مدرسه فیلمسازی جنگ
با وقوع انقلاب و تلاطمهای سیاسی و فرهنگی بعد از آن، عزم مسئولان برای تصفیه سینما از مظاهر ابتذال جزم شده بود و سینمای ایران به این نتیجه رسیده بود به دستآمدن سینمایی که مبلغ ارزشهای برآمده از انقلاب اسلامی باشد، بدون نسلی جدید از سینماگران که با باور به انقلاب رشد کرده باشند، ممکن نیست. به همین دلیل گروه زیادی از جوانان انقلابی که گرایشهایی هم به هنر و سینما داشتند، چه به صورت تجربی و از طریق به دستگرفتن دوربین و واردشدن به میدان تجربههای عملی و چه به صورت آموزش و فراگیری سینما در کلاسهای نهادهایی مانند حوزه هنری یا دانشگاه پا به عرصه هنر هفتم گذاشتند. این طیف از سینماگران جوان دهه 60 براساس تقاضایی که آن روزها در جامعه به دلیل مهمترین موضوع اجتماعی یعنی جنگ که همه جامعه را درگیر خود کرده بود، به سینمای دفاع مقدس ورود پیدا کردند و طبیعتا نخستین آثار خود را در این ژانر ساختند، سینماگرانی که بعدها هرکدام نامی برای خود دست و پا کردند و به چهرههایی مهم در سینمای ایران تبدیل شدند. در این نوشتار قصد داریم با برخی از این چهرهها آشنا شویم و سابقه کار آنان را مرور کنیم.
نگران رزمنده ایرانی
ابراهیم حاتمی کیا بی هیچ برو بیایی، بهترین و مهمترین کارگردان سینمای دفاع مقدس است و نوشتن درباره اهمیت او در این گونه سینمایی به اندازهای که حق اوست، به دلیل محدودیت صفحه ممکن نیست. او که جوانی درسآموخته دانشگاه هنر بود، در ابتدای انقلاب و جنگ، فعالیتهای سینمایی پراکندهای در حوزه فیلم مستند و پویانمایی داشت. حضور او در جبهه و لمس واقعیتهای جنگ از نزدیک، در کنار هوش و استعداد بالای او برای فیلمسازی باعث شد تصمیم بگیرد وارد حوزه سینمای بلند شود. اولین اثرش به نام «هویت» البته به جنگ و دفاع ربطی نداشت و بیشتر بیان کننده دغدغههای بزرگ بشری از نگاه فیلمسازی مذهبی بود. دومین فیلمش «دیدهبان» ویژگیهای سینمایی را داشت که حاتمیکیا بعدا به مهمترین شاخص آن تبدیل شد، سینمایی عرفانی – جنگی که در آن درگیریهای انسان با نفس خود در کنار درگیری او با دشمن بیرونی معنا مییابد و متجلی میشود. این فیلم برنده جایزه ویژه هیأت داوران برای بهترین کارگردانی و سیمرغ بلورین بهترین فیلم دوم در هفتمین جشنواره فیلم فجر در سال ۶۷ شد. بعد از این فیلم بود که حاتمیکیا، با مجموعه فیلمهایی که در طول این دههها ساخته است، رزمنده ایرانی را در روزگار مختلف، وضعیتهای گوناگون و شرایط متضاد پیگیری کرده است، چه رزمندهای زخمخورده و تنها بر کرانه رود راین (ازکرخه تا راین)، چه رزمندهای برآشفته از تضادها و وعدهها و بیتوجهیها (آژانس شیشهای) و چه رزمندهای که اینک نه در برابر صدامیان که در برابر تکفیریها و داعشیان میجنگد. (به وقت شام).
