مقایسه «اخلاق در ایران» با راهنمای آشپزی

مقایسه «اخلاق در ایران» با راهنمای آشپزی
ایسنا

نعمت‌الله فاضلی در نقد کتاب «اخلاق در ایران» گفت: کتاب در پایان قدری حالمان را خوب می‌کند، چراکه مثل کتاب راهنمای آشپزی به مخاطب می‌آموزد چطور آگاهی اخلاقی داشته باشد و قصه‌ اخلاقی را بفهمد و راه‌هایی برای اخلاقی‌کردن خودش و فرزندانش و عزیزانش داشته باشد. البته فراستخواه اینجا در نقش واعظ وارد نشده و زیبایی اثر هم همین است.

به گزارش ایسنا، در نشست نقد و بررسی کتاب «اخلاق در ایران؛ بین زمین و آسمان: کاربرد نظریات علمی در عاملیت اخلاقی ما» نوشته‌ مقصود فراستخواه، جامعه‌شناس که در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد علی‌اصغر محمدخانی، معاون فرهنگی این مرکز گفت: طبق مطالعه‌ مقصود فراستخواه (در سال ۱۳۹۸) این نگرش عمومی به‌طور ضمنی و آهسته در برنامه‌ ذهنی و عصب فردی و اجتماعی ما شکل گرفته است که با اخلاق نمی‌توان زندگی کرد و مسائل روزمره‌ زندگی را با اخلاق نمی‌توان حل کرد. طبیعی است که این نگرش برای حیات اخلاقی مناسب نیست، چنان‌که شواهد عمومی در جامعه نیز گواهی می‌کنند.

او سپس توضیحاتی درباره کتاب ارائه داد و گفت: مقصود فراستخواه در ۱۲ فصل کتاب «اخلاق در ایران» تحلیل می‌کند که انتظارات اخلاقی افراد در ایران بالاست، اما در عمل توانایی تحقق این انتظارات را ندارند. او همچنین دست‌کم هفت روی‌آورد به اخلاق را تصور می‌کند: اندازه‌گیزی اخلاق براساس آثار و پیامدها و دستاوردهای آن، اخلاق فایده، اخلاق حقوق، اخلاق رعایت عدالت، اخلاق مسئولیت شخصی، اخلاق الهی، اخلاق فاعل‌محور و فضیلت‌گرا.

دومینویی غیراخلاقی 

مقصود فراستخواه، جامعه‌شناس و پژوهشگر نیز در سخنانی گفت: تنش پشت این کتاب بی‌خردی زمانه‌ ماست. موانع جدی بر سر راه خردورزی بوده و هست: رگه‌هایی از ستیز با عقل و گریز از آن در ما هست. از این‌رو، عقلانیت در جامعه‌ ما کمتر نهادینه شده است.

 او با تشریح رابطه عقلانیت و اخلاق، گفت: قاعده‌ کتاب این است که نظریات را مبنا قرار می‌دهم و می‌کوشم در نور این نظریات مثال‌هایی کاربردی برای ایران بیابم و توضیح بدهم که کنش اخلاقی چگونه می‌تواند پیش برود. در این کتاب از نظریاتی مثل نظریه ارجاع مستقیم، نظریه‌ انسجام قوی، نظریه‌ رِست، نظریه‌ رفتار برنامه‌ریزی‌شده، نظریه‌ شناختی‌اجتماعی، نظریه‌ نه‌گانه شخصیت، نظریه نقد و نظریه‌ ساخت‌یابی تکوینی استفاده کرده‌ام تا مساله اخلاق در ایران را بررسی کنم و اخلاق را به‌مثابه کیفیتی انسانی توضیح بدهم. 

او سپس با اشاره به این که در بخش نخست درباره‌ اهمیت داستان‌های اخلاقی گفته، اظهار کرد: در این بخش توضیح می‌دهم که داستان‌های غیراخلاقی‌مان بر داستان‌های اخلاقی‌مان غلبه پیدا کرده است. بچه‌های ما با روایت‌ها و داستان‌های غیراخلاقی محاصره شده‌اند و نتیجه‌ آن وجدان معذب اخلاقی ایرانی است. وقتی وجدان اخلاقی معذبی داشته باشیم، امید اخلاقی‌مان را از دست می‌دهیم و بدین ترتیب، وجدان معذب بزرگ‌ترین مانع اخلاقی‌بودنمان می‌شود. بنابراین، ما بایستی از خودمان و جامعه‌مان روایت‌های اخلاقی درست کنیم. اما ما نمی‌توانیم به این سادگی برای بچه‌هایمان داستان‌های اخلاقی بگوییم و این مشکل ماست.

او افزود: در بخش دوم براساس نظریه‌ انسجام قوی نشان می‌دهم که اخلاق از طریق انسجام قوی بین شناخته‌ها و هیجان‌های توسعه‌یافته‌ انسانی شکل می‌گیرد. اما وقتی شناخت با احساس هم‌زمان بسط پیدا بکنند، توسعه‌ این‌ها باعث تجربه‌ای هیجانی می‌شود. بنابراین، باید برای فرزندانمان فرصت‌هایی برای مزه‌مزه‌کردن هیجان‌های اخلاقی ایجاد کنیم. در این فصل کوشیده‌ام راهکارهایی برای پرورش خودتنظیمی هیجانی بیاورم و بر احساسات پرورش‌یافته و خودتنظیمی هیجانی تأکید کنم.

 فراستخواه گفت: در ادامه در پرتو نظریه‌ رفتار برنامه‌ریزی‌شده توضیح داده‌ام که اخلاق تابعی است از متغیرهای علّی، زمینه‌ای و مداخله‌ای. همچنین، در این بخش متغیرهای علّی را با مثال‌های عملی توضیح داده‌ام. در بخشی دیگر با مبنا قراردادن نظریه‌ شناختی اجتماعی سه برنامه برای اخلاق را مقایسه کردم: برنامه‌ متعارف اخلاق، برنامه‌ متوسط اخلاق و برنامه‌ی قوی اخلاق. در ادامه توضیح داده‌ام که به نظرم راهکار مناسب ما برنامه‌ قوی اخلاق است. داستان‌های ما مخدوش و وجدانمان معذب شده است، بنابراین، برای رهایی از این وضعیت فقط برنامه‌ قوی اخلاق پاسخگوی ماست.

او خاطرنشان کرد: به‌زعم من، جامعه‌ ما دچار وضعیتی ترومایی شده و دومینویی غیراخلاقی به راه افتاده است که ما بایستی آن را معکوس کنیم. این نیز ممکن نیست، مگر با ساخت جهان معانی فرهنگی و توسعه‌ کدهای فرهنگی. در ادامه در بخش هشتم حول نه‌گانه‌ شخصیت بحث کرده‌ام و توضیح داده‌ام که هریک از این خوشه‌های شخصیتی با دیگری متفاوت است و طبق نظریه‌ نه‌گانه‌ شخصیت، مسیر اخلاقی متفاوتی دارد، چراکه هرکدام زمینه‌ هیجانی، کانون توجه، بافت رفتاری و نقطه‌ کوری دارد.   

 این جامعه‌شناس ادامه داد:  سپس از نظریه نقد به اخلاق رسیده‌ام. در این بخش بیشتر از فوکو بهره برده‌ام. نسخه‌های مختلف اخلاقی را از اخلاق شرافتی، اخلاق مروتی، اخلاق مراقبتی تا اخلاق محتسبی مقایسه کرده‌ام و توضیح داده‌ام که در جامعه‌ ما بیشتر اخلاق محتسبی هست. حال آنکه پیشنهاد و انتخاب من اخلاق مراقبت است؛ یعنی مراقبت از جامعه برای اخلاقی‌بودن. همچنین تأکید کرده‌ام که عملکرد آموزش‌وپرورش، سیستم حقوقی جامعه و سیستم‌های مدیریتی و اقتصادی جامعه بایستی از سر دلسوزی و مراقبت باشد. در نهایت، کتاب با بحث اخلاق به‌مثابه طریقه‌ عمل پایان می‌یابد؛ یعنی اینکه نحوه‌ حل مسائل در زندگی اهمیت دارد و برای اخلاقی‌بودن بایستی یاد بگیریم که چطور می‌توانیم مسائل زندگی را اخلاقی هم حل کنیم، چراکه شیطان در جزئیات است.

او در پایان تاکید کرد: اعداد و ارقام و پیمایش‌های مختلف من را به این نتیجه رساند که ما در ایران اخلاق ادراک‌شده‌ بالایی داریم، ولی اخلاق زیست‌شده و تجربه‌شده‌مان پایین است؛ یعنی انتظار اخلاقی ما از خودمان قابل‌مقایسه با ملت‌های موفق است، اما در زیست این‌ انتظارات دچار مشکل می‌شویم و بخت اخلاقی ما پایین است.

ما به آسمان میانه‌ای نیاز داریم

محسن جوادی، پژوهشگر فلسفه اخلاق با بیان اینکه این کتاب بر اساس دغدغه‌ای جدی نوشته شده است، گفت:  در این جامعه میان عناصر اخلاقی یا آنچه به التزام و تعهدات اخلاقی منتهی می‌شود و خیلی از نهادهای اجتماعی و دولتی هم‌سویی نیست. این موجب آن شده است که انتظار ما از اخلاق که مطابق با ماهیت آن است، یعنی عملی بودن اخلاق، محقق نشود. در جامعه‌ ما درک اخلاقی بالاست، ولی در عمل نتیجه‌ای نمی‌دهد. من با پیشنهاد مقصود فراستخواه در «اخلاق در ایران» موافقم. در چنین شرایطی نمی‌توان دوباره به نهادها و ساختارها خیلی اعتماد کرد. پس، کنشگری باید از اشخاص شروع شود. 

او با بیان اینکه نقد خاصی به این کتاب ندارد و با برداشت‌های آن موافق است، گفت: بر این باورم که در بخش‌هایی می‌توان بحث را بهتر بسط داد و به موارد بیشتری پرداخت و مباحث را تکمیل و اصلاح کرد. به این موارد اشاره می‌کنم تا از منظر انتقادی درباره‌ آن سخن گفته باشیم. این همان چیزی است که در اخلاق کم داریم. چراکه به فرض اگر برای ساختارها پروتکل‌هایی هم ساختیم، این‌ها همه در معرض کج‌فهمی‌اند و اگر کسانی دائماً نقدشان نکنند، راه به جایی نمی‌بریم. خردورزی اخلاقی از بحث معدل‌گیری از جامعه جدا نیست. 

جوادی سپس گفت: برداشت فراستخواه از اخلاق به نظر من بسیار درست است. خیلی‌جاها چنین فهمی نیست.  درک درست از ماهیت اخلاق فراستخواه را به پرسش‌هایی اساسی مثل این کشانده است که چرا اخلاق به‌لحاظ فردی و اجتماعی محقق نمی‌شود، حال آنکه هم خودآگاه اجتماعی ما در مورد فضایل قوی است، هم خودآگاه فردی. همچنین او به این واقعیت توجه دارد که آنچه در آدمی انگیزش ایجاد می‌کند، فقط عقل نیست و ساختارهای انگیزشی ما بسیار متفاوت‌ است. این‌ها همه شواهدی هستند بر اینکه کتاب براساس فهم درستی از اخلاق جلو می‌رود.

او یادآور شد: وقتی فراستخواه به ابواب یا نظریات مختلفی در اخلاق (از سودگرایی و وظیفه‌گرایی تا امر الهی) اشاره می‌کند، به نظرم روشن نیست که این‌ها را نظریه‌هایی درست و سازگار می‌بیند یا نه. این با منطق بحث نظریه‌های اخلاقی جور درنمی‌آید. نظریات گاهی با هم معارض‌اند. من این ابواب را ابواب به‌ درستی اخلاق نمی‌دانم. وقتی در کلان جامعه می‌نگرید، این سختگیری لازم نیست.  به نظرم در نگارش قدری این ابهام برای خواننده هست که آیا همه‌ این‌ها را ابواب یک سامانه‌ درست اخلاق می‌دانید یا راه‌هایی برای پذیرش از همه‌. چنان‌که ابن‌سینا نیز استدلال می‌کند که بهتر است از جدل استفاده کنم تا برهان. چون برهان آدمی را به حقیقت می‌برد، ولی حقیقت برای خیلی از آدم‌ها به‌راحتی مکشوف نیست. ولی جدل یعنی استفاده از مشهورات برای قانع‌کردن افراد.

 این استاد دانشگاه خاطرنشان کرد: در این کتاب به‌درستی بر خودآیینی و آزادی در اخلاق تأکید شده است. بدون آزادی اخلاق در خطر ازبین‌رفتن است، اما مساله‌ای هست. در نوشته این ابهام هست که اتونومی و آزادی را بنیان اخلاق قرار دهیم و بخواهیم از حرف مردم آزاد معدل بگیریم. حال آنکه اولین مخالف این امر همان کسی خواهد بود که آزادی را به اخلاق آورد: کانت. کانت از آزادی عقلانی سخن می‌گفت. بدین معنا که هرچند آزادی در اخلاق امری ضروری است، نباید عقلانیت را از آن جدا کرد و به معدل‌گیری اکتفا کرد، چراکه در این صورت تابع اجتماع می‌شویم، حال آنکه در اخلاق باید خطای افراد را در فهمشان تذکر بدهیم و این ضدآزادی نیست. هرچند حالت تحکم اجتناب‌ناپذیری وجود دارد.

 او بیان اینکه درباره فهم مداخله‌ دولت ابهام وجود دارد، توضیح داد: اشاره می‌شود که ما خودمان باید وارد عمل شویم و ساختارها را وادار کنیم درست شوند. اما اینجا اشکالی نظری وجود دارد. نگاه‌های متفاوتی از دولت‌های حداقلی و دولت‌های رفاه تا دولت‌های مداخله‌جو وجود دارد و نگرش دولت‌های حداقلی بر آن است که دولت نباید کمترین نقشی در اخلاق داشته باشد و اگر نقشی دارد صرفاً عملکرد سلبی است و خودش نباید ایده‌ای اخلاقی بدهد. جاهایی به نظر می‌رسد نویسنده گله می‌کند که چون دولت‌ها به‌نادرستی مداخله می‌کنند، شاید بهتر باشد مداخله نکنند. اما آیا معنا و مفهوم این گفته این است که دولت‌ها و حاکمیت‌ها نباید در اخلاق مداخله کنند؟ این مبهم است. چراکه به نظر می‌رسد گاهی نوشته به‌سمت دولت‌های حداقلی کشیده می‌شود و گاه به نظر می‌رسد مداخله‌ نادرست دولت را نفی می‌کند و به مداخلاتی بهتر در وضعیتی دیگر امید دارد.

 او همچنین گفت: فراستخواه می‌گوید آسمان اخلاق خوب است، ولی زمین آن خوب نیست. من فکر می‌کنم اگر به این وضعیت ادامه بدهیم نمی‌توانیم آن آسمان را به زمین بیاوریم. همان‌طور که نویسنده می‌گوید میان انتظار و امید اخلاقی فاصله افتاده است؛ یعنی انتظارات به آسمان است و امیدها با توجه به واقعیت زمینی بی‌فروغ می‌شود. بنابراین، گمان می‌کنم به آسمان میانه‌ای نیاز داریم که ادبیاتش قدری ملموس باشد. نسل عوض شده است و دیگر نسل قرن هشتم نیست که ادبیات حافظ به افق‌های زندگی فرد بیاید و بتواند زندگی خودش را تغییر بدهد. آنچه ما الان کم داریم فیلم، سینما، پادکست و رمان براساس آسمان اخلاقی خودمان است.

  او یادآور شد: خود روایت‌ها نیز مشکل ایجاد می‌کند. ما نباید میان خوشحالی و امر اخلاقی فاصله بیندازیم. اما گاهی اوقات بعضی متون عرفانی ما چنین کاری کرده‌اند. عنوان کتاب اخلاق در ایران است. البته یکی دو فصل بیشتر به مسائل ایران می‌پردازد. اما این کتاب اختصاص به ایران ندارد. خیلی‌جاها اخلاق بین زمین و آسمان گیر کرده است. البته فراستخواه دغدغه‌ ایران را داشته است، اما می‌توان این کتاب را برای ملت‌های دیگر و به زبان‌های دیگر نیز ترجمه کرد.

جوادی افزود: موازنه‌ میان انتظار از اخلاق و امید به اخلاق در سخنان فراستخواه به‌خوبی مطرح شد. اما این مطلب به این روشنی در کتاب بیان نشده است و من می‌خواستم اشاره کنم که نمی‌توان مدام روی زمین فشار آورد، بلکه بخشی از کار ما می‌تواند این باشد که قدری انتظارات را تعدیل کنیم. منابع و مستندات خوبی ارائه کرده است، اما بهتر بود شماره صفحه نیز داده می‌شد. بعضی جاها نیز فراستخواه تعبیرهایی دارد که شاید من درست برآوردشان کنم، اما سندی برای این تعابیر ارائه نشده است و اگر من از موضعی ناهمدلانه وارد بحث شوم، می‌توانم این موارد را نقد کنم. همچنین، برخی اصطلاحات فنی نیست. مثلاً فرااخلاق با نظریه‌های اخلاقی اشتباه شده است. حال آنکه فرااخلاق تحلیلی است نه هنجاری.   

جامعه ما رشد اخلاقی کرده است

در ادامه نشست نعمت‌الله فاضلی، انسان‌شناس اجتماعی با اشاره به اینکه اخلاق همیشه در جوامع بشری مطرح بوده و امروز  مسأله مدرن ماست، گفت: مساله‌ اخلاق در جهان مدرن ابهامی است که با شکل‌گیری تغییرات وسیع در جوامع، در خوب و بد و شایست و ناشایست ایجاد شده است. هر تکنولوژی، انرژی یا نهاد جدیدی تغییرات وسیعی در زندگی ما به وجود می‌آورد و ساختار عواطف و ساختار شناختی ما را دگرگون می‌کند. در تمام این موارد اولین پرسشی که ما را درگیر می‌کند، پرسش اخلاق است؛ اینکه کاری که می‌کنیم خوب است یا بد. چه بکنیم که هم وجدان اخلاقی‌مان راحت باشد هم دیگری احساس تعدی نکند؟ دنیای مدرن این پرسش‌ها را دربرابر ما قرار می‌دهد و جامعه‌ ایران نیز به تبع اینکه در فرایند تجدد قرار گرفته، درگیر این پرسش‌هاست.

فاضلی در بخش دیگری از صحبت‌هایش گفت:  مساله‌ اصلی پژوهش‌های فراستخواه و کلان‌روایت حاکم بر نوشته‌ها و اندیشه‌ فراستخواه ایران است. او مساله اخلاق را هم یکی از ابعاد مساله‌ ایران می‌داند. بدین مناسبت شاید عنوان انتخابی ناشر مناسب هم باشد.

او سپس  با بیان اینکه تصویر فراستخواه از اخلاق در ایران تصویری پر از چالش و تنش است، گفت:  در این کتاب مفاهیم و نظریه‌ها از سرزمین‌ها و رشته‌های گوناگون سفر کرده‌اند و در گفتمان فراستخواه تلفیق شده‌اند. این البته ماهیت تفکر میان‌رشته‌ای و فرارشته‌ای نیز هست. اما احتمالاً فراستخواه قصد نداشته آرای بوردیو یا فوکو یا افلاطون و ارسطو و هیوم را درباره‌ اخلاق شرح دهد. این نمی‌تواند مسئولیت و وظیفه‌ این کتاب باشد، چراکه این کار به زبان و بنیان دیگری نیاز دارد. 

او سپس با توضیح آرای میکه بال  و استفاده فراستخواه از آرای او گفت: فراستخواه در این ۱۲ فصل، هربار با یکی از این نظریه‌ها همانند لنزی به لایه یا لایه‌هایی از موقعیت تنش‌زای اخلاق در ایران نزدیک شده است. کتاب در پایان قدری حالمان را خوب می‌کند، چراکه مثل کتاب راهنمای آشپزی به مخاطب می‌آموزد چطور آگاهی اخلاقی داشته باشد و قصه‌ اخلاقی را بفهمد و راه‌هایی برای اخلاقی‌کردن خودش و فرزندانش و عزیزانش داشته باشد. البته فراستخواه اینجا در نقش واعظ وارد نشده است و زیبایی اثر هم همین است. اما خواننده‌ هوشیار در خودش تأمل می‌کند. کتاب به چنین خواننده‌ای تلنگرهایی می‌زند، چراکه سازوکار عمل اخلاقی، دانش اخلاقی و وجوه عاطفی، هیجانی و شناختی آن را شرح می‌دهد. اما در نهایت بخش‌هایی از کتاب ما را به این سؤال می‌رساند که برای ایران چه چیزی باقی ماند. 

 این پژوهشگر سپس بیان کرد: یکی از خطوط فراستخواه در این کتاب این است که ما تمرین مدنی نداریم و با بحران‌های زیادی برای کنش اخلاقی مواجهیم. این درست است. ولی تصویر کلی جامعه در این کتاب جامعه تهی شده است. فراستخواه در جاهای دیگر توضیح می‌دهد که بحث او به زیست‌جهان برنمی‌گردد، اما در این کتاب مرز میان سوژه، سیستم و ساختار مشخص نیست. حال آنکه در بحث اخلاق تفکیک این سه بسیار مهم است.

او خاطرنشان کرد: نقد اصلی من دفاع از جامعه‌ اخلاقی ایران است. هزاران‌نفر در ایران زیست اخلاقی کرده‌اند و قهرمان بوده‌اند. در این جامعه مثل هر جامعه‌ دیگری لایه‌های پررنگ اخلاقی‌ هم هست. به‌خصوص اینکه ما در این سال‌ها سواد را گسترش داده‌ایم که پیامد آن هم ارتقای بسیاری از ارزش‌های اخلاقی در جامعه است. شاید استراتژی فراستخواه برای نشان‌دادن و توضیح‌دادن چالش‌ها و موانع اخلاق ایجاب می‌کرده است که سویه‌های دیگر را در حاشیه قرار بدهد یا طرح نکند، ولی این ممکن است قدری ما را در فهم واقعیت دچار مشکل بکند. چراکه بحث اخلاق متفاوت با بحث‌های دیگر است. ما نمی‌توانیم جامعه‌ای را از لحاظ اخلاقی تهی کنیم و در ادامه انتظار داشته باشیم که به‌سمت دیگری حرکت کند یا ارتقا یابد.   به نظرم مساله می‌توانست این‌طور طرح ‌شود که جامعه در فرایند اخلاقی‌شدن خودش دچار تعارض‌ها و تنش‌هایی است. جامعه‌ ما در فرایند تجدد خودش تلاش کرده است بخش‌هایی از ارزش‌های سنتی خودش و بخش‌هایی از ارزش‌های مدرن را توسعه بدهد، خلق و بازآفرینی بکند و برنده شود.

فاضلی با بیان این‌که تعبیر فراستخواه را مبنی بر اینکه «آسمان ما پرستاره است، اما زمینمان سنگلاخ» رد نمی‌کند، گفت: آسمان ما از لحاظ اخلاق بسیار پرفروغ است و شاید هرگز این زمین نتواند با آن آسمان برابر شود. آن آسمان همیشه باید قدری دست‌نیافتنی باشد. این ماهیت اخلاق است که آن آسمان همیشه قدری از کنش‌های روزمره‌ ما جلوتر باشد. ولی شاید باید ببینیم که لابه‌لای این زمین سنگلاخ گل و سبزی و پرنده و بسیاری زیباهای دیگر نیز هست که آن را زیست‌پذیر کرده است. ما حیات جمعی زیست‌پذیری داریم که به‌ویژه مدرنیته و تجدد و ارزش‌ها در آن نقش دارند.

 او در پایان گفت: برخی فضیلت‌های اخلاقی را شهرنشینی، مدرسه، دانشگاه، مطبوعات، کتاب و سینما به وجود آورده‌اند. شاید تجدد به‌اندازه‌ سنت و حتی بیش از آن به ما اخلاق داده است. هرچند ما سعی کرده‌ایم شهر را تباهی و منجلاب ببینیم و در مقابل آن ده را زیبا و نمادی از قدیم ببینیم. این فهم و برداشتی نادرست از تاریخ فرهنگی ماست. در حیات شهری ما نیز فضیلت‌های اخلاقی فراوان وجود داشته و دارد. همین الان هم سامان اجتماعی برپایه‌ اشکال روشنی از سامان اخلاقی وجود دارد. به همین دلیل ما می‌توانیم بحث کنیم یا شبکه‌های اجتماعی‌مان انباشته از بحث و گفت‌وگوست. بحث شکلی از ممارست اخلاقی است. شاید تحملمان در بحث کم باشد، همین که پشت یک میز نشسته‌ایم فضیلتی کلان است.  فکر می‌کنم شاید اخلاق در ایران از این حیث مساله است که جامعه ما رشد اخلاقی کرده و تنش‌هایی نیز دارد. جامعه به بلوغی رسیده که خواهان ارزش‌های اخلاقی است. پس، این جامعه رشد کرده است، هرچند سیستم نتوانسته همپای جامعه باشد.

انتهای پیام 

منبع خبر: ایسنا

اخبار مرتبط: مقایسه «اخلاق در ایران» با راهنمای آشپزی