ایران در قفقاز جنوبی؛ نقش تاریخی با اهداف ملی و منطقهای
ایسنا/خراسان رضوی با اینکه سی و چند سال از منازعه متمادی ارمنستان و آذربایجان میگذرد، اما در روزهای اخیر مجددا با بهانهجوییهای جدید تنش در مرزهای دو کشور افزایش یافته و شاخکهای کشورهای تاثیرگذار بر تحولات قفقاز را بیش از پیش حساس کرده است.
اکنون در شرایطی که آذربایجان و ارمنستان یکدیگر را به تشدید اوضاع نظامی و سیاسی متهم میکنند، آمریکا که با ماندن در قفقاز به دنبال تامین انرژی اروپا و ضربه زدن به روسیه بود، از وضعیت قفقاز ابراز نگرانی کرد، حمایت از ارمنستان را در پیش گرفت و دو کشور را به گفتوگو دعوت کرده است.
از سویی دیگر اروپا که تشدید تنش در قفقاز منافع اقتصادیاش را به خطر میاندازد، جای خالی روسیه در این منطقه کلیدی را احساس کرده، اخیرا بیشتر خودنمایی میکند و مانند آمریکا به دلیل وجود ارامنه در ارمنستان، از این کشور حمایت میکند.
روسیه که همیشه داعیه رهبری و نفوذ بر قفقاز را داشت، در ابتدا با ابراز نگرانیهای لاوروف به این مسئله واکنش نشان داد تا اینکه چند روز گذشته، پوتین رهبر تعیینکنندهترین بازیگر تحولات قفقاز، بالاخره سکوت خودش را شکست و اظهار کرد واقعیت آن است که رهبر ارمنستان حاکمیت آذربایجان بر ارمنستان را پذیرفته، مسئله قره باغ دیگر موضوعیت ندارد و حل شده است.
ترکیه نیز با هدف اتصال نخجوان به جمهوری آذربایجان که منجر به اتصال ترکیه به کشورهای ترکزبان و تحقق رویای احداث دالان تورانی میشود، همواره در جریان این مناقشه به حمایت از جمهوری آذربایجان پرداخته است. اخیرا نیز اردوغان برای حل تنشهای افزایشیافته میان آذربایجان و ارمنستان، پیشنهاد تشکیل نشستی چهارجانبه متشکل از ترکیه، روسیه، ارمنستان و جمهوری آذربایجان را داده است.
اما ایران از قفقاز چه میخواهد و چه رویکردی در پیش گرفته است؟ تهران مانند همیشه واقعیت امروز قفقاز را صحنهای میبیند که باید از تشدید تنشها در آن جلوگیری کرد و در این راستا بهترین ابزار برای برقراری آرامش گفتوگو است. یعنی همان سیاستی که تهران در دهه ۱۹۹۰، زمانیکه اولین جرقههای اختلاف میان باکو و ایروان زده شد، در پیش گرفت.
دکتر محمود واعظی، دیپلمات پیشین ایرانی، در صفحاتی از کتاب "میانجیگری در نظریه و عمل" در خصوص نخستین واکنش و اقدامات تهران در قبال مناقشه قرهباغ طی سالهای دهه ۹۰ میلادی این چنین مینویسد:
"مناقشه قرهباغ از سالهای پایانی دهه ۸۰ به دنبال بروز اختلافات قومی میان آذریها و ارامنه در منطقه خودمختار قره باغ شکل گرفت. منطقه قرهباغ که اکثر جمعیت آن را در زمان بروز بحران ارامنه تشکیل میدادند، در چارچوب ساختار سیاسی به صورت یک منطقه خودمختار در جمهوری آذربایجان اداره میشد. تا اینکه بلافاصله پس از فروپاشی شوروی بروز اختلافات قومی و در پی آن تلاش ارامنه قرهباغ برای جدایی از آذربایجان منجر به بروز جنگ میان جمهوری تازهاستقلالیافته آذربایجان و ارمنستان شد.
در این شرایط جمهوری اسلامی ایران به سه دلیل به مناقشه قرهباغ وارد شد و فرآیند میانجیگری میان دو کشور را آغاز کرد: نخست به دلیل اینکه مناقشه در کنار مرزهای ایران رخ میداد و تداوم آن منافع و امنیت جمهوری اسلامی ایران را دچار مخاطره میساخت. دوم به این دلیل که جمهوری اسلامی ایران بنا بر رسالت انسانی و اسلامی وظیفه خود میدید تا از کشته و آواره شدن مسلمانان در جمهوری آذربایجان از طرق پذیرفتهشده بینالمللی جلوگیری کند و سوم اینکه هرگونه حل و فصل مناقشه توسط ایران میتوانست به افزایش نفوذ جمهوری اسلامی در منطقه بیانجامد.
به این ترتیب تلاشهای میانجیگرانه جمهوری اسلامی ایران در مناقشه قره باغ از ژانویه ۱۹۹۲ که سختترین دوره از سیر تحولات مربوط به این مناقشه بود آغاز شد. هیات میانجیگری جمهوری اسلامی در این دوره ۱۱ سفر به باکو، ۱۰ سفر به ایروان، ۴ سفر به نخجوان، ۲ سفر به استپاناکرت (مرکز منطقه مورد مناقشه)، یک سفر به مسکو و یک سفر به تفلیس انجام داد.
طی این سفرها با مقامات عالیرتبه امنیتی به منظور تهیه طرحی جهت حل و فصل مناقشه قره باغ مذاکره و رایزنی شد. اهداف کوتاهمدت این مذاکرات کاستن از شدت درگیریها، نزدیک ساختن مواضع طرفین از طریق مذاکرات مستقیم و برقراری آتشبس موقت بود. تلاشهای هیات ایرانی برای دستیابی به این اهداف همراه با توفیق بود و در نتیجه این تلاشها در دو مرحله آتشبس موقت برقرار شد. تماسهای تلفنی روسای جمهور ارمنستان و آذربایجان به مذاکرات مستقیم هیاتهای آذربایجانی و ارمنی و تشکیل اجلاس سران در تهران برای توافق در زمینه طرح صلح قرهباغ منجر شد.
اجلاس سران در تهران مبین اوج تلاشهای ایران برای خاتمه دادن به یکی از پیچیدهترین مناقشات در اتحاد جماهیر شوروی بود، اما بهرغم تمهیدات موثر به دلیل تصرف شهر مهم و استراتژیک شوشا توسط ارامنه در منطقه قرهباغ این اجلاس نتوانست به نتایج و دستاوردهای مثبت خود برسد.
میانجیگری ایران از سقوط شوشا تا زمینهچینی برای پروتکل بیشکک
هدف اصلی طراحان سقوط شوشا در آن مقطع زمانی حساس به شکست کشاندن تلاشهای میانجیگرانه ایران بود. پس از به نتیجه نرسیدن فعالیتهای میانجیگرانه جمهوری اسلامی، در مقاطع بعدی میانجیگریهای دیگری برای حل و فصل مناقشه قرهباغ صورت گرفت که در میان آنها میانجیگری گروه مینسک توفیقات بیشتری را کسب کرد، اما تلاش هیچ یک از میانجیها به دلیل شرایط حاکم بر طرفهای درگیر در مناقشه و نفوذ بازیگران خارجی به ویژه روسیه تاکنون به نتیجه نرسیده است. روسیه برای حفظ موقعیت و نفوذ خود در قفقاز اهمیت راهبردی قائل بود و به همین جهت تلاش میکرد تا مدیریت بحران قرهباغ را در اختیار داشته باشد.
اما پس از گذشت زمان و تلاشهای ناموفق میانجیگری و ناتوانی قطعنامههای ۸۲۲، ۸۵۳، ۸۷۴ و ۸۸۴ شورای امنیت سازمان ملل متحد در تغییر وضعیت، خستگی نیروهای نظامی آذربایجان، وضعیت بسیار بد اقتصادی ارمنستان و تصرف کلیه مناطق قرهباغ و بخشی از خاک آذربایجان خارج از منطقه قرهباغ توسط ارامنه که در حدود ۲۰ درصد خاک آذربایجان را شامل میشد، شرایط مناسبی را برای میانجیگری به وجود آورد.
گروه صلح بینالمجالس همراه با نماینده رئیس جمهور روسیه با هدف حل و فصل مناقشه قرهباغ به باکو، ایروان و استپاناکرت سفر کردند. در نتیجه مذاکرات با طرفهای درگیر موافقتنامه در ۵ می ۱۹۹۴ به امضای طرفهای درگیر رسید که به نام پروتکل بیشکک معروف شد بر اساس پروتکل بیشکک با میانجیگری روسیه، وزرای دفاع آذربایجان، ارمنستان و قره باغ موافقتنامه آتشبس دائم را در ۹ می تا رسیدن به موافقتنامه جامع صلح امضا کردند که تاکنون نقض نشده و همچنان معتبر است، اما پس از برقراری آتشبس دائم تلاش کلیه میانجیها برای امضا موافقتنامه جامع صلح قره باغ ناموفق ماند."
انتهای پیام
منبع خبر: ایسنا
اخبار مرتبط: ایران در قفقاز جنوبی؛ نقش تاریخی با اهداف ملی و منطقهای
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران