مسکو، تهران و پکن مقابل دالان تورانی تجزیه ارمنستان

مسکو، تهران و پکن مقابل دالان تورانی تجزیه ارمنستان
خبر آنلاین

اردوغان که به دنبال تغییرات در قانون اساسی ترکیه است، در حال حاضر در عمل سومین و آخرین دوره ریاست جمهوری ترکیه را می‌گذراند. او بلافاصله پس از پیروزی در انتخابات ابتدا به جمهوری خودخوانده قبرس شمالی و سپس به باکو سفر کرد تا اولویت‌های سیاست خارجی خود راکه همان «ژئوپلتیک تهاجمی» مبتنی بر پان‌ترکیسم و نئوعثمانی‌گری است، در معرض نمایش قرار دهد. او در سفر به باکو از یک سو کوشید از خاندان علی‌اف به دلیل میلیون‌ها دلار کمک انتخاباتی که از جیب مردم جمهوری‌آذربایجان برای پیروزی خود در «انتخابات مهندسی شده ریاست جمهوری ترکیه» خرج کرده‌اند، تشکر کند و از سوی دیگر به حاکم باکو که به ویژه بعد از جنگ دوم قره‌باغ با تشدید کارگزاری برای ناتو (با محوریت انگلستان) و رژیم‌صهیونیستی، قمارگونه سرنوشت خاندان علی‌اف را به کریدور جعلی زنگزور یا همان «دالان تورانی ناتو» پیوندزده، امید و اطمینان دهد که آنکارا پیگیر این طرح است. در چنین فضایی است که اردوغان ۶۹ ساله با نوعی تجاهل سیاسی، بزرگ‌ترین فتنه ژئوپلتیکی قرن در قفقاز را به یک موضوع ترانزیتی (حرکت واگن ها) تقلیل داده و ایران را بزرگ‌ترین مانع این طرح زیبا از منظر آنکارا قلمداد کرده است.
در این خصوص طرح و یادآوری هفت نکته برای اردوغان و همفکرانش، ضروری به نظر می‌رسد.

زمینه‌سازی تجزیه ارمنستان

اردوغان مدعی شده است درباره «کریدور جعلی زنگزور» مشکلی با ارمنستان وجود ندارد. وی تلاش کرده حضور پاشینیان در مراسم تحلیف ریاست جمهوری ترکیه را به عنوان شاهد این مدعا بیاورد. با وجود این، به این سؤال پاسخ نمی‌دهد که چرا پس از دو سال تهدید، تجاوز نظامی، تطمیع و شانتاژ رسانه‌ای، ایروان مصرانه بر مخالفت بر هر گونه «کریدور فراسرزمینی که ناقض حاکمیت و تمامیت ارضی ارمنستان باشد»، تأکید می‌کند. واقعیت این است که پاشینیان از گشایش خطوط مواصلاتی عادی بین آذربایجان با نخجوان طبق موافقتنامه سه‌جانبه مسکو (۲۰۰۲) به شرط حاکمیت ایروان استقبال می‌کند چراکه از یک سو، وی مورد انزجار جوامع دیاسپورای ارمنی که نقش مهمی در تأمین بودجه ارمنستان در سه دهه اخیر داشته‌اند، است، بنابراین نیاز دارد از مزایای اقتصادی عبور خط آهن استفاده کند. از سوی دیگر پاشینیان به رغم اینکه محصول انقلاب رنگین امریکایی سال ۲۰۱۸ در ارمنستان است، به خوبی می‌داند دادن کریدور فراسرزمینی به باکو و آنکارا زمینه‌سازی جدی برای «تجزیه ارمنستان، تأسیس جمهوی خودخوانده زنگزور و تکرار فجایع تاریخی عثمانی علیه ارامنه» است، بنابراین وی راهکار مهار مطامع ژئوپلتیکی باکو و آنکارا را در «چشم‌پوشی از قره‌باغ، مجاب کردن باکو به شناسایی مرزهای بین‌المللی کنونی (ارمنستان با مساحت ۲۹ هزارو ۸۰۰ کیلومترمربع) و بازگشایی عادی خطوط مواصلاتی تحت حاکمیت ایروان» می‌داند، اگرچه ترجیح آقای پاشینیان این است که به جای «نیروهای مرزبانی سرویس امنیت فدرال روسیه»، «نیروهای به اصطلاح صلح‌بان یا ناظراتحادیه اروپا» بر این خطوط مواصلاتی نظارت بکنند که البته در دستیابی به این هدف موفق نبوده است. علی‌ایحال مبرهن است که برخلاف ادعای اردوغان، دولت پاشینیان موافق آنچه به عنوان «کریدور جعلی زنگزور» خوانده می‌شود، نبوده و نخواهد بود. فراتر از این نگاه پاشینیان، جامعه ارمنی با مشاهده «رفتار کنونی باکو با جمهوری خودمختار قره‌باغ، انسداد دهلیز لاچین و مدیریت سیستماتیک نفرت‌پراکنی علیه ارامنه توسط شخص علی‌اف»، معتقدند بر اساس منافع درازمدت ارمنستان و آمال تاریخی ارامنه تا زمانی که طمع‌ورزی ارضی بر سیاست‌های دولتی باکو و آنکارا حاکم است، حتی خطوط مواصلاتی بین جمهوری‌آذربایجان و نخجوان به صورت عادی هم نباید بازگشایی شوند.

