مروری بر آثار و کتاب‌شناسی یون فوسه/صدا دادن به ناگفتنی‌ها

مروری بر آثار و کتاب‌شناسی یون فوسه/صدا دادن به ناگفتنی‌ها
خبرگزاری مهر

به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از سایت نوبل، یون فوسه برنده نوبل ادبیات امسال، در کارنامه‌ خود نمایشنامه‌، رمان‌، مجموعه‌های شعر، مقاله، کتاب کودک و ترجمه دارد. در حالی که او امروز یکی از نمایشنامه نویسان جهانی است که آثارش از پربازدیدترین نمایشنامه‌های روی صحنه هستند، به دلیل نثرش نیز به طور فزاینده‌ای شناخته شده است.

اولین رمان او «سرخ، سیاه» که سال ۱۹۸۳ منتشر شد در حالی که از نظر عاطفی سرکش بود؛ چون موضوع خودکشی را مطرح می‌کرد، لحن کارهای بعدی او را نیز تعیین کرد.

موفقیت فوسه در اروپا به عنوان یک نمایشنامه نویس با نمایشنامه «کسی قرار است بیاید» در سال ۱۹۹۶ (ترجمه شده به انگلیسی «کسی قرار است بیاید» ۲۰۰۲) و زمانی به دست آمد که توسط کلود رجی در پاریس در سال ۱۹۹۹ روی صحنه رفت. حتی در این قطعه که از آثار اولیه اوست و تم انتظاری ترسناک و حسادت فلج کننده دارد، سبک فوسه کاملاً مشهود است. او با وجود کاربرد کمتر زبان و کنش نمایشی، قوی‌ترین احساسات انسانی شامل اضطراب و ناتوانی را با استفاده از ساده‌ترین اصطلاحات روزمره بیان می‌کند. از طریق این توانایی برای برانگیختن حس از دست دادن جهت‌گیری، و اینکه چگونه این امر می‌تواند به شکلی متناقض دسترسی به تجربه عمیق‌تر نزدیک به الوهیت را فراهم کند، او جایگاه خود را به عنوان یک مبتکر در تئاتر معاصر به دست آورده است.

در ادبیات نینورسک (زبان دوم نروژ) فوسه همانند پیشرو بزرگ خود تارجی وساس، پیوندهای محلی قوی، را با زبان و جغرافیا از طریق تکنیک‌های هنری مدرنیستی ترکیب می‌کند. او با نام‌هایی مانند ساموئل بکت، توماس برنهارد و گئورگ تراکل قرابت سبکی دارد و در حالی که فوسه دیدگاه منفی پیشینیان خود را دارد، اما دیدگاه عرفانی خاص او مانع تحقیر نیهیلیستی جهان می‌شود. در واقع، گرما و شوخ طبعی زیادی که در کار او وجود دارد و آسیب پذیری در برابر تصاویر بدی که از تجربه انسانی دارد، معرف کار اوست.

فوسه در دومین رمان خود «گیتار بسته» (۱۹۸۵) حسی دلخراش از یکی از موضوع‌های اصلی خود، یعنی لحظه بحرانی عدم تصمیم گیری را به ما ارایه می‌کند. مادر جوانی آپارتمانش را ترک می‌کند تا زباله‌ها را بیرون بیندازد، اما در حالی که بچه‌اش هنوز داخل خانه است، پشت در قفل شده گیر می‌کند. لازم است او برود و درخواست کمک کند، اما نمی‌تواند این کار را انجام دهد زیرا نمی‌تواند فرزندش را رها کند. در حالی که او خودش را در تعبیر کافکایی «قبل از قانون» می‌بیند، اما تفاوت کار فوسه واضح است: او موقعیت‌های روزمره‌ای را که از زندگی خود ما آمده‌اند انتخاب می‌کند. مانند اولین کتابش، این رمان هم در سبکی که به «مینیمالیسم فوسه» معروف شده، جای می‌گیرد. در عین حال، احساس ترس و دوگانگی قدرتمندی وجود دارد که بعدها در آثار دراماتیک او بیشتر نمایان می‌شود و در آن او از مکث‌ها و وقفه‌ها برای بیان این عدم قطعیت بهره می‌گیرد و آنها را با احساسات تقویت می‌کند.

