سواد رسانه‌ای و کودکان: چگونه با هم‌تماشاگری سواد رسانه‌ایِ کودکانمان را افزایش دهیم؟

ما در روزگاری زیست می‌کنیم که از پیام‌های رسانه‌ای اشباع شده و روزانه با سیلی از اطلاعات مواجهیم. روزگاری که هالیوود هر سال بیش از هفتصد ساعت فیلم بلند تولید می‌کند که این میزان به بیش از صدهزار فیلمی که در سال‌های پیش تولید کرده، افزوده می‌شود، افزون بر آن یک پلتفرم ویدئویی مانند یوتیوب بیش از یک میلیارد ویدئو برای تماشا عرضه کرده است و کاربران «هر دقیقۀ هر روز» سیصد ساعت ویدئوی جدید بارگذاری می‌کنند. حال اگر حجم عظیم پیام‌ها در شبکه‌های اجتماعی و انواع رسانه‌های دیداری و شنیداریِ دیگر را نیز در کنار این آمارها قرار دهیم، خواهیم دانست که امروزه نه تنها با اشباع پیام‌های رسانه‌ای مواجه شده‌ایم، بلکه نرخ این اشباعِ در حال رشد، شتابان است و برای پردازش اطلاعاتی که شبانه‌روز به سمت ما در جریان است، چاره‌ای جز پرداختن به سواد رسانه‌ای نداریم.

دبلیو جیمز پاتر، استاد دانشگاه کالیفرنیا که بیش از دو دهه در خصوص رسانه تدریس کرده و آثار مختلفی در این زمینه نگاشته است، سواد رسانه‌ای را توانایی دسترسی به اطلاعات و پردازش آنها با هر نوع وسیله می‌داند. سواد رسانه‌ای مجموعه‌ای از چشم‌اندازهاست که ما فعالانه به کار می‌بریم تا خودمان را در معرض رسانه‌ها قرار دهیم و معنای پیام‌هایی که با آن‌ها مواجه می‌شویم را تفسیر کنیم. پاتر در اثر معرف خود، به نام «سواد رسانه‌ای»، کودکان را به عنوان مخاطبان خاص رسانه توصیف می‌کند. او می‌گوید مردم و سیاست‌گذاران کودکان را مخاطبان خاصی می‌دانند که باید از آنها در برابر اثرهای بالقوه منفیِ مواجهه با رسانه‌های جمعی محافظت کرد. اما چرا کودکان مخاطبان خاص رسانه هستند و در برابر اثرهای منفی رسانه‌های جمعی آسیب‌پذیرترند؟

پاتر درباره خاص بودگی کودکان به عنوان مخاطبانِ رسانه دو باور را مطرح می‌کند: اول اینکه کودکان اینقدر در این دنیا زندگی نکرده‌اند که تجربه‌های بسنده‌ای در جهان واقعی داشته باشند که آنها را در برابر پیام‌های رسانه‌ای حفظ کند و دوم اینکه کودکان اینقدر بلوغ پیدا نکرده‌اند که بتوانند عناصر بسنده‌ای را در انواع خاصی از پیام‌های رسانه‌ای بیابند که خودشان را در برابر اثرهای بالقوه زیان‌بار آنها حفظ کنند. کسانی که می‌گویند خطر اثرهای منفی رسانه‌ها برای کودکان بیشتر است، چون کودکان سطح پایین‌تری از تجربه با رسانه را دارند، معمولاً تلاش می‌کنند، مواجهۀ کودکان با پیام‌های رسانه‌ای را محدود کنند تا آن کودکان را از اثرهای بالقوه زیانبار حفظ کنند اما این محدودیتِ مواجهۀ رسانه‌ای آنها را محدود می‌کند و به این ترتیب کودکان را در وضعیت آسیب‌پذیری می‌گذارد.

 

 

اما چه باید کرد؟

برگردید به عقب و زمانی فکر کنید که چگونه پدر مادرتان وقتی شما کودک بودید، مواجهۀ رسانه‌ای و مخصوصاً تماشای تلویزیون شما را کنترل می‌کردند. اگر شما مانند بیشتر کودکان بودید، پدر مادرتان یکی از این چهار گونه رفتار را با شما می‌کردند: تحمیل محدودیت، هم تماشاگری، وساطتت فعال یا استفاده از رده‌بندی برنامه‌ها.

 احتمالاً شما در خانه‌ای بزرگ شده‌اید که در آن مواجهۀ رسانه‌ایِ شما به وسیله قواعدی محدود می‌شد: شما چقدر، کی و کدام نوع برنامه تلویزیونی را اجازه داشتید، تماشا کنید. مواجهه رسانه‌ای به عنوان پاداشی برای رفتار خوب به کار می‌رفت و استفاده شما از رسانه‌ها وقتی کار بدی می‌کردید، محدود می‌شد.  اما مداخلات والدین تنها در محدود کردن، متوقف نمی‌شود. هم‌تماشاگری و وساطت فعال دو نوع دیگر از مداخله‌گری والدین است که می‌تواند در افزایش سواد رسانه‌ای موثر باشد.

«هم‌تماشاگری» یعنی پدر مادرها و بچه‌ها با هم تلویزیون تماشا کنند. نیازی به گفتگو نیست، در اینجا فرض بر این است که وقتی پدر و مادر در زمان تماشای کودکان در اتاق هستند، کودکان از تماشای محتوای زیان‌بار خودداری می‌کنند.  نتایج برخی از پژوهش‌ها نشان داده است که هم‌تماشاگری بیشتر در رسانه‌های سنتی مانند کتاب و تلویزیون رخ می‌دهد و پدر و مادر‌ها کمتر ممکن است با بچه‌ها، در بازی ویدئویی مشارکت کنند.

یکی دیگر از انواع مداخلات والدین در برخورد با کودکان در مواجهۀ با رسانه، «وساطت فعال» است. وساطت فعال گفتگوهایی است که پدر و مادر و دیگر بزرگسالان درباره تلویزیون با کودکانشان دارند. یک تحلیل روی ادبیات مطالعات وساطت فعال در طی چند سال نشان داد که چهار گونه وساطت وجود دارد که پدر و مادرها در هنگام تماشای تلویزیون به همراه کودکانشان به کار می‌برند. این چهارگونه عبارتند از ناواسطت‌گران (یعنی پدر مادرهایی که فقط گهگاهی با بچه‌هایشان درباره تلویزیون حرف می‌زنند)، خوشبینان (کسانی که بحث آنها عمدتاً محتوای تلویزیونی را تقویت می‌کند)، منفی‌بافان (کسانی که بحث‌های آنها عمدتاً علیه محتوای تلویزیونی است) و گزینشگران (کسانی که بسته به موقعیت، از هر دو تکنیک بحث مثبت و منفی استفاده می‌کنند). بنابراین تفاوت اصلی در سبک وساطت است. وساطت مثبت که چیزهای خوب در پیام‌های تلویزیونی را نشان می‌دهد و کودکان را تشویق می‌کند که از آن چیزهای خوب تقلید کنند و وساطت منفی انتقاد از رفتارهای بد شخصیت‌ها است. چندین دهه پژوهش نشان داده که وساطت فعال خیلی کم انجام می‌شود.

هم تماشاگری و نوع وساطت فعالی که بزرگسالان با کودکان دارند می‌تواند بر مواجهه کودکان با رسانه‌ها و تجربه رسانه آنها اثرگذار باشد، اکنون که بخش بسیاری از محتواهای رسانه‌ای از طریق گوشی موبایل به کودکان می‌رسد بایستی توجه داشت که با فرایند هم‌تماشاگری و وساطت فعال مانع از آثار سوء رسانه بر کودکان شد.

نویسنده: امیرحسین بهرامسیری. دانشجوی دکتری علوم ارتباطات دانشگاه تهران

 

منبع:

پاتر، دبلیو جیمز (1399). سواد رسانه‌ای، ترجمه احسان شاه‌قاسمی، تهران، انتشارات جهاد دانشگاهی.

منبع خبر: تابناک

اخبار مرتبط: سواد رسانه‌ای و کودکان: چگونه با هم‌تماشاگری سواد رسانه‌ایِ کودکانمان را افزایش دهیم؟