برخلاف ادعای اردوغان، ایران با ارتباطات ترانزیتی و گشایش خطوط مواصلاتی عادی در قفقاز از جمله بین جمهوری‌آذربایجان و ارمنستان و بین روسیه و گرجستان مخالف نیست، بلکه مخالف اجرای فتنه ژئوپلتیکی «دالان تورانی ناتو» است که با هدف‌گذاری و پیگیری تغییر مرزهای بین‌المللی و ایجاد موجودیت‌های نامشروع در قفقاز، به شدت الزامات صلح و ثبات پایدار در منطقه را به خطر می‌اندازد. واقعیت این است که مشکل امروز قفقاز و همچنین مشکل گذشته آن همین نوع طمع‌ورزی‌های ژئوپلتیکی ترکیه بوده که در گذشته در قالب رقابت‌های مخرب عثمانی و روس‌های تزاری نمود پیدا کرده‌اند. مانند طمع‌ورزی‌هایی که به تأسیس به اصطلاح «جمهوری ارس» در نخجوان توسط عثمانی در ۱۲ آوریل سال ۱۹۱۸ و حمایت از سرقت نام آذربایجان توسط مساواتیان در همان سال انجامید و این چشمداشت‌های ارضی، اکنون نیز به برکت اشتباهات و خیانت‌های خاندان علی‌اف، با طرح اردوغان برای الحاق تدریجی نخجوان به ترکیه و برنامه‌ریزی برای تأسیس جمهوری خودخوانده زنگزور ادامه دارد. ایران پایه صلح و ثبات هزاران ساله در قفقاز بوده و است، کمااینکه تا زمانی که مداخلات عثمانی و روس‌های تزاری در قفقاز نبود ارامنه و آذری‌ها هزاران سال مسالمت‌آمیز با یکدیگر زندگی کرده‌اند، از قضا هر دو طیف یعنی هم آذری‌ها در تبریز و قفقاز و هم ارامنه در جنوب شرق ترکیه و در قفقاز بارها مشترکاً تحت کشتار متجاوزان ترک عثمانی قرار گرفته‌اند. مفاد بیانیه ۱۵ ژوئن ۲۰۲۱ شوشی نشان داد امروز هم همان رویکرد به نوعی دیگر دنبال می‌شود.

روسیه هم مخالف است

برخلاف شانتاژ رسانه‌های وابسته به آنکارا و باکو و «ماده گرگ‌پرستان» وابسته به آنها، روسیه چه در گذشته تاریخی و چه اکنون مخالف اتصال سرزمینی ترکیه به جمهوری‌آذربایجان و تحقق رؤیای پان‌تورانیسم بوده و است، چون از رویکرد تورانیستی انگلستان ضربات جدی در آسیای مرکزی و قفقاز متحمل شده است. در مقطع کنونی روس‌ها با آگاهی از تبعات شکل‌گیری «دالان تورانی ناتو» در حوزه‌های «انرژی، ترانزیت، قوم‌گرایی و توسعه ناتو» تلاش دارند با کسب جایگاه «نظارت و کنترل خط مواصلاتی ریلی جمهوری‌آذربایجان به نخجوان»، اهرم جدیدی به دست بیاورند تا ضمن جلوگیری از دالان تورانی ناتو، از این اهرم به ویژه با توجه به تداوم جنگ اوکراین، به عنوان ابزاری برای مهار آنکارا در محدود کردن دسترسی روسیه از دریای سیاه به دریای مدیترانه در تنگه‌های بین‌المللی «داردانل و بُسفر» استفاده کنند. روس‌ها به خوبی از علایق اردوغان در پیگیری ایده کانال استانبول (راه ارتباطی جدید دریای سیاه به دریای مدیترانه) در دوره آخر ریاست جمهوری وی خبر دارند و می‌دانند که تحقق این کانال یا تُرعَه آبی، باعث تضعیف رژیم حقوقی فعلی ارتباط دریای سیاه با دریای مدیترانه و انفعال روس‌ها خواهد شد، مگر اینکه ابزار جدیدی علیه ترکیه داشته باشند.

اردوغان به خوبی به این نکته واقف است که برخلاف دوره طلایی ۲۰۰۲ تا ۲۰۱۱، سیاست خارجی ترکیه از سال ۲۰۱۱ به بعد با انبوهی از پرونده‌های شکست‌خورده از غرب آسیا تا آفریقا و اتحادیه اروپا مواجه شده است. در این فرایند، نه رؤیای اردوغان برای ادای نماز در مسجد اموی دمشق تحقق پیدا کرد و نه جریان اخوانی در مصر، لیبی و تونس موفق شد و نه سیاست ۵۰ ساله آنکارا برای عضویت در اتحادیه اروپا پیشرفتی داشت، ولی محور مقاومت پس از شکست دادن تروریسم تکفیری در اقتدار قرار دارد. در چنین شرایطی اردوغان به دلیل حمایت‌های ناتو و انگلستان از دالان تورانی ناتو و همچنین تبدیل شدن دولت باکو به یک دولت تحت‌الحمایه آنکارا، امیدوار است با گشایش کریدور جعلی زنگزور یک گام جدی به سوی تحقق امیال نئوعثمانی و جبران شکست‌های سیاست خارجی خود بردارد، اما «این ره که تو می‌روی به ترکستان است» و امکانی برای تحقق آن وجود ندارد، آن هم به یک دلیل روشن، چون هم ایران و هم روسیه و چین فرق «کریدور ترانزیتی» را با «دالان تورانی ناتو» یا «خط اتصال قومی استانبول به مناطق ناراضی اویغوری چین» می‌دانند. اگرچه «چین، روسیه و ایران» با «کریدور میانی» به عنوان یکی از گزینه‌های البته «فرعی اتصال شرق به غرب» آن هم به شرط «عدم‌پیگیری تغییرات ژئوپلتیکی در منطقه» و اجرای آن از همان مسیر فعلی «اتصال آسیای مرکزی به دریای کاسپین و از آنجا به جمهوری‌آذربایجان و گرجستان» (از طریق خط‌آهن باکو– تفلیس– قارص موسوم به خط‌آهن ابریشمی) مخالف نیستند، ولی آنجا که «کریدور میانی» از مسیر طبیعی خود خارج شود و وارد حوزه امیال تغییرات مرزی و ژئوپلتیکی شود و به عنوان پیوست «سازمان به اصطلاح کشورهای ترک» و بستر «ناتوی ترکی» عمل کند، تردیدی نیست که هر سه کشور مذکور در مقابله با آن عزم جدی داشته و دارند و ترکیه هم به خوبی از این موضوع آگاه است.

فقط 2/5 میلیون رأی بیشتر

این تصور که نتایج انتخابات ریاست جمهوری و پارلمانی اخیر ترکیه پشتوانه‌ای برای ماجراجویی‌های احتمالی اردوغان در قفقاز است، اشتباه می‌باشد. نتایج انتخابات ریاست جمهوری ترکیه که در آن سیاست خارجی اردوغان به ویژه در حوزه قفقاز و غرب آسیا به شدت در معرض انتقاد مخالفان قرار گرفت، نشان داد با دوقطبی شدن جامعه ترکیه، مخالفت‌های جدی در میان مردم ترکیه با رویکردهای حزب عدالت و توسعه وجود دارد. اردوغان تنها حدود ۵/۲ میلیون رأی بیشتر از قلیچداراوغلو کسب کرد و مخالفان معتقدند پیروزی اردوغان نتیجه «‏فرایند مهندسی انتخابات» بوده است که اجزای آن شامل «حذف رسانه‌های اصلی مخالفان و تخریب آنها، پرونده‌سازی برای اکرم امام اوغلو، حذف انتخاباتی محرم اینجه، مدیریت پدیده اوغان با همکاری باکو، اعطای تابعیت به ۳میلیون پناهنده سوری و غیرسوری و عدم‌مشارکت ۸میلیون‌نفر در انتخابات به دلیل باور آن‌ها به مهندسی انتخابات» بود. عدم‌استقبال بازارهای مالی ترکیه از نتایج انتخابات نیز گواه دیگری بر جایگاه حزب عدالت و توسعه در این دوره است.

اگر واقعاً اردوغان به دنبال اتصال پکن به استانبول و لندن است این اتصال در حال حاضر از دو مسیر یعنی کریدور میانی (چین، آسیای مرکزی، دریای کاسپین به خط آهن باکو- تفلیس- قارص) و همچنین مسیر اقتصادی و به صرفه ریلی «چین‌- قزاقستان- ترکمنستان‌- ایران-ترکیه» برقرار است. همچنین اگر اردوغان واقعاً به دنبال اتصال صرف ترانزیتی جمهوری‌آذربایجان به نخجوان است، علاوه بر خطوط مواصلاتی عادی هوایی و ریلی از ارمنستان، سه دهه است که به رغم ناسپاسی باکو، جمهوری‌آذربایجان بدون هیچ مانعی از طریق خاک ایران به نخجوان متصل است، ضمن اینکه تفاهمنامه تقویت این مسیر از طریق بزرگراه ۵۵ کیلومتری زنگیلان به نخجوان اسفند ۱۴۰۰ بین تهران و باکو امضا شده است، بنابراین مانعی در منطقه برای ارتباطات ترانزیتی وجود ندارد و تنها مشکل، طرح‌های فتنه‌انگیز ژئوپلتیکی و قومی ناتو (با محوریت انگلستان) و رژیم‌صهیونیستی است که در حال حاضر باکو و آنکارا نقش پیمانکاری برای آن‌ها را ایفا می‌کنند.

نکته پایانی در خصوص اظهارات اردوغان اینکه وی طی دو دهه اخیر به ویژه پس از ماجرای «وان مینوت» (یک دقیقه) در ژانویه ۲۰۰۹ و کودک‌کش خواندن شیمون پرز در داووس سوئیس و ماجرای حمله رژیم اسرائیل به کاروان آزادی غزه (۲۰۱۰)، سعی کرده است در قامت یک رهبر اسلامی مدافع فلسطین ظاهر شود، بنابراین سؤالی که می‌توان از اردوغان پرسید اینکه آیا خبر دارد در نتیجه حمایت‌های وی از الهام علی‌اف‌- که اندیشکده‌های امریکایی نظیر «امریکن اینترپرایز» و چهره‌هایی مانند «مایکل روبین»، احتمال آینده وی را با «صدام حسین» مقایسه کرده‌اند- پرچم‌های رژیم کودک‌کش صهیونیستی در سراسر خاک اسلامی جمهوری‌آذربایجان به اهتزاز درآمده است؟ و برخلاف قاعده قرآنی «نفی سبیل» و در سایه خیانت‌های خاندان علی‌اف، صهیونیست‌ها بر بسیاری از امور زیربنایی جمهوری‌آذربایجان تسلط پیدا کرده‌اند؟ اردوغان یا از این موضوع خبر ندارد یا اینکه اشغال امنیتی، سیاسی و اقتصادی کل جمهوری‌آذربایجان توسط رژیم‌صهیونیستی را بهتر از اشغال ۲۰ درصد این کشور توسط جدایی‌طلبان ارمنی می‌داند؟ اگر اردوغان واقعاً به همان عثمانی‌گری هم معتقد باشد، باید منش مثال‌زدنی سلطان عبدالحمیدعثمانی را در مواجهه با صهیونیست‌ها در پیش می‌گرفت، اما وی اسفند ۱۴۰۰ و به اصطلاح برادرش الهام علی‌اف‌- که در سفر اخیر اردوغان به باکو در قامت راننده وی ظاهر شد– ۹ خرداد جاری و همزمان با تشدید زمزمه‌های شکست طرح آبراهام (عادی‌سازی روابط رژیم‌صهیونیستی و اعراب)، هر دو میزبان هرتزوگ رئیس رژیم کودکش صهیونیستی بوده‌اند. امروزه بر کسی پوشیده نیست که آنکارا برای به دست آوردن امتیاز انتقال گاز رژیم‌صهیونیستی (گاز غصب‌شده فلسطینی‌ها) از ترکیه به اروپا حاضر است گام‌های بیشتری را برای پشت کردن به آرمان فلسطین بردارد، بنابراین ادامه این روند نه تنها کارنامه شکست‌های سیاست خارجی ترکیه را بیشتر می‌سازد بلکه بر وجهه ترکیه در جهان اسلام خدشه جدی وارد می‌کند، اما آن بخش که مربوط به ایران می‌شود، این است که چنانچه عادی‌سازی روابط ایران و عربستان‌سعودی نشان داد تهران به دنبال توسعه مناسبات با همه همسایگان خود است، اما اگر همسایه‌ای با اشتباهات محاسباتی ناشی از تحریم و مشکلات اقتصادی در ایران، تصور کند که می‌تواند فتنه‌های ژئوپلتیکی ضدایرانی را در منطقه اجرا کند، سخت در اشتباه به سر می‌برد، البته که تجربیات مختلف از جمله «تجربه سوریه» پیش روی این طیف قرار دارد.


*پژوهشگر اوراسیا و حقوق بین‌الملل

*منتشر شده در جوان آنلاین

311311

منبع خبر: خبر آنلاین

اخبار مرتبط: مسکو، تهران و پکن مقابل دالان تورانی تجزیه ارمنستان