جشنواره‌های سیاسی در باتلاق اعتصاب

با این حال اعتصابات هالیوودی گریبان این رویداد را هم گرفت و باعث شد برخی ستاره‌های سینما در ایتالیا حاضر نباشند؛ جشنواره‌ای که به‌دلیل برگزاری هشتادمین دوره، مستعد روندی باشکوه و پرزرق و برق و برتر از همیشه بود، با این وضع حال و روز خوبی ندارد. به نظر می‌رسد فارغ از تبعات سازوکار صرفا سودجویانه و کاسبکارانه هالیوود که جشنواره‌ای چون ونیز را در اروپا تحت‌الشعاع قرار داده، خود این فستیوال هم چوب بازی‌های سیاسی‌اش را طی سال‌های اخیر خورده است. عاقبتی که به نظر می‌رسد در انتظار جشنواره‌های اسم و رسم‌دار دیگری چون کن، برلین و ... هم باشد.

سیاسی بازی جشنواره های غربی

جشنواره‌های معتبر و مشهوری چون ونیز، کن، برلین و جایزه‌ای چون اسکار تا سال‌هایی همآن‌قدر که از حضور فیلم‌ها و فیلمسازان و ستاره‌های مطرح تاریخ سینما تغذیه می‌کردند و اعتبار می‌گرفتند، در بده بستان و دستاوردی متقابل بر ارزش و اعتبار کارنامه شرکت کنندگان‌شان هم می‌افزودند. 

هنوز هم کم و بیش چنین جایگاهی به‌لحاظ اسمی وجود دارد و هر دو طرف از این حضور و برگزاری منتفع می‌شوند. این میان اگر فیلم خوبی هم از فیلمسازان مشهور در این رویداد به نمایش درمی‌آمد، حظش را شیفتگان سینما می‌بردند. اما از جایی به بعد انگیزه‌های سیاسی در انتخاب و داوری آثار و اعطای جوایز به‌تدریج نمایان شد و دولتمردان و صاحبان قدرت و حکومت در غرب ترجیح دادند مقاصد و اهداف سیاسی خود را با دیپلماسی فرهنگی پیوند بزنند و نقشی مؤثر در روند برگزاری جشنواره‌های مشهور و معتبر بازی کنند. 

ابتدا چنین سوءاستفاده‌ای از سینما در پس پرده بود و ظریف و هنرمندانه از سوی برگزارکنندگان جشنواره‌ها در بخش‌های مختلف اعمال می‌شد اما در سال‌های اخیر دیگر هیچ ملاحظه‌ای درباره پنهانکاری نیات و مقاصد سیاسی وجود ندارد و سیاسیون غرب و بازوهای اجرایی آنها در اسکار، ونیز، کن، برلین و برخی دیگر از جشنواره‌های سینمایی خیلی رو و مشخص بازی می‌کنند و ماهیت‌شان به‌طور کامل عیان و برملا شده است. 

زد و بندهای مالی گسترده  

مرور و بررسی جشنواره‌های ونیز، کن و برلین به‌خوبی نشان از حرکت سیاسی و ایدئولوژی خاص آنها دارد، همچنین می‌توانیم به مصداق‌هایی از زدوبندهای مالی گسترده هم رسید که حتی انتخاب و برگزیده شدن برخی آثار را تحت تاثیر مستقیم قرار می‌دهد. چه بسیار فیلم‌های شایسته‌ای که به نفع کسب نتایج اقتصادی و سیاسی، از این جشنواره‌ها کنار گذاشته شد. در این بین فارغ از دیکته سیاسی حکومت‌های اروپایی و ایتالیا، فرانسه و آلمان در جشنواره‌های ونیز، کن و برلین، سیطره هالیوود و سیاست‌های دولت آمریکا بر این رویدادها هم واضح و مبرهن است. 

این کنترل‌گری و استیلا همان‌طور که در حوزه اکران عمومی و سازوکار جاری نمایش فیلم اتفاق افتاد و اروپا عملا مقابل سینمای تجاری هالیوود و بلاک باسترها و تولیدات پرهزینه آمریکا تسلیم است و حرفی برای گفتن ندارد، در زمینه جشنواره‌ای هم به‌شدت تحت تاثیر هالیوود قرار دارد؛ جشنواره‌هایی که زمانی برای خود بروبیایی داشتند و فیلمسازان و ستاره‌های سرشناس سینمای روشنفکری و هنری اروپا برای آمریکایی‌ها و هالیوود تره هم خرد نمی‌کردند، حالا امورات‌شان بدون حضور پرزرق و برق ستاره‌های هالیوودی روی فرش قرمزهای‌شان نمی‌گذرد و عموما در یک مهمان‌نوازی از سر ناچاری و چه بسا اجباری، حتی فیلم‌های افتتاحیه این رویدادها را هم در اختیار تازه‌ترین آثار هالیوودی ساخته کارگردانان سرشناس آمریکا قرار می‌دهند. 

استعمار سینمایی هالیوود 

همین حضور پررنگ هالیوودی‌ها در بخش‌های مختلف داوری و مسابقه اصلی و بزرگداشت‌ها هم حاکم است و باعث شده این جشنواره‌ها به واقع تحت استعمار سینمایی هالیوود و آمریکا باشند. حتی به‌نوعی می‌توان آنها را به شعبه‌های اروپایی جایزه اسکار تعبیر کرد. با این روند و روال که تقریبا همه چیز جشنواره‌های ونیز، کن و برلین دراختیار یا تحت نفوذ مستقیم هالیوود، آمریکا و سیاست‌های این کشور در عرصه جهانی است به تایید و تقویت مقاصد و اهداف سیاسی آن مهر تایید و دامن می‌زند. آمریکا برای گسترش و نفوذ سیاسی خود همان‌طور که به کمک قدرتمندان اروپایی نیاز دارد و از آنها بهره می‌برد، از تاثیرگذاری فرهنگ و هنر به‌ویژه مدیوم سینما هم غافل نیست و حساب مخصوصی روی جشنواره‌های پرطمطراق اروپایی باز می‌کند. 

حضور ستاره‌های هالیوودی روی فرش قرمز جشنواره‌ای مثل کن، باعث جولان و تاخت و تاز کمپانی‌ها و استودیوهای بزرگ شده و توجه و منابع مالی فراوانی را نصیب آنها کرده است. باوجود چنین سفره‌ای، بعید است که این رویداد سابقا معتبر به جایگاه سابق و هویت مستقل خود برگردد. 

سیاسی بازی  در برابر سینمای شریف ایران

باتوجه به زاویه سیاسی اروپا و غرب با جمهوری اسلامی ایران، در سال‌های اخیر جشنواره‌‌هایی چون کن، برلین و ونیز در دشمنی با ایران هم سنگ تمام گذاشتند و تقریبا از هیچ کوششی دریغ نکردند. کن، زمانی که هنوز چندان سیاسی نشده بود به سکوی پرتابی برای عباس کیارستمی، فیلمساز جهانی سینمای ایران تبدیل شد ـــ هرچند درباره همان حضورها و موفقیت‌ها هم حرف و حدیث‌هایی وجود داردـــ‌ اما از سال‌هایی به بعد، دست به انتخاب فیلم‌هایی چون انیمیشن «پرسپولیس» زد که علنا ضدایرانی و ضداسلامی بودند یا از فیلمساز معلوم‌الحالی چون جعفر پناهی دفاع کرد که همواره یک پایش در جریان فتنه بود. 

جشنواره فیلم برلین هم که زمانی پاتوق معتبر فیلم‌های هنری و متفاوت بود، در این سال‌ها همان‌قدر که نمایانگر سیاست‌های خصمانه آلمان نسبت به جمهوری اسلامی ایران است، به شدت تحت تاثیر سیاست‌های آمریکا و هالیوود و افکار یهودی و صهیونیستی آن قرار دارد. پیرو همین نگاه است که فیلم‌هایی با نگاه ضدآمریکایی و ضدصهیونیستی به هیچ وجه راهی به این جشنواره ندارند. 

تبعیض‌های نژادی در سینما

نگاه متفرعانه و خود برتر بینی غربی و اروپایی همراه تبعیض‌های نژادی آشکار و تمسخر فرهنگ ملل دیگر به ویژه مردم مسلمان و مهاجر، تقریبا به عنصر ثابت این جشنواره تبدیل شده است. جشنواره فیلم ونیز هم که این روزها درحال برگزاری است، در سال‌های اخیر شاهد حضور و دخالت موثر آمریکایی‌هاست و به دلیل سرسپردگی ایتالیا به آمریکا، تقریبا به مجری فرامین سیاسی، اقتصادی و سینمایی آمریکا تبدیل شده است. 

عناد جشنواره‌های اروپایی همچون ونیز، کن، برلین، مونیخ، کارلووی واری و ... با ملت‌های دیگر از جمله مردم ایران با تحریم رسمی و علنی سینمای کشور ما از اواخر سال گذشته شکلی جدی‌تر و عیان‌تر به خود گرفت و آنها همسو و هم‌نظر با سیاست‌های دولت‌های اروپایی و آمریکا و رژیم صهیونیستی، طرف اغتشاشات و اغتشاشگران ایستادند و از پذیرش نماینده‌های رسمی ایران در جشنواره‌ها ممانعت و درعوض آنجا را به محل و پاتوقی برای ضدانقلاب و جریان‌های معاند نظام و مردم کشورمان تبدیل کردند. دراین میان به خصوص عدم صدور مجوز برای بنیاد سینمایی فارابی به عنوان بازوی اجرایی و جهانی سینمای ایران در جشنواره‌های برلین، کن و حالا ونیز و نمایش فیلم‌هایی غیرقانونی و زیرزمینی با ماهیت ضدایرانی در این رویدادها، یک بازی سیاسی رو و علنی است.  

بازگشت بومرنگ 

اما جشنواره‌های غربی هرچه باد کاشتند، حالا توفان درو می‌کنند و دود آتشی که علیه ایران افروختند به چشم خودشان می‌رود. فارغ از عیان شدن سیاست‌های غرض‌ورزانه آنها علیه ملت‌های دیگر از جمله جوامع اسلامی و ایران و رنگ باختن حنای هنری و سینمایی‌شان که این رویدادها را از ذات فرهنگی اولیه بسیار دور می‌کند و از سکه هنر می‌اندازد، حالا باید با بحران‌های ناشی از اعتصابات هالیوودی هم دست و پنجه نرم کنند. همان هالیوودی که در سال‌های اخیر چنین جشنواره‌هایی از آن تغذیه و از سویی دیگر کلی سود و منفعت به آن سرازیر کردند، حالا به تیغ در گلوی این فستیوا‌ل‌ها و سردمداران‌شان تبدیل شده‌اند. 

شروع پرحاشیه هشتادمین جشنواره فیلم ونیز که کاملا تحت تاثیر اعتصاب هالیوودی‌ها علیه هوش مصنوعی و تبعیض در دستمزدها قرار دارد، به آنونس و پیش پرده وضعیت جشنواره‌های پرهیاهوی دیگر همچون برلین و کن می‌ماند. 
​​​​​​​
جایگزینی فیلمی با محوریت تنیس با درامی از جنگ جهانی دوم با عنوان «فرمانده» ساخته ادواردو دی‌آنجلیس به جای فیلم لوکا گوادانینو به عنوان افتتاحیه این جشنواره، حمایت دمین شزل، رئیس هیات داوران امسال از اعتصاب نویسندگان و بازیگران هالیوودی با جمله «هنر بیش از محتواست!»، پوشیدن تیشرت اعتراضی با مضمون اعتصاب توسط برخی داوران از جمله مارتین مک‌دونا، غیبت ستارگان مطرحی چون برادلی کوپر، کسب اجازه و مجوز حضور ستارگانی چون آدام درایور از انجمن بازیگران که در اعتصاب به سر می‌برند و کلی ماجرای دیگر، همه و همه حکایت از بلبشوی جشنواره ونیز دارد. عاقبت و سرنوشتی که در انتظار جشنواره‌های دیگر است که در سال‌های اخیر به ابزار قدرت نرم کاخ سفید و قدرت‌های حامی آن تبدیل شده‌اند. وضعیتی که همگام با موج اعتصاب هالیوود و سینمای غرب، کاملا متاثر از بی‌اعتنایی به فرهنگ انسانی و فرو رفتن در باتلاق خوش رنگ و لعاب سینمای منحط و بی‌اخلاقی غرب و هالیوود با تزریق بودجه‌هایی نجومی است.

منبع خبر: جام جم

اخبار مرتبط: جشنواره‌های سیاسی در باتلاق اعتصاب