ماجرای معجزه‌ای که شهرزاد کمال‌زاده در خانه حضرت علی(ع) دید

شهرزاد کمال‌زاده با بازی در سریال "هزاران چشم" ساخته کیانوش عیاری نخستین حضور تلویزیونی خود را تجربه کرد و نیز از سال ۱۳۸۳ با بازی در نقشی کوتاه در فیلم "دیشب باباتو دیدم آیدا" به کارگردانی رسول صدرعاملی وارد سینما شد. او پس از چندین سال حضور در تلویزیون و سینمای ایران، در بهار سال ۱۳۹۱ با پخش سریال "راه طولانی" به کارگردانی رضا کریمی از شبکه یک و بازی در نقش «بهاره» به شهرت رسید.

یکی از متفاوت‌ترین بازی‌های او در سریال "آرام می‌گیریم" به کارگردانی روح‌الله سهرابی بود که در نقش یک دختر معتاد ظاهر شد و مخاطبان زیادی را باخود همراه کرد. در کنار کار‌های سینمایی و نمایش‌خانگی او، شاید بیشتر در سریال‌های تلویزیونی "بوی باران"، "گاندو"، "دختر گمشده" و اپیزود‌های "شاید برای شما هم اتفاق بیفتد" دیده شد.

در جریان گفتگو او درباره سفر کربلایی صحبت کرد که به نیابت از پدرش در راهپیمایی اربعین قدم برداشت. همچنین برای اولین بار پرده از بیماری برداشت که به واسطه شنیدن خبر سرطان پدرش او را شوکه کرد. 

چایی عراقی در دکورِ «منتهی» توجه کمال‌زاده را به خودش جلب می‌کند؛ او را یاد کاظمین می‌اندازد. به مجری برنامه می‌گوید: صاحب دعوت به پیاده‌روی اربعین خود امام حسین (ع) است. صحنه‌های زیبایی آنجا اتفاق می‌افتد که لحظه به لحظه‌اش دیدنی است. گوشه گوشه این سفر، برای من آموزنده بود و خیلی چیز‌ها از زائران حسینی یاد می‌گیرم.

ویژه برنامه «منتهی» با انتشار گفت‌وگوی شهرزاد کمال‌زاده به پایان می‌رسد؛ مشروح این گفتگو را در ادامه بخوانید و ببینید:

ما با نذری امام حسین (ع) بزرگ شدیم

* بگذارید از اتفاقات سال گذشته شروع کنیم که بسیاری از هنرمندان به دلیل ترس از هجمه‌ها و ناسزا‌ها نتوانستند کار کنند یا در سکوت کارشان را پیش بردند. یکی از کسانی که در این روز‌ها کار کرد و مورد هجمه قرار گرفت شما بودید. به چه دلیل این هجمه‌ها اتفاق می‌افتاد؛ به خاطر حضور در پروژه‌ها و همکاری با تلویزیون یا دلایل دیگری داشت؟

من تلویزیون را خانه دوم خودم می‌دانم و ۲۲ سال از عمر، زندگی و جوانی‌ام را برای رسانه ملّی گذاشتم. من عاشق تلویزیونم و حتی اگر مرا نخواهند تلویزیون خانه من است.

اما درباره نکته‌ای که درباره دلایل هجمه‌ها پرسیدید باید بگویم چند جنبه دارد؛ اول به ریاکاری برمی‌گردد؛ کسانی که به کربلا و امام حسین (ع) اعتقاد ندارند لطفاً نروند. دوم بعضی‌ها نمایشی می‌روند که رفته باشند. سوم آدم‌هایی هستند که دلی می‌روند و معتقدند.

ما از پدران‌مان هنوز شرف و آبرو و عزت را به یاد داریم؛ پدر من ما را به حضرت عبدالعظیم حسنی، امامزاده داود و امامزاده صالح و امامزاده قاسم می‌برد. ما این‌طوری بزرگ شدیم؛ ما با نذری امام حسین (ع) بزرگ شدیم.

برای همه هنرمندانی که برای امام حسین (ع) کار می‌کنند احترام ویژه‌ای قائلم

من برای همه هنرمندانی که برای امام حسین (ع) کار می‌کنند احترام ویژه‌ای قائلم. متأسفانه بعضی از آدم‌ها از سر ناآگاهی به هنرمند هجمه وارد می‌کنند. بنزین گران می‌شود به هنرمند ارجاع می‌دهند یا هر اتفاق دیگری می‌افتد. مطمئن باشید همه این اتفاقات برای هنرمندان هم می‌افتد، اما نمی‌آیند جار بزنند. واقعاً از کجا بگویم!

ما باید دست به دست همدیگر بدهیم به جای اینکه به دیوار بکوبیم و سنگ بدهیم و تیشه بگیریم، برای کشور بزرگ‌مان ایران کاری انجام دهیم و مؤثر و مفید باشیم.

 در صحبت‌هایتان اشاره کردید از کجا بگویم؛ از آنجایی بگویید که بعد از این حوادثی که اتفاق افتاد کار کردید و مورد ناسزا قرار گرفتید...

بگویند، اما من همیشه به این نکته فکر می‌کنیم شاید ۳۰ ثانیه دیگر بین شما نباشم. چرا که آمار‌ها می‌گوید در هر ثانیه امکان دارد یک نفر از این دنیا برود. من ترجیحم این است حرّ بمیرم.

آدم بسیار خوبی هم نیستم من هم مثل آدم‌های دیگر اشتباهات و گناهان خاص خودم را دارم، اما ترجیح می‌دهم به این چای عراقی حداقل اگر انسان هم نیستم آزاده بمیرم. برای همین قبر خودم را کنار قبر پدرم خریدم که حتی زحمتی به قطعه هنرمندان نداده باشم.

چای عراقی مرا یاد کاظمین می‌اندازد

* (کمال‌زاده اینجای برنامه چای عراقی را به سبک و سیاق عراقی‌ها در نلبکی تناول کرد) گفتید چای عراقی؛ خوردن و دیدن این چای چه حسّ و حالی برایتان دارد و چه چیزی را در شما زنده می‌کند؟

مرا یاد کاظمین می‌اندازد. واقعاً جایی که پُر از آرامش است. یعنی آدمی فکر می‌کند که وارد قطعه‌ای از بهشت شده است.

خاطره مردی که می‌خواست سایه زائر امام حسین (ع) باشد

 اولین باری که پیاده‌روی اربعین رفتید بر شما چگونه گذشت؟

شوکه شده بودم. از این همه عشق و اخلاص تعجب کرده بودم. بچه‌ای که در تیشرت (پیراهن) خود تعدادی آب معدنی قرار داده بود یا زائر عراقی که توقف نمی‌کرد تا جا برای زائرین ایرانی و کشور‌های دیگر باز شود. کارناوال عظیمی بود عشق همه‌جا پیدا می‌شد.

به واقع باید حسینی باشید تا بتوانید درک کنید. شاید خیلی‌ها مسافر باشند، اما رهاوردی با خودشان ندارند. فکر می‌کنم این خاطره برای همه آشنا باشد که فردی به دنبال فردی می‌رفت و آن فردی که تعقیب می‌شد حالت کلافه‌گی پیدا کرد و گفت چرا مرا تعقیب می‌کنی؟

آن فرد گفت چه از جان من می‌خواهی و نکته قابل تأملی را مطرح می‌کند. او چنین گفت: من چیزی ندارم به تو بدهم تو زائر امام حسین هستی و فقط می‌توانم سایه تو باشم هرجا که بروی می‌ایستم که نور آفتاب تو را اذیت نکند. واقعاً پیاده‌روی اربعین این صحنه‌ها و اتفاقات را با چشم خودم دیدم.

ماجرای معجزه‌ای که شهرزاد کمال‌زاده در خانه حضرت علی (ع) دید

تجربه متفاوتی از سفر به کربلا داشتید. یادم می‌آید وقتی صحبت‌های شما را می‌شنیدم می‌گفتید هرکجا در این مسیر پیاده‌روی برایم آموزنده بود. این پیاده‌روی چه چیز‌هایی به شما یاد داد؟

همه همراه بودند. همه با یک نیت ناب و خاص و واقعی در این پیاده‌روی حاضر شده بودند. همه با عشق امام حسین (ع) در این مسیر قدم گذاشتند. از حرم امیرالمؤمنین و وادی السلام گرفته که بزرگترین شخصیت‌ها در آنجا دفن شده‌اند و معجزه‌ای که در خانه حضرت علی (ع) برایم اتفاق افتاد. هر کجای این سفر نکته‌ای داشت که خودش می‌تواند کتابی بشود.

این نکته‌ها را برای ما بگویید. ماجرای آن معجزه چه بود؟

معجزه این بود که رسیدیم به درِ خانه حضرت علی (ع)، در بسته شده بود. با آقای عباس رافعی و همسرشان در این سفر بودیم. آقای رافعی به من گفتند بایستید من بروم سؤال کنم. با خودم گفتم یا امیرالمومنین ما تا اینجا آمده‌ایم در پشت در خانه شما و در بسته است. دلم گرفته بود و از ایشان خواستم در باز شود و در باز شد. ما را به داخل خانه هدایت کردند.

می‌دانید آنجا اگر تحفه‌ای هم دریافت کنید انگار که به مراد خودت رسیده‌ای. ما وقتی که خانه حضرت علی (ع) را دیدیم از آنجا رفتیم به مسجد کوفه که پشت منزل حضرت علی (ع) است یک عقیقی برای ما آوردند و ما به این نتیجه رسیدیم که روزی خودمان را از حضرت دریافت کردیم.

وقتی قتلگاه را می‌بینید قلب‌تان از ریشه کنده می‌شود

 در این پیاده‌روی قدم برداشتید تا به حرم امام حسین (ع) برسید. چه حسّ و حالی داشتید؟

خاک کربلا خاک غمگینی است مخصوصاً قتلگاه را که می‌بینید قلب‌تان گویی از ریشه کنده می‌شود و همه آن مصیبت‌ها و اتفاقات عجیب و غریب برایتان مرور می‌شود که برای هرکسی قابل باور نیست. واقعاً بزرگی می‌خواهد و ایثار که بتوانید چنین مصائبی را متحمل شوید. در واقع از همه‌چیز بگذرید و به خدا برسید.

شما در مسیر پیاده‌روی اربعین نائب‌الزیاره پدرتان شدید...

زمانی که بیمار بودند من به ایشان گفتم که شما نیت کن با هم کربلا برویم با وجود ترسی که نسبت به سوار شدن در هواپیما داشتند، اما دوست داشتند که به این سفر بروند. اما اجل مهلت نداد و قسمت‌شان نشد. خدا را هم شکر می‌کنم قبرشان در زیر پای مدافعان حرم است و خوشا به سعادت‌شان که هروقت سر مزارشان می‌روم همه دعا می‌کنند و برایشان فاتحه می‌خوانند.

وقتی صحبت از سفر اربعین می‌شود خیلی‌ها به یاد سفر جابر می‌افتند که نخستین زائر امام حسین بود؛ در احوالات او از این سفر حرف‌های قابل تأملی است؛ می‌خواهم این سؤال را از شما بپرسم که وقتی برای نخستین بار مسافر کربلای معلی شدید، این حسّ و حال چگونه برایتان رخ داد؟

خیلی گریه کردم خیلی خاکش برایم خاک سنگین و محزونی بود. تاب و توان نداشتم. فقط سرتا سر گریه بود که می‌کردم. تا جایی که می‌توانستم نماز می‌خواندم برای تمام عزیزانی که از دنیا رفتند.

خواسته‌ای که برآورده نشد

می‌گویند اولین باری که حرم امام حسین مشرف شوید زیر قبه هرچه بخواهید و دعا کنید مستجاب می‌شود. شما چه درخواست‌هایی داشتید؟

من هدایت از ایشان خواستم و یک چیز دیگری هم خواسته بودم که به من ندادند. هرچه از امام حسین (ع) خواستم تا به امروز به من عنایت کردند. اما خواسته بودم که زودتر از پدرم فوت کنم تنها چیزی که اتفاق نیفتاد همین بود.

در همه مسیر به یاد مظلومیت ۷۲ یار امام حسین (ع) بودم

شما به خاک غمگین و محزون کربلا اشاره کردید. در میان مسیر و رسیدن به زیارت امام حسین (ع) یاد چه چیز‌هایی در واقعه کربلا افتادید یا کجا دلتان برای امام حسین (ع) سوخت.

آن لحظه‌ای که مردم پشت کردند و بدعهدی و بی‌معرفتی کردند. آب را به روی امام حسین (ع) و خانواده‌شان بستند و ظلم کردند. دو دست بریده حضرت ابوالفضل و مصائب حضرت زینب و مظلومیت طفل شیرخواره حضرت اباعبدالله؛ در همه این مسیر به یاد مظلومیت ۷۲ یار امام حسین (ع) افتادم.

* اگر فیلمی درباره امام حسین (ع) ساخته شود دوست دارید کدام نقش را بازی کنید؟

هر نقشی که ارادتی واقعی و قلبی باشد.

ماجرای بیماری شهرزاد کمال‌زاده/ پانیک روحی روانی که هنوز از آن رنج می‌برم

 در دوره کرونا یک خبری درباره شما توجه بسیاری را جلب کرد. در فضای‌مجازی این خبر دست به دست شد که شما به یک بیماری خاص دچار شده‌اید. ماجرا چه بود؟

شوک روحی به من دست داد و دچار پانیک روحی روانی شدم. به خاطر اینکه پدرم سرطان داشتند و این خبر را نتوانستم تاب بیاورم. دکتر متخصص آقای هادی منافی مرا هیپنوتیزم می‌کردند تا این مشکل برطرف شود. موی سرم یک دفعه سفید و نتوانستم غذا بخورم و حتی در خوابم اختلالی به وجود آمد. الان هم هشت ماه است از این بیماری رنج می‌برم و پرونده پزشکی‌ام هم موجود است.

کلیدم در حرم حضرت علی (ع) گم شد

 اولین باری که با گنبد امیرالمومنین (ع) و امام حسین (ع) مواجه شدید چه حس و حالی داشتید؟

تنم لرزید. حقیقتش را بخواهید اولین بار کلیدم را در حرم حضرت علی (ع) گم کردم. گریه می‌کردم، چون نه آدرس داشتم نه پاسپورت؛ هیچ چیزی نداشتم. خودم بودم و خدای خودم و گفتم خدایا یک‌طوری به من رحم کن و یا علی مرا نجات بده. به هر طریقی کلید پیدا شد. آنجا وقتی نماز می‌خواندم شدت انرژی آن‌قدر بالا بود که بدنم به هنگام نماز خواندن تکان می‌خورد.

برای خارجی‌ها پیاده‌روی اربعین جالب بود/ به بزرگی امام حسین (ع) پی بردند

در مسیر اربعین خیلی از همکاران و چهره‌ها بار‌ها درباره زائران خارجی صحبت کردند که زائران خارجی حتی لائیک‌ها و مسیحیان هم بودند؛ شما روایتی دارید؟

آن‌قدر برایشان جذاب بود و آن را به عنوان یک کارناوال می‌دیدند که چطور این همه مردم از اقصی نقاط دنیا آمدند، غذا درست می‌کنند و هوای همدیگر را دارند. این صمیمیت‌ها و عشق‌ها جایی پیدا نمی‌شود. البته با برخی از آن‌ها صحبت کردم به حقیقتی هم رسیدند و برآمد صحبت‌هایشان این نکته هم بود که به بزرگی امام حسین (ع) پی بردند.

آقا دوباره ما را بطلب

 الان ارتباط مستقیم با کربلا داریم به امام حسین (ع) چه می‌گویید؟

آقا دلم برات تنگ شده است. الهی که اسم، بزرگی و عظمت شما همیشه الگوی راه ما ایرانی‌ها باشد. ما را دوباره بطلب.

بعضی مواقع می‌گویند هنرمندی که به پیاده‌روی اربعین رفته «شو» بازی می‌کند و کار نمایشی می‌کند. نظر شما در این باره چیست؟

برای چه باید این اتفاق بیفتد؛ چه منفعتی وجود دارد. مگر قرار است پولی بدهند و یا پروژه‌های مختلف واگذار می‌شود. مگر من رفتم پروژه‌ای، قراردادی یا اتفاق افتاد.

بار‌ها بایکوت شدم

برای آن کار‌هایی که انجام دادید و تصاویری که از پیاده‌روی اربعین بیرون آمد و عرض ارادت‌هایی که به امام حسین (ع) و اهل‌بیت داشتید بایکوت هم شدید؟

بله بارها. با اینکه جالب است من هم در رسانه کار می‌کنم هم در تلویزیون هم در سینما، اما نمی‌توانم این مافیا را تشخیص بدهم. چون نسبت فامیلی و دوستی با برخی نداشتم و ندارم این اتفاق می‌افتد یا دلایل دیگری دارد. خیلی از همکاران من درگیر این اتفاقات‌اند. دردِ نان دارند و از یاد‌ها رفتند. حتماً نباید یک بازیگر بیمار شود و یا از دنیا برود به یادِ او بیفتیم.

همه‌چیز را به امام حسین (ع) واگذار کردم

 این هجمه‌هایی که به شما وارد شده و ناراحتی‌هایی که دارید را چطور با امام حسین (ع) در میان می‌گذارید؟

من به خود امام حسین (ع) واگذار کردم و فقط خودم را سپردم دست خودش؛ چون خودش شفا دهنده است. قلبت که با امام حسین باشد تو را به راه غلطی هدایت نمی‌کند.

در همین حال و احوال پرچم داخل ضریح امام حسین (ع) وارد صحنه برنامه «منتهی» شد و لحظاتی شهرزاد کمال‌زاده بازیگر سینما و تلویزیون این پرچم را تبرک کرد.

در پایان گفتگو قطعه‌ای از سنگِ صحن حرم امام حسین (ع) به شهرزاد کمال‌زاده اهداء شد. او پس از دریافت این هدیه گفت: الهی که راهتان همیشه سبز باشد. من برای همه مردم ایران سلامتی و عاقبت بخیری و آرامش و دل شاد و روان سالم آرزو می‌کنم. امیدوارم که ایران بهتری داشته باشیم و دست به دست همدیگر بدهیم روز‌های زیبایی برای همدیگر بسازیم. عمر ما کوتاه است آن‌قدر در نزاع و جنگ با همدیگر نگذرانیم.

منبع: تسنیم

باشگاه خبرنگاران جوان وب‌گردی وبگردی

منبع خبر: باشگاه خبرنگاران

اخبار مرتبط: ماجرای معجزه‌ای که شهرزاد کمال‌زاده در خانه حضرت علی(ع) دید