امامت، لطف بی پایان الهی به جامعه بشری است

امامت، لطف بی پایان الهی به جامعه بشری است
خبرگزاری مهر

به گزارش خبرنگار مهر، نشست علمی «حکمت و غدیر» به همت مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران برگزار شد.

در این نشست حجت الاسلام سید احمد غفاری قره باغ عضو هیأت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران در خصوص «ضرورت وجود امام در همه دوران‌ها از منظر حکمت» و قاسم پورحسن عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی با موضوع «مساله امامت انتصابی یا انتخابی از منظر عقل» سخنرانی کردند.

حجت الاسلام غفاری در ابتدای این نشست گفت: اهمیت نبی و امام این است که به عنوان انسان کامل ورود در جامعه دارند. محمد رضا قمشه ای نیز سعی می‌کند همین مسیر را پیش برود. این رویکرد در بحث خلافت یکی از بحث‌های مهم در شخصیت‌های عارف است. در تفسیر المیزان علامه بالاتر می‌رود و آشتیانی در رساله‌های جداگانه همین روند را پیش می‌گیرد. علامه حسن زاده آملی در کتاب انسان کامل و علامه جوادی آملی در کتاب‌های خود این دیدگاه را دارند. به نظر می‌رسد به طور روشن در دستگاه عرفانی از روایات در مسأله‌ای که در خصوص انسان کامل وجود دارد الهام می‌گیریم. امام فراتر از انسان است. در واقع در قالب یک انسان است و شخصیت ایشان به قدری متعالی در مناجات نامه‌ها مطرح می‌شود که گویی انسان نیست اما از بعد دیگر نیز در جایگاه انسان بیان می‌شود.

وی ادامه داد: ابن عربی تمرکزش وحدت وجود نیست بلکه هدفش تعریفی از انسان کامل است. جایگاه انسان کامل مورد توجه عرفای ما است و بسیار روشن مشاهده می‌شود که انسان کامل همه حضرات را در خودش جمع می‌کند و هم جامع عالم بالا و هم جامع عالم زمین است. همین باعث می‌شود که سیر در تعین مشخص شود. نخست اختصاص به انسان کامل پیدا می‌شود که این در ادبیات قرآنی نیز وجود دارد که در سیر معراج مرحله‌ای است که جبرئیل هم نمی‌تواند همکاری کند. این نشان می‌دهد که آن رویکردی که در روایات و مناجات‌ها در فرهنگ شیعی وجود دارد در دستگاه عرفانی نیز متبلو ر است.

عضو هیأت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران افزود: این ادبیات و این نوع نگارش درباره انسان کامل برگرفته از همان فرهنگی است که ما در سنت شیعی خود مشاهده می‌کنیم و در کلام ابن عربی نیز چنین آمده و در بخش‌هایی از جامعه کبیره نیز ما آن را می‌خوانیم.امام سبب اتصال زمین و آسمان و تنفس و عامل کشف و امساک آسمان و زمین است اگر در ادبیات عرفانی گفته می‌شود که انسان کامل عامل بقا است در روایات شیعی بیان شده است و دقیقاً یک هم خوانی و موضع روشن هم در دستگاه مفهومی و عبارات عرفانی و تصوفی وجود دارد و این همخوانی باید پررنگ شود. روح حاکم در تصوف قابل دفاع است و اصطلاح شناسی این فضا را باید مورد تأثیر از نگرش‌های حاکم بر تشیع دانست.

از منظر علامه طباطبایی مساله امامت نصب و عزل نیست ولایت درونی، تکوینی و باطنی است

پورحسن در این نشست با طرح مقدمه‌ای ناظر بر کتاب «المِلَل و النِحَل» تألیف «محمد بن عبدالکریم شهرستانی» گفت: او در این اثر بیان می‌کند که با امر دشواری در باب امامت رو به رو هستیم و حجم قلم و شمشیر که به این دلیل رفت در هیچ مسأله‌ای در اسلام نرفت، او تاکید می‌کند که این مؤلفه‌ها هرکدام مستنداتی دارند.

استاد دانشگاه علامه طباطبایی افزود: همچنین «محمد عبدو» دو شاگرد دارد که یکی از آنها «علی عبدالرازق» نام دارد که در ایران به نام عبدالرزاق می‌شناسیم، عبدالرازق کتابی با عنوان «الإسلام و أصول الحکم» دارد و در این اثر به طور کلی وجوب علی‌الله را رد می‌کند، جالب است که در این تألیف پیش از انقلاب مقدمه‌هایی توسط علما زده شد و تمجیدش کردند، اما در مقابل «رشیدرضا» کتابی با عنوان «الخلافة، او، الامامة‌العظمی» دارد که در فصل سوم آن دقیقاً مساله وجوب علی الله را به نحو شرعی مطرح می‌کند و البته در آنجا وجوب علی الناس را ذیل «الائمه من قریش» نیز ذکر می‌کند.

وی گفت: نکته دوم این است که در این دسته از مباحث نزاع عمدتاً نزاع عقلی است. البته درست است که نزاع شرعی هم اضافه شده اما عمده نزاع‌ها مساله وجوب عقلی است؛ عبدالجبار در جلد بیستم کتاب «المغنی فی ابواب توحیده و العدل» بر امامیه و وجوب عقلی نقد کرد و همه متوجه او هستند، عبدالجبار معتزلی است؛ جالب است که ما وقتی نحله های کلامی را می‌خوانیم می‌گوئیم الحمدالله که معتزله ما نزدیک است! اما این مباحث را که اشاره می‌کنم عبدالجبار نوشته و حجم نقدهای او بر امامیه به گونه‌ای است که حتی غزالی به گرد پای وی نمی‌رسید و تمام امامیه از جمله سید مرتضی و شیخ مفید متوجه پاسخ دادن به آن هستند و اساساً سید مرتضی کتاب «الشافی فی الامامة» را در پاسخ به او نوشته که با تورقی در این اثر در می‌یابیم که سیدمرتضی در کتاب خود موفق به پاسخ به عبدالجبار نشده است.

امامیه میان دو ساحت ولایت باطنی و حکمرانی تفاوت قائل شده است

پورحسن ادامه داد: اسناد تاریخی ما می‌گوید تا زمانی که پاسخ به عبدالجبار شروع نشده بود ما چنین دغدغه و پرسشی نداشتیم، اما نکته سوم این است که امامیه در دوره متاخر میان دو ساحت امامت یعنی ولایت باطنی و حکمرانی تفاوت قائل شده است، در سراسر کتاب «امامت و رهبری» مرحوم مطهری در سه معنای امامت این مساله آمده است و در دو رساله فوق العاده مهم شیخ مفید که متأسفانه تاکنون حتی یک مقاله در مورد این دو رساله نوشته نشده به این مباحث اشاره شده است؛ یک رساله گفت وگو و مناظره او با قاضی که در ۴۵ صفحه است و در آنجا مساله امامت از منظر عقلی و معانی امامت بحث شده است و رساله دیگر در ۷۰ صفحه ذیل حدیث غدیرخم است که با وجود برگزاری کنگره شیخ مفید، در مورد این دو رساله تاکنون کار نشده است.

این پژوهشگر تصریح کرد: اما این موارد مقدماتی بود تا ذهن شما را آماده کنم تا به مسأله‌ای مهمی بر مبنای این پرسش اشاره داشته باشم که با وجود این که ما گرایش شیعی را طرح می‌کنیم آیا اگر امامت را انتخابی ببینیم دچار معضلات کلامی می‌شویم یا خیر؟

وی افزود: مطلب اول من در این باب طرح بحثی از عبدالجبار معتزلی است، او در دپارتمان‌های کلام و فلسفه شهرت دارد و کسانی که در این زمینه کار می‌کنند آشنایی با نحوه کار او دارند. عبدالجبار در جلد بیستم کتاب «مغنی» چنین بیان می‌کند که قاعده لطف یا دلیل عقلی درباره امامت قابل نقد و رد است؛ او می‌گوید این قاعده ضرورتاً دلالت بر وجوب ندارد. در وهله دوم می‌گوید اگر ضرورتاً دلالت بر وجوب داشته باشد الزاماً دلالت بر وجوب علی الله ندارد؛ نکته سوم اینکه او می‌گوید اگر بپذیریم دلیل بیاورید که الزام علی الله الزام علی الناس هم هست. اما چهارمین نکته او این است که می‌گوید طبق قاعده لطف گاهی فاعل لطف خداوند است مانند بعثت انبیا و گاهی فاعل لطف مکلفان هستند مانند امر به معروف و نهی از منکر؛ بنابراین به نظر می‌آید برای اولین بار با وجود همه بحث‌هایی که ما در سده دوم داریم دارد عبدالجبار این مباحث را مطرح می‌کند. او در نکته چهارم بیان می‌کند که چه اشکالی دارد که نصب امام واجب باشد اما این نصب از جانب جامعه باشد، او می‌گوید این نصب است و اشکالی هم ندارد و بعد دوباره توضیح می‌دهد که حتی اگر ادعای امامیه در باب وجوب نصب را بپذیریم این وجود تخییری است نه تعیینی. بنابراین با سخن او پنج اشکال مهم مطرح می‌شود.

پورحسن افزود: وقتی می‌گوئیم تخییری است یعنی اگر قاعده لطف درست باشد جایگزین دارد، یعنی خلافت جایگزین آن باشد و می‌تواند فرد دیگری داشته باشد لذا بر اساس نظر او آنچه که در تاریخ اسلام اتفاق افتاد و بر اساس اینکه امامیه ادعا می‌کند که تنها امیرالمومنین ولی باشد، اتفاقاً در فرد دیگری هم می‌تواند باشد؛ اما سید مرتضی در کتاب خود با عنوان «الشافی فی الامامة» به این سخن پاسخ می‌دهد و پاسخ او مورد توجه امامیه قرار می‌گیرد. سید مرتضی به ما می‌گوید: من در صدد بودم با توجه به اهمیت کتاب عبدالجبار پاسخ مفصلی به تک تک ادعاهای او بدهم و این کار را خواهم کرد اما الان به نوشتن الشافی بسنده می‌کنم.‌

وی گفت: سید مرتضی اعلام می‌کند که امامت بر خلاف عبدالجبار رهبر دینی به صورت فی الاصاله است. یعنی از شئون خداوند است و کار جامعه نیست، سید مرتضی اشاره می‌کند به این مساله عبدالجبار که می‌گوید وجوب امامت، وجوب علی الناس است کرده و می‌گوید: وجوب عقلی علی الله است.

عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی تصریح کرد: مساله دومی که می‌خواهم بگویم این است که حجم گفت وگوهای سید مرتضی و عبدالجبار قابل توجه است با این حال او همه موارد را پاسخ می‌دهد و استناد به مرحوم کلینی و شیخ صدوق می‌کند و آخرین عبارتی که عنوان می‌کند این است که برخلاف سید مرتضی؛ افضلیت خودش دلیل عقلی است. امیرالمومنین همچنین در چند مورد از خطبه‌ها از جمله در خطبه دوم و سوم نهج البلاغه افضلیت را طرح می‌کند.

وی ادامه داد: مطلب دوم من از این بخش بحث شاید مشکل‌زا باشد چراکه کمتر در میان امامیه مایل هستیم که آن را طرح کنیم، تواریخ و گزارش‌های اهل سنت، صحیح بخاری، صحیح مسلم، مسند احمد، تاریخ طبری و… گزارش‌هایی را به درباره سی ساله اول، رحلت پیامبر (ص) و داستان جانشینی به ما می‌دهند. اهل سنت معتقدند که دوره سی ساله اول خلافت که دوره پیامبر (ص) است پاک‌دستان و سلف صالح و دوره راشدین است، اما اهمیت دارد که دلیل آن را بدانیم و اینکه چرا بعد از آن سنت پیامبر کمرنگ می‌شود، اهل سنت معتقد هستند که راشدین بر اساس سنت پیامبر (ص) عمل کردند.

پورحسن در بخش دیگری از مباحث خود با اشاره به اینکه وقتی از خلیفه دوم سوالی می‌شد وی می‌گفت امیرالمومنین و هیچ ابایی هم نداشت و مسلمانان نیز می‌پذیرفتند، افزود: این یعنی مسلمانان قبول می‌کردند که مرجع دینی می‌تواند غیرحکم باشد، از جمله اصحاب حل و عقد که بزرگان مسلمانان یا به قول ما نخبگان بودند که در امور مهم جامعه مورد مشورت و حتی تصمیم گیری بودند و از جمله در تعیین خلیفه سوم، بنابراین تمام این جریان از دیدگاه اهل سنت بر مبنای جامعه و انتخاب جامعه بوده و بر مبنای نص نیست.

وی گفت: اما در مقابل امامیه قائل به سی سال نیستند و سال ۳۵ تا ۴۰ یعنی امامت امیرالمومنین را تنها دوره شایسته و متناسب با سنت پیامبر (ص) می‌دانند، اهل سنت گزارش دادند که در سقیفه فارغ از مناقشات اول عبارت «الأئمة من قریش» بحث برتری نبود و کسی مخالفت نکرد، الائمه من قریش یعنی جامعه می‌تواند بزرگ را انتخاب کند، ما امامیه قریش را قوم محوری و نژادی می‌دانیم و رشیدرضا و برخی دیگر نیز این دیدگاه را دارند که مساله قریش یعنی انتخاب جامعه نَه نژاد. ابوبکر خود را خلیفه رسول الله می‌دانست نه خلیفه الله به این دلیل که انتخاب شده است، مراد او و دیگران در گزارش اهل سنت تنها زعامت دنیایی است که با انتخاب جامعه میسر می‌شود و هیچ نظری به حکم شریعت ندارد که منصوص است یا نَه، خلافت یا امامت نزد آنها در دوره اول و سپس به مثابه ریاست دنیوی و نه مرجع دینی است، این گزارش را شهرستانی نیز اشاره می‌کند اما جامع‌ترین گزارش در صحیح بخاری آمده است که بیان می‌کند که از اصحاب حدیثی جامع هنگام رحلت پیامبر نقل شده است.‌

تقسیم ادله اهل سنت و امامیه به ادله نقلی و عقلی

این پژوهشگر با اشاره به دیدگاه تفتازانی گفت: او می‌گوید امامت بر خلاف امامیه از احکام اعتقادی نیست بلکه از احکام عملی جامعه اسلامی است و از فروع دین است و نَه از اصول دین و وجوب کفایی. در اینجا ادله اهل سنت و امامیه به ادله نقلی و عقلی تقسیم می‌شود؛ در ادله نقلی قرآن است و در ادله عقلی به قول علامه طباطبایی قاعده لطف بی پایان الهی است؛ در اینجا نکته‌ای را از شیخ مفید بیان می‌کنم، در دوره شیخ مفید که دوره بسط مناقشه امامت است و از سوی دیگر با توجه به پایان دوره غیبت صغری و نزاع‌هایی که وجود دارد، شیخ مفید در کتاب «الافصاح فی الامامة» به جریان غدیر اشاره می‌کند.

وی ادامه داد: شیخ مفید در صفحه ششم در این کتاب می‌گوید: از جمله عبارت معتبری که جمیع مسلمین صحت آن را مسلم می‌دانند روایتی از پیامبر اکرم (ص) در جریان غدیر خم است، همه می‌دانید که در کتاب «المراجعات» حجم عظیمی از این مناقشات آمده است. در کتاب صحیح مسلم صفحه دو هزار و ۴۰۸ نیر مساله غدیر اشاره شده است.

منبع خبر: خبرگزاری مهر

اخبار مرتبط: امامت، لطف بی پایان الهی به جامعه بشری است