انکارگرایی و تجدیدنظرطلبی دوگانه در بررسی کودتای ۲۸ مرداد

تبلیغ بازرگانی

البته این دعوا در میان ایرانیان از همان فردای برافتادن محمد مصدق آغاز شد و پس از انقلاب ۱۳۵۷ نه تنها فروننشت بلکه روز به روز شدیدتر شد. با انتشار اسناد معتبر تاریخی در یکی دو دهۀ گذشته در بارۀ چند و چون این رویداد، انتظار می‌رفت کشاکش‌ها بر سر اینکه برافتادن مصدق کودتا بود یا قیام ملی پایان پذیرد. اما چون جامعۀ ایران هنوز درگیر پیامدهای سیاسی و تاریخی آن رویداد است، درنتیجه، کشاکش‌ها هم‌چنان ادامه دارد.

البته پژوهشگرانِ تاریخ که با شیوه‌های بررسیِ بی‌طرفانۀ اسناد و مدارک تاریخی آشنا هستند، نتایج بررسی‌های خود را در بارۀ آن رویداد منتشر کرده‌اند. بعضی از آنان حتی کشاکش‌ها بر سر این موضوع را نیز از نظر دور نداشته‌اند و کوشیده‌اند به پاره‌ای از پرسش‌های اساسی در این باره پاسخ دهند. بنابراین، ایرانیان علاقمند به رویدادهای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ آثار ارزشمندی در اختیار دارند.

با این حال، گروهی از ایرانیان اعتنایی به این پژوهش‌ها نمی‌کنند و می‌کوشند با برجسته کردن یک رشته مسائل فرعی، اصل ماجرا را تحریف یا حتی انکار کنند. این گونه کارها کم و بیش در همۀ کشورها انجام می‌گیرد. دستکاری کردن حقایق تاریخی به منظور بهره برداری از آن‌ها سنت کهنی است و آن به چند گونه انجام می‌گیرد. تاریخ‌شناسان برای توضیح این دستکاری‌ها اصطلاح‌هایی به کار می‌برند که آشنایی با آن‌ها برای خوانندگان علاقمند به متن‌های تاریخی می‌تواند سودمند باشد.

یکی از آن‌ها «رویزیونیسم تاریخی» یا «بازنگرش‌گری در تاریخ» است. تاریخ‌شناسان این اصطلاح را به دو معنای مثبت و منفی به کار می‌برند. معنای مثبت آن «بازنگری منطقی در برخی دیدگاه‌های رایج در تاریخ» است که برپایۀ آگاهی‌های تازه و بررسی دوبارۀ منابع انجام می‌گیرد. اسناد و مدارک تازه‌ای یافت می‌شود و مورخان، تاریخ یک رویداد یا دوره‌ای را با تفسیر تازه‌ای بازنویسی می‌کنند.

به گفتۀ پی‌یر ویدال- ناکه، یکی از مورخان نامدار فرانسوی، ژول میشله در قرن نوزدهم از راه خوانش رمانتیک حقایق تاریخی و گاه با افسانه پردازی یک میهن ابدی فرانسوی ساخت. بنابراین، هر مورخی که پس از او بخواهد دربارۀ گوشه‌ای از تاریخ فرانسه برپایۀ منابع جدید، اسناد و اطلاعات تازه مطلبی بنویسد، خواه و ناخواه رویزیونیست خواهد بود. از میان رفتن موانع سیاسی، ایدئولوژیک و جامعه‌شناختی نیز به مورخ امکان می‌دهد تا در حقایق جاافتاده تجدیدنظر کند.

معنای منفی رویزیونیسم تاریخی یا «بازنگرش‌گری در تاریخ»، تحریف عمدی حقایق تاریخی به منظور استفادۀ سیاسی از آن‌هاست. برای مثال، کاستن از اهمیت رویدادهایی مانند هولوکاست و نه انکار واقعیت آن، رویزیونیسم تاریخی به معنای منفی است. مورخان بزرگ مانند پی‌یر ویدال- ناکه  بحث و گفت و گو با رویزیونیست‌هایی از این دست را کاری نادرست می‌دانند.

دلیل او این است که رویزیونیست‌هایی از این دست زیر عنوان «بازنگرش‌گری در تاریخ» نه تنها دست به «جعل سند» می‌زنند بلکه پاره‌ای وقایع تاریخی نیز جعل می‌کنند تا از اهمیت رویداد اصلی که موضوع تاریخ است، بکاهند و آن را در افکار عمومی کم‌ارزش جلوه دهند. کسی که دروغ می‌گوید، اگر نتواند دروغ خود را به جای حقیقت بنشاند در نهایت مدعی می‌شود که آن نیز دیدگاهی است در میان دیدگاه‌ها و به نام دفاع از آزادی بیان و عقیده به انتشار آن دروغ می‌پردازد.

هنگامی که مورخان واقعی از هم‌سخنی با رویزیونیست‌هایی از این دست خودداری می‌کنند و آنان را به جامعۀ علمی خود راه نمی‌دهند، تنها راهی که برای آنان باقی می‌ماند پراکندن دروغ از راه‌های دیگر است. در فرانسه جریان‌های راست افراطی از این دست رویزیونیست‌ها چند تنی در آستین دارند که در کارزارهای انتخاباتی از دروغپردازی‌های آنان استفاده می‌کنند.

برای مثال، اریک زمور، یکی از کاندیداهای راست افراطی در انتخابات پیشین ریاست جمهوری فرانسه که ادعای تاریخ‌نویسی نیز دارد، از مدافعان مارشال پِتَن، رئیس دولت ویشی در زمان اشغال فرانسه به دست آلمان نازی، است. او مدعی است که پِتَن با قربانی کردن یهودیان خارجی، یهودیان فرانسه را از مرگ نجات داد. در حالی که همۀ مورخان جدی آن دوره این ادعا را دروغ محض می‌دانند. به همین سبب، مورخان تصمیم گرفته‌اند با او هم‌سخن نشوند.

اصطلاح دیگری که تاریخ‌شناسان برای توضیح دروغ‌پردازی‌های بعضی از مدعیان تاریخ‌نویسی به کار می‌برند، «نگاسیونیسم تاریخی» یعنی «انکار تاریخ» یا «انکارگرایی در تاریخ» است. این اصطلاح را معمولاً دربارۀ مورخانی به کار می‌برند که به رغم وجود شواهد و مدارک انکارناپذیر، منکر کشتارهای جمعی، جنایت‌های بزرگ به ویژه نسل‌کشی‌های ثابت شده در تاریخ می‌شوند.

اصطلاح «انکارگرایی در تاریخ» را نخستین بار هانری روسو، مورخ فرانسوی و متخصص جنگ جهانی دوم، نزدیک به چهار دهه پیش به کار برد. در سال‌های دهۀ ۱۹۸۰ میلادی کسانی در فرانسه و حتی اروپا شروع به انکار واقعیت تاریخی نسل‌کشی یهودیان در جنگ جهانی دوم کردند. آنان مدعی شدند که نازی‌ها قصد نسل‌کشیِ یهودیان را نداشتند و برای اثبات ادعای خود نخست واقعیت «اتاق‌های گاز» را انکار کردند. این اصطلاح سپس برای توصیف کسانی به کار رفت که «جنایت‌های سازمان‌یافته برضد بشریت» و «جنایت‌های جنگی» را کم‌ارزش می‌شمردند.

یکی از روش‌های انکارگرایان در تاریخ، بزرگ‌نمایی یک رویداد کم‌اهمیت یا ابداع یک رویداد خیالی به منظور کاستن از اهمیت رویداد اصلی است. برای مثال، منکران هولوکاست به «تئوری توطئۀ بین‌المللی یهودی» متوسل می‌شوند تا اصل موضوع به فراموشی سپرده شود. بزرگ‌نمایی رویداد یا رفتاری کم‌اهمیت و دست یازیدن به تئوری توطئه از روش‌های شناخته شدۀ انکارگرایان است.

اصطلاح «انکارگرایی در تاریخ» را دربارۀ آن گروه از مورخ‌نمایان نیز به کار می‌برند که با هدف‌های سیاسی خاص منکر یک رویداد بزرگ تاریخی می‌شوند. اکنون با توجه به این توضیحات می‌توان به رویدادهای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و کشاکش‌های مفسران با نگاهی کنجکاوانه‌تر نگریست و مورخان و مورخ‌نمایان را از هم بازشناخت. در تاریخنگاری ۲۸ مرداد هم رویزیونیسم تاریخی مثبت و هم رویزیونیسم تاریخی منفی می‌بینیم. انکارگرایان نیز هم‌چنان به انکار آن رویداد ادامه می‌دهند.

دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید

آبونه شوید

اخبار جهان را با بارگیری اَپ ار.اف.ای دنبال کنید

منبع خبر: آر اف آی

اخبار مرتبط: انکارگرایی و تجدیدنظرطلبی دوگانه در بررسی کودتای ۲۸ مرداد