رقص هنر در میدان
او به سمت یک معامله ویژه میرفت، از آن دست معاملهها که با هیچ یک از معادلات زمینی جور در نمیآمد... دلکندن و رفتن را میگویم. گذاشتن و گذشتن را... اینکه یک آن به ندای دلت گوش دهی، همهچیز را کنار بگذاری و خودت را وقف کنی، وقف گریههای کودکانه، ضجههای زنانه و دردهای مردانهای که جفای روزگار، مهر سکوت بر لبان و توغ صمات بر پیکرانشان زده و تیرگی شب، سحرگاهشان را به یغما برده است. شهدای ما اینگونه خود را فدای امنیت کردند، چه آنها که مدافع وطن نام گرفتند و در مرزهای ملی خود را وقف امنیت و آرامش مردم کردند و چه آنها که پا را فراتر از مرزها گذاشتند و به مدافعان حرم ملقب شدند. همانهایی که ندای هل من ناصر ینصرنی مظلومان جهان را اجابت کردند و همچون اربابشان حسین با نثار خونشان نشان دادند که مرگ با عزت را بر زندگی با ذلت ترجیح میدهد.رقصی چنین میانه میدانم آرزوست.
امروز ۱۸مرداد، سالروز شهادت شهید محسن حججی به «روز بزرگداشت شهدای مدافع حرم» نامگذاری شده است. روز تقدیر از یک دهه فداکاری و رشادتهای مدافعان حرم در دفاع از حرم آلا... و حمایت از مردم جنگزده کشورهای عراق و سوریه. فرارسیدن این روز بهانهای شد تا مروری بر زندگی تعدادی از هنرمندان شهید مدافع حرم داشته باشیم. هنرمندانی که زیباترین تابلوی هنری جهان را با خونشان در گستره تاریخ نقاشی کردند.
خبرنگاری همهفنحریف برای مبارزه با داعش
تلاقی روز خبرنگار و روز شهدای مدافع حرم ما را بر آن داشت تا در معرفی اولین شهید هنرمند مدافع حرم، کانون توجهمان را بر نام شهید محسن خزایی متمرکز کنیم. شهیدی که رجزخوانیهایش در زمان اطلاعرسانی اخبار مقابله با داعش، در روسیه زبانزد بود و به عقیده همرزمانش سر نترسی داشت. شهید خزایی ۱۵آذر سال۱۳۵۱ در اصفهان متولد شد. بهواسطه علاقهای که به حوزه خبر داشت، بعد از گذراندن دوران تحصیل، در سن ۲۳سالگی بهطور جدی وارد این عرصه شد و بهدلیل عملکرد مناسبش، در سال ۱۳۷۴ فعالیت خود را در کسوت متصدی صدا در صداوسیمای سیستان و بلوچستان آغاز کرد و در سال ۱۳۸۳ به عنوان مدیر باشگاه خبرنگاران جوان زاهدان معرفی شد.اوج کار این شهید زمانی بود که جریان تکفیری گروهک تروریستی جندالشیطان در جنوبشرق کشور فعال شد. تأکید او بر رسوا کردن این گروه تروریستی و اقدامات خرابکارانه آنها باعث شد تا زیرنظر این گروهک قرار گیرد تا آنجا که او یک مرتبه از کمین تروریستها در حادثه تروریستی تاسوکی گریخت. شهید محسن خزائی پس از موفقیت در باشگاه خبرنگاران جوان، در سال ۸۷ به گیلان رفت و به عنوان مدیر خبر صداوسیمای گیلان فعالیتش را ادامه داد و سپس مدیر روابطعمومی کارخانه فولاد مبارکه اصفهان شد. او در سال ۱۳۹۰ و به دنبال اوج گیری درگیریهای سوریه فعالیت خبریاش را در سوریه آغاز کرد و در ابتدای آبان ۱۳۹۵ به عنوان مدیر خبرگزاری صداوسیما در سوریه منصوب شد. هرچند این انتصاب زمان زیادی به طول نیانجامید و این دلیرمرد مطبوعاتی در ۲۲ آبان ۱۳۹۵ در حین تهیه گزارش در منطقه منیان شهر حلب سوریه بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید.
