عادی‌سازی روابط عربستان و اسرائیل و منافع ملی آمریکا

عادی‌سازی روابط عربستان و اسرائیل و منافع ملی آمریکا
خبر آنلاین

به گزارش خبرآنلاین پایگاه نشنال اینترنست در تحلیلی نوشت: اختلاف ایدئالیست ها و واقع گرایان یکی از اصلی ترین اختلاف نظرهای ایدئالیست ها و رئالیست ها در طول جنگ سرد و در بحث سیاست خارجی، ترویج حقوق بشر و اصول دموکراتیک آمریکایی بود که از مهمترین اهداف آمریکا در خارج از این کشور قلمداد می شد. آن مناظره میان ایدئالیست ها و رئالیست ها، سیاست خارجی کیسینجر را با این استدلال که منافع ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک باید محور اصلی راهبرد کلان دیپلماسی آمریکا باشد، ارجحیت داد. در برابر این نگاه واقع گرایانه، نگاه انترناسیونالیست های لیبرال در چپ و نومحافظه کاران در سمت راست قرار داشت که معتقد بودند که هدف ایالات متحده در سیاست خارجی می بایست بر محوریت گسترش ارزش های آمریکایی در جهان قرار گیرد.

در واقعیت، زمانی که فشار وارد می‌شد و به‌ویژه،وقتی مسائل مربوط به جنگ و صلح مطرح می گشت،رئالیسم به پیروزی می‌رسید. این مسئله حتی در مورد روسای جمهوری که رویکرد های آرمان گرایانه همچون رئیس‌جمهور دموکرات جیمی کارتر و رئیس‌جمهور جمهوری‌خواه جورج دبلیو بوش، داشتند، صدق می کرد. این دو رئیس جمهور همچنین نشان دادند که چگونه توجه به حقوق بشر و ترویج دموکراسی می تواند به منافع ملی ایالات متحده آسیب برساند.

شکست رویکرد های ایدئالیستی بوش و کارتر از این رو، دولت کارتر با سرمایه گذاری دیپلماتیک و با تحت فشار قرار دادن شاه ایران یعنی محمدرضا پهلوی برای بهبود وضعیت حقوق بشردر ایران ، توجهی به وضعیت رو به وخامت سیاسی در آن کشور نداشت و نتوانست از سقوط رژیم شاه در ایران جلوگیری کند.

انقلاب ایران در سال ۱۹۷۹، ضربه ای ویرانگر به مواضع آمریکا در خاورمیانه وارد کرد. به همین ترتیب، دلبستگی پرزیدنت بوش دوم به بازسازی خاورمیانه در امتداد خطوط دموکراتیک، دولت او را به سمت تحت فشار گذاشتن اسرائیلی‌ها هدایت کرد تا اجازه برگزاری انتخابات آزاد دموکراتیک در سرزمین‌های فلسطینی در سال ۲۰۰۶ را بدهند که منجر به پیروزی جنبش اسلامگرا و ضدغربی حماس شد. که امروز در نوار غزه در قدرت باقی مانده است.

یکی دیگر از رئیس‌جمهورانی که وارد کاخ سفید شده بود و متعهد به برنامه‌های جاه طلبانه برای ترویج دموکراسی و مبارزه با اقتدارگرایی بود، اما به تدریج سیاست‌های خود را با واقعیت‌های سیاست قدرت بین‌المللی تنظیم کرد، جو بایدن بود.

بایدن با انعکاس نتیجه عجیب آرمان گرایی جزمی، به اجلاس سران خود برای دموکراسی در سال ۲۰۲۳ از یک کشور اسلام گرا و ضد آمریکایی مانند پاکستان دعوت کرد، زیرا خوب، انتخابات برگزار می کند. اما سنگاپور، متحد استراتژیک پیشرو آمریکا در اقیانوس آرام، به دلیل تعهد ظاهرا مشکوک به آرمان های دموکراتیک دعوت نشد.

کمپین دموکراسی خواهانه قبلی بایدن همچنین شامل تعهد برای منزوی کردن و مجازات عربستان سعودی و ولیعهد آن، محمد بن سلمان (MBS) بود، و سعودی ها را به عنوان دولت منفور در پاسخ به قتل جمال خاشقچی، ستون نویس واشنگتن پست در سال ۲۰۱۸، مورد سرزنش قرار داد.

برای مدتی، این رویکرد تا آنجا که به منافع استراتژیک و اقتصادی ایالات متحده مربوط می شد، بدون هزینه به نظر می رسید. گذشته از این، زمانی بود که آمریکا در حال تبدیل شدن به یک تولیدکننده بزرگ انرژی بود و قیمت نفت در حال کاهش بود و ظاهراً این فرصتی برای ارزیابی مجدد اتحاد واشنگتن با ریاض بود.

پایان دادن به ائتلاف با ریاض هدفی بود که توسط اعضای جناح مترقی حزب دموکرات اعلام شد، که همچنین تعهد ایالات متحده به اتحاد خود با اسرائیل و کل استراتژی آن برای تعامل در خاورمیانه را زیر سوال می برد.

بایدن و دستیارانش با بی توجهی به نگرانی عربستان در مورد تهدید دشمنش ایران، تهدیدی که با اسرائیل مشترک بود، تصمیم گرفتند به سمت تجدید توافق هسته ای با جمهوری اسلامی حرکت کنند.

اما پس از آن جنگ در اوکراین رخ داد و دولت بایدن ناگهان خود را در یک سیستم بین المللی یافت که تحت سلطه یک درگیری دیپلماتیک و نظامی بین قدرت های بزرگ بر سر سرزمین ها و منابع است. قیمت انرژی تا استراتوسفر بالا رفت، و اینکه آیا بن سلمان، ولیعهد منفور عربستان سعودی، قیمت نفت را افزایش داده یا با روس‌ها و چینی‌ها معاشقه کرده است، اکنون بسیار بیشتر از سابقه حقوق بشر آن کشور اهمیت دارد.

وسواس نسبت به تعهد سعودی ها به ارزش های لیبرال دموکراتیک در گذشته به نظر می رسد تجملی است که قدرت بزرگی مانند ایالات متحده نمی تواند از عهده آن برآید، به ویژه زمانی که دیگر قدرت های بزرگ - مانند چین و روسیه، مطمئناً نگران رفتار متحدان بالقوه خود با سیاسی نیستند. مخالفان یا اقلیت‌های مذهبی - منتظرند تا هر خلاء ژئواستراتژیکی را که آمریکایی‌ها برجای می‌گذارند پر کنند.

از این منظر، پیگیری امکان پیمان امنیتی متقابل ایالات متحده و عربستان در سطح ناتو - که بر اساس آن ایالات متحده در صورت حمله به عربستان سعودی از آن دفاع می کند و عربستان سعودی را در عادی سازی روابط با اسرائیل دخالت می دهد - یک منطق سیاسی واقعی است. به ویژه اگر منجر به پیشرفت در جبهه فلسطین و اسرائیل شود.

پس از توافق آبراهام و عادی سازی روابط اسرائیل با چند کشور عربی، روند تنش زدایی دیپلماتیک و هم کاری اقتصادی میان دو قدرت بزرگ منطقه و هم پیمانان آمریکا، تا جایی که به منافع آمریکا مربوط می شود، یک کودتای بزرگ خواهد بود.

یک بلوک خاورمیانه ای طرفدار آمریکا که از منابع انرژی خلیج فارس و صنایع و مراکز علمی پیشرفته اسرائیل قدرت می گیرد، موثرترین راه برای مهار تجاوز ایران و ماهواره های منطقه ای آن خواهد بود. چنین توافقی قطعا ارزش هزینه هایی را دارد که در قالب تامین سیستم دفاع موشکی ضد بالستیک، دفاع ضد موشک های بالستیک در اختیار سعودی ها قرار می گیرد و می تواند برای سعودی ها در برابر زرادخانه موشکی میان برد و دوربرد ایران مفید باشد و به آن ها در توسعه یک برنامه هسته ای غیرنظامی کمک کند.

شکی نیست که بن سلمان همچنین از اسرائیل در مورد مسائل فلسطین امتیازاتی از جمله توقف ساخت شهرک های یهودی نشین جدید در کرانه باختری و تعهد آشکار به ایجاد یک کشور مستقل فلسطینی را مطالبه خواهد کرد.

اگر بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل دست به چنین اقداماتی بزند که منجر به کناره گیری دو وزیر راستگرای افراطی - ایتمار - گویر، رئیس حزب فرا ملی گرای اوتزما یحودیت و بزالل اسموتریش، رئیس حزب صهیونیسم مذهبی - از ائتلاف کنونی شود.

در این صورت نتانیاهو چاره ای جز تکیه بر حمایت احزاب میانه رو در کنست و توافق با آن ها برای پایان دادن به بحران کنونی بر سر طرح جنجالی دولت برای اصلاحات قضایی نخواهد داشت.

۳۱۱۳۱۱

منبع خبر: خبر آنلاین

اخبار مرتبط: عادی‌سازی روابط عربستان و اسرائیل و منافع ملی آمریکا