۱۷ شهریور ۱۳۵۷، ننگی ابدی بر پیشانی رژیم پهلوی

ساعت نزدیک ۷:۳۰ صبح بود که جمعیت در میدان ژاله (میدان شهدای کنونی) و خیابان‌های منتهی به آن مستقر شدند. یکی از فرماندهان نظامی با بلندگو به مردم اخطار کرد که حکومت نظامی است، چرا تجمع کرده‌اید.

جمعیت روی زمین نشست، ولی ظواهر امر نشان می‌داد که نیرو‌های فرمانداری نظامی قصد متفرق کردن مردم را ندارند. راه عبور را از چهار طرف بر روی مردم بستند. ناگهان صدای رگبار از خیابان‌های منتهی به میدان بلند شد و همین که جمعیت از چهار طرف به سوی میدان هجوم آوردند، نیرو‌های مستقر در میدان نیز از چند سو مردم را به رگبار مسلسل بستند.

در کتاب «تاریخ شفاهی قیام ۱۷ شهریور ۱۳۵۷» که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده به نقل از یکی از شاهدان عینی جنایت رژیم پهلوی در میدان ژاله تهران آمده است: «خانه ما نزدیک میدان ژاله بود. هنگامی که تیراندازی شروع شد، ما نمی‌توانستیم به خانه برویم. سربازان حتی به خیابان‌های اطراف هم می‌آمدند. در نزدیکی میدان، پاساژی را می‌ساختند ما هم داخل ساختمان نیمه‌کاره آن رفتیم. پشت بام پر از ساواکی بود. ما دیدیم که آن پایین تعداد زیادی از مردم را کشتند.»

یکی دیگر از ناظران واقعه نیز که در آن زمان در اطراف میدان شهدا مغازه داشت؛ چنین می‌گوید: «در آن روز می‌خواستم به مغازه بروم که به علت شلوغی زیاد مانع شدند. از خیابان به طرف میدان شهدا رفتم. دیدم مردی تیر خورده است و از بدنش خون می‌آید. عده‌ای هم این مجروح را روی دست گرفته بودند و می‌گفتند:

من، همسر و بچه‌هایم شاهد بودیم که جوانی پس از گرفتن نان از فرعی وارد خیابان ۵ شد و مورد اصابت گلوله نظامیان قرار گرفت و در چاله‌ای که برای کابل تلفن کنده بودند؛ افتاد. من و چند نفر دیگر خواستیم برای نجاتش برویم که با گلوله به سمت ما شلیک شد. جوان بیچاره دست و پا می‌زد. یکی از کاسب‌های محل در چاله خوابید و به سمتش رفت. بعد آمبولانس آمد و جنازه شهید را برد.»

در مدت چند ثانیه صد‌ها نفر در خاک و خون غلطیدند. مردم بی‌مهابا مجروحین و شهدا را بر روی دست به سوی بیمارستان‌ها حمل می‌کردند. اتاق‌ها، راهرو‌ها و حیات بیمارستان‌ها مملو از مجروح و جنازه بود. مردم اطراف بیمارستان‌ها خانه‌های خود را برای پذیرش مجروحین مهیا می‌کردند. هر کس هر چه از لوازم پزشکی، پنبه، پانسمان و ملافه داشت به بیمارستان می‌آورد.

طبق گزارش ساواک، تظاهرات از میدان ژاله به خیابان‌های دیگری از قسمت شرق تهران کشیده شد، سپس تظاهرات به جنوب تهران، خیابان‌های مولوی، میدان خراسان، میدان شوش و میدان راه‌آهن سرایت کرد و در مدت کوتاهی خیابان‌های فردوسی، منوچهری، خیابان سعدی شمالی، خیابان نظام‌آباد، خیابان فرح‌آباد، منطقه نارمک، میدان سپه، خیابان لاله‌زار، به صحنه درگیری تبدیل شد. تظاهرات و درگیری تا پاسی از شب ادامه داشت.

جواد فرزاد از نظامیان حاضر در واقعه هفده شهریورر در منطقه نارمک در اعترافات خود که پس از پیروزی انقلاب اسلامی صورت گرفته جزئیات عملیات حفاظت از دفتر حزب رستاخیر در خیابان سمنگان را اینگونه شرح می‌دهد: «فرماندهان گفتند که در سطح خیابان پیاده بشوید و عبور و مرور را قطع کنید و به پرنده‌ای اجازه ندهید که تکان بخورد.

بعد از مدتی مشاهده شد که اجتماعی از نفرات تظاهرکننده همراه با عکس و گل و شعار‌های کاغذی و پارچه‌ای به طرف خیابان سمنگان راهپیمایی می‌کنند که این موضوع این فرماندهان را به وحشت انداخت و فوراً حاج‌عباسی و افتخارمنش خطی به نام خط آتش تشکیل دادند (منظور از سربازان گروهان).

سعید ایوب میگونی یکی دیگر افرادی که که در روز فاجعه حضور داشت در ارتفاعات خود می‌گوید: «عملیات حدوداً از ساعت ۱۰ شروع شد و حدود نیم ساعت مستقیماً و پی‌درپی تیراندازی شد و آنقدر تعداد شهدا و زخمی‌ها زیاد بود که خون آن‌ها توسط ماشین آتش‌نشانی شسته شد. شخص من که بهدارچی بودم حدود ۳۰۰-۴۰۰ کفش خونی طبق دستور فرمانده به پادگان بردم.»

وی در پاسخ به این سوال که «شما چه عملیاتی را در روز ۱۷ شهریور انجام دادید؟» می‌نویسد: «وظیفه اصلی من کمک بهدارچی بود که صرفاً زخمی‌ها و شهدا را از خیابان‌ها به بیمارستان‌ها به پادگان می‌بردیم، ولی در آن روز تمام شهدا و زخمی‌ها را مردم به خانه‌هایشان بردند.»
 
وی درباره بی‌رحمی برخی افسران نظامی رژیم پهلوی در ۱۷ شهریور اینطور یاد می‌کند: «یک زن حامله‌ای که در پشت‌بام به شهادت رسیده بود توسط نیسانی به بیمارستان حمل می‌شد که توسط فرمانده گروهان جلوی نیسان را گرفتند و این شخص همانجا اقرار کرد که این زن را من هدف گلوله روی پشت‌بام قرار داده‌ام.»

امام خمینی حادثه ۱۷ شهریور را در شمار «ایام الله» نامیدند و همواره به ملت ایران توصیه می‌کردند که یادآور عظمت این واقعه و متذکر جانفشانی‌های ملت ایران در این روز باشند.

«۱۷ شهریور «مِنْ ایام الله» است، باید متذکر باشید. باید یادآوری کنید این «ایّام الله» را. چنانچه کردید؛ از یاد نباید برود این «ایّام الله» برای اینکه این ایامند که آدم سازند. این ایام است که جوان‌های ما را از عشرتکده‌ها بیرون می‌آورد به میدان جنگ می‌برد. این ایام الهی هست که ملت ما را بیدار می‌کند، و بیدار کرد. امر می‌کند: ذَکِّرْهُمْ بِایّامِ الله؛ «ایّام الله» را در ذکر مردم وارد کن.» 

با قتل عام مردم توسط رژیم پهلوی در جمعه سیاه، این واقعه، سرآمد اخبار و اطلاعات به شمار می‌آمد به طوری که بازتاب این جنایت بزرگ، جهانی شد و نه تنها مطبوعات داخلی کشور بلکه رسانه‌های خارجی نیز به این مهم می‌پرداختند. رسانه‌های داخلی که تحت کنترل رژیم پهلوی بودند به صورت مختصر و تحریف شده به این حادثه پرداختند. (تاریخ شفاهی قیام هفده شهریور؛ صص ۹۳، ۱۱۴ - ۱۰۹)، ولی بازتاب جهانی آن گسترده بود و در داخل کشور نیز مردم از طریق ارتباطات مردمی ابعاد فاجعه را برای همگان روشن کردند.

این فاجعه خونین در روزنامه‌ها، رادیو و تلویزیون‌های کشور‌های اروپایی با واکنش‌های شدیدی همراه بود. به طوری که به مناسبت این روز، راهپیمایی‌های بزرگی در پاریس و آلمان علیه رژیم پهلوی برگزار شد. در لندن هم تعدادی از دانشجویان در ادارات سازمان ملل اعتصاب غذا کردند. نشریات کشور‌های اروپایی از این کشتار به عنوان سپتامبر سیاه و ۸ سپتامبر خونین یاد کردند.

درخصوص تعداد کشته شدگان تظاهرات ۱۷ شهریور آمار مختلفی وجود دارد. فرمانداری نظامی تهران معتقد بود ۸۷ کشته و ۲۰۵ مجروح از این تظاهرات به جا مانده است. اما مخالفان حکومت اعلام کردند که در این روز بیش از ۴۰۰۰ نفر کشته شده‌اند. میشل فوکو فیلسوف فرانسوی که برای پوشش دادن رویداد‌های انقلاب در یک روزنامه ایتالیایی به محل حوادث رفته بود مدعی شد که ۴۰۰۰ تن در این روز هدف گلوله قرار گرفته‌اند.

از ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ در تاریخ انقلاب اسلامی با عنوان جمعه سیاه نام می‌برند روزی که ننگ آن تا ابد بر پیشانی خاندان پهلوی ثبت خواهد شد و هیچ گاه نیز از یاد‌ها نخواهد رفت.

باشگاه خبرنگاران جوان سیاسی دفاعی امنیتی

منبع خبر: باشگاه خبرنگاران

اخبار مرتبط: ۱۷ شهریور ۱۳۵۷، ننگی ابدی بر پیشانی رژیم پهلوی