همسرشهید محسن خزایی در مصاحبهای درباره نگاه این شهید بزرگوار به حوزه خبر گفت: نگاه شهید خزایی نسبت به حرفه خبر بسیار با قداست بود، ایشان همیشه معتقد بود جایگاه خبرنگار بهشت است، چون خبرنگار در هر شرایطی قرار میگیرد تا واقعیتها را منعکس کند. بخشی از دفتر هفتم مجموعه حبیب دلها به زندگی این شهید اختصاص دارد.
اولین شهید روابطعمومی مدافع حرم
به عنوان عکاس در شهرداری منطقه ۲۱ تهران فعالیت میکرد و همزمان به صورت افتخاری با خبرگزاریهای کشور در موضوعات مختلف همکاری داشت اما وقتی اسم جنگ و مبارزه در سوریه به میان آمد، دوربین را کنار گذاشت و اسلحه به دست گرفت.شهید تقی ارغوانی اولین شهید روابطعمومی، متولد دوم خرداد سال ۱۳۵۳ در تهران بود. اولین بار در سال۹۴ به صورت داوطلبانه عازم سوریه شد و پس از ۴۳ روز برگشت. خیلیها در آن زمان فکر میکردند او به عنوان عکاس به جبههها اعزام شده است اما وقتی برای دومین بار به سوریه رفت و در ۲۲ بهمن به شهادت رسید تازه فهمیدند که او در جدال با داعشیان، دوربین را کنار گذاشته و اسلحه در دست گرفته است. در کتاب «رفاقت را تمام کرد» که روایت حاج حسین اسداللهی فرمانده لشکر۲۷ محمدرسولا...(ص) از شش شهید مدافعحرم به قلم ساجده ابراهیمی است، خاطراتی از این شهید و ویژگیهای اخلاقی ایشان آورده شده است.
آوینی شهدای مدافع حرم
او را مرتضی آوینی مدافعان حرم میخواندند. فرزند سوم خانواده بود و در سال۱۳۶۲ و همزمان با اوج تولید فیلمهای مستند جبهههای جنگ و آغاز فعالیتهای مطبوعاتی شهید آوینی در ماهنامه اعتصام ارگان انجمن اسلامی، در روستای دار بدین روشن بهنمیر، از توابع شهرستان بابلسر متولد شد. به خاطر شغل پدر مدتی در بندرترکمن و مدتی در فیروزکوه بود. درسش را در رشته حسابداری دانشگاه فنی کرج آغاز کرد، هرچند پس از مدتی به دلیل علاقه به حوزه خبر تغییر رشته داد و در رشته ارتباطات اجتماعی دانشگاه بوعلی تهران به تحصیل ادامه داد. به مرور در کنارتحصیل و کار، به مستندسازی روی آورد و برای حوزه هنری، روایت فتح، صداوسیما و اتحادیه رادیو تلویزیونهای اسلامی چند مستند ساخت.با آغاز جنگ سوریه، از همان ابتدا به همراه یک گروه از مستندسازان ایرانی برای ثبت دقیق جنایات سلفیها و تکفیریها در این کشور حضور پیدا کرد. او در ۲۸مرداد ۱۳۹۲ در آخرین جنایت گروههای تروریستی مخالفان حکومت بشار در درگیریهای مناطق حاشیهای دمشق توسط تروریستهای تکفیری جبهه النصره به شهادت رسید. کتاب «با تو میمانم» زندگی داستانی شهید مدافع حرم، هادی باغبانی به روایت خانم مریم مهدیپور، همسر شهید است که با قلم خانم منصوره قنادیان نوشته شده است.همچنین بعد از شهادت او، مستندی تحت عنوان «هادی» به کارگردانی یحیی محمدعلی و مستندی با عنوان «رضوان» به کارگردانی علی احمدی زرینکلاهی درباره او ساخته شد.
مؤسس جشنواره دانشآموزی فیلم دفاع مقدس
سعید سیاح طاهری، از جانبازان مخلص هشت سال دفاعمقدس بود که با پایان جنگ نیز هرگز از جهاد دست برنداشت. همواره در میدان بود و تلاش زیادی در مسیر ارتقای فرهنگ و هنر این مرز و بوم کرد.یکی از اصلیترین برنامههای هنری او بنیانگذاری خودجوش جشنواره دانشآموزی فیلم دفاعمقدس است. او با یاری هنرمندان معروف سینما و نیز یادگاران دوران جنگ، در طی ۹ دوره، بیش از ۳۰۰ هزار دانشآموز و معلم مناطق روستایی و پیرامونی در شهرهای محروم را با حماسههای مردمی جنگ آشنا کرد.از نکات قابل تامل این جشنواره، برگزاری آن در سال ۹۱ و در جریان زلزله تبریز و ارسباران بود که در آن حدود ۴۳ هزار نفر از بچههای کل مناطق زلزلهزده شرکت کردند. از دیگر فعالیتهای این شهید، برگزاری مسابقات کتابخوانی دفاعمقدس همچون کتاب دا، کوچه نقاشها، دختر شینا، بابا نظر و… در بین اقشار مختلف، همچون معلمان پنج استان خوزستان، ایلام، بوشهر، سیستان و بلوچستان و هرمزگان و نیز زندانیان و دیگر گروههای اجتماعی همانند پرستاران و مهمانداران هواپیما بود که به دلیل غیررسمی بودن و به کارگیری شیوههای نوین با استقبال زیادی مواجه شدند.راهاندازی جشنواره دانشآموزی فیلم دفاعمقدس وپایهگذاری حضور مددجویان زندانی در سفرهای راهیان نور را هم باید به عنوان آثار ماندگار این شهید والامقام محسوب کرد. شهید سعید سیاح طاهری با وجود مجروحیت و نقص عضو، به صورت داوطلبانه و بدون هیچ گونه سمت رسمی به سوریه رفت و در ۲۳ دی ماه ۱۳۹۴ حین شناسایی جنوب غرب استان حلب و در منطقه خان طومان مورد اصابت خمپاره قرار گرفت و به دیار معبود شتافت.نکته قابل تامل پس از شهادت ایشان، تسلیت و ابراز همدردی تعداد زیادی از هنرمندان مطرح سینمای کشور از جمله پرویز پرستویی، رخشان بنیاعتماد، تهمینه میلانی، خسرو سینایی، حمید فرخنژاد، محسن امیریوسفی، رؤیا تیموریان، مسعود رایگان، انسیه شاه حسینی، پریوش نظریه، مهتاب کرامتی، عبدالحسن برزیده، محمد باشه آهنگر، حسن پورشیرازی، جواد افشار، مهرداد صدیقیان، کوروش سلیمانی، سیدعلی صالحی، مالک حدپور سراج و… بود.همچنین در سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر در بهمن ۱۳۹۴ از خانواده وی تقدیر شد و فاطمه معتمد آریا، مهتاب کرامتی، رخشان بنیاعتماد و سیدهزهرا حسینی از او تقدیر کرده و با ذکر خاطراتی یاد او را گرامی داشتند.
کتاب «سعید شهید» شامل ۴۰ خاطره از سعید سیاح طاهری و به شرط عاشقی در روایت زندگی این سردار شهید منتشر شدند.
«شمرخوانی» که مدافع حرم شد!
امیرعلی محمدیان یکی از جوانترین شهدای مدافع حرم است. در سال ۱۳۷۱ در شهرری متولد شد. از کودکی پای ثابت مسجد محله بود و عشق این را داشت تا در تعزیه ایفای نقش کند هرچند به سبب درشتی هیکل نقش شمر را به او میدادند.
مادرش میگفت: با شروع جنگ در سوریه آرام و قرار نداشت. معتقد بود در مکتب امام حسین(ع) درس آزادگی یاد گرفته است. وقتی با مخالفت من، برای رفتن به سوریه روبهرو شد، حرفی به من زد که تسلیم شدم. گفت: از بین سه فرزندی که خدا به شما عنایت کرده نمیخواهی که یکی شان را قربانی حضرت زینب کنی؟
او با همین جمله اذن جهاد گرفت و پس از گذراندن حدود ۱۵ روز دوران آموزشی، در ۱۳دی ماه۹۴ راهی سوریه شد. در آن زمان برنامههای عملیاتی نبل و الزهراء(س) مطرح بود و شهید به منطقه خانطومان رفت..در سال ۱۳۹۵ تروریستهای تکفیری طی یک عملیات در این منطقه، ۱۵نفر را به شهادت رساندند که شهید امیرعلی محمدیان نیز جزو آنان بود.
یکی از دوستانش در بیان لحظه شهادت او میگفت: دشمن که حمله کرد هر کدام از ما پناه گرفتیم امیرعلی پایش تیر خورد و روی زمین افتاد. خواستیم کمکش کنیم، نگذاشت. گفت: بروید من خودم را به شما میرسانم اما دیگر کسی خبری از او ندارد.
پیکر او به همراه هفت شهید دیگر در آن زمان در منطقه ماند و تا سال ۱۴۰۰ امکان بازگشت پیدا نکرد.
تعزیهخوانی که راه مولایش را طی کرد
صدایی پراحساس و سوزناک و تاثیرگذار و البته پر و پیمان با حجم و ارتفاعی مناسب که تناسبی شگفت از منظر مضمون و محتوا با شهادتش در دیار غربت دارد. شهید مدافعحرم سیدجواد اسدی را میگویم.متولد سال ۱۳۵۹ از روستای امره بود. روستایی که اهالی آن موروثی تعزیهخوان بودند و سیدجواد نیز همچون پدر با صدای سوزناک علیاکبرخوان بود. برادرش شهید سیدخیرا... اسدی سال ۶۷ در منطقه عملیاتی سردشت در نبرد با رژیم بعث عراق به درجه رفیع شهادت نایل آمد و او دومین فرزند خانواده بود که به جنگ با باطل میرفت.این شهید بزرگوار طبق رویای صادقهای که مادر بزرگوارش دیده بود اردیبهشت سال ۹۵ در حماسه مقاومت خانطومان، شهادت را به آغوش کشید و «عند ربهم یرزقون» گشت و پیکر مطهرش پس از حدود ۳۵ ماه به دامان خانواده بازگشت و با عطر جهادیاش، استان، شهر و محله را تطهیر کرد. کتاب تعزیه دریا به کوشش مصیب معصومیان، که خود از یادگاران هشت سال دفاعمقدس و همچنین از رزمندگان مدافعحرم و برادر شهید نیز هست، به نگارش درآمده است.
سکینه خوانی که مدافع حرم شد
یکی دیگر از علاقهمندان به سرور و سالار شهیدان که در عمل ثابت کرد رهروی اوست، شهید علیاصغر الیاسی است. این دلاورمرد ۱۸ بهمن سال ۷۳ در منطقه خرمدشت، یکی از مناطق محروم استان البرز پا به عرصه حیات گذاشت. او اولین فرزند خانواده پنجنفرهای بود که بهواسطه علاقه پدر به تعزیهخوانی، از همان بدو کودکی با حماسه کربلا آشنا شد. در دوران خردسالی و کودکی راه پدر را در پیش گرفت و تعزیهخوان اهلبیت(ع) شد. ایام محرم در دستگاه امامحسین(ع) و مجلس تعزیه سکینهخوانی میکرد.با آغاز درگیریها در سوریه، تمام تلاشش را کرد تا در لباس مقدس مدافعحرم به آنجا برود اما مادرش اجازه نمیداد. تنها راه چاره را عضویت در سپاه دید اما بازهم نتوانست مادر را راضی به سفر کند.به این و آن رو انداخت تا برایش پادرمیانی کردند و رضایت مادر را گرفت و اعزام شد.در آخرین تماسش با ایران، برای مادرش روضه حضرتزینب(س) خواند تا بعد از شهادتش آرام باشد و صبوری کند. او که سال ۹۶ در نقش حضرتعباس(ع) تعزیهخوانی میکرد اولین سفیر محرمالحرام سال ۹۷ بود که به اربابش حضرت سیدالشهدا(ع) لبیک گفت. او ۱۸ شهریور سال ۹۷ در ۲۴ سالگی شب اول محرمالحرام در جنوب حلب سوریه به شهادت رسید. کتاب «عباس حرم» روایتهایی از زندگی این شهید والامقام است که در ۱۳۰ صفحه ۳۶ روایت از زندگی و وصیتنامه شهید را شرح میدهد.
شهید مدافعحرمی که حنجرهاش وقف اهل بیت(ع) بود
مداح اهلبیت(ع) و عاشق حسین(ع) بود. به عشق حسین(ع) به مدافعانحرم پیوست و همچون اربابش مدتها پس از شهادت پیکرش در بیابان ماند.شهید محمد آژند، فرزند جبهه بود. پدرش برای دفاع از این مرز و بوم، در قامت رزمنده نیروی هوایی، به همراه خانواده به دزفول عزیمت کرده بود. کودکیاش زیر آتش توپخانه و موشکباران جبهه جنوب در دوران دفاعمقدس سپری شد. او که از کودکی قاری متبحر و حافظ قرآن بود خیلی زود به مداحی رویآورد و به فنون آن مسلط شد. دورههای تخصصی نیز در این خصوص طی کرد و مداح متبحری شد. بهواسطه صدای بسیار خوش و سوزناکی که داشت در مجالس زیادی برای مداحی دعوت میشد.
پدرش میگفت: چند باری برای خواندن در مجالس ختم از او دعوت شد اما قبول نکرد. یک روز به او گفتم باباجان تو که اینقدر خوب میخوانی چرا در مجالس ختم نمیخوانی؟ گفت: اینکار خلوص را از من میگیرد. دلم میخواهد برای اهلبیت(ع) و خالصانه بخوانم.با پایان تحصیلات به سپاه رفت و با آغاز جنگ در سوریه عزمش را جزم کرد که به جبهههای نبرد حق علیه باطل برود. هرچند گرفتن موافقت از فرماندهان سخت بود و اجازه این اعزام را به او نمیدادند.دو سال در تلاش بود که بتواند از فرماندهاش رضایت بگیرد تا بتواند برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) عازم سوریه شود اما سپاه با رفتن او موافقت نمیکرد. بههمیندلیل محل خدمتش را عوض کرد تا توانست نظر موافق اعزام را بگیرد.شهید آژند ۱۳ دی ماه ۱۳۹۴ عازم سوریه شد و ۲۱ دیماه ۱۳۹۴ در منطقه خانطومان شهر حلب سوریه آسمانی شد و پیکر مطهرش پس از پنج ماه و پنج روز در ۲۷ خرداد ۱۳۹۵ به میهن بازگشت. کتاب «مسافر غربت» عنوان کتابی است که به روایتهای خانواده شهید مدافعحرم محمد آژند درباره ایشان پرداخته است.
از بازیگری در سریال مختار تا حماسهآفرینی در سوریه
حبیب جنت مکان یکی دیگر از هنرمندان شهید مدافع حرم است که گرچه آوازهاش بیشتر برای بازی در سریال مختار بود اما هنر اصلیاش نوشتن اشعار حماسی و مداحی است. او متولد سال ۱۳۴۰ در چنیبه سفلی اهواز است. فعالیتهای انقلابیاش را از مسجد زینالعابدین(ع) واقع در کمپلوی اهواز شروع کرد و با تشکیل کمیته انقلاب اسلامی به عضویت این نهاد درآمد.۱۹ ساله بود که جنگ شروع شد. از شروع تا پایان جنگ در جبهه حضور داشت به حدی که همسرش میگفت باید پرسید حاج حبیب چند بار به خانه آمد نه این که پرسیده شود چند بار به جبهه رفتند؟!
او در طول جنگ ۹ بار مجروح شد و ۴۵درصد جانبازی داشت، یک ریه و یک کلیهاش از کار افتاده بود و در کمرش ترکش داشت و نمیتوانست راحت بنشیند.با پایان جنگ از راویان دفاعمقدس بود و همراه با کاروانهای راهیان نور به مناطق عملیاتی میرفت. بسیار تاکید داشت که باید واقعیتهای جنگ را به مردم بگوییم.با آغاز جنگ در سوریه بار دیگر لباس رزم بر تن کرد و به میدان نبرد رفت و در ۲۷فروردین ۱۳۹۴ با بمب و تلههای انفجاری کنترل از راه دور داعش به شهادت رسید.پیکر مطهرش شب تا صبح در حرم حضرت عباس(ع) بود. به گفته مسئولان عتبات برای هیچ شهیدی این چنین سابقهای به یاد ندارند. در بینالحرمین مردم عراق و زائران ایرانی تشییع باشکوهی برای او برگزار کردند و پس از انتقال به ایران، پیکرش در کنار همرزمان شهیدش در گلزار شهدای اهواز آرام گرفت.
شهیدی از دیار اخراجیها
سالهای ۹۴ تا ۹۶ اوج جنگ در سوریه بود، بهواسطه عملیاتهای پیدرپی و هجوم نیروهای مقاومت به زمینهای تحت اشغال تکفیریها شهدای زیادی تقدیم شد که در این میان نام تعدادی از رزمندگان ایرانی نیز به چشم میخورد. شهدایی که رفته بودند تا از حرم اهلبیت دفاع و آتش جنگ را در کشوری اسلامی که از محورهای مهم مقاومت در منطقه است خاموش کنند.ابراهیم خلیلی بسیجی لشکر ۲۷ محمد رسولا... تهران بزرگ و فرمانده پایگاه مسجد شهید سبحانی بود. وی همچنین فرزند شهید داوود خلیلی از شهدای دوران دفاعمقدس بود که در دشت عباس به شهادت رسید.او که در نشریه شلمچه مسعود دهنمکی فعال بود، در یکی از تاثیرگذارترین صحنههای فیلم اخراجیهای یک یعنی همانجا که میدان مین صحنه آزمایش شد، قبل از مجید سوزوکی پای به این میدان گذاشت.او عاشق تفحص بود و حتی در جریان عملیات تفحص در غرب از ناحیه پا مجروح شده بود.
مادرش گفته بود: «ابراهیم عاشق تفحص بود و مدام به مناطق جنگی میرفت. یکبار متوجه شدم مدتهاست بدون اینکه به کسی بگوید در یک اتاق کوچک و بدون کولر در حالی که چند آجر زیر سرش میگذارد و چند پتوی ضخیم به رویش میکشد، میخوابد. وقتی فهمیدم خیلی تعجب کردم، گفتم: ابراهیم چرا این کار را میکنی؟ مریض میشوی مادر! گفت: میخواهم بدنم به شرایط سخت و آب و هوای گرم جنوب عادت کند.»
ابراهیم خلیلی ۳۸ ساله بالاخره به سوریه رفت تا در صف مدافعان حرم قرار گیرد. او سرانجام در شهریور سال ۹۶ در جبهه شرق حلب به شهادت رسید. مستند «زمین میلرزد» به کارگردانی عادل انیسی و محمدجواد رحیمی روایتی از زندگی و شهادت این تخریبچی و شهید مدافع حرم است و بخشهای مختلف فعالیت او در سوریه را به تصویر کشیده است.
مستندسازی که قهرمانفیلم خود شد
در آن لحظات دوستان «علی» صدایش میزدند و از او میخواستند که زنده بماند؛ اما علی فقط لبخند میزد. دوست نداشت لحظات خوش دیدار را از دست بدهد. صداهایی را میشنید که جانش را نوازش میداد. در همان حال به یکی از دوستان همرزمش گفت: «سید! دارند صدایم میکنند.»
دوستانش به نیابت از او مقداری پول به نیت صدقه کنار گذاشتند اما علی بهشدت از ناحیه پا مجروح شده بود و خون زیادی از دست داده بود. علی شروع کرد به گفتن شهادتین: «اشهد ان لاالهالاا... و اشهد ان محمدا رسولا... و اشهد ان علیا ولیا...، .. اشهد ان علیا ولیا...، .. اشهد ان علیا ولیا... .»
از دوستان و همرزمان حلالیت میطلبید و همچنان لبخند میزد. لحظات برای دوستان علی به سختی و برای خود او با شیرینی خاصی سپری میشد تا اینکه بالاخره آمبولانس رسید. علی را به عقب بازگرداندند در حالی که دیگر دیر شده بود.قرار بود شهید علی انصاری، راوی قهرمانیهای رزمندگان مقاومت عراق در جنگ با تکفیریها باشد اما خود قهرمان مستندی شد که بعدها با نام «پل» از شبکه افق پخش شد. شهید علی باسم انصاری از گزارشگران و مستندسازان شبکه الغدیر در بهمن ۱۳۹۳ در حین ثبت لحظههای مبارزه رزمندگان مقاومت علیه داعش در استان دیالی واقع در شمال مقدادیه، از ناحیه پای راست بهشدت مجروح شد و به شهادت رسید.
منبع خبر: جام جم
اخبار مرتبط: رقص هنر در میدان
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران