مرگ ابراهیم گلستان: آفرینش و تفرعن
اگرچه در سالهای اخیر حرفهای جنجالی یا بدگوییهای ابراهیم گلستان وی را سر زبانها انداخته بود، اما به رغم اینها، انکار تأثیر فیلمها و نوشتههای گلستان در فرهنگ معاصر ایران کاری بیهوده است. گلستان البته حس تحقیر خود را نسبت به جامعۀ ایرانی و نخبگانش هیچگاه پنهان نکرد. با اینحال صداقت و تهور وی در گفتن برخی واقعیات نیز شاید یکی از درسهای بزرگ ابراهیم گلستان برای هموطنانش باشد.
تفرعن
محمد قائد در نقد مشهور تلخ و تیزبینانۀ خود به این نکتۀ مهم اشاره کرده است که جایگاه خاص و شاید یگانۀ ابراهیم گلستان در محیط فکری و هنری ایران و پیشتاز بودن وی تا اندازۀ زیادی مرهون خاستگاه و امتیازهای اجتماعی او بوده است. قائد مینویسد که گلستان «در جامعهای که داشتن دوربین عکاسی هنوز تجمل به حساب میآمد، به عنوان یکی از نخستین فیلمبرداران ایرانی تلویزیونهای خارجی به ارز حقوق میگرفت.» قائد موقعیت اجتماعی گلستان را با ادیب مشهور دیگر، مجتبی مینوی مقایسه میکند و مینویسد: «در شرایطی که بسیاری فضلای دانشگاه از شاهعبدالعظیم دورتر نرفته بودند، مینوی در لندن زندگی میکرد و به گنجینۀ کتابهای فارسی موزۀ بریتانیا دسترسی داشت». قائد مقایسه را جلوتر میبرد و این نکته را هم میافزاید که البته گلستان هم مثل مینوی «پرخاشگر و متفرعن و بددهن» بود.
محمد قائد در عین حال ساز و کار تفرعن و کوچک شمردن دیگران را نزد گلستان بهخوبی دریافته است. او با اشاره به فقر و تنگدستی فراگیر در ایران دهۀ چهل مینویسد: «در بازاری کوچک با امکانهایی محدود، برخورداری از تنعماتی که برای دیگران دستنیافتنی است حسادت میآفریند، فردی که در فشار حسودان است واکنش نشان میدهد» و طبعاً این واکنش از نظر مردم «رفتار متکبرانه» تلقی میشود.
شاید همین واکنشهای سختگیرانه و بیگذشت در مقابل حسادتها و تنگنظریها بود که ابراهیم گلستان را در چند دهۀ اخیر چنین تلخ کرده بود. در عین حال هیچکس بهتر از خود گلستان این «نگاه از بالا» و یقین در حماقت دیگران را وصف نکرده است.
زمانۀ لجاجت
یکی از آخرین آثار گلستان که در ایران منتشر شد کتاب «برخوردها در زمانۀ برخورد» (نشر بازتابنگار – سال ۱۴٠٠) است که به گفتۀ مؤلف گزارشهایی است که «سالها پیش» نوشته شده. گلستان در این کتاب خاطرۀ روزهایی را تعریف میکند که در آبادان برای شرکت نفت ایران و انگلیس کار میکرده و فرستادگان دکتر مصدق، تحت هدایت مهدی بازرگان برای «خلع ید» به آنجا رفته بودند. گلستان ماجرای رویارویی خود با بازرگان و فرستادۀ وی را با تحقیری انباشته از کینه و البته شیرین حکایت میکند.
