نیست، بحث کنجکاوی و هیاهویی است که این سریال ایجاد میکند، به هرحال نوید محمدزاده و احمد مهرانفر در آن بازی میکنند و ...
مگر احمد مهرانفر در سریالهای تلویزیونی بازی نمیکند؟
بله، اتفاقا در مجموعه پایتخت هم حضور موفقی دارد. احمد مهرانفر پایتخت به مراتب از احمد مهرانفر آکتور بهتر است. بنابراین خودمان را به عنوان رسانهملی در نقطه حضیض و پایین نبینیم. بسیاری از تولیدات تلویزیون به لحاظ کیفی از اغلب تولیدات شبکه نمایشخانگی بهتر است. منتها ما در تلویزیون هزاران دقیقه تولید میکنیم، چون بحث پرکردن آنتن هم مطرح است اما شبکه نمایش خانگی حجم تولیدات کمی دارد و معمولا در هر مقطع زمانی هر پلتفرم یکی دو سریال بیشتر ندارد. اما در آن واحد، هر شبکه تلویزیون یک تا چند سریال دارد. در چنین وضعیتی گاهی یک سریال خوب مثل گیلدخت تولید و پخش میشود و خیلی از آثار هم انتظارات را برآورده نمیکنند. باز یک مقدار از این ضعف به بودجه برمیگردد؛ چون در تلویزیون ناچار هستید برای سنین و سلایق مختلف و با هر قیمتی تولید کنید. ما شبکه چهار را داریم که تعداد مخاطبانش کم است اما این اصلا برای این شبکه نقطهضعف نیست، چون مخاطبان خاصی دارد و نباید خودش را در رقابت با شبکه سه ببیند. با این نگاه و تقسیمبندی ما سریالها و برنامههای خیلی خوبی در تلویزیون داریم. بهجز این، برنامههای معمولی و برنامههایی هم داریم که تحت فشار زمانی و بودجه ساخته شدهاست. اما یکی از تفاوتهای شبکه نمایش خانگی و تلویزیون این است که شبکه نمایش خانگی دچار بروکراسی عذابآور نیست. یعنی من همزمان که در شبکه نمایش خانگی «رالی ایرانی ۲» را میساختم، برنامه «۷۷ ساعت» را در تلویزیون شروع کرده بودم. از زمانی که من طرح «۷۷ساعت» را به تلویزیون ارائه دادم و تصویب شد تا روزی که ساخته شد و به نمایش در آمد سه سال طول کشید. هنوز هم بخش زیادی از برآورد برنامه را ندادند، درحالیکه یک سال هم از پخش برنامه گذشته است. اما شبکه نمایش خانگی اینطور نیست و از روزی که طرح را ارائه میدهیم تا موقعی که کار پخش میشود، گاهی کمتر از ۴۵ روز طول میکشد.
این شاید فقط مربوط به عقبه و تجارب موفق شما باشد.
نه، ربطی به من ندارد. من همان ابوطالب تلویزیون هستم. تلویزیون هم به من اعتماد دارد و مدیران رسانه ملی لطف دارند ولی این بروکراسی اذیتکننده است. کار و اصلاحی که در شبکه نمایش خانگی در کمترین زمان ممکن و حتی از طریق دو سه تا تماس تلفنی اطلاعرسانی و انجام میشود در تلویزیون فرآیند خیلی پیچیدهای دارد .
یعنی دلیل اتراق فعلی شما در شبکه نمایش خانگی همین مسأله است؟
نه، من همین الان طرح «اتاق فرار» را در شبکه دو دارم. من اگر بهترین برنامهساز در زمینه رئالیتیشو نباشم، لااقل میتوانم مدعی باشم که میتوانم یک اتاق فرار خوب برای تلویزیون بسازم. من بهجز اینها طرحی شبیه شبهای مافیا به نام سناتور برای شبکه آموزش دارم. این طرح را سال گذشته ارائه دادم و گروه هم تصویب کرد. طرحهای دیگری در شبکههای دیگر دارم که هرکدام را به من بگویند بساز در کمتر از یک ساعت به دفتر مدیر گروه میروم و میگویم من هستم. من میتوانم با همان سرعتی که برای پلتفرم میسازم برای تلویزیون هم بسازم. طرح دیگری به نام چریکه یا پاسگاه مرزی برای شبکه نسیم دارم که سال ۱۴۰۰ مصوب شد و سال گذشته هم برآورد هزینه آن را انجام دادند. هر دو سه ماه یکبار مدیر طرح و برنامه شبکه نسیم تماس میگیرد و یک خبر خوب دراینخصوص میدهد که میخواهیم بسازیم اما هنوز هم هیچ خبری نشدهاست.
در مصاحبه قبلی که با هم داشتیم، از ساخت برنامهای به نام «بیروت، شمالشرق» خبر دادید. ظاهرا بعد از چند سال هنوز از تولید آن هم خبری نیست.
بله، قرار بود سال ۹۲ ـ ۹۱ این سریال را برای شبکه یک بسازم. سریالی جاسوسی که خودم فیلمنامه آن را نوشته بودم و درباره جنگ اطلاعاتی ایران و اسرائیل است. قرار بود کل سریال در لبنان ساخته شود. یک سالی گذشت و سازمان هزینه نگارش پنج قسمت آن را پرداخت کرد اما بعدا جریان بهار عربی پیش آمد و تلویزیون گفت تولید این سریال از اولویت ما خارج شدهاست. نام مجموعه رئالیتیشویی که اخیرا تصویربرداری آن تمام شد «ضد» به معنی ضدجاسوسی است. جنگ بین جاسوسها و ضدجاسوسها و یک بازی استدلالی و استنتاجی است. عین همین برنامه را سال ۱۴۰۰ به نام سناتور به شبکه آموزش ارائه داده بودم. اما در بخش خصوصی سهماه قبل بعد از برآورد هزینه سفارش تولید دادند و من هم روزهای پایانی سال ۱۴۰۱ فیلمبرداری کار را تمام کردم. یعنی پروسه تولید در شبکه نمایش خانگی بین یک ماه تا ۴۵ روز شروع میشود. من کار در تلویزیون را دوست دارم و به آن اعتقاد دارم و مخاطبان عمومی تلویزیون برایم اهمیت دارند. همه کشور و همه طیفها برنامههای تلویزیون را میبینند. برنامهسازی برای تلویزیون لذتبخش است چون همه میبینند. اما آثار پلتفرمها را کسانی که شرایط مالی بهتری دارند، میبینند و بقیه هم غیرقانونی نگاه میکنند.
آمار رضایت از ارتش سری در پلتفرم ۸۷درصد است که به نسبت فصلهای اول شبهای مافیا که ۹۷ درصد بود، درصد پایینی به حساب میآید. آمار رضایت از ارتش سری در مقایسه با رضایت مخاطبان از پدرخوانده هم در جایگاه پایینتری قرار دارد. فکر نمیکنید این مسأله نشانه کاهش علاقه و رضایت مخاطبان نسبت به تکرار این قبیل برنامههاست؟
پایین بودن میزان رضایت در شروع یک برنامه از جنس بازیهای فکری، طبیعی است اما با استمرار پخش و ارتباط مخاطب با آن رشد میکند. الان میزان رضایت مخاطب از ارتش سری به ۹۳ درصد رسیده که رضایتبخش است. نکته دیگر تفاوت درصد رضایت مخاطب در هر برنامه و ژانر است. ضمن اینکه مطلقا تعیینکننده واچتایم و میزان بازدید نیست. به عنوان مثال میزان رضایت از یک قسمت شام ایرانی ۹۲ درصد بود اما قسمتی هم داشتیم که میزان رضایت ۳۵ درصد بود ولی آن قسمتی که میزان رضایت کمی داشت از آن قسمت با میزان رضایت بالا، بیشتر دیده شد. چون این برنامههایی که میسازیم، شبیه مسابقه است. برنامههایی مثل شبهای مافیا، پدرخوانده و ارتش سری هم چون مسابقه هستند، مخاطبان بعضی بازیکنان را دوست دارند و بعضی را نه. وقتی آن بازیکنانی که دوست دارند در یک مسابقه میبازند، میزان رضایت هم پایین میآید. بالعکس هم اگر بازیکنان محبوب مخاطبان برنده بازی شوند، میزان رضایت هم بیشتر میشود. یعنی میزان رضایت پایین در این برنامهها نشانه افت کیفیت نیست.
یکی از بحثهای مرتبط با برنامههای شما، ناهمگونی محبوبیت و سطح کیفی بازیکنان است. معمولا در هر سری سه چهار بازیکن گل میکنند و حرفهای ظاهر میشوند اما باقی بازیکنان کیفیت لازم برای چنین مسابقاتی را ندارند. وقتی بازیکنانی مثل حامد آهنگی، مجید واشقانی و ... نیستند، باعث افت مسابقه و نارضایتی مخاطبان میشود.
چون دو سه سال است مشغول ساخت این برنامهها هستم و همه نظرات مخاطبان را میخوانم و حتی به برخی در شبکههای اجتماعی هم جواب میدهم، تاکید میکنم این یک کار نمایشی با متن از پیش مشخص نیست که بازیگر متن را حفظ و اجرا کند. این برنامهها کاملا واقعی هستند و ممکن است یک بازیکن حاضر در این نوع برنامه در حوزه فعالیت خود مثل بازیگری، ورزش، اجرا و موسیقی چهره خیلی شاخصی باشد اما در این مسابقه موفقیت خوبی نداشته باشد. این طور هم نیست که همیشه همه بازیکنان خوب باشند. بعضی بازیکنان در برخی برنامهها خوب هستند و در بعضی دیگر خوب نیستند. اصطلاحا بازیگران روزهای خوب و بد دارند. اسامی که شما گفتید در همین ژانر مطرح شدند و درخشیدند.
یکی از امتیازات این دست برنامهها همین است که بعضی بازیکنان حتی بهتر از شاخههای فعالیتشان درخشیدند و چهره شدند.
همینطور است و بعضی از دوستان در رئالیتیشو خیلی خوب هستند و ما هم از این بابت خوشحالیم. برای همین مخاطب انتظار دارد ما از این ۱۵-۱۰ بازیکن شاخص این مسابقات در برنامههای دیگر هم استفاده کنیم. بعضی از آنها را هم به برنامههای دیگر دعوت میکنیم، چون این افراد موتور این نوع بازیهای فکری هستند.
این مسأله و کمبود بازیکن حرفهای، باعث تکرار برنامهها هم میشود. یکی از دلایلی که میگوییم این سه برنامه به هم شباهت دارد، همین حضور بازیکنان و چهرههای تکراری است. در مجموع و تا اینجا در این سه برنامه، ۴۴ بازیکن بصورت تکراری حاضر بودهاند.
ما رئالیتیشوها را با حضور ۲۰۰ بازیکن انجام میدهیم. هر بار که یک برنامه جدید را شروع میکنیم، سعی در ایجاد ترکیبی از بازیگران برنامههای قبلی و حضور چهرههای جدید داریم اما گاهی به دلایلی چون همان خواست مخاطبان برای حضور بازیکنان مشخص و مشغله کاری این افراد، گاهی بازیکنان تکراری هم در برنامهها حضور دارند. چرا من سراغ ساخت پدرخوانده رفتم؟ چون بازی شبهای مافیا بعد از چند فصل، جذابیتش را برای مخاطب از دست داد. ضمن اینکه هم بازیکنان و هم مخاطبان بعد از دو سال کاملا بازی را یاد گرفته بودند و باید تغییراتی در جهت پیشرفت و پیچیدگی بیشتر بازی انجام میدادیم. در واقع با آسیبشناسی شبهای مافیا و برخی حساسیتهای مخاطبان، سعی کردیم برنامهای متفاوت و جذابتر به عنوان پدرخوانده بسازیم. به عنوان مثال وقتی گرداننده اسلحه را به بازیکن میداد، ممکن بود صدایی شنیده و حدسهایی زده شود اما در پدرخوانده به همه بازیکنان اسلحه دادیم تا این مورد را برطرف کنیم. نکته دیگر اینکه در شبهای مافیا، تقریبا از دقایق ۵۰ و ۶۰ نتیجه بازی لو میرفت و مخاطب اواخر مسابقه را دوست نداشت اما در پدرخوانده تمهیداتی چون کارت حرکت آخر و نقش تازه را اضافه کردیم تا نتیجه بازی حتی در دقایق پایانی مشخص نباشد. با این حال پدرخوانده همان بازی شبهای مافیاست. اما در ارتش سری نوعی بازی ساختیم که کاملا در اتاق فکر ما طراحی شده و هیچ مدل خارجی ندارد. ما ساعتها درباره بخشهای مختلف بازی بحث میکنیم و خروجی آن را میسنجیم. مثلا هنوز بحث داریم شب معارفه را در پدرخوانده نشان دهیم یا نه. ممکن است مخاطبان حرفهای با حذف شب معارفه موافق باشند اما در آنصورت مخاطب عمومی را از دست میدهیم؛ چون بیش از اینکه این برنامه یک رقابت باشد، یک شو است. ارتش سری برنامهای است که همه اصول آن با بازی مافیا فرق دارد. به خاطر سریال ارتش سری یک حس نوستالژیک دارد و به همین دلیل از آقای سعید مظفری یکی از گویندگان آن سریال برای گویندگی در این برنامه هم استفاده کردیم.
طراحی لباس جزو چشم اسفندیار این برنامه است و به نظر میرسد بعضی لباسها اندازه و مناسب بازیگران نیست.
قبول ندارم. اتفاقا یکی از مزیتهای این برنامه صحنه و لباس آن است. به هرحال در بحث لباس هم ممکن است بازیگر قبل از حضور جلوی دوربین عوض شده باشد و هم آن لباسی که زیر لباس اصلی میپوشد تاثیری روی لباس نقش بگذارد. ضمن اینکه این لباسها نظامی و تاریخی است و با لباس مجلسی فرق میکند، مهم این بود که ما به اصل فیلم وفادار بمانیم تا احساس نوستالژیکی که مخاطبان آن سریال داشتهاند، حفظ شود .جز این ارتش سری بازی سادهتری دارد و آن را برای مخاطبی ساختیم که حوصله پیچیدگی پدرخوانده را ندارد، برای همین بیشتر مخاطب آن خانوادهها و کودکان هستند. اما پدرخوانده و شبهای مافیا را جوانترها میبینند.
آن تکراری که میگویم گاهی در برنامهها هم خودش را نشان میدهد و بازیکنان به دلیل حضورهای مداوم در این مسابقات، اشتباههای لفظی میکنند. مثلا امیرحسین رستمی در ارتش سری به جای استفاده از واژه پارتیزان از کلمه شهر (شهروند) استفاده کرد.
اینها طبیعی است و ما حتی در تدوین هم آن را حذف نمیکنیم. خاصیت رئالیتیشو همین است.
چرا با محمدرضا علیمردانی ادامه ندادید؟
خیلی دوست داشتیم باز هم با او همکاری کنیم، خودش هم خیلی دوست داشت. اما چون او در آن مقطع با پلتفرم قبلی قرارداد داشت، متاسفانه نتوانست برای پدرخوانده با ما همکاری کند. این برنامه در یک پلتفرم دیگر ساخته شدهاست. یکی از بحثها هم درباره هزینه چنین برنامههایی است که حتما به دلیل حضور چند چهره در هر قسمت، بالاست.دستمزد بازیکنان و این چهرهها را پلتفرم یا اسپانسر پرداخت میکند که گاه دستمزدش از آنچه آنها در سریالها میگیرند، بالاتر است. با این حال هزینه برنامه ما یکپنجم سریالهای شبکه نمایشخانگی است. یعنی به نسبت اینکه ۴۰ بازیگر داریم، اصلا برنامه گران نیست. چون هزینههای سنگین برای زمان کوتاه تولید نداریم و بازیگران بلا استثنا دوستانه در تمرینات حاضر میشوند و برای این مدت دستمزد نمیگیرند.
صفر تا صد تولید هر سری برنامه چقدر طول میکشد؟
همزمان با ساخت دکور و طراحی نور، تمرین بازیکنان هم انجام میشود. صفر تا صد تولید هر فصل هم سه ماه زمان میبرد.
به نظر میرسد میان رئالیتیشوهایی همچون سرزمین دانایی، رالی ایرانی و شبهای مافیا بیشتر به همین آخری و مدل برنامههای استدلالی و استنتاجی علاقهمندید که دو نسخه دیگر شبیه آن را ساختید.
من و گروه بزرگی که کار میکنیم اتفاقا به رئالیتیشوهایی از جنس رالی ایرانی که در لوکیشنهای خارجی و طبیعت انجام میشود، بیشتر علاقه داریم اما الان مخاطب رئالیتیشوهایی از جنس بازیهای استدلالی و استنتاجی مثل شبهای مافیا و پدرخوانده و... را بیشتر دوست دارد. ضمن اینکه بازیهایی مثل رالی ایرانی امکان تجربه و اتفاق میان خانوادهها را ندارد اما مافیا امکان تجربه دارد.
البته مافیا یک بازی روسی است که پیشتر در کافهها و جمعهای تئاتری بازی میشد اما برنامه شما هم نقش مهمی در تشدید آن داشت.
ما البته بازی مافیا را هنجاری کردیم، چون مدلی که در کافهها بازی میکردند یا الان هم کم و بیش بازی میکنند، نقشهایی چون معشوقه، جادوگر، گورکن، ماسون، شیطان و ... دارد که با فرهنگ ما همخوانی ندارد. ما این نقشها را حذف یا تبدیل کردیم. همچنین خشونت و ادبیاتی را که متناسب با رسانه نیست هم کنار گذاشتیم. همین تغییرات بود که باعث شد شبهای مافیا محبوب خانوادهها شود. پخش و محوبیت این برنامه باعث شد در کافهها هم مافیا را به شیوه شبهای مافیا بازی کنند. میدانم به تازگی هم در بعضی کافهها پدرخوانده بازی میکنند. برای اینکه مشکل طولانی بودن بازیهایی چون شبهای مافیا و پدرخوانده را هم حل کنیم، یک بازی جدید به نام «ضد» طراحی کردیم.
منبع خبر: جام جم
اخبار مرتبط: پلتفرمها قابل رقابت با تلویزیون نیستند
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران