راههای رفته آقای بازیگر از ملول ناخدا خورشید تا پدر برادران لیلا/ شخصیت دادن به نقشهای مکمل
حسین قره: اندکاند بازیگرانی که در پیرانهسری هم با سری پرشور در نمایشی دیالوگ محور نزدیک دو ساعت حضور مؤثر و قدرتمند داشته و بازی کنند.
پورصمیمی یکی از بازیگران استخواندار و قدرتمند سالهای دور تئاتر ایران است؛ اگرچه در ناخدا خورشید ناصر تقوایی در سینما درخشید؛ اما ریشههای کارنامهاش به سالها قبل از آن و بازیگری در تئاتر برمیگردد. بازیهای سعید پورصمیمی توان بخشیدن به شخصیتهایی است که شاید دیگران توان جان دادن به آن شخصیت را به مهارت و اندازه او، نداشته باشند. اگر باز هم به ناخدا خورشید بازگردیم، میبینیم در این اثر سینمایی تمام تمرکز و بار به روی شخصیت اصلی یعنی خود ناخدا خورشید است. ناخدایی که مظهر عملگرایی است و با اصولش زندگی میکند، قهرمانی که ناتواناییاش (دست ناخدا در دریا قطع شده است) را به توانمندی تبدیل کرده است و نمیگذارد کسی ضعفی در او ببیند؛ اما بسط و گسترش این شخصیت در کنتراست با شخصیت دیگری ظهور و بروز پیدا میکند، آن شخصیت و آن نقش مکمل که ناخدا خورشید را بالا نگهداشته و به ابعادش جلوه می دهد، ملول است. البته ملولی که سعید پورصمیمی آن را میسازد و جان میبخشد، ملولی که ریزخوار است و اهل بخیه، به نظر دستش تنگ است و بهقاعده زندگی نمیکند، جان دادن به این شخصیت بسیار سخت است چه آنکه تعارض آشکار با منش و هویت بازیگر داشته و دارد. بازی پورصمیمی در آن نقش میتوانست به کلیشههای رایج نزدیک شود؛ اما او با چربدستی و مهارت آن نقش را به یک تراز بازیگری تبدیل کرد.
بازی پورصمیمی آنقدر تأثیرگذار بود که تقریباً در سینمای بعد از انقلاب نقش دوم مرد یا مکمل، معنا یافت و به یک تراز هنری تبدیل شد. اگر نگاهی به سینمای قبل از انقلاب داشته باشیم نقش دوم یا شخصیت مکمل و بازیگری آن -بهجز چند مورد بسیار خاص و آن هم در سینمای روشنفکری- جایگاه مشخص ندارد. تنها چند نمونه میتوانیم از بازیگرانی نام ببریم که شخصیت و نقش دوم یک اثر را در راستای شخصیتسازی در سینما ساختهاند. بازیگرانی که به نقش دوم هویت هنری دادند.
بازیگری مکمل و سینمای قبل از انقلاب
در سینمای قبل از انقلاب عموماً نقشها بین چند شخصیت و چهره اصلی تقسیم میشدند و شخصیت مکمل و نقش دوم تأثیرگذار و قدرتمند بسیار کم دیده و تعریف شده است، شخصیتی که با حضورش لحظهای فوقالعاده خلق و با بازی متفاوت باعث وسعت و گسترش قهرمان و تنوع و کنتراست در بازی شود. در فیلمفارسیهای قبل از انقلاب «کلاهمخملی» را همه به سر داشتند و تفاوتی پررنگ و آشکار در ارائه نقشها نبود. بازیگران کمدی در فیلمفارسی با ضربآهنگی متفاوت از شخصیت اصلی کار خودشان را میکردند و نمک خودشان را میریختند، تکهکلامهای مشخص و کلیشههای موقعیت تمام داشتههای آن آثار بود. به این دلیل بسیاری از آثار چندپاره بود و بازی بازیگران نه در یک وحدت و شاکله که در یک آشوب موازی حرکت میکرد.
بهجز مواردی که بازیگران قدرتمند توانستند به شخصیتهای نقش دوم تراز هنری داده و ارزش آن را بالا ببرند و تقویت کنند، بیشتر آثار بدون شخصیت دوم و نقش مکمل ساخته میشد. بازی پرویز فنی زاده در فیلم گوزنهای مسعود کیمیایی، علی نصیریان در فیلم گاو مهرجویی، منوچهر فرید در چریکه تارا و رگبار بهرام بیضایی و عزتالله انتظامی در فیلم آقای هالوی مهرجویی از نمونههای نادر و خاص سینمای قبل از انقلاب بودند که شخصیت و نقش دوم را در تراز یک اثر هنری ساخته و اجرا کردند. سعید پورصمیمی اما با اجرای فوقالعادهاش در نقش ملول در ناخدا خورشید ترازی تازه در سینما ساخت و ارزش و اهمیت نقش دوم و شخصیت مکمل را ایجاد کرد. بازی پورصمیمی در ناخدا خورشید که در راستای پیشبرد شخصت قهرمان و فیلم بود به سرفصل تازهای از فهم نقش دوم و اهمیت آن بدل شد.
دسته مطربان و پرده آخری که آقای جامی رقم زد
نقش ویژه و بسیار متفاوت دیگر پورصمیمی بازی در پرده آخر به کارگردانی واروژ کریم مسیحی گام دیگری در تثبیت نقش دوم و مکمل بود. پورصمیمی با کارگردانان بسیاری از علی حاتمی تا کیانوش عیاری و احمدرضا درویش و ...کار کرده و نشان داده است که بازیگری فقط اجرای نقش اول نیست، بلکه شما میتوانید در نقشی کوتاه هم بدرخشید و توانمندیهای خودتان را نشان دهید و این از ویژگیهای بازی سعید پورصمیمی است.
آقای جامی در پرده آخر از آن جنس بازیهایی است که میتواند این نکته را تأیید کند که «نقش کوچک وجود ندارد فقط بازیگر کوچک وجود دارد». نقش پورصمیمی در آن اثر خرد میشود، از نقش مردی که لحظهای در گورستان ظاهر شده و غیب میشود تا نقش روح پدربزرگ که تازه از قبر برخاسته و دنبال مرده ریگ میگردد. آقای جامی با آن دسته مطربانش آمده است تا روح زنی را با بازیگری اسیر کند و از پس این کار برمیآید. از پیچیدگیهای آن نقش یکی آن بود که باید در عین بازی کردن نقش، نشان میداد که این یک کار نمایشی است و... درعینحال باید رنگی از بازیگری دوره نیز در کار بازیگران میبود و...
آبادانیهایی که به تهران آمدند و دلشدگانی که گذرشان به پاریس افتاد
آبادانیهای کیانوش عیاری یکی دیگر از درخششهای پورصمیمی است، این فیلم اگرچه سالها توقیف بود اما او باری دیگر نشان داد میتواند شخصیتهایی که مصیبت زندگیشان را شخم زده است را با گوشت و پوست و خونش بسازد. شخصیتهایی که در ویرانی زندگی میکنند و شاهدان واقعی ویرانی هستند. نگرانی و اضطراب از دست دادن و واماندگی در نگاه و تمام رفتارهای شخصیت موج میزد و آبادانی ها شکل گرفت.
پورصمیمی چند سالی بعد از آن دوباره میدرخشد این بار در نقش اشرافزادهای که ساز موسیقی به دست دارد و با تمام وسواسهایش همسفر و همسفره دلشدگانی میشود در سفری به فرنگ. بازی کردن مردی با خلقی تنگ و تندمزاج که پر است از وسواسهای رفتاری. مردی جامعه گریز و منزوی، با منشی مبتنی به انضباط و تلخی. نشان دادن تمام این ویژگیهای شخصیتی در چند سکانس، توانمندی بازیگری را نشان میدهد که برای ساخت شخصیت زحمتی شبانهروزی کشیده است.
بیشتر بخوانید:
خاطرات شیرین سعید پورصمیمی و رضا بابک در روز سینما و یادی از پورحسینی/عکس خاطرات شیرین سعید پورصمیمی و رضا بابک در روز سینما و یادی از پورحسینی/عکس
سعید پورصمیمی با خوشدلان به ایرانشهر آمد
پدری برای لیلا و برادرانش
یکی دیگر از بازیهای بسیار برجسته پورصمیمی نقش پدر در فیلم برادران لیلی است. اگرچه آن فیلم اکران عمومی نشد اما تقریباً به دلیل فضاسازی انجام شده کثیری از جمعیت ایران این فیلم را دیدند و بر آن قضاوت داشتند. فارغ از ضعفها و قوتهای فیلمنامه و ساخت آن و کاری که سعید روستایی کرد؛ بازی سعید پورصمیمی برگ دیگری از توانمندیهای این بازیگر بود. بازی پدری در جمع خاندان بیاعتبار که به دنبال اندک اعتباری است و با هر آنچه در توان دارد در خانه و خانهاش قدرتنمایی میکند، پر است از صحنههای پرتعارض و شخصیتی چندقطبی که باید اقطاب آن بازسازی شود. در صندلی قدرت نشستن و ساعتی بعد از آن به زیر آمدن و اجرای لحظهای که شخصیت دچار بهت میشود ازجمله نقشآفرینیهای پورصمیمی است.
خوشدلان رقصنده و مبارکوار
نمایش خوشدلان - که در یادداشتی دیگر به فضا و حال و هوای آن خواهیم پرداخت- آخرین کاری است که پورصمیمی در حال اجرای آن است. در آستانه ۸۰ سالگی او شگفتانگیز روی صحنه حاضر میشود. همانطور که گفته شد نمایشنامه خوشدلان نوشته پورصمیمی است و کارگردانی نمایش را پریزاد سیف بر عهده دارد. سیاهه بازیگران تئاتری و سینمایی این اثر بسیارند؛ اما او در بازی و بازیسازی تمام مهارت خود را به کار میبندد. نمایشنامه و نمایش اجرا شده تلفیقی است از فضای کمدیهای مولیر نویسنده شهیر قرن ۱۷ فرانسوی و تخت حوض ایرانی. «غلام خرکچی» شخصیت اصلی این نمایش است که پورصمیمی آن را با مهارت در تلفیقی از شخصیت سیاه و مبارک تخت حوض و خیمهشببازی ایرانی میتراشد و بازسازی میکند. شخصیت فقیر و درمانده و بیسواد عصر صفوی که از بد روزگار خودش را صاحب کتابی میداند که صاحب آن بودن همزمان پاداش و عذاب عظیم دارد. پورصمیمی در ایجاد لحظههای کمدی البته با همراهی تمامی بازیگران و صحنه موفق است همانطور که وقتی با درد از زندان برمیگردد.
تفاوت او در این کار آن است که همچون معدود از بازیگران همچون استاد علی نصیریان بازیگری تخت حوض را به یک شمایل و ریخت استاندارد از بازیگری نزدیک میکند. شیوهای که حالا بر اساس بازی او میشود سیاهبازی را به روایت مکتوب کرد و بر اساس آن پژوهش نوشت قبل از آنکه سنت بازیگری تخت حوض در اذهان با نامهایی همچون سعدی افشار به فراموشی سپرده نشود.
۵۷۵۷
منبع خبر: خبر آنلاین
اخبار مرتبط: راههای رفته آقای بازیگر از ملول ناخدا خورشید تا پدر برادران لیلا/ شخصیت دادن به نقشهای مکمل
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران