چرا عمومی سازی فرهنگی اهمیت دارد؟/ مهرداد نقیبی

    خانه  > slide, سایر گروهها  >  چرا عمومی سازی فرهنگی اهمیت دارد؟/ مهرداد نقیبی

  •  خبر اختصاصی
  •  تاریخ : ۱۴۰۲/۰۷/۰۵
  •  دسته : slide,سایر گروهها
  •   لینک کوتاه :
  •  کد خبر : 020705806
چاپ خبر

چرا عمومی سازی فرهنگی اهمیت دارد؟/ مهرداد نقیبی

ماهنامه خط صلح _ بیش از هر زمانی سیاست‌های سانسور و ممیزی از سوی حاکمیت‌های استبدادی اشکال پیچیده‌ای به خود گرفته‌اند، به گونه‌ای که در جوامع تحت سلطه‌ی استبداد و اختناق اساس فرهنگ مترقی زیر گیوتین سانسور و سیاست حذف سلاخی می‌شود. در ایران نیز مسئله‌ی سانسور چه در رژیم شاه و چه در رژیم جمهوری اسلامی ابعاد مختلفی را شامل می‌شده و نتایج آن جز سرکوب آرا و اندیشه‌ها چیز دیگری نبوده است.

امروزه سیاست‌های جمهوری اسلامی به طور مشخص در حوزه‌ی فرهنگ مبتنی بر نگرش ارشادی است، در نگرش ارشادی مفهوم گرانمایه‌ی فرهنگ جایگاهی در تفکر کارگزاران حکومتی ندارد و آن‌چه در اولویت قرار دارد گسترش نفوذ تیپ فرهنگی‌کاران امنیتی (۱) در راستای ریل‌گذاری فرهنگ و تقسیم‌بندی تبعیض‌آمیز و استبدادی جامعه است که در رابطه‌ی «ارشاد کننده» و «ارشاد شونده» تجلی می‌یابد. (۲) جامعه‌ای مبتنی بر سلسله روابط شبان رمگی و ساخت‌های دیرینه‌ی استبدادی که از مدارا و تفکر انتقادی محروم مانده است، طبیعتاً اندیشه‌های مترقی را تحمل نمی‌کند و تمایلی شدید به حذف آن دارد. (۳)

مهم‌ترین گام در راستای حل بحران‌های موجود ابتدا شناسایی آن است. آن‌چه که می‌توان «بحران فراگیر فرهنگی» نامید، وضعیت شدیداً اسفناکی را در ایران پدید آورده است. سیاست‌های حذف و سانسور از سوی حکومت، فقدان نهادهای مدنی و دمکراتیک، سرکوب شاعران و نویسندگان، تعطیلی و توقیف مطبوعات و نشریات مختلف همگی خبر از بحرانی‌تر شدن وضعیت فرهنگ در ایران می‌دهند؛ بحرانی که در پیوند با بحران‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ابعاد گسترده‌ای در جامعه یافته است.

اساسی‌ترین نگرش در راستای رفع بحران‌های کنونی مستلزم دگردیسی عظیم در روابط اجتماعی موجود است تا از این طریق راه‌حل‌های پیگیر و پایدار به منظور گذار از بحران فراهم شود. لازمه‌ی اصلی دگرگونی‌ها حضور فعال نهادهای دموکراتیک در جامعه است؛ نهادهای سازمان یافته‌ای که بتوانند به اشکال گسترده با توده‌ها ارتباط برقرار کنند و مسیر توسعه فرهنگی را هموار سازند.

در زمینه‌ی نگرش به تحول فرهنگی، مهم‌ترین ضروریات به طور کلی تحقق بی قید و شرط آزادی بیان است تا آرا و اندیشه‌های مترقی از درک حضور دیگری آگاهی یابند. (۴) بدیهی است که با نگرش‌های حاکم در ایران چنین تحولی بعید به نظر می‌رسد و مهم‌ترین سیاست‌هایی که حکومت در چند دهه‌ی اخیر بدان پافشاری می‌کند در تضادی آشتی‌ناپذیر با مطالبات دمکراتیک جامعه دارد، از سوی دیگر سرکوب سیستماتیک حاکمیت نیز تنها منجر به اختناق می‌شود.

با چنین وضعیتی نمی‌توان به بهبود شرایط در چهارچوب سیستمی استبدادی امید بست. در واقع چنین تفکری پیامدهای بسیار زیان‌باری خواهد داشت. تنها کافی است با نگاهی گذرا دریابیم که سهم فرهنگ در بودجه‌های دولتی تا چه میزان ناچیز است. همین مسئله نشان می‌دهد کارگزاران حکومت تمایلی به تحول فرهنگی ندارند، هدف و مقصود از توسعه در نگرش حاکمان صرفاً و عمدتاً توسعه‌ای سودمحور است؛ در حالی که توسعه فرهنگی به معنای شکوفایی اندیشه‌ها و نگرش‌های مترقی در سطح اجتماعی است، تنها با این نگرش می‌توان در مسیر توسعه فرهنگی قدم برداشت.

توسعه فرهنگی زمانی در یک جامعه امکان‌پذیر است که اکثریت جامعه در رفاه اقتصادی و سطح عالی از زندگی باشند. در جوامعی نظیر ایران که بحران‌های اقتصادی موجب افزایش فقر و شکاف‌های طبقاتی شده، مسلماً توسعه فرهنگی یا میسر نیست و یا با دشواری‌های بسیاری همراه است. در شرایط کنونی ما شاهد تورم‌های وحشتناکی هستیم، قیمت کتاب نیز به شکل افسارگسیخته‌ای افزایش یافته است و حضور مافیای بخش خصوصی در حوزه‌ی نشر کتاب وضعیت را به جایی کشانده که قیمت یک جلد کتاب به نیم میلیون تومان و حتی یک میلیون تومان هم می‌رسد.

نکته‌ی دیگر آن است که امروزه بسیاری در ایران برای امرار معاش دارای دو و یا سه شغل هستند، چنین وضعیتی نابسامان و نبود امکان فراغت و نبود امکان مطالعه بحران‌های فرهنگی را گسترده‌تر و حل آن را پیچیده‌تر کرده است. (۵)

شکوفایی جامعه در راستای توسعه فرهنگی به طور مشخص نیازمند عملکردی ریشه‌ای است؛ عملکردی که در گرو حضور نهادهای دمکراتیک مستقل است. در این عرصه لازم است نگرش‌های دولت‌گرایانه‌ی افراطی و لیبرالیسم افراطی را طرد و نفی کنیم چرا که عملکرد هر دو در حوزه‌ی فرهنگ نتایج زیان‌باری خواهد داشت و بزرگ‌ترین قربانیان آن اکثریت مردم جامعه خواهند بود. در طول سه دهه‌ی اخیر و با چیرگی سیاست‌های نئولیبرالی نظم نوین جهانی که بسیاری از زحمتکشان نتایج شوم آن را دریافته‌اند با رویکرد بازارگرایانه و پذیرش تمام قد خصوصی‌سازی که نتیجه‌ی دیگرش نابودی عالی‌ترین دستاورد های بشری است، تلاش در حوزه‌ی تحول فرهنگ به محاق رفته و جایش را به توسعه تجارت و سود داده است. البته باید توجه داشت این مسئله سبب نمی‌شود تا دولت‌گرایی افراطی را پذیرا باشیم؛ رویکردی که قدرت تخریب‌اش دست کمی از لیبرالیسم نو ندارد. (۶)

راه حل اساسی را باید در بطن جامعه مشاهده کرد. مهم‌ترین مسئله در حوزه‌ی توسعه فرهنگ «عمومی سازی فرهنگ» است. اما «عمومی سازی فرهنگ» چیست؟

در جوامع مبتنی بر شیوه‌ی تولید سرمایه‌داری به جهت شکاف‌های طبقاتی موجود، ثروت در اختیار مالکان، و فقر و نابرابری در اختیار طبقات فرودست جامعه قرار می‌گیرد. در چنین ساختار تبعیض‌آمیزی است که فرهنگ نیز در اختیار مالکان قرار می‌گیرد یا به عبارتی دیگر فرهنگ مبدل به کالایی می‌شود که فرادستان از آن بهره جسته و فرودستان از آن محروم می‌مانند. عمومی سازی فرهنگ در یک کلام نسبت به چنین ساختاری قیام می‌کند. در واقع ما موظفیم تا فرهنگ را در اختیار تمامی جامعه قرار دهیم و نگذاریم نگرش بازارگرایانه-سودجویانه بر آن چیره شود و آن را به کالایی صرف تقلیل دهد. عمومی سازی فرهنگ به معنای دستیابی و دسترسی به امکاناتی است که همگان بتوانند از آن بهره جویند و در راستای شکوفایی و رشد اندیشه‌ها گام بردارند. تلاش برای توسعه فرهنگ در سیطره‌ی چنین نظامی میسر نیست بدان جهت که پدیده‌ی بحران در سرشت آن نظام است.

در پایان این نکته را باید یادآور شد که توسعه فرهنگ بدون لغو بی چون و چرای سانسور میسر نیست. در واقع سانسور از سوی حاکمیت به عنوان وسیله‌ای برای سرکوب اندیشه‌ها استفاده می‌شود؛ فقط حکومت‌های استبدادی هستند که دشمنی تمام قد با آزادی بیان دارند چرا که آن‌ها به خوبی می‌دانند ماهیت راستین آزادی بیان استوار بر حقیقت است و تمامی ستم‌ها و تبعیض‌ها، حقوق پایمال شده‌ی بشر را افشا و سبب گسترش آگاهی توده‌ها می شود. آشکار است سانسور و ممیزی سیاست پیگیرانه‌ی حکومت‌هایی است که آزادی بیان را بر نمی‌تابند. نهاد سانسور نهادی ارتجاعی است و با نهادهای ارتجاعی نمی‌توان توسعه فرهنگی را هموار ساخت.  کارل مارکس به خوبی می‌گوید: سانسور نه چاقوی تیز خرد که قیچی کُند خودسرانگی ست. (۷)

توسعه فرهنگی زمانی صورت می‌گیرد که مسئله سانسور دیگر مطرح نباشد و شرط دستیابی به آزادی بیان بی حصر و استثنا و توسعه فرهنگی مستلزم لغو بی چون و چرای سانسور است.

پانوشت‌ها: ۱- سرکوهی، فرج، وقتی دروغ، تاریخ استفراغ می کند – ۱، وبسایت اخبار روز، ۱٨ دی ماه ۱٣۹۲. ۲- صدای آواز یادنامه‌ی محمد مختاری و محمد جعفر پوینده، اسلام شهر: انتشارات فصل سبز (چاپ اول)، ۱۳۷۸. ۳- مختاری، محمد، تمرین مدارا، مشهد: انتشارات بوتیمار (چاپ دوم)، ۱۳۹۵. ۴- مختاری، محمد، انسان در شعر معاصر، تهران: انتشارات فرهنگ نشر نو (چاپ دوم)، ۱۴۰۰. ۵- همان (۲). ۶- همان (۲). ۷- مارکس، کارل، سانسور و آزادی مطبوعات، تهران: انتشارات اختران (چاپ دوم)، ۱۳۹۸.

مطالب مرتـبط

    • صدوچهل‌ونهمین شماره از ماهنامه‌ی خط صلح منتشر شد
    • صد و چهل‌ و هشتمین شماره از ماهنامه‌ی خط صلح منتشر شد
    • صد و چهل‌ و هفتمین شماره از ماهنامه‌ی خط صلح منتشر شد
    • شهرستان درود؛ یک خانواده به دلیل فقر و تنگدستی به زندگی خود پایان دادند
    • صد و چهل‌ و ششمین شماره از ماهنامه‌ی خط صلح منتشر شد

برچسب ها: آزادی بیان خط صلح خط صلح 149 سانسور فرهنگ فقر ماهنامه خط صلح مطالعه مهرداد نقیبی

بدون نظر

نظر بگذارید

منبع خبر: هرانا

اخبار مرتبط: چرا عمومی سازی فرهنگی اهمیت دارد؟/ مهرداد نقیبی