فرستادۀ بازرگان به نام امیرابراهیمی نیمشب به سراغ گلستان میرود که ظاهراً مسئول انتشار روزنامۀ شرکت نفت بوده، و به او امر میکند که اعلامیۀ مربوط به خلع ید را در صفحۀ اول شمارۀ روز بعد چاپ کند. اما گلستان زیر بار نمیرود و با بحث و مجادله وقتکشی میکند. بالاخره کار به مداخلۀ تلفنی شخص بازرگان میکشد اما گلستان به او میگوید: «من اصلاً جنابعالی را نمیشناسم» و بازرگان پاسخ میدهد: «از این به بعد بشناسید. من مهندس بازرگان»... و سپس ادامه میدهد: «با این زبان شوختان که فکر میکنید خوشمزه است مردم را و سرنوشت کشور را یکدستی گرفتهاید، توی این روزهای بحرانی...»
اما گلستان همچنان نمیپذیرد... او در روایت خود از این برخورد آزاردهنده سخت مراقب است تا بازرگان و بخصوص فرستادهاش امیرابراهیمی را آدمهای نفهم، خودپسند و سطحی ترسیم کند. البته آنها نیز گلستان را به «تودهای» بودن یا دستور گرفتن از خارجیها متهم میکنند.
در این مجادلۀ طولانی - اگر واقعاً به همین شکل رخ داده باشد - اعتماد به نفس، لجاجت و سماجت گلستان خیرهکننده است. شاید این گزارش، مدرک معتبری باشد برای آن خصوصیتی که محمد قائد چنین توصیف کرده است: «گلستان اصرار داشت به دیگران بگوید خر ماندهاند چون استطاعت آدم شدن را ندارند.»
آفرینش
هرچه بود –امتیازهای اجتماعی یا استعداد شگفت – واقعیت این است که گلستان از جامعۀ ایرانی و اکثر روشنفکران همنسلش جلوتر بود و جلوتر را میدید. او چه در داستاننویسی و چه در فیلمسازی ایران تأثیر بزرگ داشته است.
شیوۀ نگارش او که به شدت متأثر از ادبیات معاصر آمریکا – به ویژه همینگوی – بود، به رغم تصنع گاه بیهوده، مقلدان زیادی در ایران داشته، هرچند در این تقلیدها کمتر لایۀ عمیق فکری داستانهای گلستان حفظ شده است.
بیشتر قصههای گلستان یک ایدۀ نه چندان مشهود را در بطن خود دارند – مثلاً به مسخره گرفتن خرافات مذهبی در داستان «بودن یا نقش بودن» - که شاید به اندازۀ سبک نگارشش مورد توجه قرار نگرفته است.
چنان که فیلمهای گلستان نیز همیشه لایههای زیرین غنی دارند. اما باز هم آنچه بیشتر نظر تماشاگران (و حتی ظاهراً مسئولان سانسور زمانه) را به فیلم «اسرار گنج دره جنی» جلب کرد، شخصیت روستایی پرویز صیاد بود که به تصور بسیاری، همان «صمد» معروف را به یاد میآورد.
ابراهیم گلستان خود به فیلمهای مستندش نیز بسیار افتخار میکرد، هرچند برادرش شاهرخ گلستان مدعی است که مستند مشهور «یک آتش» تماماً کار اوست و نه ابراهیم. این فیلم که مهار حریق یک چاه نفت را نشان میدهد، در سال ۱٩۶۱ در جشنوارۀ ونیز نمایش داده شد و جایزۀ «شیر سن مارکو» را برد.
ابراهیم گلستان را باید یکی از سینماگرانی دانست که در کنار فرخ غفاری و فریدون رهنما نگاهی نو یا به اصطلاح «متفاوت» را در سینمای ایران باب کردند. هرقدر دو نفر اخیر به لطف دانش نظری خود چشم و گوش جوانترها را باز کردند، گلستان در کار عملی سینما، افراد زیادی را آموزش داد - از فروغ فرخزاد گرفته تا زکریا هاشمی - و راه ورود به حرفه را برای بسیاری گشود.
دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید
آبونه شویداخبار جهان را با بارگیری اَپ ار.اف.ای دنبال کنید
منبع خبر: آر اف آی
اخبار مرتبط: ماجرای یک مستند غیرمتعارف درباره ابراهیم گلستان
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران