دردسرهای جمهوری اسلامی با دانشگاهی که مطیع و رام نمی‌شود

تنش میان دانشگاه و حکومت اسلامی ماجرایی ۴۵ ساله است و آنچه این روزها با اخراج شمار دیگری از استادان غیر همسو و یا برخورد با دانشجویان معترض می‌بینیم فصل جدیدی از یک درگیری تاریخی است که از گذشته تا کنون به اشکال گوناگون ادامه یافته است.

جمهوری اسلامی هیچ‌گاه نخواست استقلال دانشگاه و آزادی آکادمیک استاد و دانشجو را برای آموزش و پژوهش، بیان و نشر نظریات به رسمیت بشناسد و دخالت‌های پرشمار نهادهای غیر آکادمیک در عمل زندگی دانشگاهی متعارف و متداول در دنیای کنونی را در ایران ناممکن ساخته است.

آن‌چه امروز دربارۀ استادان و دانشجویان رسانه‌ای می‌شود, شاید فقط نوک کوه یخی باشد که بخشی اصلی آن از نگاه جامعه پنهان مانده است. سیاست نظارت و کنترل استاد و دانشجو و اشکال گوناگونِ مجازات کسانی که همسو با حکومت نیستند، با وجود فرازونشیب در دوره‌های مختلف، از نوعی تداوم تاریخی برخوردار است.

ندادن فرصت مطالعاتی و طرح‌های پژوهشی، بازنشستگی اجباری، جاسوسی آشکار و پنهان در کلاس‌ها، احضار استادان به حراست دانشگاه یا وزارت علوم و تهدید آن‌ها، مخالفت با ترفیع شغلی، مانع‌تراشی برای شرکت در نشست‌های دانشگاهی داخل و خارج، ممنوع کردن چاپ نوشته‌ها و جلوگیری از تدریس برخی درس‌ها اشکال گوناگون محدودیت‌ها و ممنوعیت‌هایی است که در زندگی دانشگاهی ایران به صورت امور عادی و هنجاری در آمده‌اند.

دانشگاه و سیاست از نگاه حکومت

بهانۀ اصلی دست‌اندرکاران برای اخراج‌ها و محدودیت‌ها و تهدیدهای امنیتی، دخالت استادان و دانشجویان در امور جامعه و سیاست و «سیاسی کردن» دانشگاه است. آن‌ها در حالی از «سیاسی کردن» دانشگاه توسط استادان ودانشجویان منتقد سخن به میان می‌آورند که از سال ۱۳۵۷ به این سو دستگاه‌های حکومتی بطور نظام‌مند (سیستماتیک) با دخالت در امور دانشگاه، استقلال این نهاد را نادیده گرفته‌اند.

بیشتر در این باره:

آیا حکومت با اخراج اساتید از پس استیصال در دانشگاه‌ها برمی‌آید؟

حضور نهاد ولایت فقیه، حراست، بسیج، گزینش ایدئولوژیک، تحمیل رویکردهای بسیار ایدئولوژیک وزارت علوم به دانشگاه، دخالت‌های نهادهای امنیتی و نظامی، همه و همه، مصداق‌های دخالت مستقیم قدرت سیاسی در نهاد علم به شمار می‌روند. جدیدترین سند محرمانه‌ای که شامل گزارش وزارت کشور از اعتراض‌های دانشجویی سال گذشته و نحوۀ مهار آن می‌شود، به‌روشنی از نگاه امنیتی مسئولان به دانشگاه‌ها و دخالت مستقیم نهادهای غیرآکادمیک در زندگی دانشگاهی پرده برمی‌دارد.

برای اجرای این سیاست‌های کنترل و نظارت بر دانشگاه هم دستگاه‌های گوناگونی به‌وجود آمده‌اند که کارشان نقض استقلال دانشگاه، دخالت روزمره در زندگی دانشگاهی و مراقبت امنیتی-ایدئولوژیک استادان و دانشجویان است.

نمایندۀ ولی فقیه، بسیج دانشجویی، حراست دانشگاه، حراست وزارت علوم، دستگاه‌های امنیتی، بسیج استادان، نمایندۀ امام جمعه، امور «فرهنگی»، دفتر وحدت حوزه و دانشگاه، همه و همه، در خدمت سیاست مهار دانشگاه و نهادهای آکادمیک‌اند و این کار را هم آشکارا و بدون تعارف انجام می‌دهند.

حوزه‌های گوناگون دانشگاهی به یک اندازه مورد تعرض و تاخت‌وتاز حکومتی قرار نمی‌گیرند؛ حکومت به درس ریاضی، آمار و فیزیک چندان کاری ندارد اگر استاد و دانشجو به همان درس‌ها اکتفا کنند، مطیع هنجارهای حکومتی باشند و در جستجوی دانشگاه به معنای کامل کلمه نباشند. رشته‌های علوم انسانی و اجتماعی اما محدودۀ تحت کنترل ویژۀ حکومت به شمار می‌رود و نهادهای کنترل و نظارت هم نقش بسیار پررنگ‌تری در مقایسه با سایر رشته‌ها دارند. آن‌جاست که روایت‌های حقیقت و آن‌چه در کشور می‌گذرد، مورد چندوچون و وارسی قرار می‌گیرد.

جرم اصلی علوم انسانی و اجتماعی پرداختن به انسان و جامعه، فراتر از گفتمان رسمی و حقیقت‌های حکومتی، نشان دادن دردها و آسیب‌ها، بررسی سنجشگرانۀ نتایج سیاست‌های حکومتی و تحلیل و نقد آکادمیک واقعیت‌های جامعه است.

ویرانگری به نام «انقلاب فرهنگی»

جمهوری اسلامی با انقلاب فرهنگی سال ۱۳۵۹ خود و بستن موقت دانشگاه بر آن بود تا با تصفیه استادان و دانشجویان مخالف جمهوری اسلامی برای همیشه دانشگاهی همسو با خوانش رسمی دین و جمهوری اسلامی به‌وجود آورد. پروژۀ حکومتی وحدت حوزه و دانشگاه هم بخشی از همین راهبرد بود.

این طرح‌ها سرشتی سراپا سیاسی و ایدئولوژیک داشتند و دست‌اندرکاران هم با بی‌اعتنایی کامل به دانشگاه و دانشگاهی، کار «اسلامی کردن» آموزش را پیش بردند. آن‌ها در جست‌وجوی دانشگاهی بودند که به حقیقت حکومتی اعتبار و مشروعیت ببخشد و پا از گلیم خودش درازتر نکند. دعوای اصلی حکومت و دانشگاه رقابت بر سر روایت‌های حقیقت و اعتباربخشی به آن‌ها بود. هر چه باشد، علم با قدرت پیوند خورده و حکومت دانشگاه مطیع و بدون قدرت می‌خواهد.

دانشگاه مطیع و سربه‌زیر اما هیچ‌گاه به‌وجود نیامد. سرازیر شدن روحانیون به دانشگاه هم گاه بیش از آن‌که به اسلامی شدن این نهاد یاری رساند، به تقلید ناشیانۀ حوزه‌ها از دانشگاه انجامید. بودند و هستند استادان و دانشجویان هوادار حکومت و دینداران صادقی که در تجربۀ زندگی علمی و آکادمیک به‌تدریج عادت‌واره‌های مکتبی و فرهنگ اطاعت کورکورانه را کنار گذاشتند، با سازوکار دنیای آکادمیک و علم و پژوهش خو گرفتند و به صف طولانی «غیرخودی»ها پیوستند.

این عاملیت و استقلال دانشگاهی و دانشگاه را حکومت نه توانست درک کند و نه هضم. برای همین هم هر چند سال یک بار ساز انقلاب فرهنگی و تصفیه دانشگاه کوک می‌شود و نهاد سیاسی، با بگیر و ببند و اخراج، به سراغ کسانی می‌رود که مطابق میل حکومت حرف نمی‌زنند و پیشانی بر درگاه قدرت نمی‌سایند.

توهم الگوی امام صادقی

حکومت اما هیچ‌گاه سودای تسخیر دانشگاه را از سر به در نکرد. به نظر می‌رسد تجربۀ نامیمون و شکست‌خوردۀ دانشگاه «امام صادق» که در آن دانشجو، استاد، حراست، امنیتی و نظامی و بسیج از یک جنس‌اند، الگویی برای سیاست‌های حکومتی است.

برای حکومت، نه کارایی و کیفیت علمی و وجدان آکادمیک مهم است و نه اندیشه‌ورزی و وفاداری به فضیلت علم و پژوهش. به همین خاطر هم مؤسسه‌ای که می‌بایست نخبگان حکومتی را در بالاترین سطح تخصصی تربیت کند، تا حد یک مدرسۀ حزبی سقوط کرده و گل‌های سرسبد دانش‌آموختگان آن را کسانی مانند سعید جلیلی، علی باقری کنی، پیمان جبلی، احسان خاندوزی، حجت‌الله عبدلملکی و یا احمد وحیدی را تشکیل می‌دهند.

بیشتر در این باره:

فتح آخرین سنگر برنامه‌ریزی اقتصادی؛ «امام‌صادقی‌ها» پیروز شدند

هدف کنونی جمهوری اسلامی در دانشگاه‌ها محکم کردن پای ذوب‌شدگان در ولایت در محیط‌های علمی است. این‌که این افراد چه کیفیت و تعهد علمی دارند، دغدغۀ حکومت نیست. برعکس، واهمۀ اصلی مسئولین از کسانی است که دارای استقلال فکری و شجاعت آکادمیک‌اند.

سیاست جدید حکومتی که اصل طلایی آن نشاندن کسانی بر کرسی‌های آکادمیک است که مکتبیِ خالص باشند، این‌گونه شکل گرفت. درست به همین خاطر هم برای تسخیر دانشگاه از درون، به‌سراغ مهره‌های خودی، چاپلوسان درگاه قدرت و نیروهای امنیتی و نظامی رفتند.

کامران دانشجو پایه‌گذار اولیۀ این سیاست ضد آکادمیک بود و ماجرای پر سروصدای بورسیه‌های تقلبی که با دخالت آقای خامنه‌ای ختم به مطلوب حکومت شد، آغازگر سیاست جایگزین کردن استادان با نیروهای خودی بود که تا امروز ادامه پیدا کرده است. بخشی از آن بورسیه‌ها و دیگر افراد سهمیه‌ای به‌تدریج لقب دکتر گرفتند و با شتاب از پله‌های ترقی آکادمیک، بدون فراهم آوردن اسباب بزرگی و رقابت علمی سالم، بالا رفتند. وزارت علوم همان بلایی بر سر دانشگاه آورد که نظارت استصوابی شورای نگهبان بر سر انتخابات.

مقاومت در برابر هجوم به دانشگاه

دانشگاه از دوران پس از انقلاب صنعتی توانست به موتور تحولات بزرگ جامعۀ مدرن تبدیل شود. دانشگاه مدرن به‌عنوان تنها سازمان اجتماعی که در آن نقد آزادنه و آزادی اندیشه نهادینه شده، دستاورد عمومی بشریت است. نقش مرکزی دانشگاه مدرن در تحولات جامعه بشری از جمله به خاطر استقلال این نهاد، آزادی آکادمیک برای استاد و دانشجو، تدریس و پژوهش مربوط می‌شود.

سه وجه اصلی دانشگاه مدرن یعنی استقلال به معنای عدم دخالت نهادهای قدرت مانند دین و حکومت، آزادی آکادمیک برای تدریس و پژوهش، و اصل اندیشه انتقادی و سنجشگری در بسیاری از قوانین اساسی کشورهای دموکراتیک تضمین شده است.

تجربۀ بین‌المللی هم‌زمان نشان می‌دهد که استقلال دانشگاه و عدم دخالت نهادهای قدرت در امر آموزش و پژوهش شرط لازم شکوفایی علمی و فرهنگی دانشگاه است. دانشگاهی که در آن استاد و دانشجو باید بتوانند آزادانه به نقد، نوآوری و کار فکری و پژوهشی بپردازند و کسی به خاطر بیان نظر، نوع پژوهش و باورهای شخصی مورد تهدید و آزار قرار نگیرد.

کشورهای با نظام‌های بسته، مکتبی و ایدئولوژیک هم البته مؤسسات آموزش عالی به نام دانشگاه داشتند و دارند. در این مؤسسات هم کار پژوهش وجود دارد، مقالۀ علمی به چاپ می‌رسد، سفینه به فضا می‌فرستاده می‌شود و یا اختراعات جدید به ثبت می‌رسد. ولی این دانشگاه نقش محدود و مهارشده‌‌ای دارد و خطوط قرمز و اگر و مگرها اجازه نمی‌دهند پژوهشگران آزادانه و بدون ترس از مجازات و سرکوب به کار علمی و آکادمیک در همۀ حوزه‌ها به‌ویژه علوم انسانی و اجتماعی بپردازند و از ابزار نقد و آزادی بیان برای پیشرفت علمی، شناخت بهتر و رشد اندیشه بهره بگیرند.

بیشتر در این باره:

شیوه‌های سرکوب اعتراضات دانشگاه، به‌روایت اسناد محرمانه

در ایران ما از این دانشگاه متعارف بسیار دوریم و مبارزه برای داشتن یک دانشگاه واقعی در خدمت علم و جامعه بخشی از مبارزه برای دمکراسی و توسعه پایدار در ایران است. جامعۀ ایران امروز در برابر این واقعیت تلخ مهندسی دانشگاه و تسخیر از درون قرار دارد. یکی از نشانه‌ها و همزمان دلایل توسعه‌نیافتگی جامعۀ ما هم وضعیت نابسامان نهاد دانشگاه است.

حکومت امروز بار دیگر شمشیر را از رو بسته و با اخراج‌ها و محرومیت‌ها مغز جامعه و فرهنگ را نشانه رفته است. واکنش گستردۀ جامعۀ مدنی و بازتاب پرطنین اخراج استادان و دانشجویان ناهمسو با حکومت نشان از هوشیاری جمعی جدید جامعه‌ای دارد که نمی‌خواهد شاهدِ منفعلِ به تاراج رفتن نهاد دانشگاه در ایران باشد. دفاع از استقلال دانشگاه و آزادی آکادمیک استاد و دانشجو دفاع از علم و دموکراسی است.

بیشتر در این باره:

ادامه واکنش به اخراج اساتید؛ کانون نویسندگان: «تصفیه دهه ۶۰‌ دانشگاه‌ها» در حال تکرار است

وزارت کشور به‌جای وزارت علوم بیانیه داد: اخراج اساتید حامی اعتراضات «وظیفهٔ انقلابی وزارت علوم» بود

علی‌اکبر صالحی، معاون سابق رئیس‌جمهور، در مورد اخراج و «تزریق» اساتید دانشگاه هشدار داد

اعتراض تشکل‌های دانشجویی به موج اخراج استادان؛ «دانشگاه‌ به محاصره دستگاه‌های امنیتی درآمده است»

تشدید سرکوب در سالگرد اعتراضات؛ «اخراج، تعلیق و حذف» ۱۰ استاد دانشگاه‌های شریف، علامه و تهران در یک روز

نظرات نویسندگان در یادداشت‌ها لزوماً بازتاب دیدگاه رادیوفردا نیست.

منبع خبر: رادیو فردا

اخبار مرتبط: دردسرهای جمهوری اسلامی با دانشگاهی که مطیع و رام نمی‌شود