گنجی، بمب ناپالم و ترویج دروغ، محمد جعفری - Gooya News

در شفاف سازی تاریخ -۷

چندین سال به کتابفروشی فرهنگ سرای لندن، رفته بودم، در قفسه کتابها چشمم به کتابی تحت نام «بود و نُمود خمینی» از آقای گنجی که آن را در سال ۱۳۹۰ منتشر کرده است، افتاد. کتاب را تورقی زدم. ناگهان چشمم به بمب ناپالم و آقای خمینی و بنی صدر به عنوان فرماندهی کل قوا در تاریخ ۷/۶/۵۸ افتاد. با دیدن این تیتر مات و حیران و متعجب شدم. هر چه این قسمت را نگاه و مطالعه می‌کردم بر تعجبم، افزوده می‌شد. هر کسی حق دارد مخالف و یا موافق کسی باشد، اما دروغ و اتهام زدن حتی به دشمن می‌تواند کار تبهکاران و تشنگان قدرت باشد. وقتی به گذشته باز گشتم که او پیشتر دکتر شریعتی را نیز با همین روش بی انصافانه مورد بحث قرار داد بود. او آنقدر در تحریف نظرات شریعتی افراط می‌کند که در جایی بی محابا او را متهم می‌کند که گویی او بوده است که زنان را گونی پوش کرده و جاده صاف کن نظرات فقهی مشمئز کننده فقهای بعد از انقلاب بوده است:
«شریعتی حقوق اسلامی را حلال مشکلات زنان می‌دانست. این حقوق، آن چنانکه فقها بازگو کرده‌اند، پیامدهای باورنکردنی و ناپذیرفتنی بسیار دارد. به عنوان مثال، آقای خمینی، استفاده شهوانی از شیرخوارگان را هم مجاز می‌داند: "همبستری با زن قبل از اینکه ۹ سالش تمام شود چه ازدواج دائم باشد و چه متعه جایز نیست. و اما سایر کامجویی‌ها، مانند لمس شهوت آمیز او و در آغوش فشردنش و ران به ران او مالیدن، اشکالی ندارد. و این قبیل کارها با دختر شیرخواره هم می‌توان کرد» (۱) و بعد آقای گنجی به راحتی بخشهایی از کتاب " مشروطه ایرانی" آقای دکتر ماشاء الله آجودانی را که در اثر سالها تحقیق، نگاشته است بدون ذکر منبع به نام خود در خارج نشر داده است. برای اطلاع از جزئیات بیشتر این رقت علمی خوانندگان را به مقاله آقای احمد افرادی که در این زمینه تحقیق کرده ارجاع می‌دهم، مواردی از این تقلبات و به زبان شفافتر، فقدان اخلاق تحقیق نزد ایشان را نشان داده‌اند. افرادی می‌گوید: «آقای گنجی، گاه «اندیشه» و عموما «فراز»‌های بسیاری از کتاب مشروطه ایرانی را (غالبأ، بی هیچ کم و کاست و ـ به ندرت ـ با تغییراتی ناچیز) در نوشته‌اش می‌آورد، بی آن که به آن کتاب ارجاع بدهد و یا نامی از نویسنده‌اش بیاورد. ببینیم چگونه.....» (۲) و بعد هم ۱۴ مقاله درباره آقای بنی صدر تحت عنوان "والله من به بنی صدر رای ندادم" را در سایت میهن منتشر کرد. البته نقد تاریخ و از کردار و اعمال مسئولان کشور حق هر کسی است اما با دروغ و تزویر و قلب تاریخ کسی را کوبیدن فقط رسم زورپرستان است. بر خود فرض دانستم پس از مطالعه مقالات آقای گنجی، و در پیوند با مطالبی که وی در این مقالات ابراز کرده است، دانسته‌ها و مشاهدات خویش، هم از دوران زندان دهه ۶۰ و هم در دوران خارج از کشور را بیان کنم. و آن را در تحت عنوان «آقای گنجی، اگر از جنس رژیم نیستیم...» (۳) هم در سایت میهن و هم در سایت گویا بدین قصد که شاید تنبیهی باشد و ایشان دست از تخریب خود و دیگران بردارد، منتشر شد. اما وقتی این بار که این دروغ فاحش و بین و ساختگی را دیدم، نظر بعضی‌ها که می‌گفتند، شاید، اصلاً آقای گنجی برای از بین بردن و تخریب دیگران به خارج آمده است در من تقویت شد. که اگر غیر از این بود چگونه ممکن است که شخصی نظیر آقای گنجی که خود را آدمی پژوهشگر، زیرک، توانا، آگاه، دانا، همه چیز دان، تاریخ دان و در جریان وقایع آن دوران بوده و حتی خودش در آن زمان در سپاه آموزش فرهنگی به سپاهیان می‌داده است، خود را به تجاهل زده و یا حقیقتاً دچار فراموشی گشته و چنین دروغی را از خود بسازد؟ هرچه این مسئله را با خود مرور و رویش فکر کردم از این همه بی اخلاقی، نادرستی، دروغگویی و بی دینی نه تنها بر تعجبم افزوده شد، بلکه به این نتیجه رسیدم که حقا آقای گنجی تربیت شده مکتب قدرت پرستی خمینی که دروغ گفتن و زیر هر عهد و پیمانی را زدن جایز بلکه برای دین واجب می‌شمرد است واز او چنان تعلیم و تربیت یافته است و بنابراین بر ایشان حرجی نیست. شما را بیش از این خسته نکنم و به اصل مطلب بپردازم. با وجودی که روشن است و در تاریخ ایران فراموش شدنی نیست که در چه تاریخی بنصی صدر به ریاست جمهوری انتخاب شده و در چه تاریخی به فرماندهی کل قوا منصوب شده است، جهت یاد اور متذکر می‌شوم:

منبع خبر: گویا

اخبار مرتبط: گنجی، بمب ناپالم و ترویج دروغ، محمد جعفری - Gooya News