کارگردانی که بازیگر بود
فرج ا... سلحشور یکی از مهمترین کارگردانها در حوزه سریالسازی بعد از انقلاب اسلامی است ولی تنها فیلم سینماییای که کارگردانی کرده درباره زندگی ایوب پیامبر و در همان فضای مورد علاقه فیلمهای دیگر اوست. سلحشور ولی سینما را با بازیگری آغاز کرد و در این حوزه هم نشان داد که میتوانست یک بازیگر درجه یک و ششدانگ باشد اما راهش از این مسیر دور شد و دغدغههای کارگردانی سریالهای بزرگ دیگر به او این فرصت را نداد که بازیگری را تجربه کند. فیلم مهمیکه او را در سینمای دفاع مقدس ماندگار کرد «بلمی به سوی ساحل» به کارگردانی رسول ملاقلیپور بود که از نخستین و البته بهترین فیلمها درباره خرمشهر است. او علاوه بر این فیلم در فیلم دفاع مقدسی «انسان و اسلحه» هم بازی کرده است.
تولد یک پروانه
مجتبی راعی، کارگردان کمکاری است و خیلیها او را به خاطر فیلمهایی که در دهه 70 و 80 ساخت بهخصوص برای «تولد یک پروانه» و « سفر به هیدالو» به یاد دارند اما جالب است بدانید او نخستین تجربه کارگردانی خود را در دهه 60 با ساخت فیلم «انسان و اسلحه» آغاز کرد که موضوع آن درباره ستون پنجم و رویارویی رزمندگان با عناصر نفوذی دشمن است. راعی فیلمنامه این فیلم را به همراهی خلیل آببرین نوشت و علاوه بر این به همراه فرج ا... سلحشور که بازیگر اصلی فیلم هم بود، تهیهکنندگی فیلم را هم برعهده داشت. در این فیلم خسرو ضیایی، علیرضا اسحاقی وسیدجواد هاشمی بازی میکردند و محمدرضا شرفالدین مسئول جلوههای ویژه فیلم بود.
از روزنامهنگاری تا سینما
رسول صدرعاملی، جوانی که دانشگاه و درس را در فرانسه به عشق انقلاب و همراهی با امام خمینی(ره) رها کرده و به ایران آمده بود، با ورود به ایران انقلابی اواخر سال 57 و اوایل سال 58 تصمیم گرفت به کار خود در حوزه روزنامهنگاری و سینما ادامه دهد. او نخستین تجربه سینماییاش را نه با کارگردانی بلکه با تهیهکنندگی فیلمی به نام «خونبارش» در سال 58 آغاز کرد که امیر قویدل این فیلم را کارگردانی کرد. این فیلم به داستان واقعی زندگی سه سرباز میپردازد که در 17 شهریور 57 از فرمان شلیک به مردم بیدفاع تخطی کرده بودند. با شروع جنگ تحمیلی، صدرعاملی وارد حوزه کارگردانی شد و فیلم «رهایی» را ساخت که البته در این فیلم او علاوه بر کارگردان، تهیهکنندگی و نویسندگی فیلم را هم برعهده داشت. البته در نوشتن فیلمنامه این اثر، فریدون جیرانی که خودش سالها بعد به کارگردان مشهوری تبدیل شد، با صدرعاملی همکاری داشت. فیلم دفاع مقدسی «رهایی» به زندگی یک جانباز میپردازد و داوود رشیدی، هیلدا پیرزاد و داوود رضایی در آن بازی میکردند. البته گویا ساخت این فیلم تجربه دلچسبی برای صدرعاملی نبود، چرا که چندسال قبل در جشنواره سینماحقیقت گفته بود: من بلافاصله پس از شروع جنگ، «رهایی» را درباره دفاع مقدس ساختم اما متأسفانه برخوردهایی که میشد ما را پس زد.
ماجرای یک عکاس آماتور
حال و هوای روزهای ابتدایی جنگ، عکاس آماتور 26 سالهای را به نام رسول ملاقلیپور به جبهه کشاند و او با بهدستگرفتن دوربین در خط مقدم نخستین تجربههای هنری خود را در دل آتش و خون پشت سر گذاشت. ملاقلیپور که زندگیاش در اثر جنگ دگرگون شده بود، تصمیم گرفت در سال 62 نخستین تجربه کارگردانی فیلم خود را انجام دهد و نتیجه این تجربه، فیلم «نینوا» بود که واحد سمعی - بصری کمیته انقلاب اسلامی، سرمایهگذار آن بود و در این فیلم جنگی محمود نوروز، ابوالفضل دهقانیان و محمود ترکالکی بازی میکردند. ملاقلیپور دو سال بعد با ساخت فیلم بلمی به سوی ساحل نشان داد مایههای واقعی فیلمسازیاش چیست. در این فیلم که به مقاومت رزمندگان اسلام در خرمشهر میپردازد، ملاقلیپور علاوه بر کارگردانی، نویسندگی اثر را هم بر عهده داشت. بعد از این فیلم، او یک سال بعد «پرواز در شب» را با حضور بازیگرانی چون فرج ا... سلحشور، علی یعقوبزاده، تاجبخش فناییان و جعفر دهقان ساخت. این فیلم که نویسنده و تهیهکنندهاش خود ملاقلیپور بود، لوح زرین بهترین فیلم برگزیده را از پنجمین جشنواره فیلم فجر دریافت کرد.
موفقیتی که سال ۷۷ در هفدهمین دوره جشنواره فیلم فجر با فیلم «هیوا» برای او تکرار شد و سیمرغ بلورین بهترین فیلم و بهترین کارگردانی را برای او به ارمغان آورد. ملاقلیپور تا زمانی که آخرین فیلم خود «میم مثل مادر» را در سال 85 ساخت، همچنان به سینمای دفاع مقدس متعهد بود و فیلمهای مهمی چون مزرعه پدری، قارچ سمی، سفر به چزابه و نجاتیافتگان را در این ژانر ساخت.
رکوردی که بالاخره شکسته شد
سیف ا.. داد پیش از ساخت فیلم مهم «کانیمانگا» در سال 66، در سال 64 فیلمی به نام «زیر باران» را نوشته و کارگردانی کرده بود؛ فیلمیکه چندان دیده نشد و کسی چیزی از آن یادش نیست. شاید تنها نکته جالب درباره این فیلم این باشد که بهروز افخمی در این فیلم، هم مدیر فیلمبرداری بوده است و هم یکی از بازیگران فرعی فیلم. اما کانیمانگا در سینمای دفاع مقدس و کارنامه لاغر اما پربار فیلمسازی سیفا... داد، یک اتفاق مهم است. این فیلم توانست رکورد طولانیترین اکران در تاریخ سینمای ایران را با 15 سال نمایش به خود اختصاص دهد و پنج میلیون و 974 هزار مخاطب را به سینماها بکشد، رکوردی که همین اواخر شکسته شد و «فسیل» توانست از این فیلم، مخاطبان بیشتری را به سینماها بکشد. این فیلم با بازی فرامرز قریبیان، عبدالرضا اکبری، رضا رویگری و کاظم افرندنیا جایزه ویژه هیات داوران ششمین جشنواره فیلم فجر را برای کارگردانش به ارمغان آورد.
اشک و خنده روی پرده
انقلاب که شد، کمال مصفای تبریزی، دانشجوی سینمای دانشگاه هنر، دوربین به دست وارد عرصه فعالیت اجتماعی و فرهنگی شد و بعد از تجربههای مختلف در سینمای آزاد تهران و مرکز اسلامی آموزش فیلمسازی با فیلمبرداری «توهم» دومین فیلم سعید حاجیمیری در سال 64 وارد حوزه حرفهای سینما شد. سعید حاجیمیری لطف کمال را جبران کرد و در «عبور» نخستین تجربه فیلمسازی او، هم مدیرتولید و هم فیلمبردار بود. فیلمی با بازی بازیگرانی چون سیدعلی اکبر اروعی، عبدالرضا آشتیانی و علی جلیلی باله که تهیهکننده آن بعدها به نام مشهوری در سینمای دفاع مقدس تبدیل شد: ابراهیم حاتمیکیا.
فیلم بعدی کمال تبریزی یعنی «در مسلخ عشق» هم در موضوع دفاع مقدس بود و البته فیلمیجنجالی از آب درآمد. در این فیلم هم سعید حاجیمیری تهیهکننده فیلم بود و سیفا... داد تدوین فیلم را بر عهده داشت. فیلم در نهمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و به دلیل این که در فیلم به عقبنشینی نیروهای ایرانی اشاره میشود، بلافاصله توقیف شد و هرگز رنگ پرده را ندید. سرنوشت تلخ این فیلم باعث نشد که تبریزی از سینمای دفاع مقدس عقبنشینی کند بلکه او «پایان کودکی» را با بازی جهانگیر الماسی و فریبا کوثری ساخت و در سال 74 یکی از فیلمهای مهم تاریخ سینمای دفاع مقدس را کارگردانی کرد، فیلمی طنز به نام «لیلی با من است» که برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه (کمال تبریزی و رضا مقصودی) از چهاردهمین جشنواره فیلم فجر در سال ۷۴ شد.
روزه سکوت را بشکن
یکی از بازیگران فیلم «زندان دولهتو» به کارگردانی و نویسندگی رحیم رحیمینسب که مدیر تولید فیلم هم بود، جوانی بود به نام احمدرضا درویش که در سال 68 با ساخت فیلم دفاع مقدسی «آخرین پرواز» با بازی فرامرز صدیقی، عبدالرضا اکبری، مهشید افشارزاده و علیاصغر گرمسیری، پا به عرصه فیلمسازی گذاشت. دومین فیلمش «ابلیس» را یک سال بعد با بازی خسرو شکیبایی، اسماعیل سلطانیان، نادیا دلدار گلچین، هوشنگ توکلی، فخرالدین صدیقشریف، هادی مرزبان و فریبا کوثری ساخت. او سال 73 پس از ساخت فیلم ناموفق «آذرخش» دوباره به سینمای دفاع مقدس بازگشت و این بار سوژه جذاب اسارت و بازگشت آزادگان را انتخاب میکند. تیم بازیگرانی چون خسرو شکیبایی، بیتا فرهی و رضا کیانیان باعث میشود این فیلم به نام «کیمیا» مورد توجه قرار بگیرد و جایزه ویژه هیأت داوران را به همراه سه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد، جلوههای ویژه و بهترین صدابرداری را از سیزدهمین جشنواره فیلم فجر دریافت کند در حالی که در 9 رشته دیگر نامزد شده بود. درویش این موفقیت را با فیلم «سرزمین خورشید» با کسب هفت سیمرغ بلورین در سال 75 و با فیلم پرستاره «دوئل» در سال 82 با کسب هفت سیمرغ بلورین دیگر تکرار کرده است. البته باید این دریغ را هم به این نوشته اضافه کرد که درویش یک دهه است فیلم جدیدی نساخته و کاش روزه سکوت فیلمسازیاش را خیلی زود بشکند.
کارگردانی با کارنامهای سنگین
محمدعلی باشهآهنگر، کارگردانی است برخاسته از شهر دزفول که شاید بیش از چندین شهر در طول جنگ، هدف حملات موشکی دشمن بیرحم و تیرهجان قرار گرفت. طبیعی است یک دزفولی جوان که در رشته سینما کارگردانی خوانده است، ورودش با سینما با ساخت فیلم دفاع مقدس همراه باشد. او در سال ۷۸ با ساخت فیلم «نیمه گمشده» که درباره سرنوشت یک خانواده تازهتشکیلشده و پیچ و خمهای این زندگی در اثر جنگ است، وارد سینمای ایران شد. فرشته سرابندی، رامبد شکرآبی، محمود مقامی و حمید آذرنگ در این فیلم بازی میکردند و نویسنده فیلمنامه هم خود باشهآهنگر بود. او بعد از این فیلم، در سال 86، فیلم دیگری در حوزه دفاع مقدس به نام «فرزند خاک» را ساخت که شبنم مقدمی، مهتاب نصیرپور و قاسم زارع بازیگران آن بودند. فیلم بعدی او در این ژانر، «بیداری رویاها» دو سال بعد ساخته شد و بهروشنی فیلم بهتری از همه کارهای قبلیاش بود. امین حیایی که برای بازی در این فیلم نامزد دریافت سیمرغ بلورین از بیست و هشتمین جشنواره فجر شده بود، در کنار هنگامه قاضیانی، امیرحسین آرمان، رز رضوی، حبیب دهقاننسب، فریبا جدیکار، سارا خوئینیها، حمید فرخنژاد و حمیدرضا آذرنگ بازیگران این فیلم را تشکیل میدادند. اما مهمترین فیلم باشهآهنگر باز هم در ژانر دفاع مقدس در سال ۹۰ ساخته شد. این فیلم با نام «ملکه» روایتی است از دغدغههای ذهنی دیدهبانی که در تنهایی دشمن را شکار میکند. میلاد کیمرام، مصطفی زمانی، حمیدرضا آذرنگ، هومن برقنورد، مهدی سلطانی و همایون ارشادی در این فیلم مهم سینمای دفاع مقدس بازی میکردند. فیلم در حالی که در سیامین دوره جشنواره فیلم فجر در ۱۴ رشته نامزد بود فقط دو سیمرغ بلورین و یک دیپلم افتخار برد اما جشن خانه سینما در اقدامیعجیب در نخستین دوره خود بعد از تعطیلی سهساله، ۱۱ تندیس خود را به این فیلم اعطا کرد.
باشهآهنگر در فیلم بعدیاش «سرو زیر آب» باز هم به موضوع دفاع مقدس پرداخت. این فیلم که در سال ۱۳۹6 با بازی بابک حمیدیان، مینا ساداتی، شهرام حقیقتدوست، رضا بهبودی، همایون ارشادی، مهتاب نصیرپور، هومن برقنورد، ستاره اسکندری، فرخ نعمتی و مسعود رایگان ساخته شد، به عنوان بهترین فیلم با نگاه ملی سیوششمین دوره فیلم فجر انتخاب شد.
فیلم آخر این کارگردان که در جشنواره چهلویکم مورد اقبال و توجه خاص داوران قرار گرفت و سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی، بهترین فیلم و بهترین فیلمبرداری را از آن خود کرد؛ «سینما متروپل» نام دارد و کارگردان در این فیلم میان دو دغدغه همیشگی خود سینما و جنگ پیوندی برقرار کرده است. مجتبی پیرزاده، نوشین مسعودیان، هومن برقنورد، رضا کیانیان، پریوش نظریه و مهتاب نصیرپور بازیگر همیشگی فیلمهای باشهآهنگر در این اثر بازی کردهاند.
پرفروش بعد از پرفروش
مسعود دهنمکی در دوران پرتلاطم سیاسی دهه 70 بیشتر به عنوان یک فعال سیاسی، روزنامهنگار و نویسنده مطرح بود. دیدگاههای سیاسیاش را در نشریات جبهه و شلمچه که مدیرمسؤولشان بود، مینوشت. سبک نگارش تند و صریح او و طیف نویسندگانی که او پایشان را به این نشریات باز کرده بود، باعث شده بود که این نشریات به شمارگان قابل توجهی دست یابند و در برابر نشریات جبهه اصلاحات که آنها هم در اوج شکوفایی و فروش بودند، به رقابت فکری و البته حرفهای با آنها بپردازد. دهنمکی در اوایل دهه 80 تصمیم گرفت علاوه بر نویسندگی مطبوعات و نگارش کتاب، وارد حوزه جدیدی شود و آن هم ساخت فیلم مستند بود. او دو فیلم مستند «فقر و فحشا» و «کدام استقلال؟ کدام پیروزی؟» را در این سالها ساخت که بازهم شجاعت وی در مطرحکردن مباحثی که معمولا در جامعه مطرح نمیشد و زبان صریح او در انتقادها باعث شد این فیلمها مورد توجه قرار گیرد. دهنمکی در سال 85 اولین فیلم بلند خود به نام «اخراجیها» را در ژانر سینمای دفاع مقدس و با زبان طنز ساخت و در سالهای 87 و 89 دو قسمت دیگر این فیلم را هم به مخاطبان عرضه کرد. این فیلمها با استقبال عجیبی از طرف مخاطبان روبهرو شد و هرسه فیلم در زمان اکران خود رکوردهایی را جابهجا کردند و فیلمهای پرفروش سال شدند. دهنمکی با این فیلمها و فیلمهای بعدیاش نشان داد مخاطب سینمای ایران را بهخوبی میشناسد و میداند چطور باید فیلمی ساخت که مخاطبان را به سالنهای سینما بکشاند و در عین حال حرف خود را هم به صراحت زد.
معرفی یک بانوی کارگردان
قبل از «شیار 143» نرگس آبیار فیلمی به نام « اشیا از آنچه در آینه میبینید به شما نزدیکترند» ساخته بود، فیلمیتجربی و زنانه که اتفاقا فیلم قابل احترامی هم بود اما دیده نشد. به همین دلیل تا قبل از اکران شیار، همه آبیار را به اعتبار پشتوانه ادبی و کارنامه قابل توجهش به عنوان یک رماننویس و هنرمندی در رشته ادبیات داستانی میشناختند ولی وقتی او بر اساس خاطرهای از کتاب «تفحص» حمید داودآبادی، «شیار ۱۴۳» را نوشت و سپس ساخت، این فیلم بهخصوص با اتکا به بازی خیرهکننده مریلا زارعی به یکی از مهمترین فیلمهای دفاع مقدس در دهه 90 تبدیل شد.
انتظار طولانی و عاشقانه مادر یک رزمنده مفقودالاثر به نام اُلفت در طول فیلم، دستمایه خلق اثری قرار گرفته که شاید یکی از بهترین ادای دینهای سینمای ایران به مجاهدت مادران عزیز شهدا محسوب شود. مریلا زارعی برای این فیلم یک سیمرغ بلورین بدون حرف و حدیث گرفت و سیمرغ بلورین بهترین موسیقی و سیمرغ مردمی هم به این فیلم در جشنواره سیودوم اهدا شد. مهران احمدی، گلاره عباسی، جواد عزتی، یدا... شادمانی و محیا دهقانی دیگر بازیگران این فیلم هستند.
اثر بعدی آبیار به نام «نفس» هم که سال94 ساخته شد، به موضوع شهدای کودک اختصاص داشت و بازی ساره نورموسوی، بازیگر کودک در این فیلم خیرهکننده بود. شبنم مقدمی برای بازی در این فیلم سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش دوم زن را کسب کرد.
آبیار امروز به عنوان یکی از کارگردانهای مشهور و مهم زن در سینمای ایران شناخته میشود و بیشک مهمترین فیلمی که در شناختهشدن او به عموم جامعه تأثیرگذار بود، «شیار 143» است.
مستند- درام دفاع مقدسی
محمدحسین مهدویان در دانشگاه سوره و دانشگاه صدا و سیما، در رشته کارگردانی سینما درس خوانده بود و نخستین تجربه فیلمسازیاش یک سریال مستند برای صدا و سیما به نام « آخرین روزهای زمستان» بر اساس زندگی سردار شهید حسن باقری بود. او تجربه ساخت این مستند را برای ساخت نخستین فیلمش به نام «ایستاده در غبار» به کار گرفت، فیلمیکه از داستان زندگی سردار احمد متوسلیان در سال 94 ساخته شد. این فیلم که توانست سیمرغ بلورین بهترین فیلم را در سیوچهارمین جشنواره فیلم فجر را از آن خود کند، در تجربه جدیدی در سینمای دفاع مقدس و در مرز میان فیلم داستانی و مستند در رفتوآمد بود.
دو فیلم بعدی مهدویان یعنی «ماجرای نیمروز» و «ماجرای نیمروز، رد خون» نیز به سینمای دفاع مقدس نزدیک بود. هر دو فیلم به نبرد اطلاعاتی نیروهای سپاه با عناصر سازمان منافقین در دو مقطع آغاز جنگ و پایان جنگ میپردازد و بهخصوص در فیلم دوم، اوج این نبرد را در جریان شکست عملیات فروغ جاویدان در عملیات نیروهای مسلح موسوم به «مرصاد» میبینیم. مهدویان در این فیلمها اندکاندک به شخصیت سینمایی و زبان ویژه خود دست مییابد اگر چه در فیلم بعدیاش که باز هم به سینمای جنگ متعلق است، یعنی «درخت گردو» که جایزه بهترین کارگردانی سیوهشتمین جشنواره فیلم فجر را برایش به ارمغان آورد از این فضا و زبان تا حد زیادی فاصله گرفت.
منبع خبر: جام جم
اخبار مرتبط: مدرسه فیلمسازی جنگ
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران