گفتمان بریتانیا در مورد نژاد، میراث داروینی، بین پراگماتیسم و ذات گرایی (قرن ۱۹ و ۲۰)، میشل پروم، ترجمه جنیف یزدانی - Gooya News

نوشته: میشل پروم
دانشگاه پاریس، فناوری اطلاعات و ارتباطات
ترجمه از حنیف یزدانی


مقدمه مترجم
نژادپرستی مشکل بزرگی در زمان ماست. متاسفانه به دلیل عدم آموزش توسط دستگاههای آموزشی و همچنین رمانتیک سازی از رژیم سابق که تمایلات نژاد گرایانه داشت جامعه ایران در معرض این آسیب قرار گرفته است.
مقاله زیر کمک زیادی برای درک مبانی نظری و تاریخی نژاد دارد. این مقاله با بیان معرفی دیدگاه فرانسوی به انتقاد از دیدگاه و عملکرد جامعه انگلیسی زبان به موضوع نژاد می‌پردازد. مسئله ایی که به ما نشان می‌دهد در بین کشورهای مختلف غربی اختلافات تاریخی و سیاسی و فرهنگی به عملکرد مختلف منجر شده است.
در نهایت امیدوارم با مقایسه تاریخ و فلسفه غرب ارائه شده در این مقاله، با وضعیت ایران، درک بهتری از میزان بحرانی بودن مقوله نژاد و نژادپرستی در کشورمان بدست آوریم.

اصل مقاله
در حالی که اصطلاح "نژاد" از زمان جنگ جهانی دوم در اسناد رسمی فرانسه ناپدید شده است، در همان زمان در بریتانیای کبیر حفظ شده. از جمله می‌توان به سه قانون اصلی در مورد "روابط نژادی"، "سوال نژادی" سرشماری ده ساله و مجوز برای بررسی قومیت کارکنان در شرکت‌ها اشاره کرد. این مقاله به دنبال درک بافت تاریخی انگلستان ویکتوریایی است که منجر به این اختلاف بین دو طرف کانال (مانش) شد. این مقاله داروینیسم را به عنوان یکی از تأثیرات اصلی در بحث پیرامون «نژاد» تعریف می‌کند و موضع داروین را که در «تبار انسان» (۱۸۷۱) بیان شده است، تحلیل می‌کند. داروین نتیجه می‌گیرد که مفهوم نژادهای بشر بدون کنار گذاشتن استفاده از این اصطلاح، برای راحتی، نامناسب است. این انتخاب عمل گرایانه در واقع راه را برای برخورد ذات گرایانه با «نژادها» باز کرده است.
۱-
امروزه در فرانسه صحبت از «نژاد» به معنای «نژادهای انسانی» از همه متون و سخنرانی‌های رسمی حذف شده است. روزنامه‌نگاران و سایر مشارکت‌کنندگان در رسانه‌های اصلی تنها با استفاده از علامت‌های نقل‌قول (گیومه) - به طور شفاهی، از این اصطلاح استفاده می‌کنند، حرکت معروف انگشتان که عدم امکان نشان دادن این نشانه‌های گرافیکی (گیومه) را جبران می‌کند. در همین راستا، در آغاز قرن، مطالعه موردی ارائه شده توسط پروژه سرشماری در کالدونیای جدید را به بررسی کنیم (۱). مسئله ایی که مربوط به شمارش دقیق‌تر درصد کاناک‌ها و کالدوچ‌ها بود که بخش عمده‌ای از جمعیت جزیره را تشکیل می‌دادند. پس از چند هفته تأخیر، این ماجرا در سرزمین اصلی فرانسه سر و صدا به پا کرد تاجایی که خود رئیس جمهور نیز به این موضوع پرداخت. ژاک شیراک، به نقل از روزنامه لوموند، این ابتکار سیاسی منتسب به یک مقام ارشد را که اقدامش از چشم ریاست جمهوری دور مانده بود را با عبارات بسیار شدید محکوم کرد. «این ایده برای تعیین منشأ قومی ظالمانه است. من فقط می‌توانم این داستان سرشماری را که توسط فردی کاملاً غیرمسئول انجام شده است به شدیدترین شکل محکوم کنم. (۲)» این «داستان سرشماری»، به قول رئیس جمهور، توهین به قوانین و آداب و رسوم جمهوری، «متحد و غیرقابل تقسیم» از سال ۱۷۹۲ بود. سپس ژاک شیراک روح ماده اول، بخش ۱ قانون اساسی فرانسه (۴ اکتبر ۱۹۵۸) را پذیرفت و اغلب آن را نقل می‌کرد: «فرانسه یک جمهوری غیرقابل تقسیم، سکولار، دموکراتیک و اجتماعی است. این قانون برابری در برابر قانون را برای همه شهروندان بدون تمایز از منشاء، نژاد یا مذهب تضمین می‌کند. در نظر قانون گذار، کاناک یا کالدوچه مهم نیست. سفید یا سیاه نیست، بلکه ما به سادگی و منحصرن "فرانسوی" هستیم. (۳)» رئیس جمهور همچنین از اصولی پیروی کرد که پس از جنگ جهانی دوم توسط یونسکو تعیین شد. این سازمان بین‌المللی در «بیانیه تخصصی» معروف خود به تاریخ ۲۰ ژوئیه ۱۹۵۰، اصل وحدت نسل بشر را به عنوان یک اجماع علمی و هم نژادی (وحدت انسانها) را به عنوان محتمل‌ترین فرضیه مطرح می‌کند. «محققان عموماً موافقند که انسانیت یکی است و همه انسانها به یک گونه تعلق دارند، هومو ساپینس. علاوه بر این، عموماً پذیرفته شده است که همه انسان‌ها احتمالاً از یک گروه هستند: تفاوت هایی که بین گروه‌های مختلف انسانی وجود دارد به دلیل بازی عوامل تکاملی تمایز است.» در نهایت، متن با تأکید بر اینکه شباهت‌ها بر تفاوت‌ها بیشتر است، نتیجه می‌گیرد: «اشتباهات جدی ناشی از استفاده از کلمه "نژاد" در زبان محاوره، این انتظار را به وجود آورده است که استفاده از آن در مورد نوع بشر کاملاً کنار گذاشته شود.»
یک اصطلاح رایج

۳-
این انتظار، همانطور که دیدیم، در کل تا آنجا که به فرانسه مربوط می‌شود برآورده شده است. از سوی دیگر، جهان آنگلوساکسون، و به ویژه بریتانیای کبیر، در سراسر نیمه دوم قرن بیستم به استفاده از کلمه انگلیسی "race" (نژاد) به طور معمول و بدون علامت نقل قول (گیومه) ادامه داد.
۴-
سه قانون عمده‌ای که در قرن بیستم در سراسر کانال مانش برای مقابله با شیوه‌های نژادپرستانه و تبعیض آمیز وضع شد، که همگی توسط حزب کارگر وضع شدند، قوانین روابط نژادی نامیده شدند. اولین مورد، قانون روابط نژادی در سال ۱۹۶۵ بود. این قانون که توسط دولت نخست وزیر هارولد ویلسون تهیه شد، هر گونه تبعیض نژادی را در مکان‌های عمومی در بریتانیا ممنوع کرد. (۵) و تحریک نفرت نژادی در سخنرانی‌ها، سیاست‌ها و نشریات را جرم دانست. این قانون خواستار ایجاد یک هیئت روابط نژادی بود، اما بدون دادن هیچ اختیار واقعی به آن.
۵-
سه سال بعد، قانون روابط نژادی ۱۹۶۸، که توسط دولت کارگری هارولد ویلسون مجدداً تصویب شد، تبعیض نژادی را در بخش مسکن، اشتغال و خدمات و همچنین در تبلیغات ممنوع کرد. با این حال، پلیس و ارتش به طور خاص از این مکانیسم قانونی مستثنی شدند. (۶)
۶-
سرانجام در سال ۱۹۷۶، سومین قانون روابط نژادی، مهم ترین و طولانی ترین قانون از میان این سه قانون (۷)، توسط ویلسون که به قدرت بازگشته بود در پارلمان معرفی شد و سرانجام در همان سال تحت نظارت جیمز کالاگان، نخست وزیر جدید کارگری، به تصویب رسید. این قانون پیرو گزارش اوراق سفید (White Paper) تبعیض نژادی در سال ۱۹۷۵ است که نشان دهنده ناکافی بودن دو قانون قبلی و تداوم سطح بالای تبعیض در کشور بود. بنابراین، این قانون، قوانین ضد تبعیض را تثبیت و گسترش می‌داد، و بیش از همه با این واقعیت متمایز شد که یک ساختار مؤثر به اسم کمیسیون برابری نژادی (CRE) را ایجاد می‌کرد. (۸)
۷-
ما در این یادآوری مختصر شاهد تکرار عبارات انگلیسی (RACE) "نژاد" و (RACIAL) "نژادی" هستیم که در بالاترین سطح دولتی استفاده می‌شود. ما همچنین اصطلاح نژاد را در سرشماری‌های چند دهه‌ای پادشاهی بریتانیا می‌یابیم. "مسئله نژادی" برای اولین بار در سال ۱۹۹۱ ظاهر شد (سرشماری‌های ملی از سال ۱۸۰۱، در سال‌های ۱... انجام شده است: به عنوان مثال ۲۰۰۱، ۲۰۱۱، ۲۰۲۱، و غیره). بنابراین در سال ۱۹۹۱ از ساکنان بریتانیای کبیر به تنهایی سوال شد (۹): «قومیت شما چیست؟» توجه داشته باشید که از سال ۱۹۷۶، واژگان تغییر کرده است و "قومی" (ethnic) در اینجا جایگزین "نژادی" (RACIAL) می‌شود، بدون اینکه جایگزینی یک کلمه با کلمه دیگر لزوماً متضمن تحول معنایی قابل توجهی باشد (ما به این موضوع باز خواهیم گشت). نکته دوم این است که "مسئله نژاد" (همانطور که در واقع نامیده می‌شود) بر اساس اصل خوداظهاری (خود شناسایی) کار می‌کند. بنابراین، تعدادی از ایرلندی‌های طرفدار استقلال ایرلند در بریتانیای کبیر، خشمگین بودند که نمی‌توانستند خود را از نظر قومی «ایرلندی» تعریف کنند و مجبور بودند همان گزینه «سفید» را همانند انگلیسی‌ها انتخاب کنند، در حالی که ترجیح می‌دادند گزینه «سیاه» را علامت بزنند. یعنی سیاه بیشتر محتوایی سیاسی به نشانه مقاومت داشت تا فنوتیپ سیاه.
۸-
در سال ۱۹۹۱، در واقع، انتخاب‌های نژادی محدود بود. فقط ۹ گزینه وجود داشت: "سفید، سیاه کارائیب، سیاه آفریقایی، سیاه دیگر (لطفاً مشخص کنید)، هندی، پاکستانی، بنگلادشی، چینی، گروه قومی دیگر (لطفاً مشخص کنید) ". به یاد داشته باشید که سردرگمی بزرگ این دسته بندی اختلاط معیارهای "نژادی" و معیارهای ملی بود. "چینی ها" همه از قوم هان (Han) نیستند. آیا اویغورها مثلاً در همین دسته قرار می‌گیرند؟ به طور مشابه، "پاکستانی" شامل پنجابی‌ها و پشتون‌ها و بسیاری از گروه‌های قومی دیگر می‌شود.
۹-
در سال ۲۰۰۱ تعداد گزینه‌ها تقریباً دو برابر شد. در پاسخ به واکنش ایرلندی‌ها (این مشکل از آنجایی که مسئله قومی اکنون شامل ایرلند شمالی نیز می‌شود، بیشتر مطرح است.)، گروه بندی سفید به «سفید بریتانیایی» و «ایرلندی سفید» تقسیم می‌شود. دسته "دو رگه" (MIXED) با چهار امکان ("سفید و سیاه کارائیب"، "سفید و سیاه آفریقایی"، "سفید و آسیایی" و "دو رگه دیگر") اضافه شده است. سرانجام، در آخرین سرشماری سال ۲۰۱۱، کادرهای «بوهمی» (کولی) و «مسافر ایرلندی» (Irish Traveller) (۱۰) برای جمعیت سفیدپوست اضافه می‌شوند، در حالی که «گروه قومی دیگر» به «عرب» و «هر گروه قومی دیگر» تقسیم می‌شود.
۱۰-
ما از این مرور مختصر آخرین سرشماری‌های ملی، یک بار دیگر، نگرش «بدون قید و بند» را نسبت به مسئله «نژاد» (که به‌طور متواضعانه «قومیت» نامیده می‌شود) به یاد خواهیم سپرد. یک سرشماری در فرانسه که از پاسخ دهندگان بپرسد که آیا آنها عرب هستند یا سیاهپوست، خشم بسیاری از طبقه سیاسی و عموم مردم را برخواهد انگیخت. لازم به ذکر است که در بریتانیای کبیر، در اوایل سال ۱۹۹۱، انجمن‌های اقلیت‌های قومی، پس از یک بحث طولانی، اکثراً خود را طرفدار مسئله قومی اعلام کردند و معتقد بودند که آگاهی بهتر از توزیع اقلیت‌های مختلف در قلمرو بریتانیا کمک‌های اجتماعی را به شیوه‌ای دقیق تر و مناسب تر هدف قرار دهد.
۱۱-
اگر اکنون از حوزه عمومی به حوزه خصوصی برویم، می‌بینیم که شرکت‌های انگلیسی قانونا کاملا حق دارند از کارمندان خود بپرسند "نژاد" آنها چیست و نتایج پرسشنامه‌های خود را در اسناد رسمی خود نشان دهند. این رویکرد "نظارت قومی" نامیده می‌شود. این "کنترل قومی" نه تنها ممنوع نیست، بلکه به شدت توسط CRE و همچنین اتحادیه هایی که آن را وسیله‌ای برای مبارزه برای برابری در محیط کار می‌دانند، تشویق می‌شود. بنابراین، در ژوئیه ۱۹۸۵، TUC (کنگره اتحادیه‌های کارگری) اتحادیه‌های مختلف تشکیل دهنده آن را دعوت کرد تا از نظارت قومیتی برای پاسخگویی بهتر به دستورات منشور عملی که در همان سال منتشر شد، استفاده کنند (۱۱). کم کم این جمع آوری داده‌های قومی به مرحله اجرا در می‌آید. دیدیه لاسال (Didier Lassalle) خاطرنشان می‌کند: «شمارش قومی پرسنل (نظارت قومی)، که در اواسط دهه ۱۹۹۰ معرفی شد، به تدریج به اکثر شرکت‌ها و ادارات بزرگ گسترش یافت. (۱۲).»
۱۲-
بنابراین، می‌توانیم ببینیم که جامعه بریتانیا، در طول قرن بیستم،، از طریق سرشماری‌ها و نظرسنجی، به دنبال ارزیابی اجتماع‌های جدیدی بود که در قلمرو بریتانیا مستقر شده یا توسعه یافته‌اند و از طریق قوانین هدفمند، از آنها محافظت کند.
دو گذشته متفاوت
۱۳-
جای تعجب است که چرا بریتانیا نسبت به استفاده از کلمه "نژاد" چنین بی تفاوتی نشان می‌دهد. چگونه می‌توان مخالفت قابل توجه بین تابوی فرانسه و بی اهمیت جلوه دادن این اصطلاح در سراسر کانال را توضیح داد؟ بسیاری از پاسخ‌ها به جنگ جهانی دوم برمی گردد. به استثنای مناطق جرسی و گرنزی (جزایر اینگلیسی-نرماند کانال (۱۳))، قلمرو بریتانیا تحت اشغال آلمان در نیامد. بنابراین، قانون نژادی نازی‌ها مانند فرانسه، با استفاده از تبلیغات آریایی: پوسترهای ضد یهود، مستندهای نازی هر هفته در سینماها، بخشی از زندگی روزمره بریتانیا نبوده است. برای مثال در پاریس به نمایشگاه معروف «یهود و فرانسه» از سپتامبر ۱۹۴۱ تا ژانویه ۱۹۴۲ می‌توانیم اشاره کنیم. برای انگلیسی‌ها، آریایی کردن حرفه‌ها، ممنوعیت حرفه‌ای (Berufsverbot)، "پرونده یهودی"، ستاره زرد (Judenstern) بخشی از تجربه زندگی آنها نبوده است. یقیناً آنها این مسائل را شنیده بودند، اما هر روز با آن روبرو نمی‌شدند. بعد از آزادسازی، کلمه "نژاد" دیگر در واژگان فرانسوی قابل تحمل نبود. اما اصطلاحات "نژاد" و "نژادی" به طور معمول در بریتانیا استفاده می‌شد.
۱۴-
با توجه به سرشماری سال ۱۹۹۱، به استفاده جایگزین از اصطلاح "قومی" به جای "نژادی" اشاره کردیم. این تمایز را نباید بیش از اندازه مهم دانست. اگر به فرهنگ لغت انگلیسی COBUILD که توسط دانشگاه بیرمنگام توسعه یافته است مراجعه کنیم، می‌بینیم که این دو اصطلاح به عنوان مترادف تعریف می‌شوند:
«قومی» به معنای مرتبط با گروه‌های نژادی مختلف مردم است، به ویژه هنگامی که به مردم بومی یک کشور خاص یا اقلیت‌های نژادی در یک کشور یا شهر خاص اشاره می‌شود. (۱۴)
«"Ethnic" means connected with or related to different racial groups of people، especially when referring to the native people of a particular country or to racial minorities within a particular country or city.»

۱۵-
بنابراین، کلمه قومی در اینجا صرفاً و به سادگی به نژاد اشاره دارد، اما با این ایده که در مورد سفیدپوستان صدق نمی‌کند، زیرا یا بومیان و سایر "نخستین مردمان" («the native people») کشورهای غیر اروپایی را مشخص می‌کند. یعنی اقلیت‌های به اصطلاح "قومی" (سیاهان کارائیب، آسیای جنوبی و غیره) بریتانیای کبیر و به طور خاص تمرکز شهری آن. کولت گیومین، در مورد جامعه‌شناسی آمریکایی پس از جنگ، قبلاً خاطرنشان کرد که "قومی" به معنای همه افراد به جز سفیدپوستان است (۱۵). در نهایت، در برابر مخالفت غالبا پیشنهاد شده در فرانسه که تاکید می‌کند که "نژاد" بر ویژگی‌های جسمانی (فنوتیپ‌ها) تأکید می‌کند، در حالی که " قومیت" به تفاوت‌های اجتماعی و تمدنی علاقه‌مند است، باید با احتیاط برخورد کرد اگر نخواهیم بگوییم با سوء ظن. اصطلاح " قومیت" غالباً حجابی شایسته است که بر مفهوم نژاد کشیده می‌شود و به طور رسمی بدون تجزیه و تحلیل بی اعتبار می‌شود. کولت گیومین ادامه می‌دهد که: «پذیرش مفهومی مانند «گروه قومی» تلاشی برای فاصله گرفتن از مفاهیم موروثی و مشروطه خواهانه بود که اصطلاح نژاد را مشخص می‌کند. اما این تلاشی بیهوده بود، زیرا استفاده کنونی از این کلمه همان مفهوم را بازیابی کرده است به شکلی که کاملاً حالت غیر قابل حذف می‌یابد. (۱۶)» و او بر «تداوم معنای ناخودآگاه (۱۷)»، یعنی تداوم بیولوژیک نژادی در اصطلاح «قومی» تأکید می‌کند (۱۸).
تأثیر داروینیسم
۱۶-
اگر قوم غالباً در واقع به نژاد اشاره می‌کند، آیا «نژاد» در مقابل، می‌تواند بیان ناشیانه‌ای از بینش اجتماعی گروه‌های انسانی باشد تا وضعیت بیولوژیک آنها؟ منظور ما در بریتانیا از «نژاد» چیست؟ تفکر و گفتمان در مورد نژاد، در سراسر کانال، برای همیشه با استقرار داروینیسم در قرن نوزدهم در چشم انداز روشنفکری آشکار شد. ما از موفقیت فوری کتاب خواستگاه گونه‌ها On the Origin of Species می‌دانیم که تمام نسخه‌های اولین ویرایش آن در همان اولین روزی فروش، در ۲۴ نوامبر ۱۸۵۹ فروخته شد. این کتاب که تا سال ۱۸۷۲ شش بار منتشر شد، یکی از پرفروش ترین کتاب‌های دوره ویکتوریا بود.
اما با کتاب تبار انسان The Descent of Man (۱۸۷۱) بود که داروین انسانها را موضوع مطالعه قرار داد و مسئله وجود نژادهای بشری را مطرح کرد.

منبع خبر: گویا

اخبار مرتبط: گفتمان بریتانیا در مورد نژاد، میراث داروینی، بین پراگماتیسم و ذات گرایی (قرن ۱۹ و ۲۰)، میشل پروم، ترجمه جنیف یزدانی - Gooya News