چرا احزاب راست افراطی در سرتاسر اروپا جان تازهای گرفتهاند؟
- کاتیا ادلر
- سردبیر بیبیسی اروپا
منبع تصویر، Reuters
فرانسه روی لبه تیغ قدم بر میدارد.
کل کشور نفسش را حبس کرد و نظارهگر ناآرامیهایی شد که بعد از تیراندازی مرگبار پلیس به پسری ۱۷ ساله از خانوادهای فرانسوی - الجزایری در نزدیکی پاریس آغاز شد و به سرتاسر کشور گسترش یافت؛ اعتراضهایی که جرقه آن در مناطق حومهای زده شد که عمدتا از نظر اجتماعی نادیده گرفته میشوند.
فرانسه با این گونه ناآرامیها غریبه نیست. اما شدت تنشی که در کل کشور احساس میشود از سال ۲۰۰۵ تا کنون بیسابقه بوده است. این حس فراگیر چه در میان آنها که طرف پلیس را میگیرند و چه کسانی که با ساکنان مناطق حومهای و خانواده قربانی همدلی میکنند، کاملا قابل مشاهده است.
در حالی که امانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه به وضوح برای تسلط بر اوضاع تقلا میکند، مارین لوپن، رقیب سیاسی او در جبهه راست افراطی با مواضع و سیاستهای سفت و سخت امنیتی و ضدمهاجرتی، منتظر بالا رفتن محبوبیتش در نظرسنجیها است.
اگر به کل قاره اروپا، از شمال تا جنوب و شرق تا غرب نگاه کنید، خواهید دید که احزاب راست افراطی با شعارهای گوناگون - ملیگرایی نوستالژیک، ملیگرایی عوامگرایانه، محافظهکاری دوآتشه با ریشههای فاشیستی و گرایشهای دیگر- از بازگشت چشمگیر خود به صحنه سیاسی به وجد آمدهاند.
Skip مطالب پیشنهادی and continue readingمطالب پیشنهادی- زلنسکی در سفر به اروپا خواستار ارسال جنگندههای بیشتر شد
- بورل درباره تروریستی اعلام شدن سپاه: نمیتوانید بگویید چون از شما خوشم نمیآید پس تروریست هستید
- پاسخ ایران به تحریمهای تازه اروپا: ما هم شما را تحریم میکنیم
- آخرین نقاشی گوستاو کلیمت رکورد فروش را شکست
End of مطالب پیشنهادی
تابوهای گذشته که به جنگ ویرانگر اروپا با نازیها و فاشیستها در قرن بیستم باز میگشت، به تدریج در حال رنگ باختن است. بعد از جنگ، اکثریت رایدهندگان باور داشتند که دیگر هرگز نباید به راست افراطی رای داد و سیاستمداران احزاب اصلی هم از همکاری با گروههای راست تندرو خودداری میکردند.
سال ۲۰۰۰ میلادی، زمانی که در وین زندگی میکردم، حزب اصلی راست میانه اتریش تن به ائتلاف با «حزب آزادی» از جریان راست افراطی داد. در آن زمان کار به جایی رسید که اتحادیه اروپا وین را با تحریمهای دیپلماتیک تنبیه کرد.
- جنبش راست افراطی «شهروندان رایش» که خواهان سرنگونی دولت آلمان است، چیست؟
- راستافراطی قدرت را در ایتالیا در دست میگیرد؛ چرا اروپا ناراحت است؟
- تلاش طولانی مارین لوپن برای کسب قدرت در فرانسه
الان نخست وزیر ایتالیا، سومین اقتصاد بزرگ اتحادیه، جورجیا ملونی، رهبر حزبی با ریشههای نئو فاشیستی است. در فنلاند هم بعد از سه ماه مذاکره ملیگرایان افراطی اخیرا به دولت ائتلافی پیوستند.
منبع تصویر، Reuters
توضیح تصویر،مارین لوپن، رهبر جریان راست افراطی در فرانسه میتواند از بحرانی که اعتراضات اخیر برای امانول مکرون به وجود آورده، سود کند - عکس از سال ۲۰۱۶
از پادکست رد شوید و به خواندن ادامه دهیدپادکستصفحه ۲در این برنامه با صاحبنظران درباره مسائل سیاسی و اجتماعی روز گفت و گو میکنیم.
پادکست
پایان پادکست
در سوئد حزب به شدت ضد مهاجرت و ضد تکثر فرهنگی «دموکراتهای سوئد» دومین حزب بزرگ پارلمان شده و در حال تدارک ائتلافی از راستگراها برای تشکیل دولت در آینده است.
در یونان به تازگی سه حزب راست افراطی توانستند کرسیهای کافی برای ورود به پارلمان را به دست بیاورند.
همزمان در اسپانیا، حزب ملیگرا و جنجالی وکس -اولین حزب راست افراطی موفق از زمان مرگ دیکتاتور فاشیست، فرانسیسکو فرانکو در سال ۱۹۷۵- توانست در انتخابات منطقهای به مراتب بهتر از پیشبینیها رای بیاورد. گفته میشود که ممکن است آنها بعد از انتخابات سراسری اسپانیا که سه هفته دیگر برگزار میشود، با محافظهکاران دولت ائتلافی تشکیل دهند.
در لهستان و مجارستان هم دولتهایی به رهبری احزاب فوق محافظهکار و متمایل به دیکتاتوری سر کار هستند.
این لیست همین طور ادامه پیدا میکند. حتی آلمان را هم شامل میشود که هنوز حساسیت زیادی نسبت گذشته فاشیستی خود دارد.
حزب راست افراطی AfD (آلترناتیو برای آلمان)، یا در نظرسنجیها جلوتر است یا شانهبهشانه حزب سوسیال دموکرات اولاف شولتس، صدر اعظم پیش میرود. این حزب اخیرا برای اولین بار برنده یک انتخابات محلی شد. سوسیال دموکراتها این اتفاق را «یک سدشکنی سیاسی» توصیف کردند.
چه اتفاقی دارد میافتد؟ آیا واقعا میلیونها میلیون رایدهنده اروپایی به راست افراطی متمایل شدهاند؟ یا این که این روند نتیجه رای اعتراضی آنها است؟ یا نشان از شکاف میان رایدهندگان لیبرال شهری و دیگرانی است که محافظهکارتر شدهاند؟ و بالاخره این که وقتی میگوییم حزبی راست افراطی است، منظور چیست؟
میتوان دید تا چه حد موضع بعضی سیاستمداران میانهرو میتواند افراطی به نظر بیاید، مخصوصا قبل از انتخابات و در موضوعاتی مانند مهاجرت -مثل مارک روته، نخست وزیر راست میانه هلند- یا امنیت که نمونه آن امانوئل مکرون رئیس جمهورمیانهرو فرانسه است.
مارک لئونارد، مدیر روابط خارجی شورای اروپا میگوید ما شاهد یک تناقض بزرگ هستیم.
منبع تصویر، JESUS MONROY/EPA-EFE/REX/SHUTTERSTOCK
توضیح تصویر،سانتیاگو آباسکال، رهبر حزب وکس اسپانیا با افزایش چشمگیر محبوبیت حزب در نظرسنجیها، نقش تعیینکنندهای در تشکیل دولت بعدی برای خود پیشبینی میکند
از یک سو بسیاری از سیاستمداران میانهرو در سالهای اخیر مواضع یا شعارهای راست افراطی را در پیش گرفتهاند با این امید که طرفداران آنها را به سوی خود بکشانند. هر چند با این کار باعث شدهاند که احزاب راست افراطی، میانهروتر به نظر بیایند.
از سوی دیگر تعدادی از احزاب راست افراطی در اروپا عمدا خود را به مرکز صحنه سیاسی نزدیک میکنند به این امید که رای بیشتری از سبد رایدهندگان میانهرو کسب کنند.
برای نمونه رویکرد گروههای مختلف به مسئله روسیه را در نظر بگیرید. بسیاری از احزاب راست افراطی مانند لیگ شمال در ایتالیا، حزب مارین لوپن در فرانسه و حزب آزادی اتریش، به طور سنتی روابط نزدیکی با مسکو داشتند.
این نزدیکی بعد از حمله تمام عیار ولادیمیر پوتین به اوکراین برای آنها گران تمام شد و باعث شد رهبران این احزاب لحن خود را در قبال روسیه تغییر دهند.
منبع تصویر، FERDINAND MERZBACH/NEWS5/AFP
توضیح تصویر،حزب راست افراطی AfD در آلمان با اقبال زیادی در نظرسنجیها روبرو شده و به تازگی اولین پیروزی مستقیم خود در انتخابات محلی در شرق آلمان را به دست آورده است
مارک لئونارد روابط احزاب راست افراطی با اتحادیه اروپا را هم مثال دیگری از «مرکزگرایی» آنها میداند.
شاید به خاطر داشته باشید که بعد از رای بریتانیا به خروج از اتحادیه اروپا در سال ۲۰۱۶ (برگزیت)، بروکسل نگران یک واکنش زنجیرهای بود؛ این که فرگزیت (خروج فرانسه)، دگزیت (خروج دانمارک و ایتالگزیت (خروج ایتالیا) به واقعیت تبدیل شود.
در بسیاری از کشورهای اروپایی احزاب پوپولیست به شدت بدبین به اتحادیه فعال هستند که اتفاقا در آن زمان هم وضع خوبی داشتند، اما این احزاب طی چند سال اخیر به این نتیجه رسیدند که تحریک و تشویق مردم به خروج کشورهایشان از اتحادیه و حتی حوزه اقتصادی آن (یورو) را متوقف کنند.
چنین موضعی برای بسیاری از رایدهندگان اروپایی رادیکال و افراطی محسوب میشد.
آنها شاهد پیامدهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی برگزیت در بریتانیا بودند و بسیاری به این نتیجه رسیدند که خروج از اتحادیه اروپا باعث بیثباتی بیشتر کشورشان در دنیایی میشود که به همین صورت هم بسیار شکننده و ناپایدار به نظر میرسد.
فکرش را بکنید: همهگیری کرونا، حمله ناگهانی روسیه به اوکراین، نگرانیها از چین، دست و پنجه نرم کردن با هزینههای سرسامآور زندگی، بحرانهایی است که اروپا در این سالها با آن روبرو شده، در حالی که میلیونها اروپایی هنوز از پسلرزههای بحران اقتصادی سال ۲۰۰۸ رنج میبرند.
منبع تصویر، PA Media
توضیح تصویر،بوریس جانسون، نخست وزیر سابق بریتانیا در کنفرانس حزب محافظهکار
نظرسنجیها نشان میدهد که در حال حاضر اتحادیه اروپا بیشترین محبوبیت را طی سالهای اخیر در میان اروپاییها دارد.
به همین دلیل است که احزاب راست افراطی اکنون به جای ترک اتحادیه دم از اصلاح آن میزنند. و پیشبینی میشود که این گروهها در انتخابات سال آینده پارلمان اروپا عملکرد قدرتمندی داشته باشند.
جورجینا رایت، مدیر برنامه اروپایی موسسه مونتنیا در پاریس میگوید به نظر او احیای راست افراطی در اروپا بیش از هر چیز مدیون نارضایتی از احزاب و سیاستمداران سنتی است. برای مثال در آلمان از هر پنج نفر واجد شرایط رای دادن، یک نفر میگوید از دولت ائتلافی این کشور ناراضی است.
رایت میگوید بسیاری از رایدهندگان در اروپا جذب صراحت کلام احزاب راست افراطی میشوند و از این که سیاستمداران سنتی در سه حوزه اصلی زندگی مردم جواب روشنی ندارند، به تنگ آمدهاند:
۱- مسائل مرتبط با هویت - نگرانی از مرزهای باز و نابودی هویت ملی و ارزشهای سنتی
۲- اقتصاد - دست رد به سینه جهانیسازی و ناخشنودی از این که آینده بهتری برای فرزندانشان و نسلهای بعدی آنها متصور نیست
۳- عدالت اجتماعی - احساس این که دولتها کنترلی بر قوانین و قواعدی که بر زندگی شهروندان کشورشان حاکم است، ندارند
میتوان دید که این مشکلات به بحث انرژیهای تجدیدپذیر در اروپا هم کشیده میشود.
امسال در هلند حزب پوپولیست و راستگرای «جنبش دهقان-شهروند» با کسب بیشترین تعدد کرسیها در سنا به سرخط خبرها رفت.
پیشتر در فرانسه امانوئل مکرون بعد از تلاش برای گران کردن بنزین با هدف ترغیب مردم به استفاده کمتر از خودرو، با جنبش اعتراضی جلیقهزردها روبرو شد که گروههایی از جریان راست افراطی هم در آن حضور داشتند.
در آلمان هم نگرانی و خشم عمومی از وضعیت اقتصادی باعث شده حزب سبز وعدههای اصلاحات محیط زیستی را که در زمان پیوستن به ائتلاف حاکم داده بود، کنار بگذارد.
- کاتیا ادلر
- سردبیر بیبیسی اروپا
فرانسه روی لبه تیغ قدم بر میدارد.
کل کشور نفسش را حبس کرد و نظارهگر ناآرامیهایی شد که بعد از تیراندازی مرگبار پلیس به پسری ۱۷ ساله از خانوادهای فرانسوی - الجزایری در نزدیکی پاریس آغاز شد و به سرتاسر کشور گسترش یافت؛ اعتراضهایی که جرقه آن در مناطق حومهای زده شد که عمدتا از نظر اجتماعی نادیده گرفته میشوند.
فرانسه با این گونه ناآرامیها غریبه نیست. اما شدت تنشی که در کل کشور احساس میشود از سال ۲۰۰۵ تا کنون بیسابقه بوده است. این حس فراگیر چه در میان آنها که طرف پلیس را میگیرند و چه کسانی که با ساکنان مناطق حومهای و خانواده قربانی همدلی میکنند، کاملا قابل مشاهده است.
در حالی که امانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه به وضوح برای تسلط بر اوضاع تقلا میکند، مارین لوپن، رقیب سیاسی او در جبهه راست افراطی با مواضع و سیاستهای سفت و سخت امنیتی و ضدمهاجرتی، منتظر بالا رفتن محبوبیتش در نظرسنجیها است.
اگر به کل قاره اروپا، از شمال تا جنوب و شرق تا غرب نگاه کنید، خواهید دید که احزاب راست افراطی با شعارهای گوناگون - ملیگرایی نوستالژیک، ملیگرایی عوامگرایانه، محافظهکاری دوآتشه با ریشههای فاشیستی و گرایشهای دیگر- از بازگشت چشمگیر خود به صحنه سیاسی به وجد آمدهاند.
تابوهای گذشته که به جنگ ویرانگر اروپا با نازیها و فاشیستها در قرن بیستم باز میگشت، به تدریج در حال رنگ باختن است. بعد از جنگ، اکثریت رایدهندگان باور داشتند که دیگر هرگز نباید به راست افراطی رای داد و سیاستمداران احزاب اصلی هم از همکاری با گروههای راست تندرو خودداری میکردند.
سال ۲۰۰۰ میلادی، زمانی که در وین زندگی میکردم، حزب اصلی راست میانه اتریش تن به ائتلاف با «حزب آزادی» از جریان راست افراطی داد. در آن زمان کار به جایی رسید که اتحادیه اروپا وین را با تحریمهای دیپلماتیک تنبیه کرد.
الان نخست وزیر ایتالیا، سومین اقتصاد بزرگ اتحادیه، جورجیا ملونی، رهبر حزبی با ریشههای نئو فاشیستی است. در فنلاند هم بعد از سه ماه مذاکره ملیگرایان افراطی اخیرا به دولت ائتلافی پیوستند.
در سوئد حزب به شدت ضد مهاجرت و ضد تکثر فرهنگی «دموکراتهای سوئد» دومین حزب بزرگ پارلمان شده و در حال تدارک ائتلافی از راستگراها برای تشکیل دولت در آینده است.
در یونان به تازگی سه حزب راست افراطی توانستند کرسیهای کافی برای ورود به پارلمان را به دست بیاورند.
همزمان در اسپانیا، حزب ملیگرا و جنجالی وکس -اولین حزب راست افراطی موفق از زمان مرگ دیکتاتور فاشیست، فرانسیسکو فرانکو در سال ۱۹۷۵- توانست در انتخابات منطقهای به مراتب بهتر از پیشبینیها رای بیاورد. گفته میشود که ممکن است آنها بعد از انتخابات سراسری اسپانیا که سه هفته دیگر برگزار میشود، با محافظهکاران دولت ائتلافی تشکیل دهند.
در لهستان و مجارستان هم دولتهایی به رهبری احزاب فوق محافظهکار و متمایل به دیکتاتوری سر کار هستند.
این لیست همین طور ادامه پیدا میکند. حتی آلمان را هم شامل میشود که هنوز حساسیت زیادی نسبت گذشته فاشیستی خود دارد.
حزب راست افراطی AfD (آلترناتیو برای آلمان)، یا در نظرسنجیها جلوتر است یا شانهبهشانه حزب سوسیال دموکرات اولاف شولتس، صدر اعظم پیش میرود. این حزب اخیرا برای اولین بار برنده یک انتخابات محلی شد. سوسیال دموکراتها این اتفاق را «یک سدشکنی سیاسی» توصیف کردند.