در نمایشنامه‌های او با کلمات یا رفتارهایی مواجه می‌شویم که ناقص به نظر می‌رسند و با این حال همچنان ذهن ما را به خود مشغول می‌کنند. نمایشنامه «شب ترانه‌های خود را می‌خواند» ((۱۹۹۸ (با عنوان «ترانه‌های شب» به انگلیسی منتشر شد، ۲۰۰۲) معضلی هنوز حل نشده را نشان می‌دهد که در آن انگیزه یک زن برای بیرون رفتن با یک مرد جدید به طور دائم با یک پاسخ «بله» و به دنبال آن کلمه کلیدی «ولی» تعیین می‌شود. مردی که زن او رها کرده بود در نهایت جان خود را گرفته، و مرد جوان جدید هم از دید دختر ناپدید می‌شود. بدون شک شجاعت فوسه در گشوده بودن وی در برابر عدم قطعیت‌ها و اضطراب‌های زندگی روزمره است که او با زندگی در بین مردم به درک فوق‌العاده‌ای از آنها دست یافته است.

از همان ابتدای نمایشنامه «نام» (۱۹۹۵) (با عنوان «نام» به انگلیسی منتشر شد، ۲۰۰۲) با یک موقعیت احساسی روزمره روبه‌رو هستیم. دختری جوان و باردار منتظر پدر فرزند متولد نشده‌ای است که تاخیر دارد. تنش بلافاصله به دلیل این احساس عدم اطمینان و با جملات پراکنده ناشی از آن ایجاد می‌شود و شکافی بین اشتیاق دختر برای زندگی جدید با فرزندش و اضطراب او از اینکه پدر فرزندش رهایش کرده، شکل می‌گیرد.

چیزی مشابه این در اثر دلخراش «تغییرات مرگ» (۲۰۰۲) (با عنوان «تغییرات مرگ» به انگلیسی منتشر شد، ۲۰۰۴) دیده می‌شود. در نمایشنامه‌ای تک‌پرده درباره دختری که خودکشی می‌کند، ماجراها از زمان مرگش به عقب روایت می‌شود. نمایش به زبانی کوتاه و منقطع نوشته شده که توسط ۶ شخصیت بی‌نام از نسل‌های مختلف، زنده و مرده ارایه شده است. این قطعه با سخنان به شدت تکان دهنده دختر از آن سوی قبر به پایان می‌رسد، که در آن او با کاملاً درباره اینکه آیا تصمیمش برای گرفتن جان خود تصمیم درستی بوده، با شک صحبت می‌کند.

در «سایه‌ها» (۲۰۰۷) فوسه مجموعه‌ای از ملاقات‌ها را ترتیب می‌دهد که در طی آن همان عبارات ساده با ابهامی آشکار تکرار می‌شوند: «نه، البته / این دقیقاً همان چیزی است که هنگام ملاقات با کسی می‌گویید». به عنوان یک نمایشنامه نویس، فوسه به وحدت مکان احترام می‌گذارد و در عین حال وحدت زمان را به هم می‌ریزد. در واقع، مکانی که شخصیت‌های بی‌نام پس از سال‌ها ملاقات می‌کنند، نیز برایشان هم ناشناخته و هم نگران‌کننده است. این فضای بی‌انتها از خلقت خود فوسه، پس‌زمینه‌ای نمادین برای برخوردهای دراماتیک او فراهم می‌کند. او در نمایشنامه قبلی خود «رویای پاییز» (۱۹۹۹) (با عنوان «رویای پاییز» به انگلیسی ترجمه شد، ۲۰۰۴) نمایشی استادانه از زمان چند لایه را ارایه می‌کند. در گورستانی که در آن مردی - به نظر می‌رسد تصادفی - با یک زن ملاقات می‌کند، آنها در واقع زندگی را با هم گذرانده‌اند و تجربه‌ای مشترک پر از عشق، گام‌های اشتباه و رویاهای محقق نشده را پشت سر گذاشته‌اند. در این قطعه، لایه‌های زمانی مختلف که در آن شیاطین گذشته افراد زنده را تسخیر کرده‌اند، تقریباً به‌طور یکپارچه در هم تنیده شده‌اند.

یک نمونه قابل توجه از نثر اولیه او رمان کوتاه «صبح و عصر» (۲۰۰۰) («صبح و عصر» به انگلیسی ترجمه شده، ۲۰۱۵) است. این اثر که در بحبوحه یک دوره شدید دراماتیک خلق شده، ممکن است امیدوارکننده‌ترین اثر او باشد. یک روز صبح، درک یوهانسن سالخورده از واقعیت به طرز عجیبی شروع به از بین رفتن می‌کند و ما می‌فهمیم که او می‌میرد. و حتی هم در این روند و هم پس از مرگ او، لحنی از آشتی وجود دارد، با این حال سوال‌هایی که در فاصله بین زندگی و مرگ مطرح می‌شود، بی‌پاسخ باقی می‌مانند. در کنار مکث‌ها، وقفه‌ها و نفی‌ها، چنین پرسش‌هایی مشخصه زبان فوسه است. رمان «آلیس در آتش »(۲۰۰۴ ((با عنوان «آلیس در آتش» به انگلیسی ترجمه شده، ۲۰۱۰) هم شامل ۲۰۰ سوال در حجم تنها ۷۰ صفحه است.

یک اثر اصلی منثور فوسه «سه‌گانه» (۲۰۱۶) است که متشکل از «بیدار شو» (۲۰۰۷)، «رویای اولاو» (۲۰۱۲) و «بافته‌های عصر» (۲۰۱۴) است. حماسه بی‌رحمانه‌ای از عشق و خشونت با اشاره‌های قوی به کتاب مقدس که در منظره ساحلی بی‌ثمر که تقریباً تمام داستان‌های فوسه در آن اتفاق می‌افتد، روایت می‌شود. برای این داستان که بسیار دراماتیک و دقیق خلق شده، فوسه جایزه ادبیات شورای نوردیک ۲۰۱۵ را دریافت کرد.

با این حال، کار بزرگ فوسه در نثر همان «سپتولوژی» اثر متأخری است که او سال ۲۰۲۱ تکمیل کرد و شامل «نام دیگر «(۲۰۱۹) «ترجمه به انگلیسی ۲۰۲۰)، «من دیگری هستم» ۲۰۲۰)) (ترجمه انگلیسی همان سال)، «نام جدید» (۲۰۲۱) (ترجمه انگلیسی همان سال) است. این رمان در ۱۲۵۰ صفحه در قالب یک مونولوگ نوشته شده که در آن هنرمندی مسن با خود به عنوان فردی دیگر صحبت می‌کند. متن با جمله‌های به ظاهر بی‌پایان و بدون وقفه جلو می‌رود، اما در واقع با تکرار، مضامین تکرار شونده و یک بازه زمانی ثابت هفت روزه در کنار هم قرار می‌گیرد. هر یک از قسمت‌های آن با یک عبارت شروع و با همان دعا به درگاه خداوند خاتمه می‌یابد.

بخش اول رمان به نقاشی‌ای می‌پردازد که «اسِل» راوی، نتوانسته آن را تکمیل کند، اما با این وجود برای او عزیزترین نقاشی است. این نقاشی از دو خط، یکی ارغوانی و دیگری قهوه‌ای به شکل یک ضربدر مورب نشکیل شده بنابراین به نظر می‌رسد باید به سبک آبستره کشیده شده باشد. اما نقاشی اسل به یک نماد تبدیل می‌شود، صلیبی که موضوع اصلی یعنی مرگ را تداعی می‌کند.

در بخش آغازین رمان، به ما اجازه داده می‌شود به افکار اسل دسترسی داشته باشیم، در حالی که او در شهر سرگردان است و سعی می‌کند دوست و همنامش اسل را از مرگ در برف نجات دهد. این اسل دیگر به‌عنوان نسخه‌ای ناخشنود و الکلی از هنرمند مسیحی به همین نام ظاهر می‌شود، اولی را می‌توان به‌عنوان بخش قهوه‌ای در نقاشی و دومی را به رنگ ارغوانی تفسیر کرد. علاوه بر این «سپتولوژی» نه تنها تلاش اسل برای آشتی با سرنوشت خود است، بلکه مرثیه‌ای است که از طریق آن او برای درگذشت زودهنگام همسرش عزاداری می‌کند، در نهایت، او نمی‌تواند خود را از نقاشی جدا کند: آیا باید روی آن را با سفید بپوشاند؟

در نمایشنامه کوتاه «همین‌طور بود» (۲۰۲۰) هم چیزی مشابه اتفاق می‌افتد و این بار مونولوگ نقاش سالخورده به تنهایی حدود ۳۰ صفحه است. این تنوع در یک موضوع، سازگاری فوسه را بدون توجه به ژانر نشان می‌دهد. موتیف سرگردانی در نمایشنامه «در جنگل سیاه درون» (۲۰۲۳) هم تکرار می‌شود، جایی که مردی که تمام توانایی‌هایش را برای جهت یابی از دست داده در حالتی هذیان با ماشین به دل تاریکی می‌رود و ناپدید می‌شود. تغییر دیگری در همین موتیف در «کویتلیک» ((۲۰۲۳ (با نام «درخشش» به انگلیسی ۲۰۲۳) رخ می‌دهد. باز این وضعیت انسانی است که برای فوسه مساله اصلی است و صرف نظر از ژانر تکرار می‌شود.

در «قوی فکر کن» (۲۰۲۱) که به آن «شعری دراماتیک» می‌گویند، استفاده روزافزون فوسه از تصویرسازی و نمادگرایی در نمایشنامه‌هایش آشکار می‌شود. از زمان انتشار اولین مجموعه شعر او در سال ۱۹۸۶، زبان غنایی همیشه منبع بزرگ نوشتن او بوده است. انتشار «مجموعه اشعار» (۲۰۲۱) وی، گواهی بر نقش مهمی است که شعر در طول سال‌ها برای او ایفا کرده تا از محدودیت‌های زبانی فراتر برود. جالب اینجاست که فوسه در سال‌های اخیر دو اثر کلاسیک مدرن و غنایی را به فهرست طولانی ترجمه‌های خود به زبان نینورسک اضافه کرده است: «سباستین درام» گئورگ تراکل (۲۰۱۹) و «سوگ سروده‌های دوئینو» اثر راینر ماریا ریلکه (۲۰۲۲).

کتاب‌شناسی برگزیده:

نثر (رمان، داستان کوتاه، مقاله و کتاب کودک)

«قرمز، سیاه» رمان. ۱۹۸۳

«گیتار بسته» رمان. ۱۹۸۵

«خون سنگ است» روایت. ۱۹۸۷

«شمارش از طریق نمایش تا نوشتن» مقاله. ۱۹۸۹

«بی نهایت دیر مشترک با آلف-کار برگ». ۱۹۸۹

«قایق‌خانه» رمان. ۱۹۸۹

«کانت / تصویرگر روژ فریبرگ». ۱۹۹۰

«کلکسیونر بطری» رمان. ۱۹۹۱

«سرب و آب» رمان. ۱۹۹۲

«باغ وحش هاردانگر». ۱۹۹۳

«دو داستان». ۱۹۹۳

«خیس و سیاه / تصویرگر آکین دوزاکین». ۱۹۹۴

«داستانی از یک تربیت»، داستان کوتاه. ۱۹۹۴

«مالیخولیا اول: رمان». ۱۹۹۵

«نه به نه: دست نوشته‌های سگ ۱». ۱۹۹۵

«مالیخولیا دوم: رمان». ۱۹۹۶

«لعنتی: دست نوشته‌های سگ ۲». ۱۹۹۷

«داستان کوتاه‌تر». ۱۹۹۸

«مقاله عرفانی». ۱۹۹۹

«صبح و عصر: رمان». ۲۰۰۰

«خواهر / تصویرگری لئونگ وا ».۲۰۰۰

«این آلیس است: رمان». ۲۰۰۴

«کانت / تصویرگر آکین دوزاکین». ۲۰۰۵

«اندواک: داستان». ۲۰۰۷

«دختر و بازی». ۲۰۰۹

«رویاهای اولاو» داستان. ۲۰۱۲

«غروب بافته» داستان. ۲۰۱۴

«وقتی فرشته ای در سراسر صحنه قدم می‌زند و مقاله‌های دیگر». ۲۰۱۴

«سنگ زنده» داستان کوتاه. ۲۰۱۵

«نام دیگر» رمان سپتولوژی. ۲۰۱۹

«من دیگری هستم» رمان. سپتولوژی ۲۰۲۰

«نام جدید» رمان. سپتولوی. ۲۰۲۱

«سپتولوژی» رمان. ۲۰۲۲

«کویتلیک» داستان. ۲۰۲۳

نمایشنامه

«و ما هرگز از هم جدا نخواهیم شد »۱۹۹۴

«نام» ۱۹۹۵

«کسی قرار است بیاید» ۱۹۹۶

« کودک؛ مادر و بچه؛ منطقه» ۱۹۹۷

«مرد گیتار: مونولوگ». ۱۹۹۷

«شب آوازهای خود را می‌خواند. یک روز تابستانی »۱۹۹۸

«رویای پاییز». ۱۹۹۹

«بازدید؛ زمستان؛ بعد از ظهر» سه نمایش. ۲۰۰۰

«زیبا »۲۰۰۱

«تغییرات مرگ» ۲۰۰۲

«دختر روی مبل» ۲۰۰۳

« رنگ بنفش؛ سوزانا». ۲۰۰۴

«سگ های مرده؛ سا کا لا» ۲۰۰۵

«خواب آلودگی؛ داغ» دو نمایش. ۲۰۰۶

«رامبوکو سایه‌ها» دو نمایش. ۲۰۰۷

«من باد هستم »۲۰۰۸

«این چشم‌ها» ۲۰۰۹

«دختری با بارانی زرد» ۲۰۱۰

«قطعه کوتاه »۲۰۱۱

«دریا »۲۰۱۴

«همین طور بود: مونولوگ». ۲۰۲۰

«باد تند: شعر منظره». ۲۰۲۱

«در جنگل سیاه درون». ۲۰۲۳

شعر

«فرشته با آب در چشمانش». ۱۹۸۶

«حرکات سگ: شعر» ۱۹۹۰

«سگ و فرشته: شعر» ۱۹۹۲

«شعرهای ۱۹۸۶-۱۹۹۲». ۱۹۹۵

«شعرهای جدید ۱۹۹۱-۱۹۹۴». ۱۹۹۷

« مجموعه اشعار: ۱۹۸۶-۲۰۰۰». ۲۰۰۱

«چشم در باد: شعر». ۲۰۰۳

«آهنگ‌ها». ۲۰۰۹

«سنگ به سنگ: ۳۹ شعر و ۱ ترانه» ۲۰۱۳

«اشعار منتخب آن ماریت یاکوبسن». ۲۰۱۹

دیگر آثار

«شعرهای اولاو» مونوگراف. ۱۹۹۳

«مدرنیسم شاعرانه» گلچین مقاله. ۱۹۹۵

«توماس برنهارد؛ در هدف» مترجم: یون فوسه. ۱۹۹۷

«هرمان بروش؛ خانم زرلین» مترجم: یون فوسه. ۱۹۹۸

«راینر ورنر فاسبیندر؛ ترس از یک روح» مترجم: یون فوسه. ۲۰۰۰

«نورن لارس؛ نوامبر» مترجم: جان فوسه. ۲۰۰۰

«هارولد پینتر؛ آسانسور آشپزخانه، چشم انداز، ساکت، شب، سرزمین هیچ مردی، از زمین آمده‌ای» مترجم: یون فوسه ۲۰۰۱

«دیوید هاروور؛ چاقو در جوجه‌ها» مترجم: یون فوسه. ۲۰۰۲

«توماس برنهارد؛ با هدف» مترجم: یون فوسه. ۲۰۰۳

«گریگوری موتون؛ بزرگترین الماس جهان» مترجم: یون فوسه. ۲۰۰۶

«آگوتا کریستوف؛ دوقلوها» مترجم: یون فوسه. ۲۰۰۷

منبع خبر: خبرگزاری مهر

اخبار مرتبط: مروری بر آثار و کتاب‌شناسی یون فوسه/صدا دادن به ناگفتنی‌ها