چه اتفاقی دارد میافتد؟ آیا واقعا میلیونها میلیون رایدهنده اروپایی به راست افراطی متمایل شدهاند؟ یا این که این روند نتیجه رای اعتراضی آنها است؟ یا نشان از شکاف میان رایدهندگان لیبرال شهری و دیگرانی است که محافظهکارتر شدهاند؟ و بالاخره این که وقتی میگوییم حزبی راست افراطی است، منظور چیست؟
میتوان دید تا چه حد موضع بعضی سیاستمداران میانهرو میتواند افراطی به نظر بیاید، مخصوصا قبل از انتخابات و در موضوعاتی مانند مهاجرت -مثل مارک روته، نخست وزیر راست میانه هلند- یا امنیت که نمونه آن امانوئل مکرون رئیس جمهورمیانهرو فرانسه است.
مارک لئونارد، مدیر روابط خارجی شورای اروپا میگوید ما شاهد یک تناقض بزرگ هستیم.
از یک سو بسیاری از سیاستمداران میانهرو در سالهای اخیر مواضع یا شعارهای راست افراطی را در پیش گرفتهاند با این امید که طرفداران آنها را به سوی خود بکشانند. هر چند با این کار باعث شدهاند که احزاب راست افراطی، میانهروتر به نظر بیایند.
از سوی دیگر تعدادی از احزاب راست افراطی در اروپا عمدا خود را به مرکز صحنه سیاسی نزدیک میکنند به این امید که رای بیشتری از سبد رایدهندگان میانهرو کسب کنند.
برای نمونه رویکرد گروههای مختلف به مسئله روسیه را در نظر بگیرید. بسیاری از احزاب راست افراطی مانند لیگ شمال در ایتالیا، حزب مارین لوپن در فرانسه و حزب آزادی اتریش، به طور سنتی روابط نزدیکی با مسکو داشتند.
این نزدیکی بعد از حمله تمام عیار ولادیمیر پوتین به اوکراین برای آنها گران تمام شد و باعث شد رهبران این احزاب لحن خود را در قبال روسیه تغییر دهند.
مارک لئونارد روابط احزاب راست افراطی با اتحادیه اروپا را هم مثال دیگری از «مرکزگرایی» آنها میداند.
شاید به خاطر داشته باشید که بعد از رای بریتانیا به خروج از اتحادیه اروپا در سال ۲۰۱۶ (برگزیت)، بروکسل نگران یک واکنش زنجیرهای بود؛ این که فرگزیت (خروج فرانسه)، دگزیت (خروج دانمارک و ایتالگزیت (خروج ایتالیا) به واقعیت تبدیل شود.
در بسیاری از کشورهای اروپایی احزاب پوپولیست به شدت بدبین به اتحادیه فعال هستند که اتفاقا در آن زمان هم وضع خوبی داشتند، اما این احزاب طی چند سال اخیر به این نتیجه رسیدند که تحریک و تشویق مردم به خروج کشورهایشان از اتحادیه و حتی حوزه اقتصادی آن (یورو) را متوقف کنند.
چنین موضعی برای بسیاری از رایدهندگان اروپایی رادیکال و افراطی محسوب میشد.
آنها شاهد پیامدهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی برگزیت در بریتانیا بودند و بسیاری به این نتیجه رسیدند که خروج از اتحادیه اروپا باعث بیثباتی بیشتر کشورشان در دنیایی میشود که به همین صورت هم بسیار شکننده و ناپایدار به نظر میرسد.
فکرش را بکنید: همهگیری کرونا، حمله ناگهانی روسیه به اوکراین، نگرانیها از چین، دست و پنجه نرم کردن با هزینههای سرسامآور زندگی، بحرانهایی است که اروپا در این سالها با آن روبرو شده، در حالی که میلیونها اروپایی هنوز از پسلرزههای بحران اقتصادی سال ۲۰۰۸ رنج میبرند.
نظرسنجیها نشان میدهد که در حال حاضر اتحادیه اروپا بیشترین محبوبیت را طی سالهای اخیر در میان اروپاییها دارد.
به همین دلیل است که احزاب راست افراطی اکنون به جای ترک اتحادیه دم از اصلاح آن میزنند. و پیشبینی میشود که این گروهها در انتخابات سال آینده پارلمان اروپا عملکرد قدرتمندی داشته باشند.
جورجینا رایت، مدیر برنامه اروپایی موسسه مونتنیا در پاریس میگوید به نظر او احیای راست افراطی در اروپا بیش از هر چیز مدیون نارضایتی از احزاب و سیاستمداران سنتی است. برای مثال در آلمان از هر پنج نفر واجد شرایط رای دادن، یک نفر میگوید از دولت ائتلافی این کشور ناراضی است.
رایت میگوید بسیاری از رایدهندگان در اروپا جذب صراحت کلام احزاب راست افراطی میشوند و از این که سیاستمداران سنتی در سه حوزه اصلی زندگی مردم جواب روشنی ندارند، به تنگ آمدهاند:
۱- مسائل مرتبط با هویت - نگرانی از مرزهای باز و نابودی هویت ملی و ارزشهای سنتی
۲- اقتصاد - دست رد به سینه جهانیسازی و ناخشنودی از این که آینده بهتری برای فرزندانشان و نسلهای بعدی آنها متصور نیست
۳- عدالت اجتماعی - احساس این که دولتها کنترلی بر قوانین و قواعدی که بر زندگی شهروندان کشورشان حاکم است، ندارند
میتوان دید که این مشکلات به بحث انرژیهای تجدیدپذیر در اروپا هم کشیده میشود.
امسال در هلند حزب پوپولیست و راستگرای «جنبش دهقان-شهروند» با کسب بیشترین تعدد کرسیها در سنا به سرخط خبرها رفت.
پیشتر در فرانسه امانوئل مکرون بعد از تلاش برای گران کردن بنزین با هدف ترغیب مردم به استفاده کمتر از خودرو، با جنبش اعتراضی جلیقهزردها روبرو شد که گروههایی از جریان راست افراطی هم در آن حضور داشتند.
در آلمان هم نگرانی و خشم عمومی از وضعیت اقتصادی باعث شده حزب سبز وعدههای اصلاحات محیط زیستی را که در زمان پیوستن به ائتلاف حاکم داده بود، کنار بگذارد.
- کاتیا ادلر
- سردبیر بیبیسی اروپا
فرانسه روی لبه تیغ قدم بر میدارد.
کل کشور نفسش را حبس کرد و نظارهگر ناآرامیهایی شد که بعد از تیراندازی مرگبار پلیس به پسری ۱۷ ساله از خانوادهای فرانسوی - الجزایری در نزدیکی پاریس آغاز شد و به سرتاسر کشور گسترش یافت؛ اعتراضهایی که جرقه آن در مناطق حومهای زده شد که عمدتا از نظر اجتماعی نادیده گرفته میشوند.
فرانسه با این گونه ناآرامیها غریبه نیست. اما شدت تنشی که در کل کشور احساس میشود از سال ۲۰۰۵ تا کنون بیسابقه بوده است. این حس فراگیر چه در میان آنها که طرف پلیس را میگیرند و چه کسانی که با ساکنان مناطق حومهای و خانواده قربانی همدلی میکنند، کاملا قابل مشاهده است.
در حالی که امانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه به وضوح برای تسلط بر اوضاع تقلا میکند، مارین لوپن، رقیب سیاسی او در جبهه راست افراطی با مواضع و سیاستهای سفت و سخت امنیتی و ضدمهاجرتی، منتظر بالا رفتن محبوبیتش در نظرسنجیها است.
اگر به کل قاره اروپا، از شمال تا جنوب و شرق تا غرب نگاه کنید، خواهید دید که احزاب راست افراطی با شعارهای گوناگون - ملیگرایی نوستالژیک، ملیگرایی عوامگرایانه، محافظهکاری دوآتشه با ریشههای فاشیستی و گرایشهای دیگر- از بازگشت چشمگیر خود به صحنه سیاسی به وجد آمدهاند.
تابوهای گذشته که به جنگ ویرانگر اروپا با نازیها و فاشیستها در قرن بیستم باز میگشت، به تدریج در حال رنگ باختن است. بعد از جنگ، اکثریت رایدهندگان باور داشتند که دیگر هرگز نباید به راست افراطی رای داد و سیاستمداران احزاب اصلی هم از همکاری با گروههای راست تندرو خودداری میکردند.
سال ۲۰۰۰ میلادی، زمانی که در وین زندگی میکردم، حزب اصلی راست میانه اتریش تن به ائتلاف با «حزب آزادی» از جریان راست افراطی داد. در آن زمان کار به جایی رسید که اتحادیه اروپا وین را با تحریمهای دیپلماتیک تنبیه کرد.
الان نخست وزیر ایتالیا، سومین اقتصاد بزرگ اتحادیه، جورجیا ملونی، رهبر حزبی با ریشههای نئو فاشیستی است. در فنلاند هم بعد از سه ماه مذاکره ملیگرایان افراطی اخیرا به دولت ائتلافی پیوستند.
در سوئد حزب به شدت ضد مهاجرت و ضد تکثر فرهنگی «دموکراتهای سوئد» دومین حزب بزرگ پارلمان شده و در حال تدارک ائتلافی از راستگراها برای تشکیل دولت در آینده است.
در یونان به تازگی سه حزب راست افراطی توانستند کرسیهای کافی برای ورود به پارلمان را به دست بیاورند.
همزمان در اسپانیا، حزب ملیگرا و جنجالی وکس -اولین حزب راست افراطی موفق از زمان مرگ دیکتاتور فاشیست، فرانسیسکو فرانکو در سال ۱۹۷۵- توانست در انتخابات منطقهای به مراتب بهتر از پیشبینیها رای بیاورد. گفته میشود که ممکن است آنها بعد از انتخابات سراسری اسپانیا که سه هفته دیگر برگزار میشود، با محافظهکاران دولت ائتلافی تشکیل دهند.
در لهستان و مجارستان هم دولتهایی به رهبری احزاب فوق محافظهکار و متمایل به دیکتاتوری سر کار هستند.
این لیست همین طور ادامه پیدا میکند. حتی آلمان را هم شامل میشود که هنوز حساسیت زیادی نسبت گذشته فاشیستی خود دارد.
حزب راست افراطی AfD (آلترناتیو برای آلمان)، یا در نظرسنجیها جلوتر است یا شانهبهشانه حزب سوسیال دموکرات اولاف شولتس، صدر اعظم پیش میرود. این حزب اخیرا برای اولین بار برنده یک انتخابات محلی شد. سوسیال دموکراتها این اتفاق را «یک سدشکنی سیاسی» توصیف کردند.
چه اتفاقی دارد میافتد؟ آیا واقعا میلیونها میلیون رایدهنده اروپایی به راست افراطی متمایل شدهاند؟ یا این که این روند نتیجه رای اعتراضی آنها است؟ یا نشان از شکاف میان رایدهندگان لیبرال شهری و دیگرانی است که محافظهکارتر شدهاند؟ و بالاخره این که وقتی میگوییم حزبی راست افراطی است، منظور چیست؟
میتوان دید تا چه حد موضع بعضی سیاستمداران میانهرو میتواند افراطی به نظر بیاید، مخصوصا قبل از انتخابات و در موضوعاتی مانند مهاجرت -مثل مارک روته، نخست وزیر راست میانه هلند- یا امنیت که نمونه آن امانوئل مکرون رئیس جمهورمیانهرو فرانسه است.
مارک لئونارد، مدیر روابط خارجی شورای اروپا میگوید ما شاهد یک تناقض بزرگ هستیم.
از یک سو بسیاری از سیاستمداران میانهرو در سالهای اخیر مواضع یا شعارهای راست افراطی را در پیش گرفتهاند با این امید که طرفداران آنها را به سوی خود بکشانند. هر چند با این کار باعث شدهاند که احزاب راست افراطی، میانهروتر به نظر بیایند.
از سوی دیگر تعدادی از احزاب راست افراطی در اروپا عمدا خود را به مرکز صحنه سیاسی نزدیک میکنند به این امید که رای بیشتری از سبد رایدهندگان میانهرو کسب کنند.
برای نمونه رویکرد گروههای مختلف به مسئله روسیه را در نظر بگیرید. بسیاری از احزاب راست افراطی مانند لیگ شمال در ایتالیا، حزب مارین لوپن در فرانسه و حزب آزادی اتریش، به طور سنتی روابط نزدیکی با مسکو داشتند.
این نزدیکی بعد از حمله تمام عیار ولادیمیر پوتین به اوکراین برای آنها گران تمام شد و باعث شد رهبران این احزاب لحن خود را در قبال روسیه تغییر دهند.
مارک لئونارد روابط احزاب راست افراطی با اتحادیه اروپا را هم مثال دیگری از «مرکزگرایی» آنها میداند.
شاید به خاطر داشته باشید که بعد از رای بریتانیا به خروج از اتحادیه اروپا در سال ۲۰۱۶ (برگزیت)، بروکسل نگران یک واکنش زنجیرهای بود؛ این که فرگزیت (خروج فرانسه)، دگزیت (خروج دانمارک و ایتالگزیت (خروج ایتالیا) به واقعیت تبدیل شود.
در بسیاری از کشورهای اروپایی احزاب پوپولیست به شدت بدبین به اتحادیه فعال هستند که اتفاقا در آن زمان هم وضع خوبی داشتند، اما این احزاب طی چند سال اخیر به این نتیجه رسیدند که تحریک و تشویق مردم به خروج کشورهایشان از اتحادیه و حتی حوزه اقتصادی آن (یورو) را متوقف کنند.
چنین موضعی برای بسیاری از رایدهندگان اروپایی رادیکال و افراطی محسوب میشد.
آنها شاهد پیامدهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی برگزیت در بریتانیا بودند و بسیاری به این نتیجه رسیدند که خروج از اتحادیه اروپا باعث بیثباتی بیشتر کشورشان در دنیایی میشود که به همین صورت هم بسیار شکننده و ناپایدار به نظر میرسد.
فکرش را بکنید: همهگیری کرونا، حمله ناگهانی روسیه به اوکراین، نگرانیها از چین، دست و پنجه نرم کردن با هزینههای سرسامآور زندگی، بحرانهایی است که اروپا در این سالها با آن روبرو شده، در حالی که میلیونها اروپایی هنوز از پسلرزههای بحران اقتصادی سال ۲۰۰۸ رنج میبرند.
نظرسنجیها نشان میدهد که در حال حاضر اتحادیه اروپا بیشترین محبوبیت را طی سالهای اخیر در میان اروپاییها دارد.
به همین دلیل است که احزاب راست افراطی اکنون به جای ترک اتحادیه دم از اصلاح آن میزنند. و پیشبینی میشود که این گروهها در انتخابات سال آینده پارلمان اروپا عملکرد قدرتمندی داشته باشند.
جورجینا رایت، مدیر برنامه اروپایی موسسه مونتنیا در پاریس میگوید به نظر او احیای راست افراطی در اروپا بیش از هر چیز مدیون نارضایتی از احزاب و سیاستمداران سنتی است. برای مثال در آلمان از هر پنج نفر واجد شرایط رای دادن، یک نفر میگوید از دولت ائتلافی این کشور ناراضی است.
رایت میگوید بسیاری از رایدهندگان در اروپا جذب صراحت کلام احزاب راست افراطی میشوند و از این که سیاستمداران سنتی در سه حوزه اصلی زندگی مردم جواب روشنی ندارند، به تنگ آمدهاند:
۱- مسائل مرتبط با هویت - نگرانی از مرزهای باز و نابودی هویت ملی و ارزشهای سنتی
۲- اقتصاد - دست رد به سینه جهانیسازی و ناخشنودی از این که آینده بهتری برای فرزندانشان و نسلهای بعدی آنها متصور نیست
۳- عدالت اجتماعی - احساس این که دولتها کنترلی بر قوانین و قواعدی که بر زندگی شهروندان کشورشان حاکم است، ندارند
میتوان دید که این مشکلات به بحث انرژیهای تجدیدپذیر در اروپا هم کشیده میشود.
امسال در هلند حزب پوپولیست و راستگرای «جنبش دهقان-شهروند» با کسب بیشترین تعدد کرسیها در سنا به سرخط خبرها رفت.
پیشتر در فرانسه امانوئل مکرون بعد از تلاش برای گران کردن بنزین با هدف ترغیب مردم به استفاده کمتر از خودرو، با جنبش اعتراضی جلیقهزردها روبرو شد که گروههایی از جریان راست افراطی هم در آن حضور داشتند.
در آلمان هم نگرانی و خشم عمومی از وضعیت اقتصادی باعث شده حزب سبز وعدههای اصلاحات محیط زیستی را که در زمان پیوستن به ائتلاف حاکم داده بود، کنار بگذارد.
منبع خبر: بی بی سی فارسی
اخبار مرتبط: چرا احزاب راست افراطی در سرتاسر اروپا جان تازهای گرفتهاند؟